غافل گیر. [ ف ِ ] (نف مرکب ) کسی که بی خبر بر کسی حمله ور شود. (آنندراج ).غافل گیرنده . سگ غافلگیر، سگ هرزه مَرَس :
بکش سگ را مهل تا پیر گردد
که چون شد پیر غافل گیر گردد.
|| (ن مف مرکب ) به غفلت گرفته شده . و با کلمات کردن و شدن و گشتن ترکیب شود: غافل گیر کردن . غافل گیر شدن . غافل گیر گشتن .
غافل گیر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
ناگهانی و بیخبر.
〈 غافلگیر شدن: (مصدر لازم) [مجاز] بهطور ناگهانی و بیخبر در حالتی پیشبینینشده قرار گرفتن.
کلمات دیگر: