کلمه جو
صفحه اصلی

سیه

فارسی به انگلیسی

inky

فرهنگ فارسی

سیاه
( اسم ) سی ثلثین .
سر برگشته کمان . جمع سیات . خم گوشه کمان .

لغت نامه دهخدا

سیة. [ ی َه ْ ] (ع اِ) سر برگشته ٔ کمان . ج ، سیات . (ناظم الاطباء). خم گوشه ٔ کمان . ج ، سیات . (مهذب الاسماء).
- سیةالقوس ؛ سرهای برگشته ٔ کمان .ج ، سیات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


سیه. [ ی َه ْ ] ( ص ) مخفف سیاه. ( برهان ). سیاه. اسود. ( ناظم الاطباء ) : مردمانش همه سیهند از گرمی هوای ایشان. ( حدود العالم ).
همی هر زمان اسب برگاشتی
وز ابر سیه نعره بگذاشتی.
فردوسی.
ای بحری و به آزادگی از خلق پدید
چون گلستان شکفته ز سیه شورستان.
فرخی.
رجوع به سیاه شود. || غلام حبشی و هندی و زنگی. ( برهان ) ( آنندراج ). || نام خط چهارم است از جمله هفت خط جام جم و آنرا خط ازرق نیز خوانند. ( برهان ). || نحس. شوم. ( برهان ).

فرهنگ عمید

= سیاه

سیاه#NAME?


دانشنامه عمومی

سیه (اردبیل). سیه نام روستایی در دهستان اجارود شرقی، بخش موران، شهرستان گرمی، استان اردبیل است که طبق سرشماری نفوس و مسکن مرکز آمار ایران ۳۸ نفر جمعیت دارد.

گویش مازنی

/seya/ پوشش سقف خانه

پوشش سقف خانه


پیشنهاد کاربران

سیَه در گویش یزدی یعنی جگر گوسفند

سیه تو لاری ، ، سیه =گوشه برگشته . . . . تو ، به زبان لاری با فتحه بر ت. و تلفظ مشابه tao لاتین به معنی. اوریب ، ، ، سیه تو لاری :نوعی تفنگ از شمخال ظریفتر که در عصر صفویه از صنایع مهم ایران بوده. و در لار ساخته میشده. ءءءءدر انجا که رستم هنر مینمود ، ، سیه تو لاری به میدان نبود


کلمات دیگر: