کلمه جو
صفحه اصلی

زیاره

عربی به فارسی

ديدن کردن از , ملا قات کردن , زيارت کردن , عيادت کردن , سرکشي کردن , ديد و بازديد کردن , ملا قات , عيادت , بازديد , ديدار


لغت نامه دهخدا

زیارة. [ رَ ] (ع مص ) زار زوراً و زیارةً. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). زیارت کردن کسی را و دریافتن مقام تبرک را. (آنندراج ). زیارت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). زیارت کردن و نزدیک کسی شدن . (زوزنی ). رجوع به زوار شود.



کلمات دیگر: