کلمه جو
صفحه اصلی

استوا


برابر پارسی : برابری، یکسانی، کمربند پنداری دور زمین

فارسی به انگلیسی

equator

equatorial lands, equator


فرهنگ فارسی

سرزمین‌های اطراف خط استوا


خط استوا خط منحنی مسدود ومفروضی است که مانند کمر بند دور کره زمین کشیده شده وکره را به دو نیمکره شمالی وجنوبی متساویا تقسیم می کند
۱ - ( مصدر ) برابر شدن راست شدن . ۲ - ( اسم ) برابری یکسانی . ۳ - ( مصدر ) معتدل گردیدن . ۴ - ( اسم ) اعتدال : استوائ قامت . ۵ - ( مصدر ) قرار گرفتن استقرار . یا خط استوائ . دایره ای شرقی غربی که کر. زمین را بدو قسمت متساوی ( شمالی جنوبی ) تقسیم کند .

دایرۀ عظیمۀ فرضی صفر درجۀ عرض جغرافیایی در سطح زمین با فاصلۀ مساوی از دو قطب که نیمکرۀ شمالی را از نیمکرۀ جنوبی جدا می‌کند


جملات نمونه

خط استوا

the equator


ایران در شمال خط استوا قرار دارد

Iran is located to the north of the equator


لغت نامه دهخدا

استوا. [ اُ ت ُ ] ( اِخ ) کوره ای از نواحی نیشابور. و یاقوت گوید: معناه بلسانهم المضحاة و المشرقة، و آن مشتمل بر 93 قریه است و قصبه آن خبوشان است. ( بقول ابوالقاسم بیهقی ). و ابوسعد گوید استوا ناحیه ایست از نواحی نیشابور مشتمل بر نواحی و قرای بسیار و نزدیک خوجان است لذا استواو خوجان گویند و آن از مهمترین نواحی نیشابور است وحدود آن متصل بحدود نساست و از آن گروهی از علماء برخاسته اند. ( معجم البلدان ). ناحیتی مجاور نیشابور. ( نخبة الدهر دمشقی ). و نسبت بدان استوائی است : تا وی از راه نوق تاختنی کند سوی استوا و راه فروگیرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 616 ). از آنجا روان شدو به خبوشان استوا آمد. ( جهانگشای جوینی ). و قشتمور[ ظ: تشتمور ] از استوا بطوس آمد. ( جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 137 ). رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 36 وتاریخ بیهقی چ ادیب ص 625 و قاموس الاعلام ترکی شود.

فرهنگ عمید

۱. (جغرافیا ) دایرۀ فرضی که مانند کمربند کرۀ زمین را احاطه کرده و زمین را به دو نیمکرۀ شمالی و جنوبی تقسیم می کند.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] راست بودن، بدون خمیدگی بودن.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] مستقر شدن، قرار گرفتن، استقرار.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۰°۰′۰″ شمالی ۷۷°۵۹′۳۱″ غربی / ۰٫۰۰۰۰۰°شمالی ۷۷٫۹۹۱۹۴°غربی / 0.00000; -77.99194 (highest point on the Equator)
اِستِوا (عامیانه: اُستُوا) یا نیمگان نام خطّی فرضی است که کره زمین را به دو بخش نیمکره شمالی و نیمکره جنوبی بخش می کند.فاصلهٔ نقاط بر روی خط استوا از قطب های شمال و جنوب به یک اندازه است.
خط استوا مبدأ عرض جغرافیایی و درجهٔ آن صفر می باشد. ۹۰ درجه عرض جغرافیایی به سوی شمال خط استوا و ۹۰ درجه دیگر آن به سوی جنوب خط استوا کشیده شده است. در کره زمین، هر یک از این عرض ها به فاصله های برابر قرار گرفته و به طور میانگین هر درجهٔ آن معادل ۰۴۲/۱۱۱ کیلومتر یا ۶۹ مایل محاسبه شده است.
خط استوای زمین هم چنین بزرگ ترین محیط را با درازای ۴۰۰۷۶ کیلومتر دارا می باشد. هر اندازه به سوی شمال یا جنوب خط استوا برویم، محیط عرض جغرافیایی کوچک می شود تا این که در نقطهٔ قطب به درجهٔ صفر نزدیک می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

اِستوا
در لغت به معنی نشستن، برابری و چیرگی و استیلا. این واژه در نُه آیه قرآن آمده و در دانش کلام مورد تفاسیر ظاهری و باطنی قرار گرفته است: الف. تفسیر ظاهری، یا تفسیر لفظی، تفسیر اهل ظاهر (مُجسَّمه یا اهل تجسیم) است که بر طبق آن مراد از «الرّحمن علی العرش استوی» (طه، ۵) جلوس خداوند بر عرش است. ب. تفسیرهای باطنی، که بر طبق آن، استوا: ۱. اگر با «الی» متعدّی شود به معنی «آهنگ آفرینش» است، مانند «... ثمّ استوی إِلی السَّماء...: سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد» (بقره، ۲۹؛ فُصِّلت، ۱۱)؛ ۲. اگر با «علی» متعدی شود، اوّلاً، به نظر اکثر طرفداران تفسیر باطنی به معنی «چیرگی و استیلا و فرمانروایی» است، مانند «... ثُمّ استوی عَلَی العرش...: سپس بر عرش استیلا یافت» (اعراف، ۵۴؛ یونس، ۳؛ طه، ۵؛ رعد، ۲؛ فرقان، ۵۶؛ سجده، ۴؛ حدید، ۴)؛ ثانیاً، به نظر برخی متکلمان امامیه، به معنی «برابری قدرت و علم خدا نسبت به موجودات» ازجمله نسبت به عرش است.

فرهنگستان زبان و ادب

{equator} [علوم جَوّ] دایرۀ عظیمۀ فرضی صفر درجۀ عرض جغرافیایی در سطح زمین با فاصلۀ مساوی از دو قطب که نیمکرۀ شمالی را از نیمکرۀ جنوبی جدا می کند

پیشنهاد کاربران

میان زمین

زمین بند

پارسیِ سرِه برای اِستوا:

• نیمساز
• ‏نیمَنده
• ‏نیم گِرد ( nim gerd )
• ‏نیم گَرد ( nim gard )
• ‏نیم دُور ( nim dowr ) . . . . . با نگر به اینکه "دُور" پارسی است.
• ‏نیمه گر
• ‏نیم گر
• ‏ووو

برابرِ پارسیِ واژهٔ خط ( در هَندازک یا هندسه ) : سَمیره، کِشِه، کِشَک، راسته، راستا و و.

پس به جای: "خط استوا خطی فرضی است که کره ی زمین را به دو نصف تقسیم میکند. "، می توان نوشت:
کِشَکِ نیمساز، کِشَکی پنداری است که گَردونهٔ زمین را به دو نیم، بخش می کند.

همچنین، نیم گِرد ( nim gerd ) و نیم گَرد ( nim gard ) برایندِ رویکردِ من از دو سوی ناهمگون به این پِنداره ( مفهوم ) است. نیم گِرد ( nim gerd ) به این چم و ماناک است که یک "گِردی" ( دایره ) کارکردَش نیم کردن است.
ولی نیم گَرد ( nim gard ) ، به این چم است که یک نیم کننده به گرد زمین "می گَردد".

پارسی را پاس بداریم.


کلمات دیگر: