مترادف مول : فاسق، معشوق، حرام زاده، تأخیر، درنگ، کندی، مولش
مول
مترادف مول : فاسق، معشوق، حرام زاده، تأخیر، درنگ، کندی، مولش
فارسی به انگلیسی
paramour
misbegotten, paramour, pause
عربی به فارسی
تبديل بسرمايه کردن , باحروف درشت نوشتن , سرمايه جمع کردن
مترادف و متضاد
۱. فاسق، معشوق
۲. حرامزاده
۳. تاخیر، درنگ، کندی، مولش
فاسق، معشوق
حرامزاده
تاخیر، درنگ، کندی، مولش
فرهنگ فارسی
رجل مول مرد بسیار مال و توانگر ٠
فرهنگ معین
(اِ. )۱ - معشوق ، فاسق . ۲ - فرزند نامشروع .
(اِ.)1 - معشوق ، فاسق . 2 - فرزند نامشروع .
(اِ.) درنگ ، تأخیر.
لغت نامه دهخدا
مول . (اِ، از اتباع ) اتباع پول . مهمل پول : پول مول . (از یادداشت مؤلف ).
مول. [ م َ ] ( ع اِ ) مال و سامان و اسباب را گویند. ( برهان ). مال باشد. ( فرهنگ جهانگیری ).
مول. ( ع اِ ) عنکبوت. ( از فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). تارتنه. کارتنه. ج ِ مولة،به معنی تننده. ( منتهی الارب ). رجوع به عنکبوت شود.
مول. ( اِ ) درنگ و تأخیر. ( غیاث ). درنگ و تأخیر و توقف و بازایستادگی. ( ناظم الاطباء ). بودن و درنگ و تأخیر. و مول مول یعنی باش باش. ( از برهان ) ( از آنندراج ). درنگ باشد. ( لغت فرس اسدی ). لفظی است که از برای تأخیر و درنگ گویند. ( فرهنگ اوبهی ). به معنی تأخیر است و مول مول به معنی آرام آرام. ( فرهنگ لغات شاهنامه ). درنگ در کاری. تأخیر. ( از یادداشت مؤلف ). || توبه. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). به معنی بازگشت هم آمده است که کنایه از توبه باشد. ( برهان ). بازگشت باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از آنندراج ). پشیمانی. ( ناظم الاطباء ). || ناز و غمزه. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( از غیاث ). || عاشق و عاشقباز و رفیق و یار زن. ( ناظم الاطباء ). معشوقه زن را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). معشوق زن. ( غیاث ). مولی. آنکه با زنی رابطه نامشروع دارد. دوست نامشروع زن. مردی که زن با وی رابطه نامشروع دارد. ( یادداشت مؤلف ). مردی بیگانه که زن دیگری با او سری پیدا کند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). معشوق زن را گویند. ( برهان ) :
چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه
زنانشان مولها باشد دو درشان هست و یک خانه.
آن زنک می خواست تا با مول خویش
برزند در پیش شوی گول خویش.
- مول گرفتن ؛ آشنای نامشروع گرفتن زن. با مرد اجنبی رابطه غیرمشروع برقرار ساختن زن. ( از یادداشت مؤلف ).
- مول ننه شدن ؛ سرخر شدن. ( فرهنگ عوام تألیف امینی ).
چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه
زنانشان مولها باشد دو درشان هست و یک خانه .
ابوشکور بلخی .
زن مولی داشت . شب خلوت میان معاشرت و اثنای مفاوضت این حال با او گفته شد. (راحةالصدور راوندی ).
آن زنک می خواست تا با مول خویش
برزند در پیش شوی گول خویش .
مولوی .
- مول داشتن ؛ با مردی اجنبی راه داشتن . (یادداشت مؤلف ).
- مول گرفتن ؛ آشنای نامشروع گرفتن زن . با مرد اجنبی رابطه ٔ غیرمشروع برقرار ساختن زن . (از یادداشت مؤلف ).
- مول ننه شدن ؛ سرخر شدن . (فرهنگ عوام تألیف امینی ).
- امثال :
گدای درزن ندیدیم ، مول کتک زن ندیدیم . (یادداشت مؤلف ).
|| حرامزاده و خشوک . (ناظم الاطباء). جنینی که از رابطه ٔ غیرمشروعی پیدا آمده است . بچه ٔ نامشروع زن . حرامزاده . (برهان ). بچه ٔ حرامزاده . بچه ٔ نامشروع . بچه ٔ زنی که نه به وجه شرعی زاده باشد. جنین به حرام در شکم . (یادداشت مؤلف ). || دزد. (ناظم الاطباء). || قسمی ماهی . طرستوح . ترستوح . طریفلا . (یادداشت مؤلف ).
مول . (ع اِ) عنکبوت . (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). تارتنه . کارتنه . ج ِ مولة،به معنی تننده . (منتهی الارب ). رجوع به عنکبوت شود.
مول . (هندی ، اِ) به زبان هندی قیمت و بهای هرچیز باشد. || بیخ نباتات را گویند. (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || مایه و سرمایه را گویند. (از برهان ). سرمایه بود. (جهانگیری ).
مول . [ م َ ] (ع اِ) مال و سامان و اسباب را گویند. (برهان ). مال باشد. (فرهنگ جهانگیری ).
مول . [ م َ ] (ع مص ) مال دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بامال شدن . (منتهی الارب ). بسیارمال شدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). خداوند مال شدن . (المصادر زوزنی ). مؤول . (منتهی الارب ).
مول . [ مُل ْ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح شیمی ) مُل . مخفف مولکول گرم . رجوع به مولکول گرم شود.
مول . [م َوْ وِ ] (ع ص ) رجل مول ؛ مرد بسیارمال و توانگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مَیِّل . (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
مولیدن#NAME?
۱. حرامزاده.
۲. (اسم، صفت) [قدیمی] معشوق زن غیر از شوهر خودش.
۲. (اسم، صفت ) [قدیمی] معشوق زن غیر از شوهر خودش.
= مولیدن
دانشنامه عمومی
مول /mul/ [آدم]دورو، موذی، گاه برای تأکید با «مِلیس» /melis/ می آید. «مولِ مِلیس» کسی را گویند که علیرغم ظاهر آرام و بی آزار خود، بسیار موذی و خطرناک است.
دانشنامه ویکی پدیا بخش فرانسوی
که در واقع مقداری از جسم که تعداد واحدهای بنیادی آن برابر با عدد آووگادرو باشد، یک مول است که به صورت واحد SI به شمار می رود.
برای به دست آوردن یک مول از یک ماده کافیست عدد ۱۰۲۳ ×۶٫۰۲ را به خاطر آوریم به این مقدار اتم یا مولکول از هر ماده یک مول از آن ماده گفته می شود در واقع به خاطر سخت بودن کار با واحد amu در آزمایشگاه ها یا بهتر است بگوییم غیرممکن بودن آن دانشمندان به فکر ابداع واحد مول افتادند.
مطابق تعریف جدید(لازم الاعمال پس از 20 می 2019)، یک مول ماده حاوی دقیقا 1023×(0)6.02214076 ذره(اتم، مولکول و ...) است.
کلینت استوود
تیم مور
کریستینا ریورا
جسیکا مایر
دن فریدکین
بردلی توماس
فیلمبرداری اصلی این فیلم در تاریخ ۴ ژوئن ۲۰۱۸ در آتلانتا ، رم و آگوستا، جورجیا آغاز شد . همچنین این فیلم درلاس کروسس، نیومکزیکو مونتاژ شده است.
این فیلم در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۱۸در ایالات متحده منتشر شد و در تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹ در انگلستان منتشر شد. این برنامه در تاریخ ۱۰ دسامبر ۲۰۱۸ در وست وود ، کالیفرنیا عرضه شد.
دانشنامه آزاد فارسی
واحد اس آی برای مقدار جسم، با نماد mol. یک مول مقداری از جسم است که تعداد اجزای بنیادی آن، شامل اتم ها، مولکول ها، و مانند آن ها، برابر با تعداد اتم های دوازده گرم ایزوتوپ کربنِ ۱۲ باشد. یک مول از هر عنصر، که وزن اتم های منفرد آن بر حسب گرم برابر با عدد اتمی آن باشد، شامل یک مول از اتم های آن عنصر است. به این ترتیب، یک مول کربن، دوازده گرم وزن دارد. یک مول از هر عنصر دارای ۱۰۲۳×۶.۰۲۲۰۴۵ اتم است که به عدد آووگادرو معروف است.
گویش مازنی
۱آدم مرموز ۲ریشه کن شدن افراد یک دودمان ۳تخم حرام – فرزند ...