فرهنگ فارسی ساره

یأس

<hr> مترادف یاغی : سرکش، شورشی، طغیانگر، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، متمرد، نافرمان <hr> متضاد یاغی : رام، مطیع <hr> برابر پارسی : سرکش، گردنکش، نافرمان

مترادف یاغی : سرکش، شورشی، طغیانگر، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، متمرد، نافرمان متضاد یاغی : رام، مطیع برابر پارسی : سرکش، گردنکش، نافرمان

یاغی

<hr> مترادف یتیم : بی پدر، پدرمرده، بی مانند، بی نظیر <hr> برابر پارسی : بی پدر، بی سرپرست

مترادف یتیم : بی پدر، پدرمرده، بی مانند، بی نظیر برابر پارسی : بی پدر، بی سرپرست

یتیم

<hr> مترادف یقین : اطلاع، اطمینان، اعتقاد، ایقان، باور، بصیرت، بی شبهه، بی گمان، حتمی، قطع، مسلم <hr> برابر پارسی : باور، بی شک، بی گمانی، بیگمان

مترادف یقین : اطلاع، اطمینان، اعتقاد، ایقان، باور، بصیرت، بی شبهه، بی گمان، حتمی، قطع، مسلم برابر پارسی : باور، بی شک، بی گمانی، بیگمان

یقین

<hr> مترادف یقینا : البته، بالقطع، بدرستی، براستی، بی تردید، بی شبهه، بی گمان، قطعاً، محققاً، مسلماً، مطمئناً <hr> برابر پارسی : بی گمان، بیگمان | ( یقیناً ) بی گمان

مترادف یقینا : البته، بالقطع، بدرستی، براستی، بی تردید، بی شبهه، بی گمان، قطعاً، محققاً، مسلماً، مطمئناً برابر پارسی : بی گمان، بیگمان | ( یقیناً ) بی گمان

یقینا

<hr> برابر پارسی : آهسته

یواش

<hr> برابر پارسی : چارگامه، رهوار، لوکه

برابر پارسی : چارگامه، رهوار، لوکه

یورتمه

<hr> برابر پارسی : تک سویه

یک بعدی

<hr> برابر پارسی : یک خرده

یک ذره

<hr> برابر پارسی : یک چارک، یک چهارم

برابر پارسی : یک چارک، یک چهارم

یک ربع

<hr> برابر پارسی : یکسویه

یک طرفه

<hr> برابر پارسی : شماری

یک عده

یکطرفه

<hr> برابر پارسی : تابستانگاه، سردسیر

برابر پارسی : تابستانگاه، سردسیر

واژه های حرف "ی" - فرهنگ فارسی ساره