صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
با افسوس
با افشانه زدن
با افشون جمع کردن
با التماس
با التماس به دست آوردن
با التماس گرفتن (خودمانی)
با التماس گرفتن (عامیانه)
با امانت
با امتیاز چند به هیچ برنده شدن
با امتیازبسیار بردن
با امساک خرج کردن
با امساک خوردن
با امیدواری
با اندوه
با انرژی موجی
با انزجار
با انسانیت
با انصاف
با انصاف و مروت
با انکه
با انگشت (موسیقی)
با انگشت لمس کردن
با انگشت نقاشی کردن
با اهمیت
با اوقات تلخی
با اکراه
با اکسیژن آمیختن
با ایثارگری
با ایجاز
با ایما و اشاره
با ایما و اشاره بیان کردن
با ایمان
با این حال
با این همه
با این وجود
با اینهمه
با اینکه
با باتون زدن
با باد به حرکت درآمدن
با بازده
با بازویی آویختن
با بازویی نگهداشتن
با باندبازی
با بحث و جدل
با بخشندگی
با بد جنسی (نگاه)
با بد خلقی
با بد دهنی
بیشتر