کلمه جو
صفحه اصلی

اگرنه

فارسی به انگلیسی

barring


لغت نامه دهخدا

اگرنه . [ اَ گ َ ن َ ] (حرف ربط مرکب ) کلمه ٔ شرط که در نفی استعمال کنند. (ناظم الاطباء). و الا. لو لا. (یادداشت مؤلف ). بصورت های «گرنه ، ارنه ، اگرنی ، گرنی ، ارنی »نیز آید به معنی و الا، وگرنه . (فرهنگ فارسی معین ). به معنی «الا نه » و «ورنه » (از آنندراج ) :
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین ، اگرنه بدنام شوی .

حافظ (از فرهنگ فارسی معین ).


- واگرنه ؛ وگرنه . ورنه . و الا نه : چنین گفته اند که کیخسرو پیغمبری بود و ظفر یافتن وی بر افراسیاب از قوت پیغمبری بود و اگرنه افراسیاب را با آن لشکر و عدت ... (فارسنامه ٔ ابن بلخی ).


کلمات دیگر: