کلمه جو
صفحه اصلی

عنایت


مترادف عنایت : اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه

برابر پارسی : مهرورزی، مهربانی، بزرگواری، آگاهی

فارسی به انگلیسی

attention, favor, favour

favour


attention, favor


فرهنگ اسم ها

اسم: عنایت (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: enāyat) (فارسی: عنايت) (انگلیسی: enayat)
معنی: مهربانی، لطف، ( عربی )، توجه به کسی همراه با مهربانی، نیکی، احسان، کمک، یاری، ( در تصوف ) توجه خاص خداوند به سالک، ( در فلسفه ی قدیم ) علم خداوند به نظام خیر کلی یا مصالح امور بندگان

(تلفظ: enāyat) (عربی) توجه به کسی همراه با مهربانی ، مهربانی ، لطف ؛ نیکی ، احسان ؛ کمک ، یاری؛ (در تصوف) توجه خاص خداوند به سالک ؛ (در فلسفه‌ی قدیم) علم خداوند به نظام خیر کلی یا مصالح امور بندگان .


مترادف و متضاد

اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه


فرهنگ فارسی

قصدکردن، آهنگ کردن، حفظکردن، اهتمام داشتن، توجه واشتغال به امری
۱ - ( مصدر ) آهنگ کردن قصد کردن . ۲ - حفظ کردن. ۳ - توجه نمودن مورد توجه قرار دادن . ۴ - احسان کردن انعام کردن ۵ - ( اسم ) قصد . ۶ - توجه اهتمام . ۷ - احسان انعام . ۸ - علم حق تعالی به مصالح امور بندگان علم محیط الهی علم خدا به نظام وجودی جهان . یا عنایت الهی . بخشایش الهی .

فرهنگ معین

(عِ یَ ) [ ع . عنایة ] ۱ - (مص ل . ) توجه داشتن ، دقت کردن . ۲ - (مص م . ) نگهداری کردن ، حفاظت .

لغت نامه دهخدا

عنایت . [ ع ِ ی َ ] (ع اِمص ) عنایة. قصد کردن و اهتمام داشتن بچیزی . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). اهتمام . (فرهنگ فارسی معین ). || مددکاری و دستگیری و یاری و امداد. || میل و محبت . (ناظم الاطباء). || قصد. (فرهنگ فارسی معین ). || توجه . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). || مهربانی و لطف و احسان و بخشش و انعام . (ناظم الاطباء). عنایة. رجوع به عنایة شود :
بهر تفضل از او کشوری به نعمت و ناز
بهر عنایت از او عالمی به جامه و جام .

فرخی .


اختران را عنایتی است بدو
همه بر سعد او کنند قران .

فرخی .


زعم امیرالمؤمنین آن است که عنایت خدای تعالی در هر دو صورت نعمت و نقمت بر او بسیار است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309). هر کجا عنایت آفریدگار جل جلاله آمد همه هنرها و بزرگیها ظاهر کرد. (تاریخ بیهقی ص 387). واین جز عنایت الهی نیست که طبیعت را این قوت داده ست تا این اجسام طبیعی را بدینگونه می پرورد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). عنایت ایزدیست که طبیعت را این قوتها بداده ست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
حری که من از عنایت رایش
با حاصل و دستگاه و امکانم .

مسعودسعد.


دید ارباب من عنایت تو
زآن همه کارها بسامان است .

مسعودسعد.


آخر ای خواجه ٔ عمید حسن
از تو این خلق را عنایت نیست .

مسعودسعد.


امروز هرچه دارم از عنایت آن پادشاهزاده دارم . (چهارمقاله ).
یارب ز حال محنت خاقانی آگهی
در حال او به عین عنایت نگاه کن .

خاقانی .


مرا تو باش که از ما و من دلم بگرفت
برآر تیغ عنایت نه من گذار و نه ما.

خاقانی .


در آینه عنایت صیقل شناخته
زو قبله کرده و شده سرمست و مستهام .

خاقانی .


از خدای تعالی عافیت خواستند و در پناه عنایت و رحمت او گریختند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 298). آن ولایت بر پسر ابونصر مقرر داشت و او را به عنایت و رعایت مخصوص میداشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 267). به امان پناهید و زنهار طلبید و در ذمت عنایت و رعایت حاجب آلتونتاش گریخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 342).
بار عنا کش به شب قیرگون
هرچه عنا بیش عنایت فزون .

نظامی (خسرو و شیرین ص 6).


تا بمن امید هدایت کراست
تا بخداچشم عنایت کراست .

نظامی .


ولی چون کرد حیرت تیزگامی
عنایت بانگ برزد کای نظامی .

نظامی (مخزن الاسرار ص 101).


ای صدهزار عاشق لب خشک و دل در آتش
افتاده پست گشته موقوف یک عنایت .

عطار.


پس بگفتندش امیران کین فنی است
از عنایتهاست کار جهد نیست .

مولوی .


هرکه در سایه ٔ عنایت اوست
گنهش طاعت است و دشمن دوست .

سعدی .


به عین عنایت نظر کرده و تحسین بلیغ فرموده . (گلستان ).
بیا که نوبت صلحست و آشتی و عنایت
بشرط آنکه نگوئیم از گذشته حکایت .

سعدی .


دوشم نوید داد عنایت که حافظا
بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم .

حافظ (دیوان چ قزوینی ص 219).


|| (اصطلاح فلسفه ) عنایت توجه مافوق است به مادون . و علم حق تعالی را به نظام احسن و خیر مطلق که عین وجود نظام جملی جهان است بنحو اکمل و اتم عنایت نامند. شیخ اشراق گوید: عنایت حق تعالی عبارت از علم بسیط اوست به اشیاء بنحو اعلی و اشرف . و علم به نظام خیر کلی است بدون داعی و غرضی که عاید او شود. صدرا گوید: جامع علم و رضاو علیت ، عنایت است و همه ٔ آنها عین ذات اوست . به این معنی که ذات او عین علم به نظام خیر و عین سبب تام و عین رضا است که عبارت از مشیت ازلیه است . (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی از اسفار ج 3 ص 111، و شرح منظومه ص 172).
- عنایت آثار ؛ دارای آثار عنایت و توجه : انوار عنایت آثار «اِن ینصرکم اﷲ فلا غالب لکم » بر وجنات احوالشان می تابد. (حبیب السیر ج 3 ص 1).

عنایت. [ ع ِ ی َ ] ( ع اِمص ) عنایة. قصد کردن و اهتمام داشتن بچیزی. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). اهتمام. ( فرهنگ فارسی معین ). || مددکاری و دستگیری و یاری و امداد. || میل و محبت. ( ناظم الاطباء ). || قصد. ( فرهنگ فارسی معین ). || توجه. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). || مهربانی و لطف و احسان و بخشش و انعام. ( ناظم الاطباء ). عنایة. رجوع به عنایة شود :
بهر تفضل از او کشوری به نعمت و ناز
بهر عنایت از او عالمی به جامه و جام.
فرخی.
اختران را عنایتی است بدو
همه بر سعد او کنند قران.
فرخی.
زعم امیرالمؤمنین آن است که عنایت خدای تعالی در هر دو صورت نعمت و نقمت بر او بسیار است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ). هر کجا عنایت آفریدگار جل جلاله آمد همه هنرها و بزرگیها ظاهر کرد. ( تاریخ بیهقی ص 387 ). واین جز عنایت الهی نیست که طبیعت را این قوت داده ست تا این اجسام طبیعی را بدینگونه می پرورد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). عنایت ایزدیست که طبیعت را این قوتها بداده ست. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
حری که من از عنایت رایش
با حاصل و دستگاه و امکانم.
مسعودسعد.
دید ارباب من عنایت تو
زآن همه کارها بسامان است.
مسعودسعد.
آخر ای خواجه عمید حسن
از تو این خلق را عنایت نیست.
مسعودسعد.
امروز هرچه دارم از عنایت آن پادشاهزاده دارم. ( چهارمقاله ).
یارب ز حال محنت خاقانی آگهی
در حال او به عین عنایت نگاه کن.
خاقانی.
مرا تو باش که از ما و من دلم بگرفت
برآر تیغ عنایت نه من گذار و نه ما.
خاقانی.
در آینه عنایت صیقل شناخته
زو قبله کرده و شده سرمست و مستهام.
خاقانی.
از خدای تعالی عافیت خواستند و در پناه عنایت و رحمت او گریختند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 298 ). آن ولایت بر پسر ابونصر مقرر داشت و او را به عنایت و رعایت مخصوص میداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 267 ). به امان پناهید و زنهار طلبید و در ذمت عنایت و رعایت حاجب آلتونتاش گریخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 342 ).
بار عنا کش به شب قیرگون
هرچه عنا بیش عنایت فزون.
نظامی ( خسرو و شیرین ص 6 ).
تا بمن امید هدایت کراست
تا بخداچشم عنایت کراست.
نظامی.

فرهنگ عمید

۱. قصد کردن، آهنگ کردن.
۲. حفظ کردن.
۳. اهتمام داشتن، توجه و اشتغال به امری، قصد و اهتمام.
۴. مهربانی، لطف.
۵. یاری، کمک.
* عنایت الهی: لطف و بخشش خداوند.
* عنایت کردن: (مصدر لازم )
۱. توجه کردن.
۲. یاری کردن.
۳. لطف کردن.
۴. [مجاز] بخشیدن.

۱. قصد کردن؛ آهنگ ‌کردن.
۲. حفظ ‌کردن.
۳. اهتمام ‌داشتن؛ توجه و اشتغال به امری؛ قصد و اهتمام.
۴. مهربانی؛ لطف.
۵. یاری؛ کمک.
⟨ عنایت‌ الهی: لطف و بخشش خداوند.
⟨ عنایت ‌کردن: (مصدر لازم)
۱. توجه ‌کردن.
۲. یاری ‌کردن.
۳. لطف ‌کردن.
۴. [مجاز] بخشیدن.


دانشنامه عمومی

عنایت می تواند به موارد زیر اطلاق شود:
عنایت الهی، اثری از جانب خدا بر انسان هاست که آنان را دوباره احیا و تزکیه کرده و قدرت پایداری در مقابل وسوسه ها می دهد.
حمید عنایت، فیلسوف ایرانی و استاد دانشگاه تهران و برادر محمود عنایت
محمود عنایت، فعال سیاسی و روزنامه نگار ایرانی و برادر حمید عنایت
عنایت الله بخشی، بازیگر ایرانی

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنی توجه و مقصد و اراده) موهبتی است الهی که به بندگان خاصِّ خدا تعلّق می گیرد تا بدون تلاش و پیمودن راه های دشوار، به حقایق برسند و به صورت کشف و شهود و عین الیقین، حقایقی را، که دیگران از درک آن ها عاجزند، دریابند. این مانند کار پیامبران و اولیای بزرگ است که بدون تلاش و گذشتن از مدارج کمال در میان خلق، به آن دست یافته اند. بنابراین مقام رسالت و نبوت و ولایت مقامی عنایتی است و نه کسبی و اجتهادی.

فرهنگ فارسی ساره

آگاه


پیشنهاد کاربران

بخشایش، لطف، توجه، احسان

لطف، احسان

Kindness , Kind attention

توجه

فعلاپیشنهادی وجودندارد.
جمال مینه - کابل - افغانستان

مهربانی
بزرگواری
بیت کامل شعر:
هم تو، به عنایت الهی آنجا، قَدَمَم رسان که خواهی

بخشش٬اعتنا کردن٬لطف


کلمات دیگر: