۱. خشمگین، دژآهنگ، دژمان، دژم، غضبناک، غضبآلود
۲. بدخلق، بدخو ≠ خوشحال
دژآلود
مترادف و متضاد
فرهنگ معین
( ~.) (ص مف .) 1 - خشمگین . 2 - بدخُلق ، تندخو.
لغت نامه دهخدا
دژآلود. [ دُ ] (ن مف مرکب ) دژآلوده . سهمگین . خشمگین . قهرآلود. (برهان ). خشمگین و غضبناک :
یکی شیر دژآلود است در جنگ
که دارد از مصاف شیر نر ننگ .
ثَرملة؛ دژآلودخوردن ، یعنی بی ادب و پریشان خوردن . (از مجمل اللغة)(از منتهی الارب ). || تندخوی . (ناظم الاطباء). بدخو. تندخلق .
یکی شیر دژآلود است در جنگ
که دارد از مصاف شیر نر ننگ .
خسروانی .
ثَرملة؛ دژآلودخوردن ، یعنی بی ادب و پریشان خوردن . (از مجمل اللغة)(از منتهی الارب ). || تندخوی . (ناظم الاطباء). بدخو. تندخلق .
فرهنگ عمید
۱. خشمآلود؛ خشمگین: ◻︎ یکی ببر دژآلود است در جنگ / که دارد از مصاف شیر نر ننگ (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۷).
۲. بدخو؛ تندخو.
کلمات دیگر: