پیش کار. [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برابر شغل . مقابل عمل . حاجب بزرگ امیرعلی قریب ... در پیش کار ایستاده ،کارهای دولتی را راندن گرفت . (تاریخ بیهقی ). || پیش جنگ . بمیدان جنگ . بمعرکه ٔ کارزار: امیر برنشست و پیش کار رفت با نفس عزیز خویش . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 113). با این مقدار مردم جنگ پیوست و به تن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان . (تاریخ بیهقی ) .
پیش کار
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر: