کلمه جو
صفحه اصلی

عالم آشوب

لغت نامه دهخدا

عالم آشوب . [ ل َ ] (نف مرکب ) برهم زننده ٔ عالم . بمجاز آنکه مردمان را فریفته ٔ زیبائی خود سازد. بغایت زیبا. سخت خوش صورت و دلفریب :
پری پیکری بود محبوب من
بدو گفتم ای عالم آشوب من .

سعدی (بوستان ).


گر در قیامتت هست این ناز عالم آشوب
خوش آفتی است در پیش هنگامه ٔ جزا را.

عرفی .



فرهنگ عمید

۱. برهم‌زنندۀ عالم.
۲. [مجاز] آن‌که مردم را فریفتۀ زیبایی خود می‌کند.



کلمات دیگر: