کلمه جو
صفحه اصلی

جمعیت


مترادف جمعیت : سامان، اسباب، ازدحام، انبوه، شلوغی، کثرت، انجمن، باند، جامعه، جرگه، جماعت، جمع، دسته، عده، فرقه، کانون، گروه، مجتمع، مجمع، محفل، معشر، نفوس

برابر پارسی : گروه، توده، انبوه، آمار، شمار

فارسی به انگلیسی

brigade, crowd, fellowship, guild, institute, many, mob, multitude, throng, number, population, press, association, scrum, flock

crowd, mob, population, association


crowd, fellowship, guild, institute, many, mob, multitude, number, population, press, throng


فارسی به عربی

جیش , حزب , حشد , دراجة , سکان , صحافة , عصابة , غوغاء , قطیع , کومة , مجتمع , ناس

مترادف و متضاد

۱. سامان
۲. اسباب
۳. ازدحام، انبوه، شلوغی، کثرت
۴. انجمن، باند، جامعه، جرگه، جماعت، جمع، دسته، عده، فرقه، کانون، گروه، مجتمع، مجمع، محفل، معشر، نفوس


habitancy (اسم)
سکنی، جمعیت، سکونت، زندگی، سکنه

party (اسم)
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل

heap (اسم)
توده، انبوه، گروه، جمعیت، پشته، کومه، کپه

flock (اسم)
گروه، جمعیت، گله، رمه، دسته پرندگان

society (اسم)
اجتماع، محفل، گروه، جمعیت، انجمن، شرکت، مجمع، مصاحبت، جامعه، نظام اجتماعی، اشتراک مساعی، انسگان

bike (اسم)
انبوه، جمعیت، دوچرخه، کندوی زنبو عسل، مخفف دوچرخه

army (اسم)
ارتش، سپاه، لشکر، گروه، جمعیت، صف، دسته

group (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، غند

company (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، شرکت، گروهان، هیئت بازیگران

population (اسم)
جمعیت، مردم، سکنه، نفوس، تعداد مردم، اهلیت

crowd (اسم)
اجتماع، گروه، جمعیت، شلوغی، ازدحام، جماعت، انبوه مردم

people (اسم)
جمعیت، مردم، طایفه، خلق، ملت، قوم، مردمان

mob (اسم)
غوغا، جمعیت، انبوه مردم

gang (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، گام برداری، دسته جنایتکاران

cortege (اسم)
جمعیت، ملتزمین

press (اسم)
جمعیت، فشار، ماشین فشار، ازدحام، چاپ، دستگاه پرس، مطبوعات، پرس، جراید، ماشین چاپ، مطبعه، منگنه

throng (اسم)
گروه، جمعیت، ازدحام، هجوم

herd (اسم)
گروه، جمعیت، گله، رمه

habitance (اسم)
جمعیت، زندگی، سکنه

gaggle (اسم)
جمعیت، دسته مرغابی

سامان


اسباب


ازدحام، انبوه، شلوغی، کثرت


انجمن، باند، جامعه، جرگه، جماعت، جمع، دسته، عده، فرقه، کانون، گروه، مجتمع، مجمع، محفل، معشر، نفوس


فرهنگ فارسی

گروهی از افراد یک گونه که در مکان و شرایط معین زندگی می‌کنند و با سایر گروه‌های آن گونه تفاوت دارند


فراهم آمدن، مجتمع شدن، متحدگشتن، انبوهی مردم
۱- ( مصدر ) انجمن شدن گردهم آمدن . ۲- ( اسم ) همگروهی . ۳- ( اسم ) گروه . ۴- مردم بسیار که در جایی گرد آیند. ۵- سکن. یک ده شهر ایالت و کشور. ۶- انجمن .

فرهنگ معین

(جَ یَّ ) [ ع . جمعیة ] (مص ل . ) ۱ - گرد هم آمدن ، مجتمع شدن . ۲ - گروه مردم .

لغت نامه دهخدا

جمعیت. [ ج َ عی ی َ ] ( ع مص ) انجمن شدن. گرد هم آمدن. || ( اِمص ) همگروهی. || ( اِ ) گروه. || مردم بسیار که در جایی گرد آیند. || سکنه یک ده ، شهر، ایالت و کشور. || انجمن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. (جغرافیا ) مردم یا موجودات زنده ای که در یک جا گرد آمده باشند.
۲. گروهی از مردم، انبوهی از مردم.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی، مجاز] آسودگی خاطر.
۴. (اسم مصدر ) [قدیمی] فراهم آمدن و مجتمع شدن، متحد گشتن.
۵. (اسم مصدر ) [قدیمی] معاشرت، همنشینی.

دانشنامه عمومی

به تعداد افرادی که در یک کشور، استان، شهرستان، بخش، دهستان، شهر و روستا، و به طور خلاصه در یک سکونتگاه و مکان مرزدار زندگی می کنند جَمعیَّت گفته می شود.جمعیت افزایش و کاهش میابد.اگر تعداد افرادی که متولد می شوند بیشتر از افرادی که می میرند باشد جمعیت افزایش و اگر تعداد افرادی که می میرند بیشتر باشد جمعیت کاهش میابد.
فهرست کشورها بر پایه جمعیت
مرکز آمار ایران
خانواده
خانه داری
اوقات فراغت
فهرست کشورها بر پایه شاخص رضایت از زندگی

دانشنامه آزاد فارسی

جمعیّت (population)
جمعیّت
جمعیّت
تعداد افراد ساکن در منطقه ای خاص، نظیر شهر یا کشور، در زمانی معیّن. بررسی ویژگی های جمعیتیِ جوامع و توزیع و ساختار و منابع و الگوهای مهاجرت۱ جمعیت ها را جمعیت شناسی۲ می خوانند. اطلاعات دربارۀ جمعیت از راه های متعددی به دست می آید؛ ازجملۀ این راه ها ثبتِ زاد و ولدها و مرگ ومیرهاست که جمع آوری و تحلیل این داده ها را «آمارشناسیِ حیاتی۳» می خوانند. دولت ها برای برنامه ریزی در آموزش و بهداشت و مسکن و حمل ونقل درون شهری و بین شهری به اطلاعات تفصیلی درخصوص توزیع و تراکم و تغییر جمعیتی نیاز دارند. این اطلاعات معمولاً از طریق سرشماری به دست می آید و داده هایی درخصوص جنسیت، سن، شغل، و ملیت افراد را فراهم می آورد. در دوران باستان، رومیان عمدتاً برای اخذ مالیات و سربازگیری سرشماری می کردند، امروزه، بیشترِ کشورها منظماً سرشماری می کنند، در امریکا از ۱۷۹۰ هر ۱۰ سال یک بار سرشماری به عمل آمده است. نخستین سرشماری ها در اروپا در ۱۸۰۰ و ۱۸۰۱ برای تحلیل آماری جمعیت در کشورهای ایرلند، ایتالیا، اسپانیا، و انگلستان و در شهرهای برلین، لندن، پاریس، و وین صورت پذیرفتند. سرشماری جمعیت نیویورک نیز در همان زمان انجام یافت. در بیشتر کشورهای جهان در ۱۰ سال گذشته حداقل یک بار سرشماری به عمل آمده است. رشد فزایندۀ صنعت در اروپا و امریکای شمالی در قرن های ۱۹ و ۲۰ و ماشینی شدن کشاورزی موجب شد که بسیاری از افراد برای کاریابی از مناطق روستایی به شهرهای رو به گسترش مهاجرت کنند. این امر تغییرات گسترده ای در توزیع و تراکم جمعیت به بار آورد. در آغاز قرن ۱۹ فقط بیست درصد از جمعیت انگلستان در شهرها زندگی می کردند. امروزه جمعیت شهری در کشورهای مغرب زمین به ۹۵ درصد رسیده است. بهبود سطح زندگی و آموزش و مراقبت های بهداشتی و رفاه اجتماعی منجر به کاهش میزان زاد و ولد۴ و مرگ ومیر۵، به ویژه میزان مرگ ومیر کودکان۶، شده است. از مهم ترین جهت گیری ها در کشورهای صنعتی نوین کاهش میزان باروری۷ است که در اصطلاح اجتماعی ـ اقتصادی به تغییر جمعیتی۸ تعبیر می شود. کاهش میزان باروری و مرگ ومیر به بروز تعادل جمعیتی منجر شده است؛ نظیر آنچه در دوران پیشاصنعتی رخ داده بود. این تغییر در الگوها و مشخصه های جمعیتی در یک منطقه را می توان به شکلی فشرده در هرم جمعیت۹ یا به کمک هیستوگرام۱۰ و نمودار ستونی۱۱ نشان داد. در کشورهای کمتر صنعتی شدۀ افریقا، آسیا، و امریکای جنوبی میزان مرگ ومیر از اواسط قرن ۲۰ کاهش یافت اما میزان زاد و ولد در آن ها همچنان بالا باقی ماند. به این ترتیب جمعیت این کشورهای کم درآمد در این دوره افزایشی سریع و فزاینده یافت. از آن جا که کشورهای فقیر بیشترین میزان رشد جمعیت را داشته اند، جمعیت جهانی به سرعت رو به افزایش نهاده است. از ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵، جمعیت جهان سالانه۱.۷ درصد و جمعیت سالخورده۲.۷ درصد افزایش یافت. در میانۀ سال ۲۰۰۰ جمعیت جهان به ۶.۱میلیارد نفر رسید و رشد سالانه به میزان ۷۷میلیون نفر بود. بر طبق برآورد سازمان ملل متحد، جمعیت جهان در سال ۲۰۵۰ به حداقل۷.۹میلیارد، در حد متوسط به۹.۳میلیارد، و حداکثر به۱۰.۹میلیارد نفر خواهد رسید. در سال ۲۰۰۰ جمعیت کشورهای توسعه یافته ۱.۲میلیارد نفر و جمعیت کشورهای در حال توسعه ۴.۹میلیارد نفر بود. در سپتامبر ۱۹۹۴ در سازمان ملل متحد همایشی بین المللی درخصوص جمعیت و توسعه با حضور سیاستمداران ۱۵۰ کشور برگزار شد. در این همایش تأکید شد که برخی از عوامل مهم در کنترل مؤثر جمعیت عبارت اند از بهبود موقعیت زنان در جامعه، گسترش آموزش جنسی و جلوگیری از بارداری، به ویژه در کشورهای کمتر صنعتی شده. از اوایل دهۀ ۱۹۵۰، هند با اجرای طرح تنظیم خانواده۱۲ در کنترل رشد جمعیت، پیش گام کشورهای در حال توسعه بوده است. اما، هند در آوریل ۲۰۰۱ با بیش از ۱میلیارد نفر جمعیت دومین کشور پرجمعیت جهان، پس از چین، بود. چین نیز می کوشد که، با اجرای سیاست خانوادۀ تک فرزندی، افزایش جمعیت عظیم خود را مهار کند. امروزه، دولت ها در بیشتر کشورهای در حال توسعه به نحوی از اجرای طرح های تنظیم خانواده حمایت می کنند. مطالعات جدی و منظم درخصوص جمعیت از پایان قرن ۱۸ آغاز شد. در این زمان توماس مالتوس۱۳، با طرح نظریه اش دربارۀ رشد جمعیت و انتشار شرحی دربارۀ اصول جمعیت۱۴ (۱۷۹۸) علم جمعیت شناسی را پایه گذاشت. رشد علوم رفتاری۱۵ در قرن ۲۰ و نیز شکل گیری و پیشرفت علوم رایانه به کمک پژوهش های جمعیت شناختی آمدند و به آن رونق بخشیدند. در قرن۲۱، ایجاد محدودیت در رشد جمعیت جهان و تثبیت آن، از مهم ترین مسائل فرا روی جمعیت شناسان و اقتصاددانان و دولت هاست. برطبق آمار ۲۰۱۱ جمعیت جهان بالغ بر ۷میلیارد نفر است.migrationdemographyvital statisticsbirth ratedeath rateinfant mortality ratefertilitydemographic transitonpopulation pyramidhistogrambarchartfamily planningThomas MaltusEssay on the Principle of Populationbehavioural sciences

فرهنگ فارسی ساره

شمار، آمار


فرهنگستان زبان و ادب

{population} [زیست شناسی] گروهی از افراد یک گونه که در مکان و شرایط معین زندگی می کنند و با سایر گروه های آن گونه تفاوت دارند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] گروهی از افراد گرد آمده در جایی را جمعیت می گویند.
از احکام آن در باب صلات ، حج و دیات سخن گفته اند.

مسجد جامع
مسجد جامع، مسجدی است که جمعیت نماز گزارِ آن در اغلب اوقات بیشتر از دیگر مساجد باشد.

جمعیت در نماز جمعه
اگر ازدحام نماز گزاران جمعه مانع خروج فرد برای وضو گرفتن باشد و بیم از دست رفتن نماز برود، در صورتی که نماز جمعه بر او واجب عینی باشد، می تواند با تیمم نماز بخواند و قول مشهور ، عدم نیاز به خواندن نماز ظهر با وضو بعد از آن است. برخی آن ر واجب دانسته اند.

احرام و جمعیت
...

واژه نامه بختیاریکا

اُلُس؛ جموله؛ جَم جَمه

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سایوب ( سنسکریت: سَیوویوَ )
جاناپ ( سنسکریت: جَنَپَدَ )
راشتَر ( سنسکریت: راشتْرَ )

توده

به معنی ( آرامش )
مثال
( کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم )

باشندگان ( سرشماری و آمار )

همایگان
زبر "ه"
زیر "ی"

پُرینش، چَپیره، تن شمار، مردمگان

جمعیت - مردم - گروهی ازمردم - ملت

پارسیش میشه ، توده گان، توده باشنده مخفف تودشنده،
هستنده گان، باشندگان، بوده گان

heap

He fainted and crumpled into a heap on the floor
اون آقا غش کرد و وسط جمعیت نقش بر زمین شد

انبوه مردم

نمونه:
او پس از سخنرانی برای انبوه مردمی [جمعیتی] از کیش ها و آیین های گوناگون در شهر داکا ( بنگلادش ) گفت: �نمود هستی خداوند، امروزه روهینگیا است. �

برگرفته از پی افزوده ای پارسی نویسی شده در یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2017/12/blog - post_75. html

اجتماه، انبوه، افراد زیاد

جمعیت ( ابهام زدایی ) :1 - ازدحام ، شلوغی، جمع و. . . .
2 - آرامش


کلمات دیگر: