کلمه جو
صفحه اصلی

کارآگاهی

لغت نامه دهخدا

کارآگاهی . (حامص مرکب ) اطلاع و معرفت به اجسام . (ناظم الاطباء).
- اداره ٔ کارآگاهی ؛ اداره ای در شهربانی که وظیفه ٔ آن کسب اطلاعات مخفی و کشف جرایم است .


فرهنگ عمید

۱. کارآگاه بودن.
۲. باخبر بودن از حقیقت کارها: ◻︎ چه نیکو مطاعی‌ست کارآگهی / کز این نقد عالم مبادا تهی (نظامی۵: ۸۱۷‌).



کلمات دیگر: