کلمه جو
صفحه اصلی

پیشواز آمدن

فرهنگ معین

(مَ دَ) استقبال کردن .


لغت نامه دهخدا

پیشواز آمدن . [ ش ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) پیشواز کردن . استقبال کردن . پیشباز آمدن . پذیره آمدن :
همه مهتران پیشواز آمدند
پر از درد و گرم و گداز آمدند.

فردوسی .


چو شه دید در پیشواز آمدش
عروسی چنان دلنواز آمدش .

تأثیر (ازآنندراج ).


یک شهر جنگ هر طرف آید به پیشواز
چون ره فتد بکوچه ٔ آن تندخو مرا.

ملاطغرا (از آنندراج ).


منزل آید پیشواز پیرو مردان حق
گمرهی فرصت نیابد خضر هر جا رهبر است .

ملاطغرا (از آنندراج ).




کلمات دیگر: