کلمه جو
صفحه اصلی

کریمه

فرهنگ اسم ها

اسم: کریمه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: karime) (فارسی: کريمه) (انگلیسی: karime)
معنی: گران بها، ارزشمند، صفت هر یک از آیه های قرآن، زن بزرگوار، ( در قدیم ) هر یک از آیه های قرآن، زن شریف نیکو و خوب، مؤنث کریم، بخشنده، سخاوتمند

(تلفظ: karime) (عربی) گران‌بها ، ارزشمند ؛ صفت هر یک از آیه‌های قرآن ؛ (در قدیم) هر یک از آیه‌های قرآن، زن بزرگوار ، زن شریف نیکو و خوب .


فرهنگ فارسی

مونث کریم
( صفت ) مونث کریم : ۱ - زن صاحب کرم زن بخشنده . ۲ - زن نیک خوی : ( وقتی شخصی به کریمه ای تزوج ساخت ) . ( مرز بان نامه ) ۲ - نیکو خوب پسندیده : ( ... مشتمل است بر بیان اخلاق کریمه ... ) . ( اوصاف الاشراف ) ۳ - هر آیه از آیات قر آن مجید .
بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست . بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست و لحیه و ریش

فرهنگ معین

(کَ مِ یا مَ ) [ ع . کریمه ] (ص . ) مؤنث کریم . ۱ - زن صاحب کرم . ۲ - زن نیک خوی . ۳ - خوب ، پسندیده .

لغت نامه دهخدا

کریمه . [ ک ِ م ِ] (اِخ ) شبه جزیره ای است در جنوب روسیه ٔ شوروی و در شمال دریای سیاه کنار دریای آزوف به مساحت 26000 کیلومتر مربع. شهرهای عمده ٔ آن عبارتند از: سباستوپول و سمفروپول . این ناحیه از نواحی بسیار خوش آب و هوای کناره ٔ دریای سیاه است .


کریمة. [ ک َ م َ ] (اِخ ) بنت احمد المروزی است و یکی از شیوخ بنام احمدبن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی خطیب بغداد صحیح بخاری را در مدت پنج روز نزد این زن خواند. (یادداشت مؤلف ).


کریمة. [ ک َ م َ ] (ع ص )کریمه . مؤنث کریم . ج ، کرائم ، کریمات . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و کِرام . (اقرب الموارد). || زن صاحب کرم . زن بخشنده . (فرهنگ فارسی معین ). || صاحب کرم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مرد بسیارکرم و التاء للمبالغة. (ناظم الاطباء).


کریمه . [ ک َ م َ ] (ع ص ، اِ) کریمة. زن نیک خوی . (فرهنگ فارسی معین ). || در تداول ترکان عثمانی دختر را گویند چنانکه گویند کریمه ٔ شما و کریمه ٔ ایشان دختر شما و دختر ایشان . (یادداشت مؤلف ). دختر. صبیه . فرزند مادینه : اما چنان باید که این دو کریمه از خاتونان باشند کریم الطرفین . (تاریخ بیهقی ). امیر سبکتکین کریمه ای از کرایم او از بهر پسر خواسته بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 267). کریمه ای که به جلالت اصالت و کفایت کفات آراسته بود از بهر او بخواست . (ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 397). کریمه ای از کرایم ناصرالدین که شقیقه ٔ روح او بود با چند کس از اطفال اولاد و احفاد... بدار فنا رحلت کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 44). || خاتون بیگم . (ناظم الاطباء). || نیکو. خوب . پسندیده . (فرهنگ فارسی معین ). شریف و عالی . (ناظم الاطباء) : مشتمل است بر بیان اخلاق کریمه . (اوصاف الاشراف بنقل فرهنگ فارسی معین ).
- احجار کریمه ؛ جواهر. گوهرها. جواهر قیمتی چون الماس و زمرد و یاقوت و لعل و غیره . (یادداشت مؤلف ).
|| هر آیه از آیات قرآن مجید. (فرهنگ فارسی معین ). آیه ٔکریمة، آیات کریمه .


( کریمة ) کریمة. [ ک َ م َ ] ( ع ص )کریمه. مؤنث کریم. ج ، کرائم ، کریمات. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). و کِرام. ( اقرب الموارد ). || زن صاحب کرم. زن بخشنده. ( فرهنگ فارسی معین ). || صاحب کرم. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). مرد بسیارکرم و التاء للمبالغة. ( ناظم الاطباء ).

کریمة. [ ک َ م َ ] ( ع اِ ) بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست و لحیه و ریش. ( ناظم الاطباء ). کریمتان ؛ دو چشم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کریمتین ، دو چشم. ( یاداشت مؤلف ). || ( اِخ )نام مردی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

کریمة. [ ک َ م َ ] ( اِخ ) بنت احمد المروزی است و یکی از شیوخ بنام احمدبن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی خطیب بغداد صحیح بخاری را در مدت پنج روز نزد این زن خواند. ( یادداشت مؤلف ).
کریمه. [ ک َ م َ ] ( ع ص ، اِ ) کریمة. زن نیک خوی. ( فرهنگ فارسی معین ). || در تداول ترکان عثمانی دختر را گویند چنانکه گویند کریمه شما و کریمه ایشان دختر شما و دختر ایشان. ( یادداشت مؤلف ). دختر. صبیه. فرزند مادینه : اما چنان باید که این دو کریمه از خاتونان باشند کریم الطرفین. ( تاریخ بیهقی ). امیر سبکتکین کریمه ای از کرایم او از بهر پسر خواسته بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 267 ). کریمه ای که به جلالت اصالت و کفایت کفات آراسته بود از بهر او بخواست. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 397 ). کریمه ای از کرایم ناصرالدین که شقیقه روح او بود با چند کس از اطفال اولاد و احفاد... بدار فنا رحلت کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 44 ). || خاتون بیگم. ( ناظم الاطباء ). || نیکو. خوب. پسندیده. ( فرهنگ فارسی معین ). شریف و عالی. ( ناظم الاطباء ) : مشتمل است بر بیان اخلاق کریمه. ( اوصاف الاشراف بنقل فرهنگ فارسی معین ).
- احجار کریمه ؛ جواهر. گوهرها. جواهر قیمتی چون الماس و زمرد و یاقوت و لعل و غیره. ( یادداشت مؤلف ).
|| هر آیه از آیات قرآن مجید. ( فرهنگ فارسی معین ). آیه ٔکریمة، آیات کریمه.

کریمه. [ ک ِ م ِ] ( اِخ ) شبه جزیره ای است در جنوب روسیه شوروی و در شمال دریای سیاه کنار دریای آزوف به مساحت 26000 کیلومتر مربع. شهرهای عمده آن عبارتند از: سباستوپول و سمفروپول. این ناحیه از نواحی بسیار خوش آب و هوای کناره دریای سیاه است.

کریمة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست و لحیه و ریش . (ناظم الاطباء). کریمتان ؛ دو چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کریمتین ، دو چشم . (یاداشت مؤلف ). || (اِخ )نام مردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


فرهنگ عمید

۱. گرانبها: احجار کریمه.
۲. (اسم، صفت ) [قدیمی] شریف، بزرگوار (زن ).
۳. (اسم ) [قدیمی] هریک از آیه های قرآن.

دانشنامه عمومی

کریمه یک جمهوری خودمختار تحت کنترل فدراسیون روسیه است.
کریمه (شهر)، در کشور اردن
کریمه همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کریمه (فیروزآباد)
کریمه (شبه جزیره)

دانشنامه آزاد فارسی

کِریمه (Crimea)
آشیانه پرستوها، یالتا، نماد شبه جزیره (به اوکراینی: کریم؛ در متون اسلامی قِرِم) شبه جزیرۀ شمالیِ دریای سیاه و جمهوری خودمختار اوکراین. در گذشته، استانی (ناحیه ای) از اتحاد شوروی (۱۹۵۴ـ۱۹۹۱) محسوب می شد. ۲۷هزار کیلومتر مربع مساحت و ۲,۶۳۲,۴۰۰ نفر جمعیت دارد (۱۹۹۵). مرکز آن سیمْفِروپول است و سایر شهرهای بزرگ آن عبارت اند از سواستوپول و یالتا. کریمه تولیدکنندۀ آهن، فولاد و نفت است. خاک آن بیشتر استپ است، اما ساحل جنوبی آن تفریحگاه محسوب می شود. پس از سلطۀ اقوام مختلف از قرن ۸پ م به دست سکاها، یونانیان، گوت ها، هون ها و خزرها، کریمه در قرن ۱۳م به خانات تاتار تبدیل شد. بندر تجاری جنووایی کافا(فئودوسیا کنونی) در شرق کریمه است، جایی که در ۱۳۴۶م بیماری مرگ سیاه از آسیا به اروپای غربی سرایت کرد. بین ۱۴۷۵ و ۱۷۷۴ کریمه بخشی از امپراتوری عثمانی بود. در ۱۷۸۳، استقلال کوتاه مدت خانات کریمه به انضمام آن به روسیه انجامید. کریمه صحنۀ نبرد میان دولت های روسیه و ائتلافی از بریتانیا، فرانسه،عثمانی و ساردنی در جنگ کریمه (۱۸۵۳ـ۱۸۵۶) بود. شهر یالتا میزبان همایش مهم سران متفقین در خلال جنگ جهانی دوم بود. پس از انقلاب روسیه، کریمه از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰ جمهوری تاوریدا و از ۱۹۲۰ تا اشغال آن به دست آلمان (۱۹۴۲ـ۱۹۴۴) جمهوری خودمختار کریمه بود. ساکنان تاتار کریمه به اتهام همکاری با نازی ها به ازبکستان تبعید شدند. در ۱۹۵۴ کریمه بخشی از اوکراین اعلام شد. از ۱۹۹۱ خواستار استقلال از اوکراین شده است. در همه پرسی ۱۹۹۴، مردم خواستار خودمختاری بیشتر و روابط نزدیک تر با روسیه شده اند.

پیشنهاد کاربران

جمهوری کریمه
معنی کریمه::قیریم*گودال*


لارو

کریمه : /karime/ کریمه ( عربی ) 1 - گران بها، ارزشمند؛ 2 - صفت هر یک از آیه های قرآن؛ 3 - ( در قدیم ) هر یک از آیه های قرآن؛ 4 - بانوی بزرگوار، بانوی شریف و نیکو و خوب. اسم کریمه مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .

کریمه : بخشنده . جوانمرد. سخاوتمند . گرانبها . گرامی . ارزشمند . بزرگوار .

رادا : ( راد ا ( پسوند نسبت ) ) ، منسوب به راد، راد ( در قدیم ) 1 - جوانمرد؛ 2 - آزاده؛ 3 - بخشنده، سخاوتمند؛ 4 - خردمند، دانا، حکیم. رادا اسم دختر با ریشه فارسی است . اسم رادا مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .


کلمات دیگر: