ابونواس . [ اَ ن ُ ] (اِخ ) حسن بن هانی بن عبدالاول بن الصبّاح الحکمی الفارسی الأهوازی الشاعر المشهور. جدّ او از موالی جرّاح بن عبداﷲ حکمی والی خراسانست و اینکه در نسبت او را حکمی گویند بدین مناسبت است . محمدبن داودبن الجراح در کتاب الورقة آرد که مولد و منشاء ابونواس بصره است سپس از آنجا با والبةبن الخباب به کوفه شد و بعد به بغداد رفت و دیگران گفته اند که مولد او به اهواز بود و در دوسالگی او را از اهواز ببردند و مادر او اهوازیه و نامش جلبّان است و پدر او از جند مروان بن محمد آخر ملوک بنی امیّه از اهل دمشق بود و از آنجا به اهواز منتقل شد و در آنجا جلبان را تزویج کرد و چند فرزند آورد از جمله ابونواس و ابومعاذ و ابونواس را مادر او نزد عطاری گذاشت و ابواسامة والبةبن الحباب ویرا بدید، او را کودکی شیرین یافت و گفت من در تو مخائلی بینم اگر آنرا تباه نکنی زود باشد که شعر نیز توانی گفت مصاحبت من کن تا ترا به آنجای که باید برسانم . ابونواس پرسید تو کیستی گفت من ابواسامة والبةبن الحباب نام دارم گفت آری بخدا من در طلب تو بودم و میخواستم بکوفه آیم و بخدمت تو پیوندم و از تو ادب فراگیرم و شعر تو از تو شنوم و سپس مصاحبت ابواسامة اختیار کرد و با وی به بغداد شد و اول شعر که در کودکی گفت این بود:
حامل الهوی تعب
یستخفه الطرب
ان بکی یحق له
لیس ما به لعب
تضحکین لاهیة
و المحب ینتحب
تعجبین من سقمی
صحتی هو العجب .
و این ابیات مشهور است و گویند که خصیب صاحب دیوان خراج مصر ازبونواس نسب وی پرسید و او گفت ادب مرا از نسب بی نیاز کرد و اسماعیل بن نوبخت گوید: کس فراخ دانشتر و پرمحفوظات تر از بونواس ندیدم با آنکه کتب او قلیل بود چنانکه پس از مرگ او خانه ٔ او بجستیم و جز کتابدانی مشتمل بر خرده کاغذی چند در غریب اللغة و نحو چیزی یافت نشد. و او از طبقه ٔ اولی مولدین است و صاحب ده نوع شعر که هر ده گزیده و نیکوست و جماعتی از فضلاء بگرد کردن شعر او همت گماشته اند از جمله ، ابوبکر الصولی وعلی بن حمزه ٔ اصفهانی و ابراهیم بن احمدبن محمد الطبری معروف به توزون و از اینروست که ابیات او مختلف روایت میشود. و در بعض کتب دیدم که مأمون خلیفه می گفت اگر دنیا خود وصف خویش کردی چون ابونواس نتوانستی آنجا که گوید:
الا کل ّ حی ّ هالک و ابن هالک
و ذونسب فی الهالکین عریق
اذا امتحن الدنیا لبیب تکشفت
له عن عدوة فی ثیاب صدیق .
و چه نیکوگمانست بخدای خویش عز و جل آنجا که سراید:
تکثر ما استطعت من الخطایا
فانک بالغ ربّاً غفورا
ستبصر ان وردت علیه عفوا
و تلقی سیداً ملکاً کبیرا
تعض ندامة کفیک ممّا
ترکت مخافة النّار السرورا.
و از شعر فائق مشهور اوست قصیده ٔ میمیّه ٔ او که ابوتمام حبیب بر آن رشک برد و هم از آن استقبال کرد و آن در مدح امین محمدبن هارون بزمان خلافت امین است :
یا دار ما صنعت بک الأیّام
لم یبق فیک بشاشة تستام
تاآنجا که در صفت ناقه ٔ خویش گوید:
و تجشمت بی هول کل تنوفة
هو جاء فیها جراءة اقدام
تذر المطی ّ درائها فکأنّها
صف ﱡ تقدمهن ّ و هی امام
و اذا المطی ّ بلغن محمّدا
فظهورهن علی الرحال حرام .
و وقتی محمد امین در قضیه ای بر وی خشم گرفت و بقتل تهدید کردو بند فرمود ابونواس از زندان بخلیفه نوشت :
بک استجیر من الرّدی
مُتعوذاً من سطو بأسک
و حیاة رأسک لااعو -
د لمثلها و حیاة رأسک
من ذا یکون ابونوا-
سک اِن قتلت ابانواسک .
و خطیب ابوبکر در تاریخ بغداد ذکر او آورده و گوید مولد او به سال صد و چهل و پنج بود و برخی صد و بیست و شش گفته اند و در سنه ٔ صد و نود و پنج یا شش یا هشت به بغداد درگذشت و قبر او بگورستان شونیزیه است و گویند او را بونواس از آنرو گفتندی که دو گیسو از دو دوش آویخته و دروا و نوان داشت . (نقل باختصار از ابن خلکان ). و ابن الندیم گوید: وفات او بگاه فتنه پیش از بازگشت مأمون از خراسان به سال 200 بود و ابن قتیبه گوید در 199 درگذشته است . و ابن اذین ندیم بونواس بود و از کسانی که دیوان او را جمع کرده اند یکی یحیی بن فضل راویه ٔ اوست که بر غیر حروف ، دیوان او را به ده صنف بخش کرده است و دیگری از علماء ابویوسف یعقوب بن السکیت است که علاوه بر گرد کردن دیوان و تقسیم آن بر ده صنف در قرب هشتصد ورقه مشکلات آنرا نیز تفسیر کرده است و گرد آورده ٔ ابوسعید سکری که تنها دوثلث آن تبویب شده با تبیین معانی و ناتمام مانده است نزدیک هزار ورقه است و از اهل ادب صولی نیز دیوان بونواس بر حروف جمع و منحولات را حذف کرده است و گرد آورده ٔ علی بن حمزه ٔ اصفهانی نیز بر حروف است و یوسف بن الدایة اخبار بونواس را نوشته و مختار اشعار ویرا آورده است . و ابوهفان نیز اخبار او و مختارات اشعار ویرا نگاشته است و ابن الوشاء ابوالطیب و ابن عمار نیز اخبار و گزیده ٔ اشعار او را نوشته اند و ابن عمار را علاوه بر آن رساله ای در مساوی ابونواس و سرقات اوست و آل منجم نیز اخبار و مختار اشعار او را در کتابهای خود در اشعار محدثین آورده اند و ابوالحسن سمیساطی اخبار ابونواس و مختار شعر او را گرد کرده و در انتصار و محاسن وی فصولی نوشته است . و به روایتی مولد او را به اهوازگفته اند و او با دختری جمیله و ادیبه مسماة به جنان عشق می ورزید و او را با وی مغازلات بسیار است و صاحب روضات آورده است که گویند: امام ابوعبیده لغوی مشهور گوید ابونواس در شعرای محدثین مثل امرءالقیس است در متقدمین و جاحظ گوید من هیچکس را در لغت اعلم از ابونواس نیافتم و او از حمادبن زید و عبدالواحدبن زیاد و یحیی القطان سماع دارد و نیز تلمذ یعقوب و ابوزید و ابوعبیدة امام الناس کرده است .
گویند وقتی ابوالعتاهیة از ابونواس پرسید که تو هر روزی چند شعر توانی ساخت گفت یک یا دو بیت و بسا میشود که از عهده ٔ یک بیت در یک روز برنیایم و اصلاح آنرا بروز دیگر گذارم ابوالعتاهیة گفت من در روز صد تا دویست شعر گویم بونواس گفت اگر مانند قول تو:
یا عتب ما لی و لک ِ
یا لیتنی ماارک ِ
که تو نظم کرده ای خواهی من در روز هزار و دو هزار توانم گفتن اما اگر ماننداین شعر من :
لاتبک ِ لیلی و لاتطرب الی هند
و اشرب علی الورد من حمراء کالورد
باید گفتن تو نتوانی گفت و مانند آن نیزدر عمر خویش نگفته ای . رجوع به فهرست ابن الندیم چ مصر ص 228 و ابن خلکان چ طهران ج 1 ص 147 و لباب الالباب ج 1 ص 76 و 199 و 291 و تاریخ حبیب السیر ج 1 ص 286 و روضات الجنات ص 211 و 209 و الجماهر بیرونی ص 243، 235، 155، 151، 138، 115، 59، 40 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 612 و قاموس الاعلام شود.
ابونواس
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر: