کلمه جو
صفحه اصلی

کارآشوبی

لغت نامه دهخدا

کارآشوبی . (حامص مرکب ) کارشکنی . خرابی کار :
ز کارآشوبی مریم برآسود
رطب بی استخوان شد شمع بی دود.

نظامی .


رجوع به گنجینه ٔ گنجوی شود.

فرهنگ عمید

۱. کارشکنی: ◻︎ ز کارآشوبی مریم برآسود / رطب بی‌استخوان شد شمع بی‌دود (نظامی‌۲: ۲۳۹).
۲. آشفتگی و خرابی کار.



کلمات دیگر: