کلمه جو
صفحه اصلی

دیپلمات


مترادف دیپلمات : سائس، سیاستمدار

متضاد دیپلمات : بی سیاست

فارسی به انگلیسی

diplomat, diplomat(ist)

diplomat(ist)


diplomat


فارسی به عربی

دبلوماسی

مترادف و متضاد

diplomat (اسم)
دیپلمات، سیاستمدار، رجل سیاسی، سیاس، سایس

سائس، سیاستمدار ≠ بی‌سیاست


فرهنگ فارسی

نماینده‌ای رسمی که در زمینۀ روابط خارجی برای حفظ و تأمین منافع ملی یک کشور فعالیت دارد


سیاستمدار، شخص بصیروداناوکار آزموده درسیاست
( صفت اسم ) آنکه از امور سیاسی مطاع است سیاستمدار سائس .

فرهنگ معین

(لُ ) [ فر. ] (اِمر. ) سیاستمدار.

لغت نامه دهخدا

دیپلمات. [ ل ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) دیپلومات. کسی که شغل او دیپلوماسی باشد یا در این فن مهارت داشته باشد. آنکه از امور سیاسی مطلع است. سیاستمدار. سائس. رجوع به دیپلماسی شود.

فرهنگ عمید

کسی که عهده دار شغلی در زمینۀ رابطۀ سیاسی با کشورهای دیگر است.

دانشنامه عمومی

دیپلمات به فردی گفته می شود که دارای یک مقام رسمی از سوی دولت خود بوده و مسئولیت اجرای تصمیمات مربوط به سیاست خارجی را بر عهده دارد. دیپلمات فردی منصوب شده از سوی یک دولت است تا امور دیپلماسی را با دولت یا دولت های دیگر یا با سازمان های بین المللی اداره نماید. وظایف اصلی دیپلمات ها، بیان دیدگاه ها و حفظ منافع ملت های تابع دولت مذکور، تدوین و برقراری پیمان های راهبردی، انجام مذاکرات و رسیدن به توافق ها، و ارتقای روابط اطلاعاتی، تجاری و اقتصادی، فناوری و دوستی با سایر دولت ها است. دیپلمات های صاحب نام معمولاً در سازمان های بین المللی (مانند ملل متحد) و نیز شرکت های چند ملیتی به سبب تجارب مدیریتی و مهارت در مذاکره بکار گرفته می شوند. دیپلمات ها عضوی از روابط خارجی و گروه های دیپلماتیک ملت ها محسوب می شود.
وثوق رئیس دولت: مثلاً محمد مصدق در سال ۱۳۳۱ نصرالله انتظام را به دلیل این که به او اعتماد نداشت از مقام سفارت ایران در آمریکا برکنار کرد و الله یار صالح –حقوقدان و سیاستمدار باسابقه ای که برخلاف سلف خود در سیاست خارجی تجربه نداشت ولی از یاران مورد اعتماد خود بود– را به این مقام منصوب کرد.
دورکردن افراد از کشور: گفته می شود عباس امیرانتظام –از رجال سیاسی که پیشه وی مهندسی بود– به همین دلیل در سال ۱۳۵۸ توسط مهدی بازرگان به عنوان سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی منصوب شد.
پوشش امنیتی: این رویه ای معمول در همه کشورهاست که عناصر امنیتی و اطلاعاتی خود را با پوشش یک دیپلمات به کشوری دیگر اعزام کنند تا در صورت برملاشدن اقدامات مخفیانه شان از مصونیت دیپلماتیک بهره مند شوند.
مأموریت فرادیپلماتیک: کشورها ممکن است مقامات امنیتی یا نظامی خود را با مأموریتی فراتر از سفارت به کشور دیگری بفرستند. به عنوان نمونه، برخی تحلیلگران معتقدند وظیفه اصلی ایرج مسجدی (سفیر فعلی ایران در عراق که سابقاً از فرماندهان ارشد سپاه قدس بوده) ایجاد هماهنگی بین گروه های شبه نظامی شیعه در این کشور است و تخصص نظامی او به این امر کمک می کند.
اقدام نمادین: حسن روحانی در سال ۱۳۹۷ حمیرا ریگی که از مقامات محلی وزارت کشور در استان سیستان و بلوچستان (و همچنین نخستین فرماندار زن اهل سنت در تاریخ جمهوری اسلامی) بود را به عنوان سفیر ایران در برونئی انتخاب کرد. برخی از تحلیلگران معتفدند این انتصاب صرفاً دلایل نمادین دارد.
مناسبات حزبی یا منافع جناحی: گاه برخی از سیاستمداران به دلیل تقسیم پست ها بین احزاب حاضر در یک دولت ائتلافی یا صرفاً وجود خویشاوندگماری در حزب حاکم به عنوان سفیر کشورهایشان انتخاب می شوند.
دیپلمات باید فردی برخوردار از زمینه های ذاتی برای انجام امور سیاسی باشد. شم سیاسی ویژگی درونی است که هم چون بسیاری از امور ذاتی دیگر نزد اشخاص مختلف متفاوت می باشد. دیپلمات باید همواره مراقب آن باشد که در جریان رفتارها یا سخنانش، اسرار کشور را فاش نسازد. دیپلمات ها دارای قدیمی ترین پیشینه در تشکیلات سیاست خارجی دولت ها هستند که در طول قرن ها در مقام وزرای امور خارجه و سفیر انجام وظیفه نموده اند. این افراد معمولاً از مصونیت دیپلماتیک برخوردار هستند.
دیپلمات از واژهٔ یونانی διπλωμάτης (diplōmátēs) گرفته شده که به معنای نگهدارندهٔ دیپلم (یک برگهٔ تاخورده) است؛ اما در اینجا منظور یک گواهی تحصیلی نیست، بلکه بیانگر نامه ای رسمی است که به او امکان انجام وظایف دیپلماتیک از سوی یک کشور یا سازمان را در کشور یا سازمان دیگر فراهم می کند.
«دیپلمات حرفه ای» (به انگلیسی: career diplomat) اصطلاحی است که در اشاره به کادر متخصص دستگاه دیپلماتیک یک کشور به کار می رود.

فرهنگستان زبان و ادب

{diplomat, diplomatic agent} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] نماینده ای رسمی که در زمینۀ روابط خارجی برای حفظ و تأمین منافع ملی یک کشور فعالیت دارد

واژه نامه بختیاریکا

کار ور یکوَن

پیشنهاد کاربران

کاردار

سیاستمدار

دیپلمات
با بازنگریست به واژه ی دیپلُماسی :
دیپلُماسی : گُزیرندگی ، گُزیری، گُزیرایی ، گزیرشمندی . . .
دیپلمات : گُزیرنده ، گُزیر ، گُزیرا ، گُزیرشمند ، گُزیرشگر. . .
با واژه ی سیاست :
سیاسنده ، سیاسشمند، سیاسشگر ، سیسشوَر. . .
سیاست پیشه ، سیاست ورز ، سیاست کار. . .
با واژه چانه زدن :
چانَنده ، چانشمند ، چانشگر ، چانشوَر. . .

کار کشته


کلمات دیگر: