صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ر" - فارسی به انگلیسی
راحتی دادن به
راحتی راحت
راحتی و تجمل (عامیانه)
راحل
راحم
راد
راد (فیزیک)
راد (یکان سنجش درازا)
راد مرد
راد مردانه
راد منشانه
رادار
رادر ضرب کردن
رادع
رادع (مجازی)
رادمرد
رادمردانه
رادمردانه (مسابقات)
رادمردی
رادمنش
رادمنشانه
رادمنشی
راده
رادون
رادون (شیمی)
رادگرانه
رادی
رادیاتور
رادیال
رادیان
رادیم
رادیم (شیمی)
رادیو
رادیو اکتیو کردن
رادیو ایزوتوپ
رادیو گرفتن
رادیواکتیو
رادیواکتیو (فیزیک اتمی)
رادیواکتیویته
رادیولژی
رادیولژی (پزشکی)
رادیولژیست
رادیوگراف
رادیوگرافی
رادیوی ساعت دار
رادیوی قابل حمل (عامیانه)
رادیوی قابل حمل(خودمانی)
رادیویی
بیشتر