کلمه جو
صفحه اصلی

نصرآباد

لغت نامه دهخدا

نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رزآب بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد، با 76 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 شود.


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 شود.


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گرمسیر شهرستان اردستان با 72 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لب کویر بخش بجستان شهرستان گناباد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بام بخش صفی آباد شهرستان سبزوار. در 37 هزارگزی شمال غربی صفی آباد، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 212تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) موضعی است در فارس و بدان منسوب است ابوعمر محمدبن عبداﷲ نصرآبادی . (از معجم البلدان ).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهستانی است در بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین . قرای این دهستان در ساحل جنوبی رودخانه ٔ الوند، قسمتی در علیای قصرشیرین و قسمتی در سفلی واقع شده است . آبادیهای دهستان به نام کدخدای محل نامیده میشود و معمولاً با مرگ کدخدا نام آنهاتغییر میکند، فعلاً [ سال 1331 تاریخ چاپ فرهنگ جغرافیایی ] نام آنها به ترتیب از پل ذهاب تا قصرشیرین و از قصرشیرین تا مرز عراق بدین ترتیب است : شمس اﷲ با 75 نفر سکنه ، پاشا 90 نفر، سیداحمد 25 نفر، سیدخلیل 225 نفر، سرآسیاب نزدیک شهر 250 نفر، سید سعداﷲ 100 نفر، سید سهراب 75 نفر، نوپهن 75 نفر، تنگاب باباخانی 50 نفر و نیز آبادیهای گرلوه ، نمره 2، گنبد صوفی تنگاب احمدوند نیز جزء این دهستان است . دهستان در منطقه ٔ پرتپه و ماهور و گرمسیری در ساحل رودخانه ٔ الوند واقع است و جمعاً 13 قریه و 1400 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غلات و محصولات صیفی و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد است . در 30 هزارگزی شمال غربی تربت جام بر سر راه مشهد به تربت جام ، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 1110 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و بنشن و اقسام میوه ها، شغل اهالی زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش آران شهرستان کاشان ، در 12 هزارگزی شمال غربی آران بر کنار راه آهن کاشان ، درجلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 1180 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و تنباکو و ابریشم و انار و انجیر و خربزه و هندوانه ، شغل اهالی زراعت و قالی بافی است . (از فرهنگ جغ-رافی-ائ-ی ای-ران ج 3).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان یزد، در دو هزارگزی مغرب یزد در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 1238 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و نساجی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان استرآباد رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان . در 6 هزارگزی مشرق شهر گرگان ، در دشت معتدل هوائی واقع است و 410 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه جوزولی ، محصولش برنج و غلات و توتون سیگار، شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن پارچه های نخی و ابریشمی و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه در 39 هزارگزی شمال شرقی رود، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 439 تن سکنه دارد شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و کرباس بافی و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد، در 32 هزارگزی مغرب تفت درمنطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 1017 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. در 14 هزارگزی شمال راه الیگودرز به گلپایگان ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 397 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چاه ، محصولش غلات و چغندر و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرقویه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا، در 30 هزارگزی شمال شرقی شهرضا، بر سر راه آذرخواران به نصرآباد در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 2393 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و اقسام میوه ها، شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دامغان با 83 تن جمعیت . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن ، در 7 هزارگزی شمال غربی فومن ، در جلگه ٔ معتدل مرطوبی واقع است و 111 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ ماسوله ، محصولش برنج و توتون سیگار، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش مرکزی شهرستان شیراز در 14 هزارگزی جنوب شرقی شیراز، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 116 تن سکنه دارد. آب آن از قنات ، محصولش غلات و محصولات صیفی ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز، در 68 هزارگزی جنوب شرقی اردکان در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 216 تن سکنه دارد. آبش از رود کر، محصولش غلات و چغندر و برنج ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر در دوهزارگزی مغرب خلیل آباد، بر سر راه کاشمر به بردسکن ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 1070 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و زیره و انگور، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 15 هزارگزی مشرق تربت حیدریه بر سر راه باخرز به خواف ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 256 تن سکنه دارد. آبش از قنات محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زروماهروی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، در 70 هزارگزی جنوب غربی الیگودرز، در ناحیه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 278 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت در 24 هزارگزی جنوب شرقی رشت . درجلگه ٔ معتدل مرطوبی واقع است و 255 تن سکنه دارد. آبش از نهر نورود رودخانه ٔ سفیدرود، محصولش برنج ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء پائین بخش وفس شهرستان اراک ، در 30 هزارگزی جنوب غربی کمیجان ، در ناحیه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 133 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ شراء، محصولش غلات و انگور و ارزن ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد در ناحیه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 308 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد شهرستان تربت حیدریه در 12 هزارگزی شمال شرقی فیض آباد محولات ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 289 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و بنشن و ابریشم ، شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و ابریشم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنارشهر بخش بردسکن شهرستان کاشمر. در 15 هزارگزی جنوب شرقی بردسکن واقعاست و 99 تن سکنه دارد. آبش از قنات محصولش غلات شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماربین بخش سده ٔ شهرستان اصفهان ، در 9 هزارگزی جنوب شرقی سده ، در کنار راه نجف آباد به اصفهان ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 2660 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ، محصولش غلات و پنبه و حبوبات و تنباکو و انگور، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10). دیه نصرآباد بالخصوص از حیث آب و درخت و باغات و بیشه که همه ٔ آنها در حوالی زاینده رود واقع است به بسیاری از قراءِ ماربین مزیت داشته و هماره جایگاه دانشمندان و عرفا بوده . (از ریحانة الادب ج 4 ص 194).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور در 18 هزارگزی جنوب شرقی چکنه بالا، در ناحیه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 146 تن سکنه دارد آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و ابریشم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند با 71 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی کوچکی است از دهستان خضر بخش خضر شهرستان جهرم با 62 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 شود.


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) محله ای است در ری در سمت بالای شهر. (ازالانساب سمعانی ). و آن منسوب است به نصربن عبدالعزیزالخزاعی که در عهد سفاح به ولایت ری رسید و چون ابومسلم خراسانی کشته شد، منصور خلیفه نامه ای از زبان ابومسلم خطاب به او جعل کرد و در آن نامه به وی دستور داد که ولایت را به ابوعبیدة سپارد و چون نصر چنین کرد او را زندانی کردند و کشتند. (از معجم البلدان ).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) محله ای است در نیشابور و بدان منسوبند: محمدبن احمدبن عبداﷲبن شهمرد ابوالحسن نصرآبادی و احمدبن حسن نصرآبادی . رجوع به معجم البلدان شود.


نصرآباد. [ ن َ ](اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش مرکزی شهرستان آباده در 66 هزارگزی جنوب اقلید، در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 126 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه ، محصولش غلات و حبوبات و اشجار تبریزی ، شغل اهالی زراعت و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).


نصرآباد. [ ن َ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طاغنکوه بخش فدیشه ٔشهرستان نیشابور. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 شود.


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، در ناحیه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 241 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و زعفران و اقسام میوه ها، شغل اهالی زراعت و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


نصرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، در 12 هزارگزی مغرب نیشابور، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 116 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).



کلمات دیگر: