کلمه جو
صفحه اصلی

قطب


مترادف قطب : مردکامل، مرشد، مرکز، پیشوا، رئیس، مقتدا، مهتر

متضاد قطب : مرید

برابر پارسی : راستا، میخ، نشیم، نشین، پیر

فارسی به انگلیسی

pole, axis, pivot

Pole


فارسی به عربی

ترکیز , قطب , محور

عربی به فارسی

نجيب زاده , ادم متنفذ , متشخص , قطب


مترادف و متضاد

focus (اسم)
قطب، مرکز، کانون، فاصله کانونی، مرکز توجه، کانون عدسی، نقطه تقاطع

axis (اسم)
محور، میله، محور چرخ، قطب، محور تقارن، مهره اسه

pole (اسم)
قطب، خاده، ستون، دیرک، دسته بلند چیزی، تیر چراغ برق

hub (اسم)
قطب، توپی چرخ

gudgeon (اسم)
محور، قطب، اسه، وسیله تطمیع، میله اهرمی، سر محور، ماهی ریز قنات، ادم زودباور

مردکامل، مرشد ≠ مرید


مرکز


پیشوا، رئیس، مقتدا، مهتر


۱. مردکامل، مرشد
۲. مرکز
۳. پیشوا، رئیس، مقتدا، مهتر ≠ مرید


فرهنگ فارسی

← قطب حمل‌ونقل


مغیثی سلطانی
( اسم ) ۱ - آهنی که در طبق زیرین آسیاست و طبق زیرین بدور آن می گردد ۲ - ملاک شئ مدارامر ۳ - رئیس قوم مهتر ۴ - سردار فرمانده ۵ - کسی است که منظور نظر خدای تعالی است در همه ازمنه و طلسم اعظم به او داده شده است واو در کون و اعیان ظاهر و باطن ساریست چون سریان جان در کالبد و قسطاس فیض در کف او و افاضه روح حیان بر کون اعلی و اسفل در دست اوست وی تنها انسان کاملی است که به نظر صوفیان احاطه اش بجمیع آدمیان محقق است و همه مقامات و حالات تصوف را می داند . او عقل عالم امکان است و تصرف وی در عقول برای صوفیان مسلم است : اما آنچه اهل حل وعقدند و سرهنگان درگاه حق - جل جلاله - سیصدند که ایشان را اخیار خوانند و چهل دیگر ایشان را ابدال خوانند و هفت دیگر که مرایشانرا ابرار خوانند و چهارند که مرایشانرا اوتاد خوانند و سه دیگرند که مر ایشانرا نقیب خوانند و یکی ورا قطب خوانند و غوث خوانند . جمع : اقطاب یا قطب فلک . وسط آسمان وسط السمائ : آفتاب در قطب فلک ایستاده بود پهلوانان آن وادی همچون دوزخ دیدند ... ۶ - قطب هر خط .
موضعی است به عقیق

فرهنگ معین

(قُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - ملاک و مدار چیزی . ۲ - بزرگ و مهتر قوم . ۳ - هر یک از طرفین محور کرة زمین که آن ها را قطب شمال و قطب جنوب می گویند. ۴ - جزء رسانای یک دستگاه که جریان برق از آن خارج یا به آن وارد می شود.

لغت نامه دهخدا

قطب. [ ق َ طَ ] ( ع مص ) گرفتن چیزی را و سپس گرفتن باقیمانده آن برحسب اول به گزاف و تخمین نه به وزن. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). یقال : اَخَذه ُ قَطَباً قد نهی عنه الشرع. ( اقرب الموارد ) ( لسان العرب ).

قطب. [ق َ ] ( ع مص ) آژنگ افکندن میان دو ابروی و ترش کردن روی. رجوع به قُطوب شود. || بریدن و فراهم آوردن. فراهم آمدن و مجتمع گشتن. گویند: قطب القوم. || آمیختن. || به خشم آوردن. || پر گردانیدن. || در هم افکندن گوشه جوال را و دوتاه ساختن و گرد کردن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): قطب الجوالق. ( اقرب الموارد ).

قطب. [ ق ُ ] ( ع اِ )تیزی پیکان. ( لسان العرب ). || مهتر و سردار قوم که مدار کار بر وی باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). سپهسالار. ( منتهی الارب ). صاحب الجیش. ( اقرب الموارد ). || ستونه آهنی آسیا. ( منتهی الارب ). آهنی است که بر گرد آن سنگ بالا گردد. گویند: دارت الرحی علی قطبها و الارحاء علی اقطابها. ( اقرب الموارد ). قطب رحی الحرب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || قوام چیزی و مدار آن. || شیخ یگانه. لقب آن ولی که انتظام ملکی یا شهری در عالم معنوی به حکم الهی در قبضه اقتدار او مفوض باشد. ( آنندراج ). ج ، اقطاب ، قُطوب ، قِطَبة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || گیاهی است خارآگین که سه خار دارد مانند خسک که به آن خار سه پهلو نیز گویند،و ابوحنیفه گوید: قطب مانند ریسمانی بر روی زمین کشیده میشود و گلی زرد دارد و در آن هنگام که درو شود و خشک گردد خاری دارد و مردم به دشواری میتوانند بر آن پای گذارند زیرا مثل سنگ ریزه به پای میچسبد. ( لسان العرب ). || ( اصطلاح فیزیک ) دو انتهای هر جسم الکتریسیته دار را قطب گویند که قطبین آهن ربا و قطبین پیل در آن ثابت و در جریان متناوب یعنی جریانی که شدت و سوی الکتریسیته در آن با زمان تغییر میکند قطب در حال تغییر است. || ( اصطلاح هیأت ) قطب آسمان ، محل برخورد محور عالم است با کره سماوی ، وستاره قطبی را نیز از آن جهت قطبی گویند که این ستاره در حوالی قطب شمال کره سماوی قرار دارد، و البته روزی تغییر خواهد کرد، چنانکه همین اکنون بر روی نقطه قطبی قرار ندارد. || ( اصطلاح هندسه ) یکی یا هر دو انتهای محوری که کره در حول آن می چرخد، به طور کلی. || رأس هر عرقچین کروی را قطب گویند و قطب مرسوم در کره کنار قطر عمود بر این دائره است که کره را قطع میکند و از این جهت دائره مرسوم در سطح کره دو قطب دارد. و قطب و قطبی در دائره و کره و مخروط در هندسه قابل بحث است. برای تبیین این مطلب مناسب است که ابتداءقطب و قطبی را در دایره و سپس در کره تعریف کنیم.

قطب .[ ق ُ ] (اِخ ) موضعی است به عقیق . (معجم البلدان ).


قطب . [ ق َ طَ ] (ع مص ) گرفتن چیزی را و سپس گرفتن باقیمانده ٔ آن برحسب اول به گزاف و تخمین نه به وزن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یقال : اَخَذه ُ قَطَباً قد نهی عنه الشرع . (اقرب الموارد) (لسان العرب ).


قطب . [ ق ُ ] (اِخ ) ستاره ای است ساکن نزد قطب شمال که بدان جهات را معین کنند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


قطب . [ ق ُ طَ ] (ع اِ) ج ِ قُطْبة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُطْبة شود.


قطب . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) ستونه ٔ آهنی آسیا و چرخ . (منتهی الارب ). آهنی است در سنگ پائین آسیا که سنگ بالا بر آن گردد. (اقرب الموارد). رجوع به قُطْب شود.


قطب . [ق َ ] (ع مص ) آژنگ افکندن میان دو ابروی و ترش کردن روی . رجوع به قُطوب شود. || بریدن و فراهم آوردن . فراهم آمدن و مجتمع گشتن . گویند: قطب القوم . || آمیختن . || به خشم آوردن . || پر گردانیدن . || در هم افکندن گوشه ٔ جوال را و دوتاه ساختن و گرد کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قطب الجوالق . (اقرب الموارد).


قطب . [ ق ُ ] (ع اِ)تیزی پیکان . (لسان العرب ). || مهتر و سردار قوم که مدار کار بر وی باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سپهسالار. (منتهی الارب ). صاحب الجیش . (اقرب الموارد). || ستونه ٔ آهنی آسیا. (منتهی الارب ). آهنی است که بر گرد آن سنگ بالا گردد. گویند: دارت الرحی علی قطبها و الارحاء علی اقطابها. (اقرب الموارد). قطب رحی الحرب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قوام چیزی و مدار آن . || شیخ یگانه . لقب آن ولی که انتظام ملکی یا شهری در عالم معنوی به حکم الهی در قبضه ٔ اقتدار او مفوض باشد. (آنندراج ). ج ، اقطاب ، قُطوب ، قِطَبة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گیاهی است خارآگین که سه خار دارد مانند خسک که به آن خار سه پهلو نیز گویند،و ابوحنیفه گوید: قطب مانند ریسمانی بر روی زمین کشیده میشود و گلی زرد دارد و در آن هنگام که درو شود و خشک گردد خاری دارد و مردم به دشواری میتوانند بر آن پای گذارند زیرا مثل سنگ ریزه به پای میچسبد. (لسان العرب ). || (اصطلاح فیزیک ) دو انتهای هر جسم الکتریسیته دار را قطب گویند که قطبین آهن ربا و قطبین پیل در آن ثابت و در جریان متناوب یعنی جریانی که شدت و سوی الکتریسیته در آن با زمان تغییر میکند قطب در حال تغییر است . || (اصطلاح هیأت ) قطب آسمان ، محل برخورد محور عالم است با کره ٔ سماوی ، وستاره ٔ قطبی را نیز از آن جهت قطبی گویند که این ستاره در حوالی قطب شمال کره ٔ سماوی قرار دارد، و البته روزی تغییر خواهد کرد، چنانکه همین اکنون بر روی نقطه ٔ قطبی قرار ندارد. || (اصطلاح هندسه ) یکی یا هر دو انتهای محوری که کره در حول آن می چرخد، به طور کلی . || رأس هر عرقچین کروی را قطب گویند و قطب مرسوم در کره کنار قطر عمود بر این دائره است که کره را قطع میکند و از این جهت دائره ٔ مرسوم در سطح کره دو قطب دارد. و قطب و قطبی در دائره و کره و مخروط در هندسه قابل بحث است . برای تبیین این مطلب مناسب است که ابتداءقطب و قطبی را در دایره و سپس در کره تعریف کنیم .
الف : قطب و قطبی در دایره : هرگاه در صفحه ٔ دایره ای به شعاع R و به مرکز O نقطه ٔ فرض شود و سپس در امتداد خط OP نقطه ٔ Q آن چنان به دست آید که R2=OQ.OP گردد برحسب تعریف خط D عمود بر خط OPQ در نقطه ٔ Q قطبی نقطه ٔ P قطب خط D است . هرگاه نقطه ٔ P درون دایره باشد خط D خارج دایره خواهد بود. چنانکه نقطه ٔ P برون دایره باشد خط D درون دایره است .
تبصره : چون چهار نقطه ٔ QABP به نسبت توافقی تقسیم میشوند از اینجا تعریف دیگر قطبی به دست می آید: قطبی هر نقطه مکان هندسی مزدوج های متوافق آن نقطه است نسبت به دو نقطه تقاطع قاطعی که از آن نقطه بر دایره رسم شود.
ب : قطب و قطبی در کره : هرگاه در کره ای به شعاع R و به مرکز O نقطه ٔ P اخذ شود و سپس در امتداد OP نقطه ٔ Q آن چنان به دست آید که R2=OQ.OP گردد برحسب تعریف صفحه ٔ D عمود بر خط OPQ در نقطه ٔ Q قطبی نقطه ٔ P و نقطه ٔ P قطب صفحه ٔ D است . برحسب آنکه نقطه ٔ P درون یا برون کره انتخاب گردد قطبی برون یا درون قرار می گیرد. || (اِخ ) (اصطلاح جغرافیا) دو نقطه ای را که محور زمین با کره ٔ زمین برخورد می کند قطبین زمین گویند. اکتشافات قطبی و شرح مسافرت و نتایج تحقیقات برد سیاح و کاشف معروف آمریکائی در قطب جنوب : دریاداری ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی با توجه به اهمیت سوق الجیشی قطب جنوب به منظور دفاع قاره ٔ آمریکا چند دسته از علماء و سران سپاه خود را در سال 1946 م . برای تحقیقات و تجسسات نظامی و علمی بدان سمت گسیل داشت . در اول ماه مارس 1946 هیأت اعزامی فرسببت روانه ٔ آبهای شمال کانادا گردید و در تابستان همان سال ناو نرتن سوند به همراهی چند کشتی یخ شکن سواحل غربی شبه جزیره ٔ گروئنلند را پیمود. این دو اقدام به منزله ٔ اولین قدم دولت آمریکا در راه قطب شمال برای پیش بینی های نظامی و سیاسی به شمار میرودولی دریاداری آمریکا برای احتراز از اعتراضات سایر دول درصدد جستجوی سرزمین دیگری برآمد که در آنجا بتواند بدون ایجاد مشکلات سیاسی بین المللی به تجربیات و تحقیقات خود با خیال آسوده ادامه دهد، لذا از اعزام هیأت های علمی و نظامی به قطب شمال منصرف گردید و برای این کار اراضی وسیع غیرمسکون قطب جنوب را که دول معظم اروپا کمتر متوجه آن بودند انتخاب نمود، معذلک چند دولت بر این عمل دریاداری آمریکا اعتراض کردند ولی چون ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی اراضی قطب جنوب را به منزله ٔ اراضی مواتی میدانست که احیاء آنها برای هر کس بدون مانع و رادع است ازاینرو وقعی به اعتراضات آنان نگذارد و مقدمات مسافرت هیأتی را که در سال 1946 به قطب جنوب اعزام گردید فراهم نمود. نظیر این هیأت که آن را به انگلیسی «های جَمْپ » (پرش ارتفاع ) نام نهادند در تاریخ اکتشافات قطبی ثبت نشده است . فرماندهی این گروه به ریچارد برد دریاسالار آمریکائی واگذار گردید، سیاح نامبرده قبل از مسافرت اخیر خود سه بار دیگر ریاست هیأتهای اعزامی قطبی را به عهده گرفته بود که آخرین بار آن در سال 1939 میباشد. اولین منظور دریاداری آمریکا این بود که از شرایط لازم برای نبرد در هوای فوق العاده سرد اطلاع حاصل کند و در عین حال از استقامت سازوبرگ و وسائل حمل ونقل نظامی از قبیل هواپیما و زیردریائی و مواد غذایی و لباس افراد در آب وهوای قطبی آزمایش به عمل آورد و از طرف دیگر میخواست تمام افراد این هیأت را با برف و یخ بندان شدید قطب آشنا سازد تا بتوانند یک پایگاه نظامی مناسب با آب وهوای این ناحیه در آنجا برقرار نمایند. هیأت اعزامی برد علاوه بر این هدف نظامی یک منظور دیگر داشت و آن عبارت بود از جمعآوری اطلاعاتی درباب مسائل جغرافیائی و اقلیم شناسی و وضع میاه و ساختمان معرفةالارضی قطب جنوب . ولی تحقیقات در اطراف این موضوعها به هیأت دیگری به ریاست یک نفر سروان احتیاط به نام رن واگذار گردید و قرار شد که این هیأت در تاریخ پانزدهم ژانویه ٔ 1947 با یک کشتی یخ شکن به سمت قطب جنوب رهسپار شود و مدت چهارده ماه در منطقه ٔ مارگریت بس توقف کرده و به تفحصات علمی مشغول گردد. دولت آمریکا وسایل این مسافرت را با شکوه فوق العاده تهیه کرد و سیزده کشتی با چهارهزار ملوان تحت فرماندهی ریچارد بردقرار داد. مجموع این قوای بحری به سه دسته تقسیم شدند و انجام امر خاصی به هر یک از آنها محول گردید. این گروه از یک دسته ٔ اصلی و دو دسته ٔ فرعی تشکیل شده بود و اینطور تصمیم گرفتند که دسته ٔ اصلی در اراضی قطبی پیاده شود و از دو دسته ٔ دیگر طلایه باید یک دسته به سمت مشرق و دسته ٔ دیگر به جانب مغرب در آبهای قطبی طی طریق نموده و اطلاعاتی درباب مسائل مربوط به هواپیمائی و جغرافیا و اقلیم شناسی به دست آورد. وسایل کار هر یک از دو دسته ٔ اخیر عبارت بود از یک کشتی هواپیمابر حامل شش هواپیمای دریانشین دوموتوره هر کدام به ظرفیت 25 تن با قدرت لازم برای پنج هزار کیلومتر پرواز و سه هواپیمای عمودپرواز و سه هواپیمای کمکی با اسکی برای فرودآمدن و برخاستن در برفهای قطب و یک کشتی نفت کش و یک کشتی جنگی به ظرفیت 2400 تن . دسته ٔ طلایه ٔ شرق از نرفلک در ایالت ویرجینیا به سمت جزیره ٔ پیراول حرکت کرد و دسته ٔ طلایه ٔ غرب از سان دیگو در کالیفرنیا راه افتاد و پس از رسیدن به جزایر بالنی هواپیمای دریانشین خود را به جانب ارض ویکتوریا که قطب مغناطیس جنوب در آن ناحیه واقع است اعزام داشت و مشغول اکتشافات در مغرب قطب جنوب گردید. انجام مأموریت مهمتری که مقصود اصلی دریاداری امریکا بود به دسته ٔ مرکزی واگذار شد. این دسته میبایستی از نرفلک حرکت کند و پس از رسیدن به جزیره ٔ اسکات در آخر ماه دسامبر در دریای رس دنبال کشتیهای یخ شکن راهی باز کرده و در این ناحیه روی صفه ٔ وسیعی از یخ سیصد نفر از اعضاء هیأت را پیاده کند تا آنان بتوانند در جوار محلی که در سال 1939 ریچارد برددر آنجا اقامت کرد و آمریکای کوچک نام داشت یک پایگاه هوائی ایجاد نمایند و تصمیم داشتند که شش هواپیمای داگلاس را که از ناو هواپیمابر موسوم به فیلیپین سی پرواز خواهند کرد در این پایگاه هوائی مستقر سازند. در تاریخ دوم ژانویه ٔ 1947 ناو هواپیمابر فیلیپین سی به ظرفیت 27هزار تن از نرفلک حرکت کرد و در آخر همان ماه به دهانه ٔ دریای رس رسید. هیأت مرکزی با وسایل ذیل مجهز شده بود: یک کشتی ده هزارتنی مخصوص حمل ونقل از نوع داکوتا ، شش هواپیمای عمودپرواز، شش هواپیمای بزرگ دریانشین ، دو دستگاه وسیله ٔ حمل ونقل برای حرکت در آب و در خشکی ، دو هواپیمای دریانشین با مخزن هوا و یک هواپیمای اسکی دارمأمور ارتباط طیاره های داگلاس که دارای دو زوج چرخهای قابل اختفاء و اسکی بودند میبایستی از دریای فیلیپین به وسیله ٔ موشکهای یدکی که در زیر بال آنها قرار داده شده بود پرواز کنند، این هواپیماها با دستگاه مخصوص برای گرم کردن موتور و محل سرنشینان آن مجهز شده و مخازن یدکی بنزین نیز برای آنها تعبیه گردیده بود و بدین ترتیب میتوانستند مدت ده ساعت متمادی در آسمان پرواز کنند، و به اضافه یک دستگاه الکترونی در این طیاره ها نصب شده بود که به وسیله ٔ آن چگونگی ساختمان معرفةالارضی طبقات خاک را زیر توده های یخ تعیین مینمودند و یک دوربین عکاسی در اختیار داشتند که در آن واحد سه عکس برمیدارد، یکی عمودی و دو تای دیگر از دو جهت مختلف (هواپیماهای دریانشین عیناً دارای همان تجهیزات بودند و اگر این هواپیماها در موقع فرودآمدن دسترسی به آب دریا پیدا نمیکردند ناچار بودند از اسکیهای خود استفاده نموده و روی برف بنشینند. سرنشینان آن به اندازه ٔ کافی مواد غذائی و وسائل زندگانی دراختیار داشتند تا اگر حادثه ای رخ دهد بتوانند حداکثر مدت دو ماه زیر چادرهای سفری زندگانی کنند و به وسیله ٔ دستگاه رادار کوچکی طیاره های عمودپرواز را از مواضع خود باخبر سازند). محمولات سه کشتی دیگر عبارت بود از وسایل زندگانی و غذای یخ زده و خشک کرده و ماده ٔ مخصوصی به اسم پرمیگان جهت تغذیه در نواحی قطبی و نُه خانه ٔ کوچک و چندین چادر و قطعات چوب و دو عدد ماشین برف روب و چند سورتمه و عده ٔ زیادی کمک برادور برای کشیدن سورتمه ها و وسایل تفریح و لوازم زندگانی اعضاء هیأت برای مدت پنج ماه تهیه شده بود و در یک زیردریائی متخصصین غیرنظامی مأمور بودند میزان شوری آب و درجه ٔ حرارت آن را تعیین نموده و به مشاهده ٔ زندگانی و ثبت آمار حیوانات ذره بینی طبقات مختلف آب مشغول شوند. عده ای غواص نیز مأموریت داشتند تا در صورت لزوم سد یخ معروف به مدرس را با مواد قابل انفجار منهدم سازند. سیصد نفر متخصص نظامی و غیرنظامی بین کارکنان وزارتخانه ها و مؤسسات مختلف مثل آرتش و بحریه واداره ٔ میاه شناسی و نقشه برداری و اقلیم شناسی برای شرکت در این هیأت انتخاب گردیدند. دسته ٔ مرکزی در تاریخ دوم دسامبر 1946 از نرفلک حرکت کردند و پس از عبور از تنگه ٔ پاناما سواحل آمریکای جنوبی را به همراهی واحدهای دسته ٔ طلایه ٔ مشرقی پیموده و در 31 دسامبر مقابل دریای رس رسیدند و در نظر داشتند که در امتدادساحل خلیج بالن صد میل طی طریق کنند و در آنجا عده ای را که موظف به ساختن پایگاهی در آمریکای کوچک بودند پیاده نمایند ولی عبور از سد بزرگ یخ اطراف دریای رس دشوار بود زیرا دسته ٔ مرکزی به علت خطرهای احتمالی کوههای متحرک یخ و طوفان و برف و جریانهای شدید آب در مدت یازده روز نتوانستند بیش از 150 میل راه را بپیمایند. در تاریخ نوزدهم ژانویه ٔ 1947 زیردریائی سنه اجباراً دسته ٔ کشتیها را ترک نمود. سرنشینان آن دنبال کشتی یخ شکن مطالعات خود را در قسمت اقیانوس شناسی در آبهای قطبی تعقیب نموده و روز اول فوریه ٔ همان سال به آمریکا بازگشتند. سه واحد دیگر از کشتیهای هیأت اعزامی با زحمات زیاد راه را باز کرده و به سد یخ دریای رس رسیدند. در هفدهم ژانویه چند نفر از مأموران کشتی نرث ویند در قطعه خاکی که برد در 1941 در آنجا اقامت کرده بود پیاده شدند و ساختمانهای موقت او را دست نخورده یافتند. کشتیهای باربری در خلیج بالن که عرض آن بر اثر فشار یخچالها از یک میل به 400 متر رسیده بود لنگر انداختند،پس از آنها کشتی باری یانسی داخل خلیج گردیده و محمولات خود را پیاده کرده و وسایل اردوزنی و یک یخچال برای نگاهداری آذوقه که با قطعات یخ ساخته شده بود و یک دستگاه تلگراف بی سیم در چهارکیلومتری محل اقامت هیأتی که در سال 1941 بدانجا رسیده بود نصب کردند. در تاریخ 27 ژانویه یک کوه متحرک یخ به طول 200 گز داخل خلیج بالن شده و برای احتراز از برخورد با آن سه فروند از کشتیهای امیرالبحر کروزن لنگرگاه را ترک کرده و هفتاد نفر از همراهان مشارالیه با زاد و توشه ٔ کافی در روی سد یخ پیاده شدند. یکی دیگر از کشتیهای باری کروزن در تاریخ 23 فوریه برای ملاقات ناو هواپیمابر فیلیپین سی حامل برد به نقطه ای که در ششصدمیلی عرض شمالی واقع شده بود رهسپار گردید، درحالی که دسته ٔ مرکزی از کشتیهای یخ شکن خود دور مانده و در دریای رس با طوفان شدید برف مبارزه میکرد و بیم آن میرفت که بر اثر پائین آمدن درجه ٔ حرارت از قطعات بزرگ یخ محصور شود. امیرالبحر برد روز 28 ژانویه از روی ناو هواپیمابر فیلیپین سی با شش هواپیمای داکوتا پرواز نموده و در تاریخ دوم فوریه هر چهار کشتی باری کروزن از آرامش موقتی هوا استفاده کرده و مجدداً وارد خلیج بالن شدند ولی دوباره طوفان برف شروع شده و چون دریاسالار کروزن بیم آن را داشت که قطعات بزرگ یخی که در شمال آمریکای کوچک به حرکت درآمده بود دوباره به هم متصل شود و راه آنان را مسدود سازد و مانع بازگشت هیأت اعزامی به دریای آزاد گردد، لذا در تاریخ هشتم فوریه دستور داد پایگاه را تخلیه کنند و مقرر شد که برد با 197 نفر از ملوانان و همراهانش مدت سه هفته در آن محل بمانند در این هنگام دسته ٔ مرکزی راه خود را تاجزیره ٔ اسکات باز کردند و در این محل توقف نمودند تا دسته ای از مأموران که با یخ شکن ها حرکت میکرد به آنان برسد. سرانجام پس از زحمات زیاد و تصادف با انقلابات شدید جوی مثل طوفانهای سهمگین برف و تاریک شدن هوا و بادهائی که به سرعت 65 کیلومتر در ساعت میوزید دسته ٔ مرکزی توانست 200 میل راه بین خلیخ بالن و جزیره ٔ اسکات را طی کند. (روز پانزدهم فوریه آسیبی به سکان کشتی ماونت دیمپیوس وارد گردیده و این کشتی مجبور شد به کمک بادبان بزرگی مدتی میان کوههای یخ در حین تعمیر حرکت کند. در همین وقت قطعات یخ آسیب دیگری بر کشتی باری مریک وارد آورد به طوری که یخ شکن نرث ویند آن را به دنبال گرفته و به سوی زلاند نو حرکت کرد ولی در شانزدهم فوریه طوفان شدیدی سیمی که این دو کشتی را به هم متصل میساخت پاره کرد و عنان اختیار از دست ملوانان کشتی باری تامدتی رها شد و صدمات شدید دیگری بر آن وارد آمد تا اینکه دوباره یخ شکن مزبور بر آن دست یافت و هر دو کشتی در بیست وسوم فوریه به دوندین رسیدند. کشتی یخ شکن پس از تهیه ٔ سوخت خود را به دسته ٔ مرکزی ملحق ساخت . هواپیماهای مأمور اکتشافات در روز 23 فوریه حرکت قطعات بزرگ یخ را در اطراف پایگاه آمریکای کوچک به کروزن اطلاع دادند و چون هر آن ممکن بود که راه ارتباط به صدوهفت نفر ساکنان این محل مسدود شود نامبرده با موافقت برد تصمیم به تخلیه ٔ پایگاه گرفت . یکی از کشتیهای یخ شکن موسوم به برتن آیلند که عده ای از سرنشینان آن در هشتم فوریه آثار هیأت اعزامی اسکات را یافته بود راهی در میان خلیج بالن باز کرده و گروهی را که در آنجا متوقف شده بودندبا خود برد و تمام اثاث و وسایل دیگر آنها را از قبیل شش هواپیمای داکوتا مجهز به اسکی و دو تراکتور و مخازن آذوقه برجای گذاشت ، پس از آن دسته ٔ مرکزی به سمت ولینگتن راه افتاد و درتاریخ هفتم مارس با تمام کشتیهای همراه خود به استثناء کشتی باری وانسی که قبلاً به آمریکا مراجعت کرده بود به محل مزبور رسید. بدین ترتیب هیأت اعزامی برد پس از هشت هفته اقامت در آبهای قطب جنوب مغلوب سرمای زمستان بی موقع گردیده و بدون اینکه موفق به انجام مقصودش شود به پایگاه اصلی خود مراجعت کرد، با وجود این میتوان گفت مؤسسین هیأت برد نتایج بسیاری از این مسافرت به دست آوردند واز هم اکنون میتوان به اهمیت اطلاعات نظامی و علمی و جغرافیائی که برد جمعآوری کرده است پی برد. در وهله ٔاول عملیات این هیأت ثابت کرد که از هواپیماهائی که از روی ناو هواپیمابر بلند شده و به وسیله ٔ اسکی روی برف می نشستند نتیجه ٔ مطلوبی گرفته شد و از تجربیاتی که در آمریکای کوچک به عمل آمد معلوم گردید که تهیه ٔ فرودگاه برای طیاره های سنگین وزن در نواحی قطبی کار مشکلی نیست و به اضافه دریاداری آمریکا چهارهزار نفر از افراد خود را در سرمای قطب به تمرینات نظامی وادار کرد و مقدار معتنابهی از سازوبرگ و زاد و توشه را در این آب وهوا در معرض آزمایش قرار داد، مثلاً پانزده نفر از افرادی که مأمور تخریب سد یخ بودند مدت 20 دقیقه با لباس مخصوصی که در موقع حمله ٔ به ژاپن برای افراد نیروی دریائی تهیه شده بود زیر یخ شنا کردند بدون اینکه کمترین گزندی به آنان رسد. ولی ادامه ٔ عملیات برد بدون تحمل خسارت صورت نگرفت . در سی ام دسامبر 1946 یکی از هواپیماهای دریانشین طلایه ٔ شرق در حین پرواز گرفتار مه غلیظی شده و با کوهستانی تصادف کرد و از هم متلاشی شد و به علت انقلاب هوا تا مدت دو هفته جستجوی سرنشینان این هواپیما میسر نگردید تا سرانجام در تاریخ یازدهم ژانویه بقایای آن را در ارض السورت یافتند. از شش نفر سرنشینان فقط سه نفر جان به سلامت بردند و هواپیمای عمودپرواز نیز به دریا افتاد، ولی وقوع این حوادث ناگوار خالی از فایده نبود زیرا معلوم شد که درصورت بروز سانحه ٔ هوائی فرستادن قوای کمکی برای نجات دادن گمشدگان در صحرای منجمد نواحی اطراف قطب مقدور است ، باوجود انقلابات پی درپی چند هواپیمای قوی 270 بار در آسمان قطب پرواز نموده و درنتیجه ٔ این پروازها هیأت اعزامی برد موفق به اکتشافات جغرافیائی سودمندی گردید، هواپیماهای دریانشین دسته ٔ طلایه ٔ شرق 900 میل بر فراز سواحل والگرین (که در سال 1940 برد موفق به کشف آنها شده بود) در کنار دریای روزولت پرواز کردند، درنتیجه ٔ عملیات اخیر جهت امتداد رشته جبال کهلر از شمال به جنوب در کنار شبه جزیره ای معلوم گردید و درعین حال خلیج وسیعی که گویا متصل به دریای رس میباشد داخل ارض ماری برد کشف شد، ارتفاع یکی از قلل جبال کهلر 4000 متر تعیین شده و آن را موقتاً به نام کوه اشعه ٔ مجهول نامیدند. موقع جغرافیائی کوه روث سیمپل که به ارتفاع 4500 متر است در روی نقشه 70 میل در جنوب غربی نقطه ای که قبلاً تعیین شده بود تصحیح گردید. در مشرق دریای روزولت ساحلی از سنگ به ارتفاع 37 متر مشاهده شد که در بعضی از نقاط آن قطعات خاک قهوه ای رنگی دیده میشود کشف . دو جزیره و قله کوهی به ارتفاع 1500 متردر نزدیکی کوهستان روث سیمپل بر شماره ٔ اکتشافات جدید بیفزود. (در اطراف سد یخ این دریا یعنی از خلیج سولز برگر تا شبه جزیره ٔ پالمر قطعات یخ وجود ندارد و قابل کشتیرانی است ، از طرف دیگر خلبانان طلایه ٔ مغرب هزار کیلومتر در اراضی ویلکس که تاکنون کسی به آنجا نرفته بود پرواز کردند وفلاتی در آن ناحیه یافتند که سطح آن از یخ مستور است و منتهی به یک رشته سواحل سنگی میشود، در داخل این فلات برجستگیهائی به ارتفاع 2700 متر وجود دارد، این ارتفاعات نیز از یخ پوشیده شده است ، در یازدهم فوریه هوانوردان دسته ٔ مغرب و ساحل رن به زمین جدیدی رسیدند که عرض آن 36 میل است و عده ٔ زیادی دریاچه ٔ بدون یخ در آن واقع شده و رنگ خاکش تیره است و احتمال میرود که دارای معادن ذغال سنگ باشد. این محل را واحه ٔ بونکر نامیدند. در دوم مارس یک واحه ٔ وسیعتر با همان خصوصیات در پانصدمیلی واحه ٔ اول در جوار کوهستان وستفلد داخل ساحل اینگرید مشاهده نمودند، محتمل است که حرارت نسبی آب در این نواحی معلول وجود کوههای آتش فشان باشد، درهرحال چون آب دریاچه های این منطقه یخ نمی بندد لذا میتوان آنها را برای فرودآمدن طیاره های دریانشین و تأسیس پایگاههای هوائی مورد استفاده قرار داد. دسته ٔ مزبور پس از هفت ساعت پرواز به ساحل ارض آدلی رسید که در سال 1840 سیاح دیگری به نام دومون دورومیل از آنجا عبور نموده و گمان کرده بود که موفق به کشف خلیجی شده است ، درصورتی که دسته ٔ طلایه ٔ غرب آن محل را شبه جزیره ای تشخیص داد و خلیج دیگری در ساحل فکس مشاهده کرد. به طورکلی هواپیماهای دریانشین هر دو دسته 4900 میل در آسمان سواحل دائره ٔ قطب جنوب پرواز نموده و هواپیماهای مخصوص حمل ونقل برد داخل این قاره ٔوسیع شده و از موضع جغرافیائی قطب عبور نموده و در چهاردهم فوریه به یک سلسله کوه رسیدند که ارتفاعش 4500 متر است . این سلسله جبال از جنوب کوهستان هرلیک تا جنوب شرقی آمریکای کوچک به طول یکهزارودویست متر کشیده شده و تصور میرود که دنباله ٔ کوههای رن مد است . رنگ سرخ خاک این کوهستان دلیل بر آتش فشانی آن در اعصار گذشته میباشد. عده ای از علماء اقیانوس شناس که در روی کشتی یخ شکن نرث ویندبه تحقیقات میپرداختند موفق به اکتشافات جالب توجهی شدند. این دسته به وسیله ٔ آلات صوتی جدید که مخصوص تعیین عمق اقیانوسهاست به دهانه ٔ آتش فشانی برخوردند که عمق آن 22هزار متر است ، و در نزدیکی همین محل یک رشته کوه زیردریائی به ارتفاع 20هزار متر کشف کردند که یکی از قلل آن 350 متر از سطح دریا بالا آمده است و یک دهانه ٔ آتش فشان زیردریائی عمیقتری به فاصله ٔ چهل هزار متر از اولی دیده شد، بنابر تحقیقات این دسته کف اقیانوس در دریای رس از رسوبات کوههای یخ مستور است و وجود این رسوبات دلیل بر آن است که دامنه ٔ یخچالهای عظیم قطبی در اعصار گذشته تا این نقاط پیش آمده است ، جریانهای آب شیرینی در این نقطه مشاهده گردید که از یخچالها سرچشمه گرفته و در عمق شصت متر از سطح دریا در دورترین نقاط اقیانوس کبیر منتشر میشود. روی هم رفته میتوان گفت که هیأت اعزامی برد به جمعآوری اطلاعاتی توفیق یافته است که اهمیت آنها بعدها معلوم خواهد شد، سازوبرگ این هیأت اعزامی نظامی و علمی نیز نظیر تجهیزاتی بود که در جنگ اخیر برای نبرد در خشکی و در دریا به کار میرفت و منظور اصلی دولت آمریکا این بود که قوای خود را اعم از نفرات و وسائل حمل ونقل و سازوبرگ افراد در آب وهوای قطبی بیازماید و آنان رابرای نبردهای احتمالی در قطب شمال آماده کند و چون اراضی وسیع قطب جنوب تا به حال چندان مورد توجه دول معظم جهان قرار نگرفته است لذا فرماندهی عالی نیروی دریائی ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی قطب جنوب را برای رسیدن به هدف خویش انتخاب نمود تا اولاً اطلاعاتی که درباره ٔ چگونگی دفاع ملی آمریکا در این راه به دست می آورد کاملاً مکتوم بماند و ثانیاً به وسیله ٔ طرق مختلفه ٔ علمی جدید که در اختیار دارد بتواند با نظم و ترتیب معینی به اسرار مناطق قطبی آگاه گردد. بااینکه تبلیغات دامنه داری تا به حال در اطراف هیأت اعزامی برد به عمل آمده است معذلک دریاداری آمریکا از انتشاراطلاعاتی که مربوط به امور نظامی است تا امروز کاملاًخودداری کرده و مشاهدات این هیأت را درباره ٔ مسائل مربوط به اقلیم شناسی و چگونگی انتشار امواج الکتریکی در آن ناحیه و ساختمان معرفةالارضی و منابع معدنی قطب جنوب افشاء ننموده است . (از نشریه ٔ اردیبهشت ماه 1337 هَ .ش . دانشکده ٔ ادبیات تبریز).


فرهنگ عمید

۱. (جغرافیا ) هریک از دو طرف محور کرۀ زمین با مناطق اطراف آن.
۲. مکانی که فعالیت خاصی در آن زیاد یا متمرکز باشد: قطب صنعتی.
۳. (فیزیک ) دو انتهای پیل یا باتری الکتریکی.
۴. شیخ و مهتر قوم، کسی که مدار کارها به وجود او باشد.
۵. (نجوم ) ستاره ای میان جدی و فرقدان که راهنمای قبله است، ستارۀ قطبی.
* قطب جنوب: (جغرافیا ) طرفی از محور کرۀ زمین که در جنوبی ترین نقطۀ کرۀ زمین واقع شده و طول جغرافیایی آن ۰ درجه و عرض جغرافیایی آن ۹۰ درجۀ جنوبی است.
* قطب شمال: (جغرافیا ) طرفی از محور کرۀ زمین که در شمالی ترین نقطۀ کرۀ زمین واقع است و طول جغرافیایی آن ۰ درجه و عرض جغرافیایی آن ۹۰ درجه شمالی است و محاذی ستارۀ قطبی است.

۱. (جغرافیا) هریک از دو طرف محور کرۀ زمین با مناطق اطراف آن.
۲. مکانی که فعالیت خاصی در آن زیاد یا متمرکز باشد: قطب صنعتی.
۳. (فیزیک) دو انتهای پیل یا باتری الکتریکی.
۴. شیخ و مهتر قوم؛ کسی که مدار کارها به وجود او باشد.
۵. (نجوم) ستاره‌ای میان جدی و فرقدان که راهنمای قبله است؛ ستارۀ قطبی.
⟨ قطب جنوب: (جغرافیا) طرفی از محور کرۀ زمین که در جنوبی‌ترین نقطۀ کرۀ زمین واقع شده و طول جغرافیایی آن ۰ درجه و عرض جغرافیایی آن ۹۰ درجۀ جنوبی است.
⟨ قطب شمال: (جغرافیا) طرفی از محور کرۀ زمین که در شمالی‌ترین نقطۀ کرۀ زمین واقع است و طول جغرافیایی آن ۰ درجه و عرض جغرافیایی آن ۹۰ درجه شمالی است و محاذی ستارۀ قطبی است.


دانشنامه عمومی

قطب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
قطب شمال و قطب جنوب، شمالی ترین و جنوبی ترین نقاط کرهٔ زمین
قطب مغناطیسی شمال و قطب مغناطیسی جنوب
قطب مثبت و قطب منفی در باتری
قطب شمال و قطب جنوب در آهنربا
لقبی که گروهی از دراویش برای رهبر خود به کار می برند

قطب (آنالیز مختلط). در آنالیز مختلط، یک قطب از یک تابع هولومورفیک نوعی از نقطه تکین ساده است که مانند تکین 1/ z {\displaystyle z} n {\displaystyle n} در z {\displaystyle z} = 0 رفتار می کند. یک قطب تابع f {\displaystyle f} ( z {\displaystyle z} ) نقطهٔ z = a {\displaystyle z=a} است که اگر z {\displaystyle z} به a {\displaystyle a} میل کند، f ( z ) {\displaystyle f(z)} به بینهایت میل می کند.
صفر (آنالیز مختلط)
مانده (آنالیز مختلط)
فرض کنید U {\displaystyle U} یک زیر مجموعه ی باز از صفحهٔ مختلط باشد، a {\displaystyle a} یک عضو U {\displaystyle U} باشد و f {\displaystyle f}  : U {\displaystyle U} − { a {\displaystyle a} } → C {\displaystyle \mathbb {C} } هولومورفیک باشد. اگر تابع هولومورفیک g {\displaystyle g}  : U {\displaystyle U} → C {\displaystyle \mathbb {C} } و عدد طبیعی n {\displaystyle n} وجود داشته باشند که
برای هر z {\displaystyle z} در U {\displaystyle U} − { a {\displaystyle a} } آنگاه a {\displaystyle a} یک قطب f {\displaystyle f} نامیده می شود. اگر n {\displaystyle n} تا حد امکان کوچک انتخاب شود، آنگاه به آن مرتبهٔ قطب می گویند. یک قطب از مرتبهٔ یک، قطب ساده نامیده می شود.
به طور هم ارز، a {\displaystyle a} یک قطب تابع f {\displaystyle f} از مرتبهٔ n {\displaystyle n} ≥ 0 است اگر که یک همسایگی باز U {\displaystyle U} از a {\displaystyle a} وجود داشته باشد به طوری که f {\displaystyle f}  : U {\displaystyle U} -{ a {\displaystyle a} }→ C {\displaystyle \mathbb {C} } هولومورفیک باشد و حد

قطب (درویش). قطب که در لغت به معنی 'محور'، 'محوری" است. همچنین می تواند یک اصطلاح فضایی باشد یا اینکه اشاره ای به یک نماد معنوی داشته باشد. در تصوف قطب نمادی از یک انسان کامل است که سلسه مراتب مقدس را هدایت می کند. قطب رهبری معنوی صوفیان است و ارتباط الهی دارد و معارفی که وی الهام می شود را منتقل می کند در هر دوره ای ۵ قطب معصوم وجود دارند که مورد اعتماد رهبران معنوی آنها هستند و تنها صوفیان کمی آنها را می شناسند.
"

دانشنامه آزاد فارسی

قُطب (pole)
هریک از نقاط جنوب و شمال جغرافیاییِ محور زمین. قطب های جغرافیایی با قطب های مغناطیسی، که عقربۀ قطب نما به سمت آن ها نشانه می رود، متفاوت اند. در ۱۹۸۵، قطب شمال مغناطیسی در حدود ۳۵۰کیلومتریِ شمالِ غرب خلیج ریزولوت، در شمال غربی تری توریس کانادا، قرار داشت. قطب شمال مغناطیسی هر سال حدود ۱۰ کیلومتر به سمت شمال حرکت می کند، هرچند ممکن است در یک روز تا ۸۰ کیلومتر هم از موقعیت نسبی اش جابه جا شود. برای تنظیم مجدد نمودارهای دریانوردی، موقعیت دقیق آن هر ده سال یک بار مشخص می شود. تصور می شود تغییرات دوره ای در هستۀ کرۀ زمین موجب وارونگی قطب های مغناطیسی می شود (← وارونگی_قطبی؛ میدان_مغناطیسی). به نظر می رسد بسیاری از جانوران، خصوصاً پرندگان و ماهیان مهاجر، جهتِ مهاجرت خود را با استفاده از میدان مغناطیسی زمین تعیین می کنند. یک پایگاه علمی دایماً اطلاعات قطب جنوب را جمع آوری می کند.

قطب (عرفان). قُطب (عرفان)
اصطلاحی عرفانی با دو معنای قدیم و جدید. به نظر عارفان، در هر دوره، از میان تمامی عارفان عصر، آن کس که حائز برترین مقام معرفت است قطب خوانده می شود. به باور اینان، تمامی عوالم در حیطۀ تصرّف قطب و تحت ولایت اوست. اینان قطب را نزدیک ترین مردم زمانۀ خود به خداوند می دانند. در طی تاریخ عرفان اسلامی، جمعی همچون ابوسعید ابوالخیر و ابن عربی، ادّعای قطبیّتی این گونه داشته اند. از منظر شیعیان اثنی عشری، این مرتبت تنها مخصوص امام عصر (ص) در هر دوره است. در ادوار متأخّر، قطب معنی ای مرادفِ بزرگ و پیر سلسله یافته است. از این رو، در یک زمان، تمامی شیوخ سلسله های متعدّد، قطب یا قطب سلسله خوانده می شوند. این قطبیت، که حتّی گاه صورتی موروثی و خانوادگی یافته است، با آن قطبیّتّ کهن تنها اشتراک لفظی دارد.

فرهنگ فارسی ساره

پیر، میخ، نشین


فرهنگستان زبان و ادب

[حمل ونقل درون شهری-جاده ای] ← قطب حمل ونقل

پیشنهاد کاربران

قلاوز

هوالعلیم

قطب : مرکز ؛ کانون ؛ مرکزیت ؛ محل تجمع ؛ پیشوا. . .

قطبی بودن نقشه


به فارسی میانه یا همان پهلوی ساسانی واژه ی "مْیخگاه" بجای قطب استفاده می شد.

شمالگان، جنوبگان ( بسته به سوی هر کدام )


کلمات دیگر: