دیکشنری تخصصی

<hr> (اسپانیایی) هیچ، هیچ چیز

(اسپانیایی) هیچ، هیچ چیز

nada

nada gate

nada yoga

nadi

nadika

<hr> معنی : حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم <hr> معانی دیگر : فرودینگاه، پاگاه، نهایت افت، (از ریشه ی عربی: نظیر)، (نجوم) سمت القدم، پاسو، ذلت

معنی : حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم معانی دیگر : فرودینگاه، پاگاه، نهایت افت، (از ریشه ی عربی: نظیر)، (نجوم) سمت القدم، پاسو، ذلت

nadir

nadir point

nadir radial

nadorite

nafertisite

nafteh formation or nafteh or nafteh

nagashimalite

nageiopsis

nagelschmidtite

nagware

nagyagite

nahpoite

<hr> معنی : نیلوفر ابی، حوری موجد دریاچه رودخانه، مهروی شناگر <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) نیاد (هر یک از پریانی که به چشمه ها و رودها و دریاچه ها و فواره ها هستی می بخشیدند)، (زن یا دختر) شناگر، (گیاه شناسی) پریوش (تیره ی najadaceae راسته ی najadales - علف های زیر آبزی و یک لپه ای)، افسانه یونان حوری موجد دریاچه رودخانه

معنی : نیلوفر ابی، حوری موجد دریاچه رودخانه، مهروی شناگر معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) نیاد (هر یک از پریانی که به چشمه ها و رودها و دریاچه ها و فواره ها هستی می بخشیدند)، (زن یا دختر) شناگر، (گیاه شناسی) پریوش (تیره ی najadaceae راسته ی najadales - علف های زیر آبزی و یک لپه ای)، افسانه یونان 

naiad

<hr> معنی : چنگال، چنگ، ناخن، گل میخ، میخ سرپهن، میخ، سم، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، زدن، گرفتن، کوبیدن، قاپیدن <hr> معانی دیگر : میخ زدن (به)، با میخ استوار کردن (بر)، میخکوب کردن، (نگاه یا اندیشه یا توجه) بر چیزی متمرکز کردن، (دروغ و غیره را) افشا گری کردن، کشف و افشا کردن، (عامیانه) دستگیر کردن، (عامیانه) زدن، (جانور به ویژه پرنده و درنده) پنجول، (رجوع شود به: ckae)، (پیشترها) سنجه ی پارچه برابر با دو و یک چهارم اینچ، می&nbsp; سرپهن، گل می، بامی&nbsp; کوبیدن، با می&nbsp; الصاق کردن

معنی : چنگال، چنگ، ناخن، گل میخ، میخ سرپهن، میخ، سم، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، زدن، گرفتن، کوبیدن، قاپیدن معانی دیگر : میخ زدن (به)، با میخ استوار کردن (بر)، میخکوب کردن، (نگاه یا اندیشه یا توجه) بر چیزی متمرکز کردن، (دروغ و غیره را) افشا گری کردن، کشف و

nail

nail joint

nail pullar

nail test

nailable concrete

nailed boots

nailon

nailon six

nainsook finish

naismith’s rule

naive asphalt

naive estimator

naive set theory

naive user

najmeh formation or najmeh or najmeh

<hr> negative acknowledgement کامپیوتر : کد کنترل انتقال بین المللى که توسط یک ترمینال گیرنده برگردانده شده است negative aknowledge character کاراکتر تصدیق منفى

negative acknowledgement کامپیوتر : کد کنترل انتقال بین المللى که توسط یک ترمینال گیرنده برگردانده شده است negative aknowledge character کاراکتر تصدیق منفى

واژه های حرف "n" - دیکشنری تخصصی