کلمه جو
صفحه اصلی

موامره

عربی به فارسی

توطله , دسيسه , نقشه خيانت اميز , نقشه , طرح , موضوع اصلي , قطعه , نقطه , موقعيت , نقشه کشيدن , طرح ريزي کردن , توطله چيدن


فرهنگ معین

(مُ مَ رَ ) [ ع . مؤامرة ] ۱ - (مص م . ) مشورت کردن ، رأی زدن . ۲ - (اِمص . ) مشورت ، رایزنی . ۳ - تحقیق ، مطالعه .

لغت نامه دهخدا

موامرة. [ م ُ م َ رَ ] (ع مص ) لغت ردی است در مؤامرة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مؤامرة شود.


فرهنگ عمید

۱. مشورت کردن.
۲. رایزنی.
۳. (اسم ) نوشته ای که سلاطین یا حکام دولتی به نام مٲمورینی که وجوهی از اموال دولتی را به نام خود ضبط کرده بودند صادر می کردند و به موجب آن رد آن اموال را از ایشان می خواستند.


کلمات دیگر: