کلمه جو
صفحه اصلی

نماز


مترادف نماز : دعا، صلات، فریضه، نیایش

برابر پارسی : نماژ

فارسی به انگلیسی

prayer, prayed

prayed


prayer


فارسی به عربی

صلاة

مترادف و متضاد

prayer (اسم)
خواهش، تقاضا، دعا، نماز

دعا، صلات، فریضه، نیایش


فرهنگ فارسی

پرستش، نیاز، سجود، بندگی واطاعت، اظهاربندگی، واطاعت، ازفرائض دین، عبادت مخصوص وواجب مسلمان
( اسم ) ۱ - سر فرود آوری برای تعظیم سجده . ۲ - عبادت مخصوص مسلمانان که بطور وجوب پنج بار در شبانه روز ادا کنند صلاه ( صلوه ) . توضیح نام نمازهای شبانه روزازین قراراست : ۱ - نمازصبح ۲ - نماز ظهر ۳ - نماز عصر ۴ - نماز مغرب ۵ - نماز عشائ .یا ترکیبات اسمی : نماز آدینه .نماز جمعه .یا نماز آفتاب گرفتن . نماز کسوف.یا نماز آ یات.هرگاه آفتاب یا ماه بگیرد یا کسوف و خسوف یا زلزله شود و یا هر حادثه آسمانی وطبیعی که باعث بیم و وحشت مردم گردد نماز آیات واجب میشود و آن دو رکعت است . یا نماز استخاره . نمازی است بدور کعت به نیت استخاره . یا نماز اشراق . صلاه ضحی نماز چاشت . یا نماز استسقائ نماز باران خواستن .خواندن این نمازهنگام کم شدن آب رودخانه ها و کمی باران مستحب است و کیفیت آن مانند نماز عید است جز آنکه بجای قنوت از خداوند تعالی عطوفت خواهند و باریدن باران را مسئلت کنند .یا نماز بامداد . نماز صبح . یا نماز پسین . نماز عصر . یا نماز پیشین . ۱ - نماز ظهر . ۲ - ظهر و دقایق ساعت نخستین بعد از ظهر.یا نماز تسبیح .نمازی است که کیفیت آن مانند نماز جعفر است صلاه تسبیح .یا ۱ - نماز ظهر.تهجد .نماز شب صلاه تهجد . یا نماز جعفر . نمازی است که گویند پیغمبر آنرا به جعفر بن ابی طالب تعلیم فرمود آن چهار رکعت است بدو تشهدود و دو سلام با کیفیتی مخصوص که در کتب ادعیه ثبت است. یا نماز جمعه .نمازی که روز جمعه گزارند. اهل سنت آنرا واجب و شیعه آنرا در غیبت امام مستحب دانند نماز آدینه .یا نماز چاشت . صلاه الاوابین صلاه ضحی . یا نماز حاجت . نمازی که بهنگام در خواست حاجتی از خدا خوانند و آن دور کعت است . یا نماز خسوف . نمازی که بهنگام خسوف ( ماه ) خوانند صلاه خسوف . یا نماز دیگر. ۱ - نماز عصر. ۲ - طرف عصر تا نزدیک غروب .یا نماز شام .نماز مغرب .یا نماز شب.نمازی به هشت رکعت که وقت خواندن آن از آخر شب تا فجر است صلاه الیل . یا نماز شکسته . نماز قصر. یا نماز صبح . نمازی که صبح خوانند و آن شامل دو رکعت است نماز بامداد دوگانه صلاه الفجر صلاه صبح . یا نماز ظهر . نمازی که بلافاصله بعد از ظهر خوانند و آن شامل چهار رکعت است نمازپیشین صلاه الاولی صلاه ظهر . یا نماز عشائ .نمازی که بشب خوانند پیش ازخفتن و آن شامل چهاررکعت است نماز خفتن صلاه العتمه صلاه العشائ . یا نماز عصر . نمازی که بهنگام عصر خوانند و آن شامل چهار رکعت است نمازدیگر صلاه العصر صلاه الوسطی . یا نماز عید فطر . نمازی که در روز عید فطر خوانند. یا نماز عید قربان . نمازی که در روز عید قربان خوانند . یا نماز عیدین . نماز عید فطر و نماز عید قربان . یا نماز قصر . نماز واجب که مکلف بسبب مسافرت باید شکسته و کوتاه خواند صلاه المسافر نماز کوتاه نماز سفر صلاه القصر . یا نماز کسوف .نمازی که بهنگام کسوف ( آفتاب ) خوانند صلاه کسوف صلاه الکسوف . یا نماز مغرب . نمازی که بهنگام غروب خوانند و آن شامل سه رکعت است نمازشام صلاه المغرب صلاه العشائ الاولی . یا نماز میانگین . نماز ظهر: و دلیل ایشان این است که نماز بمیانه روز است برای آنش نماز میانین میخواند . ترکیبات فعلی : نماز بپای داشتن . اقامه نماز نمازگزاردن : ولیقیمون الصلوه و نماز بپای میدارند بهنگام خویش . یا نماز بکمر زدن . بهنگام واداشتن طرف بگزاردن نماز از روی توهین گویند : لنگ ظهر است.پس کی پا میشوی نمازت رابکمرت بزنی ? یا بکمر کسی زدن نماز . نفرینی است کسان را : نماز بکمرش بزند که مال مردم را میخورد .

فرهنگ معین

(نَ ) [ په . ] ۱ - عبادت ، پرستش . ۲ - عبادت مخصوص مسلمانان که به طور وجوب پنچ بار در ش بانه روز ادا کنند.

لغت نامه دهخدا

نماز. [ ن َ ] ( اِ ) خدمت و بندگی. ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( انجمن آرا ). خدمتکاری. ( غیاث اللغات ) ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). بندگی. اطاعت. فرمان برداری. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). || سجده. ( رشیدی ). سجود. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ).سر به زمین نهادن. ( آنندراج ). سرفرودآوری برای تعظیم. سجده. ( فرهنگ فارسی معین ). کرنش. تکریم. تعظیم.
- به نماز آمدن ؛ خم شدن به نشانه تکریم و تعظیم. ( یادداشت مؤلف ).
- در نماز آمدن ؛ سجده کردن. تعظیم کردن :
چو نزدیک رستم فراز آمدند
به پیشش همه در نماز آمدند.
فردوسی.
کنیزان گلرخ فراز آمدند
همه پیش جم در نماز آمدند.
اسدی.
ندانم ابروی شوخت چگونه محرابی است
که گر ببیند زندیق در نماز آید.
سعدی.
|| پرستش. ( غیاث اللغات ) ( برهان قاطع ). ادای طاعت. ( برهان قاطع ). طاعت و عبادت ایزدتعالی. ( انجمن آرا ). عبادت و عرض نیاز به سوی خدای عالمیان به طریقی که در شریعت پیمبران وارد شده. ( ناظم الاطباء ). نیاز. ( جهانگیری ) :
چنین گفت امروز شاه از نماز
همانا نیاید به کاری فراز.
فردوسی.
او بیان می کرد با ایشان به راز
سِرّ انگلیون و زنار و نماز.
مولوی.
|| صلوة. ( السامی ). نوعی عبادت مخصوص اهل اسلام. ( آنندراج ). عبادت مخصوص مسلمانان که به طور وجوب و در شبانه روز پنج بار ادا کنند. صلاة. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
عهد و میثاق خویش تازه کنیم
از سحرگاه تا به وقت نماز.
آغاجی.
طاعت تو چون نماز است و هر آنکس کز نماز
سر بتابد بی شک او را کرد باید سنگسار.
فرخی.
میان دو نماز پیشین و دیگر به خانه ها بازشدند. ( تاریخ بیهقی ص 361 ). مصلی نماز افکنده بودند نزدیک صدر از دیبای پیروزه. ( تاریخ بیهقی ). رسم خطبه نماز را خطیب به جای آورد. ( تاریخ بیهقی ص 293 ).
گفتم که نماز ازچه بر اطفال و مجانین
واجب نشود تا نشود عقل مخیر.
ناصرخسرو.
نماز را به حقیقت قضا توان کردن
قضای صحبت یاران نمی توان کردن.
خواجه عبداﷲ انصاری.
با جود تو هست از دگران خواستن چیز
بر ساحل دجله چو نمازی به تیمم.
سوزنی.
زو دید آن نماز که قائم بود الف

نماز. [ ن َ ] (اِ) خدمت و بندگی . (جهانگیری ) (رشیدی ) (انجمن آرا). خدمتکاری . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بندگی . اطاعت . فرمان برداری . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || سجده . (رشیدی ). سجود. (برهان قاطع) (انجمن آرا).سر به زمین نهادن . (آنندراج ). سرفرودآوری برای تعظیم . سجده . (فرهنگ فارسی معین ). کرنش . تکریم . تعظیم .
- به نماز آمدن ؛ خم شدن به نشانه ٔ تکریم و تعظیم . (یادداشت مؤلف ).
- در نماز آمدن ؛ سجده کردن . تعظیم کردن :
چو نزدیک رستم فراز آمدند
به پیشش همه در نماز آمدند.

فردوسی .


کنیزان گلرخ فراز آمدند
همه پیش جم در نماز آمدند.

اسدی .


ندانم ابروی شوخت چگونه محرابی است
که گر ببیند زندیق در نماز آید.

سعدی .


|| پرستش . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). ادای طاعت . (برهان قاطع). طاعت و عبادت ایزدتعالی . (انجمن آرا). عبادت و عرض نیاز به سوی خدای عالمیان به طریقی که در شریعت پیمبران وارد شده . (ناظم الاطباء). نیاز. (جهانگیری ) :
چنین گفت امروز شاه از نماز
همانا نیاید به کاری فراز.

فردوسی .


او بیان می کرد با ایشان به راز
سِرّ انگلیون و زنار و نماز.

مولوی .


|| صلوة. (السامی ). نوعی عبادت مخصوص اهل اسلام . (آنندراج ). عبادت مخصوص مسلمانان که به طور وجوب و در شبانه روز پنج بار ادا کنند. صلاة. (از فرهنگ فارسی معین ) :
عهد و میثاق خویش تازه کنیم
از سحرگاه تا به وقت نماز.

آغاجی .


طاعت تو چون نماز است و هر آنکس کز نماز
سر بتابد بی شک او را کرد باید سنگسار.

فرخی .


میان دو نماز پیشین و دیگر به خانه ها بازشدند. (تاریخ بیهقی ص 361). مصلی نماز افکنده بودند نزدیک صدر از دیبای پیروزه . (تاریخ بیهقی ). رسم خطبه ٔ نماز را خطیب به جای آورد. (تاریخ بیهقی ص 293).
گفتم که نماز ازچه بر اطفال و مجانین
واجب نشود تا نشود عقل مخیر.

ناصرخسرو.


نماز را به حقیقت قضا توان کردن
قضای صحبت یاران نمی توان کردن .

خواجه عبداﷲ انصاری .


با جود تو هست از دگران خواستن چیز
بر ساحل دجله چو نمازی به تیمم .

سوزنی .


زو دید آن نماز که قائم بود الف
راکعبماند دال و تشهد نمود لام .

خاقانی .


قنوت من به نماز و نیاز در این است
که عافِنا و قِنا شَرَّ ما قضیت َ لنا.

خاقانی .


از پی سجده ٔ رخ تو چنان
عابدان در نماز می غلطم .

خاقانی .


سائلی پرسید واعظ را به راز
موی عانه هست نقصان در نماز
گفت واعظ چون شود عانه دراز
بس کراهت باشد از وی در نماز
یا به نوره یا ستره بسترش
تا نمازت کامل آید خوب و خوش .

مولوی .


پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم
قبله ٔ اهل دل منم سهو نماز می کنی .

سعدی .


دیگر از آن جانبم نماز نباشد
گر تو اشارت کنی که قبله چنین است .

سعدی .


کلید در دوزخ است آن نماز
که در چشم مردم گزاری دراز.

سعدی (بوستان چ یوسفی بیت 2668).


در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد.

حافظ.


به راهش سر نهادیم و گذشتیم
نماز رهروان کوتاه باشد.

سلیم (از آنندراج ).


و رجوع به صلاة شود.
- پنج نماز ؛ نمازصبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا :
هر پنج نماز چون کنی روی
سوی در کامران کعبه .

خاقانی .


- نماز آدینه ؛ نماز جمعه . رجوع به صلاة شود.
- نماز آفتاب گرفتن ؛ نماز کسوف . رجوع به صلاة کسوف شود.
- نماز آیات ؛ نمازی که به هنگام وقوع زلزله یا گرفتن خورشید و ماه یا وزیدن طوفان سهمگین و دیگر حوادث رعب انگیز طبیعت خوانند، و دو رکعت است . رجوع به صلاة کسوف شود.
- نماز استخاره ؛ نمازی است به دو رکعت به نیت استخاره . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به صلاة استخاره شود.
- نماز استسقاء ؛ نماز باران . رجوع به صلاةالاستسقاء شود.
- نماز باران ؛ نمازی که هنگام خشک سالی در طلب باران خوانند. رجوع به صلاةالاستسقاء شود.
- نماز بام ؛ نماز بامداد. نماز صبح .
- || وقت نماز بامداد. پیش از سر زدن آفتاب . علی الصباح : دیگر روز دوشنبه نماز بام حصار بستند. (تاریخ سیستان ).
- نماز بامداد ؛ نماز صبح . نماز بام . دوگانه : امیر نماز بامداد بکرد و روی به شهر آورد. (تاریخ بیهقی ). تا وقت نماز بامداد هفت فرسنگ برانده بودند. (تاریخ بیهقی ص 357). و نماز بامداد را به حضرت خواجه ادا کردم . (انیس الطالبین ص 159).
- نماز پسین ؛ نماز عصر. رجوع به صلاة شود.
- نماز پیشین ؛ نماز ظهر. چهار رکعت نمازی که هنگام ظهر خوانند. صلوةالظهر. صلوة اولی : و نماز پیشین بکرد. (تاریخ بیهقی ص 117). و اتفاقاً هوا ابر بود، خواجه از من پرسیدند که وقت نماز پیشین شده است . به ادای فرض نماز پیشین مشغول بودند.(انیس الطالبین ص 85). رجوع به صلاة شود.
- || ظهر. دقایق ساعت نخستین بعد از ظهر. (سبک شناسی ) (از فرهنگ فارسی معین ). هنگام نماز ظهر. نیم روز :
به گونه ٔ شب روزی برآمد از سر کوه
که هیچ گونه بر او کارگر نگشت بصر
نماز پیشین انگشت خویش را بر دست
همی ندیدم و این از عجایب است و عبر.

فرخی .


بونصر قلم دیوان برداشت و نسخت کردن گرفت خویشتن ومرا پیش بنشاند تا بیاض کردمی و تا نماز پیشین در آن روز کار شد. (تاریخ بیهقی ص 143). از چاشتگاه تا نماز پیشین روزگار گرفت تا همگان بگذشتند. (تاریخ بیهقی ). نماز پیشین احمد دررسید و وی از نزدیکان و خاصگان سلطان مسعود بود. (تاریخ بیهقی ص 66). پس کیومرث برفت چون از نظر ایشان غایب شد نماز پیشین بود. (قصص الانبیاء ص 33). نام او را طلب نمائیم تا فردا نماز پیشین بیاید. (انیس الطالبین ص 139).
- نماز تسبیح . رجوع به صلاة تسبیح شود.
- نماز تهجد ؛ نماز شب . رجوع به صلاة شود.
- نماز جعفر طیار ؛ نمازی است چهاررکعتی با دوتشهد و دو سلام که گویند پیغامبر آن را به جعفر طیارآموخت . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به صلاة جعفر شود.
- نماز جماعت ؛ نمازی که دست جمعی خوانند و در آن به امام اقتدا کنند. مقابل نماز فُرادی ̍ :
به مجمعی که فتادی بساز با یاران
که در نماز جماعت شتاب بیکاراست .

صائب (از آنندراج ).


- نماز جمعه ؛ نمازآدینه . نمازی که روز جمعه به جماعت گزارند.
- نماز چاشت ؛ صلاةالاوابین . صلاة ضحی . (فرهنگ فارسی معین ).رجوع به صلاة ضحی شود.
- نماز چاشتگاه ؛ نماز ضحی . (السامی ). نماز چاشت . رجوع به صلاة ضحی شود.
- نماز حاجت ؛ دو رکعت نمازی که به نیت برآورده شدن حاجتی خوانند.
- نماز حرب ؛ نماز خوف . نمازی که در میدان جنگ و از بیم دشمن شکسته خوانند. رجوع به صلاة خوف شود.
- نماز خسوف ؛ نماز آیات . نمازی که هنگام گرفتن ماه خوانند :
همیشه دیده ز مژگان کند نماز خسوف
که جسم خاکی من در میانه حایل شد.

نعمت خان عالی (از آنندراج ).


- نماز خفتن ؛ صلوة عشاء و آخر. صلوة عتمه . (السامی ). نماز عشاء. چهار رکعت نمازی که بعد از نماز مغرب و هنگام خفتن خوانند : شبی نماز خفتن گزارده بودند و بر در مسجد ایستاده . (انیس الطالبین ص 87). بعد از ادای نماز شام و نماز خفتن بوی سیب به مشام من رسید. (انیس الطالبین ص 159).
- || هنگام نماز عشاء. پاسی از شب گذشته : و نماز خفتن آن پادشاه را به باغ فیروزی دفن کردند. (تاریخ بیهقی ). و نماز خفتن سوی تکین آباد رفتند. (تاریخ بیهقی ). رجوع به صلاة و نماز عشاء شود.
- نماز خوف ؛ نماز حرب . رجوع به صلاة خوف شود.
- نماز دگر ؛ نماز دیگر. نماز عصر :
به عید و نشره و آدینه و نماز دگر
به حق مهر زبان و سر خلیفه کتاب .

خاقانی .


رجوع به نماز عصر و نماز دیگر شود.
- || موقع نماز عصر. پسین :
تا نباشد چو سپیده دم هنگام زوال
تا نباشد چو نماز دگری وقت سحر.

فرخی .


روزت به نماز دگر آمد به همه حال
شب زود درآیدچو نماز دگر آید.

(از قابوسنامه ).


هر نماز دگری بر افق از قوس قزح
درگهی بینی افراشته تا اوج زحل .

انوری .


- نماز دیگر ؛ صلوةالوسطی . صلوة عصر. نماز عصر. چهار رکعت نمازی که پس از نماز ظهر خوانند : و نمازدیگر را صلوةالوسطی خوانند... چنان گفته اند که صلوةالوسطی نماز عصر بود. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). سلیمان به آفتاب نگرید آفتاب فروشده بود، نماز دیگر از وقت گذشته بود. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
خدمت تو بر مسلمان چون نماز دیگر است
کز پس وی نهی باشد خلق را کردن نماز.

منوچهری .


روزت صلای شام هم از بامداد زد
تو در نماز دیگر و پیشین چه مانده ای .

خاقانی .


و نماز دیگر و شام بر من قضا شده بود. (انیس الطالبین ص 108). وضو ساختم و نماز دیگر و نماز شام را قضا کردم . (انیس الطالبین ص 209).
- || هنگام نماز عصر. پسین گاه . هنگام عصر. نزدیکی های غروب : یک روز نماز دیگر الیانوس در سراپرده ایستاده بود بر اسب با خاصگان خویش . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). پس پیمبر علیه السلام نماز دیگر علی و سعد وقاص ... را بر جمازه بفرستاد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). روز یکشنبه بیست وششم شعبان به جوین نماز دیگر ناگاه خویشتن اندرانداخت و مردمان غافل بودند به خانه های خویش بازآمده . (تاریخ سیستان ). و نماز دیگر مؤدب چون بازگشتی نخست آن دو تن بازگشتندی . (تاریخ بیهقی ص 357). وپل را نگاه داشتند تا نزدیک نماز دیگر سخت نیک بکوشیدند. (تاریخ بیهقی ). نماز دیگر ملک زنگبار را به نان خوردن خواند. (مجمل التواریخ ).
بیچاره کسی که در فراقت
روزی به نماز دیگر آرد.

سعدی .


خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه در قصر عارفان بودند و روز نماز دیگر بود.(انیس الطالبین ص 179).
- نماز رغائب . رجوع به رغائب شود.
- نماز زلزله ؛ نماز آیات . رجوع به نماز خوف و صلاة کسوف شود.
- نماز سفر ؛ نماز قصر. نماز شکسته . نمازی که مسافر در راه سفر خواند در صورت اجتماع شرایط آن و آن به جای چهار رکعت دو رکعت است . رجوع به صلاة شود.
- نماز شام ؛ نماز مغرب . صلوة مغرب . صلوة عشاء اولی . سه رکعت نمازی که در اول شب پس از غروب آفتاب و پیش از نماز خفتن خوانند :
نماز شام را چندان که خواندند
که دشت از کشته شد با پشته هموار.

فرخی .


بعد از ادای نماز شام و نماز خفتن بوی سیب به مشام من رسید. (انیس الطالبین ص 159). رجوع به صلاة شود.
- || سر شب . اوایل غروب :
نماز شام ز بهر طلایه پیش برفت
محمد عربی با جماعت احرار.

فرخی .


در اول ماه جمادی الاَّخر به سال 499 در آسمان علامتی پدید آمد هر شبی نماز شام پدید آمدی تا نیم شب یا زیادت . (تاریخ سیستان ص 390). در وقت حاجب بکتکین او را به قلعه فرستاد تا نمازشام بماند. (تاریخ بیهقی ). و یارانم مطربان و قوالان بردیمی و آنجا چیزی خوردیمی و نماز شام بازگشتیمی . (تاریخ بیهقی ). و نماز شام فرمود سلطان تا جواب نامه ٔ حشم ... بازنبشتند. (تاریخ بیهقی ).
شاهی که تا دمید فلک صبح دولتش
روز مراد دشمن او شد نماز شام .

سوزنی .


روز به نماز شام کشید. (سندبادنامه ص 183). تا نماز شام که پیل از گرسنگی فتور پذیرفت و به علف محتاج شد. (سندبادنامه ص 58).
چنان شدم که به انگشت می نمایندم
نماز شام که بر بام می روم چو هلال .

سعدی .


به دروازه ٔ کلاباد رسیدم نماز شام شده بود. (انیس الطالبین ص 159). و قرب پانزده هزار کس از نماز شام تا صباح به نهب و غارت مشغول بودند. (حبیب السیر ج 3 ص 155).
- نماز شب ؛ صلاةاللیل . نمازی است به هشت رکعت که وقت خواندن آن از آخر شب تا فجر است . (فرهنگ فارسی معین ) :
همان بر دل هر کسی بوده دوست
نماز شب و روزه آیین اوست .

فردوسی .


علی الجمله همه رافضیان بودند پیشانی سیاه بکرده چنانکه اینها که نماز شب می کنیم . (کتاب النقض ص 387). رجوع به صلاة شود.
- نماز شفع ؛ دو رکعت نماز مستحب است که پس از هشت رکعت نماز شب خوانند.
- نماز شکسته ؛ نماز قصر. نماز مسافر. نماز سفر. رجوع به صلاة شود.
- نماز صبح ؛ صلوة صبح . نماز بامداد. نماز بام . دو رکعت نماز واجبی که پیش از طلوع آفتاب خوانند. دوگانه . رجوع به صلاة شود.
- نماز ظهر ؛ نماز پیشین . صلوةالاولی . چهار رکعت نماز واجبی که پس از اذان ظهر خوانند. رجوع به صلاة شود.
- نماز عشاء ؛ صلوة اخیره . عشاء اخیره . (یادداشت مؤلف ). نماز خفتن . چهار رکعت نماز واجبی که شب هنگام وپس از نماز مغرب خوانند. رجوع به صلاة شود.
- نماز عصر ؛ نماز پسین . صلوةالعصر. صلوةالوسطی . نماز دیگر. نماز وسطی . چهار رکعت نماز واجبی که هنگام عصر و بعد از نماز ظهر خوانند. رجوع به صلاة شود.
- نماز عید ؛ نمازی که در روز عید قربان یا روز عید فطر در نمازگاه و مصلی بیرون شهر خوانند :
غم از دل می زداید چون صباح عید رخسارت
نماز عید واجب می کند بر خلق دیدارت .

صائب (از آنندراج ).


رجوع به صلاة عیدین شود.
- نماز عید فطر ؛ نماز فطر. نماز عید.
- نماز عید قربان ؛ نماز اضحی . نماز عید. رجوع به صلاة عیدین شود.
- نماز عیدین ؛ نماز عید قربان و فطر. رجوع به صلاة عیدین شود.
- نماز فُرادی ̍ ؛ نمازی که به تنهائی خوانند. مقابل نماز جماعت . رجوع به صلاة شود.
- نماز فطر ؛ نماز عید. رجوع به صلاة عیدین شود.
- نماز قصر ؛ نماز سفر. نماز مسافر. نماز شکسته . صلوةالقصر. نماز کوتاه . رجوع به صلاة شود.
- نماز قضا ؛ نمازی که به حساب به جای نماز فوت شده خوانند. رجوع به قضا کردن شود :
خط شد پدید و طاعت ما ناتمام ماند
لطفی نیاز ما چو نماز قضا نداشت .

دانش (از آنندراج ).


- نماز کسوف ؛ نمازی که هنگام گرفتن خورشید خوانند. نماز آیات .
- نماز گرفتن ؛ صلاةالکسوف . (یادداشت مؤلف ). نماز آیات .
- نماز ماه گرفتن ؛ رجوع به نماز آیات شود.
- نماز مرده ؛ نماز میت :
نماز مرده کن بر حرص لیکن چون وضو سازی
که بی آبی است عالم را و در حیضند سکانش .

خاقانی .


- نماز مسافر ؛ نماز قصر. نماز سفر.
- نماز مغرب ؛ نماز شام . صلاة مغرب . صلاة عشاء اولی . سه رکعت نماز واجبی که پس از غروب آفتاب خوانند. رجوع به صلاة و نیز رجوع به نماز شام شود.
- نماز میانین ؛ نماز ظهر : و دلیل ایشان این است که این نماز به میانه ٔ روز است برای آنش نماز میانین می خوانند. (تفسیر ابوالفتوح ، از فرهنگ فارسی معین ).
- نماز میت ؛ نماز مرده . نمازی که بر جنازه ٔ مرده گزارند پیش از به خاک سپردن ، و آن پنج تکبیر است [ به اعتقاد شیعه ٔ امامیه ]، پس از تکبیر اول شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد، پس از تکبیر دوم صلوات بر پیغمبر و آل او، پس از تکبیر سوم دعا بر مؤمنین و مؤمنات ، پس از تکبیر چهارم دعا بر مرده ، آنگاه تکبیر پنجم را گویند و نماز تمام شود.
- نماز وحشت ؛ نماز خوف . رجوع به صلاة کسوف شود.
- نماز وتر . رجوع به وتر شود.

فرهنگ عمید

۱. (فقه ) عبادت مخصوص و واجب مسلمانان که شامل اقامه و حمد و سوره و ذکر تسبیحات واجبئ است و پنج بار در شبانه روز به جا می آورند.
۲. (اسم مصدر ) پرستش، نیاز، سجود، بندگی و اطاعت.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] تعظیم کردن در مقابل کسی.
* نماز آیات: (فقه ) نمازی که پس از وقوع حادثۀ وحشت انگیز مانند زلزله و صاعقۀ شدید می خوانند.
* نماز بامداد: (فقه ) [قدیمی] دو رکعت نماز که پیش از طلوع آفتاب می خوانند.
* نماز بردن: [قدیمی] به خاک افتادن و سجده کردن.
* نماز پیشین: (فقه ) [قدیمی] نماز ظهر.
* نماز پسین: (فقه ) [قدیمی] نماز عصر.
* نماز خفتن: (فقه ) [قدیمی] = * نماز عشا
* نماز شام: (فقه ) [قدیمی] نماز مغرب.
* نماز عشا: نماز خفتن که چهار رکعت است و بعد از نماز مغرب گزارده می شود.

۱. (فقه) عبادت مخصوص و واجب مسلمانان که شامل اقامه و حمد و سوره و ذکر تسبیحات واجبئ است و پنج بار در شبانه‌روز به جا می‌آورند.
۲. (اسم مصدر) پرستش؛ نیاز؛ سجود؛ بندگی و اطاعت.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] تعظیم کردن در مقابل کسی.
⟨ نماز آیات: (فقه) نمازی که پس از وقوع حادثۀ وحشت‌انگیز مانند زلزله و صاعقۀ شدید می‌خوانند.
⟨ نماز بامداد: (فقه) [قدیمی] دو رکعت نماز که پیش از طلوع آفتاب می‌خوانند.
⟨ نماز بردن: [قدیمی] به خاک افتادن و سجده کردن.
⟨ نماز پیشین: (فقه) [قدیمی] نماز ظهر.
⟨ نماز پسین: (فقه) [قدیمی] نماز عصر.
⟨ نماز خفتن: (فقه) [قدیمی] = ⟨ نماز عشا
⟨ نماز شام: (فقه) [قدیمی] نماز مغرب.
⟨ نماز عشا: نماز خفتن که چهار رکعت است و بعد از نماز مغرب گزارده می‌شود.


دانشنامه عمومی

نماز یکی از صورت های عبادت و پرستش است که در برخی از دین ها وضع شده است.
نماز در اهل تسنن
واژهٔ نماز واژه ای پارسی است که ایرانیان برای واژهٔ «صلاة» عربی به کار بردند. این واژه به معنای خم شدن، سر فرودآوری برای ستایش پروردگار، احترام و اظهار بندگی و اطاعت است. واژهٔ نماز نام واژه ای از فعل نمیدن فارسی به معنی تعظیم کردن است.
برخی حدس زده اند که این واژه از واژهٔ «ناماسته» در زبان سانسکریت گرفته شده باشد که محتمل نیست.
مفهوم شناسی

نماز درتاییدنوشتاردهخداواژه ای پهلوی ست به معنای نیایش یاخم شدن به نشانه تعظیم وتکریم می آید درگویش های لری ولکی نِم علاوه برمعنای نَم ،تروخیس به معنای خم می آیدواژه ی نِمِز ازریشه همین واژه به معنی کوتاه وکم ارتفاع است بخاطرنزدیکی وپیوندبازبان پهلوی درگویشهای بالانِم به معنی خم است، نمازهبه معنای تعظیم وسجده وبخاک افتادن درستترمی نماید.


نماز از نمیدن به معنی خمیدن می باشد امروزه هنوز در گویش لری واژه نم به معنای کوتاه و نیز خمیده است .


دانشنامه آزاد فارسی

عبادتی در شریعت اسلامی مشتمل بر اذکار و افعالی که با شرایط ویژه به جا آورده می شود. در احادیث و روایات اسلامی، فاصلۀ بین ایمان و کفر ترک نماز است و اگر نماز کسی نزد خداوند پذیرفته نشود هیچ عمل او پذیرفته نخواهد شد. از رسول خدا (ص) نقل است که بی نماز را شفاعت نخواهد کرد. نماز بر دو گونه است: واجب و مستحب. نمازهای واجب عبارت اند از: نمازهای یومیّه (شبانه روزی)، آیات، نماز قضای پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است، و نمازی که با نذر، عهد و قسم واجب می شود. برخی فقها نماز جمعه را هم واجب دانسته اند. اما نمازهای مستحبی اندازه ندارد. در خبر است که نماز مستحبی موجب تقرب بنده به خدا است، هر کس هر چقدر که بخواهد می تواند بخواند. به نمازهای مستحبی نافله گویند. بر هر مسلمان واجب است در شبانه روز هفده رکعت نماز بخواند که به آن نمازهای یومیّه گویند: دو رکعت در صبح، در ظهر و عصر هر کدام چهار رکعت، سه رکعت در مغرب، و چهار رکعت در عشا (بعد از نماز مغرب). با احتساب ۳۴ رکعت نافله جمع نمازهای واجب و مستحب در شبانه روز به ۵۱ رکعت می رسد. البته در روز جمعه، چهار رکعت به نوافل افزوده می شود. همچنین، مسافران نمازهای چهار رکعتی یومیّه را دو رکعتی می خوانند که به آن نماز قَصر یا شکسته می گویند (← مسافر_(فقه)). کیفیت نمازهای یومیّه چنین است: در حالت ایستاده (قیام) نیّت می کنند و تکبیرةالاحرام می گویند. سپس یکی از سوره های قرآن را که سجده ندارد، به دنبال سوره حمد می خوانند (قرائت). آن گاه خم می شوند طوری که دست ها به زانو برسد (رکوع) و عبارتی خاص می گویند (ذکر). بعد می نشینند و پیشانی بر زمین می گذارند (سجده). در سجده نیز گفتن ذکری خاص واجب است. سجده دو بار تکرار می شود، و پس از آن یک رکعت از نماز به آخر می رسد. در پایان رکعت دوم و رکعت چهارم، در حال نشسته ذکری خاص می گویند (تشهد). در رکعت چهارم، پس از تشهد، سلام می دهند و نماز پایان می یابد. واجبات نماز یازده چیز است: نیّت، تکبیرةالاحرام، قیام، رکوع، سجود، قرائت، ذکر، تشهد، سلام، ترتیب و مُوالات (پی درپی بودن اجزای نماز). پنج جزء از واجبات نماز رکن است و بدون آن ها نماز باطل می شود: نیت، تکبیرةالاحرام، قیام، رکوع، و دو سجده. نمازهای یومیّه هر کدام باید در وقت مخصوص یا مشترک خودشان خوانده شوند. در حین نماز نباید به کار دیگری پرداخت. مرد باید به هنگام نماز، عورت ها و زن باید همۀ بدنش را، به جز صورت و دست ها و روی پاها، بپوشاند. بدن و لباس نمازگزار باید پاک باشد. نماز مرد در لباس ابریشمی خالص و زرباف، و نیز برای مرد و زن در لباس و مکان غصبی باطل است. نماز باید رو به قبله (کعبه) باشد. پیش از نماز باید وضو گرفت و چنانچه غُسلی (← غسل) برعهدۀ نمازگزار است، به جا آورد. نماز کودک و مجنون صحیح نیست. سفارش شده است که نماز در مسجد خوانده شود، به ویژه مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجد کوفه، بیت المقدس و مسجد جامع هر شهر. خواندن نماز در بعضی جاها کراهت دارد، مانند نماز در حمام، روبه روی عکس، مجسمه، قبر و چراغ. به خواندن نمازهای یومیه در اول وقت بسیار توصیه شده است.

فرهنگ فارسی ساره

نماژ


نقل قول ها

نمازیکی از گونه های پرستش و نیایش یا فعّال کردنِ عملِ رابطه با خداست (به عنوانِ معبود/خالق) که در برخی از دین ها ، راه های خاصّی برای آن وضع شده است. این نوشتار دربارۀ نماز در همۀ دین هاست.
• «ای مریم، از پروردگارت اطاعت کن و سجده کن و با نمازگزاران نماز بخوان.» -> قرآن، سوره آل عمران، آیه ۴۳
• «آنان که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرامش می یابد، آگاه باشید که دل ها به یاد خدا آرامش می یابد.» -> قرآن، سوره رعد، آیه ۲۸
• «آیا به پاسخ اهل دوزخ گوش فرا نمی دهید، وقتی از آنها سوال می شود: " چه چیز شما را گرفتار دوزخ ساخت؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.» -> علی بن ابیطالب
• -> نهج البلاغه، خطبه۱۹۰
• «ای کمیل! شأن و مقام تو به خواندن نماز، گرفتن روزه و دادن صدقه نیست. همانا شأن و قدر آدمی آن است که نماز با قلبی پاک انجام پذیرد، مورد قبول خداوند باشد و با خضوع و خاکساری ادا شود.» -> علی بن ابیطالب
• -> بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۰۷
• « اگر نمازگزار بداند که چقدر از رحمت خداوند را فرا گرفته است، یسرش را از سجده بر نمی دارد.» -> علی بن ابیطالب
• -> غرر الحکم، ج ۵، ص ۱۱۶، ح ۷۵۹۲
• «از شکیبایی و نماز یاری جویید و این دو، کاری دشوارند، جز برای اهل خشوع.» -> قرآن، سوره بقره، آیه ۴۵
• «برای یک بی نماز در مسجد را نمی بندند.» -> ضرب المثل فارسی
• «خدایا من نخستین کسی هستم که به سوی تو روی آورد، و شنید و اجابت کرد. در نماز کسی از من پیش نیفتاد جز رسول خدا.»نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱ -> علی بن ابیطالب
• «به یقین خفتن بِه که با دو دلی نماز گزاردن!.»، نهج البلاغه -> علی بن ابیطالب
• «ای علی!بر خیز و نماز به جا آور، همانا در نماز شفاست.» جامع احادیث الشیعه، ج ۴، ص ۲۸ -> محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام
• «به زیادی نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها بنگرید.». بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۱۴، ح 5 -> محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام
• «خدای یکتا من هستم، هیچ خدایی جز من نیست، پس مرا پرستش کن و تا مرا یاد کنی نماز بگزار.» -> قرآن، سوره طه، آیه ۱۴
• «دعا و نماز بزرگترین نیرویی است برای مبارزه با دشواری های زندگی روزانه و به دست آوردن آرامش روحی.»نورمن وینست گریسی، بدون منبع• «در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست، ولی در نماز پایان است.شاید این بدین معناست که پایان نماز آغاز دیدار است.» بدون منبع -> علی شریعتی
• «روی به محراب نهادن چه سود// دل به بخارا و بتان طراز// ایزد ما، وسوسه عاشقی// از تو پذیرد، نپذیرد نماز» -> رودکی
• «روزی که کار زار شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خود توانایی نیابند (۴۲)دیدگانشان به زیر افتاده خواری آنان را فرو می گیرد در حالی که به سجده دعوت می شدند و تندرست بودند (۴۳)» -> قرآن، سوره قلم
• «زاهد و عُجب و نماز و من و مستی و نیاز// تا ترا خود ز میان با که عنایت باشد» -> حافظ
• «سنگین ترین نمازها برای منافقان نماز صبح و نماز عشا است و اگر آن ها می دانستند در این نمازها چه چیزی است حتی سینه خیز برای ادای آن ها در مسجد حاضر می شدند!.» بدون منبع -> پیامبر اسلام، محمد بن عبدالله،
• «شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش می کنم، زیرا نماز برترین عمل و ستون و اساس دین شما است.» -> علی بن ابیطالب
• -> بحار الانوار، ج ۸۲، ص ۲۰۹
• «شبی علی را در محراب عبادتش دیدم؛ در محراب عبادت، مثل آدمی که مار او را گزیده باشد از خوف خدا به خود می پیچید و مثل یک آدم غرق در حزن و اندوه می گریست و می گفت: «آه، آه، از آتش دوزخ»... بدون منبع -> معاویه بن ابی سفیان
• «عبادت روزانه در واقع فریضه ای است که بشر در قبال رحمت بی کران الهی انجام می دهد و با ادای این فریضه از خالق متعال مدد می جوید تا در میدان حیات و صحنه تنازع بقا پیروز گردد.»کنث. و. مورگان، دانشمند آمریکایی، بدون منبع• «فاصلهٔ میان یک بنده و شرک و کفر، ترک نماز است.» از صحیح مسلم -> پیامبر اسلام، محمد بن عبدالله،
• «گناهی که پس از آن مهلت یافتم تا دو رکعت نماز گزارم و از خدا اصلاح آن گناه را بخواهم، مرا اندوهگین نکرد.» -> علی بن ابیطالب
• -> نهج البلاغه، حکمت ۲۹۱
• «ما به واسطه نماز می توانیم وارد انبار بزرگی از نشاط عقلانی شویم که در شرایط عادی یارای وصول به آن را نداریم.» -> سیرل برت، روان شناس انگلیسی
• «مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی از یاد خدا و نمازگزاردن و زکات دادن بازشان ندارد، از روزی که دل ها و دیدگان دگرگون می شوند هراسناک اند.» -> قرآن، سوره نور، آیه ۳۷
• «منافقان خدا را فریب می دهند، و حال آنکه خدا آنها را فریب می دهد و چون به نماز برخیزند با اکراه و کاهلی برخیزند و برای خودنمایی نمازکنند و در نماز جز اندکی خدای را یاد نکنند.» -> قرآن، سوره نساء، آیه ۱۴۲
• «مراقب اول وقت بودن نمازهای پنجگانه باشید، زیرا این نمازها در پیشگاه خداوند عزوجل دارای موقعیتی خاص هستند.» -> علی بن ابیطالب
• -> بحار الانوار، ج ۷۷، ص ۳۹۲
• «معنای تشهد تجدید و تکرار شهادتین است که تجدید ایمان و اسلام و اعتراف به مبعوث شدن بعد از مرگ است. معنای «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»: از خداوند ترحم خواستن برای خود و همه بندگان است که خود سبب ایمن شدن از عذاب قیامت است.» -> علی بن ابیطالب
• -> میزان الحکمة، ج ۵ ص ۳۹۵
• «منافقان با خدا نیرنگ می کنند و حال آنکه او با آنان نیرنگ خواهد کرد و چون به نماز ایستند با کسالت برخیزند با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند (۱۴۲).» -> قرآن، سوره نساء
• «مهم ترین مطلبی که من در طول چند سال تجربه و آزمایش به دست آورده ام، این است که بهترین وسیله برای درمان بی خوابی نماز است، با این قید که من پزشکم این سخن را می گویم که نماز بهترین وسیله ای است که تا کنون برای توسعهٔ اطمینان و تسکین اعصاب و آسایش و نشاط شناخته شده است که زمینه بی خوابی را برطرف می گرداند. به عبارت دقیق تر، مهم ترین وسیله ایجاد آرامش در روان و اعصاب انسان نماز است.» -> توماس هایس اوپ
• «نزدیکترین حالات بنده به پروردگار، سجده است.»ثواب الاعمال و عقاب الاعمال -> جعفر صادق
• «نماز ستون دین است و اولین عمل انسان است که خدا بدان نظر می کند، اگر صحیح بود، به سایر اعمال نیز نظر می فرماید و اگر صحیح نباشد در هیچ عمل دیگر نمی نگرد و کسی که تارک نماز باشد بهره ای از اسلام ندارد.» دعائم الاسلام، ج ا، ص ۱۳۲ -> علی بن ابیطالب
• «نماز، قلعه و دژ محکمی است که نماز گزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.» غرر الحکم، ص ۵۶ -> علی بن ابیطالب
• «نماز، تنها قیام و قعود (برخاستن و نشستن) نیست، همانا نماز اخلاص تو است که جز خدا، اراده دیگری نکنی.» شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، خطبه۲۳، ص ۳۲۵ -> علی بن ابیطالب
• «نماز یادآوری مستمر یگانگی و عظمت خداوند و ابراز اشتیاق برای راه یافتن در مقام قرب الهی است. این تغییر حالت دائمی باعث آن می گردد که امور مادی زندگی، آدمی را در خود غرق نکند...» -> مارسل بوازا
• «نماز به دل بیشتر از زبان نیاز دارد.» -> آدام کلارک
• «نماز، خدا را تغییر نمی دهد؛ امّا آن کسی که نماز می خواند را تغییر می دهد.» -> سورن کی یر کِگور
• «نماز ، حضور ابدی را برای پُربار کردن یا معنویّات را دعوت می کند. راه دادنِ خداست برای اینکه بر زندگی ما چیره شود. نماز نمی تواند آب به زمین های خشک بیاورد، یا یک پُلِ شکسته را ترمیم کند، و یا یک شهر ویرانه را بازسازی کند؛ امّا نماز می تواند به روح های خشک آب دهد، یک دلِ شکسته را ترمیم کند، و یک ارادهٔ ضعیف را بازسازی کند.» -> آبراهام جاشوا هیشل
• «و چون مالی به دستش افتد بخل می ورزد . مگر نماز گزارندگان.آنان که به نماز مداومت می ورزند، و آنان که در اموالشان حقی است معین،برای گدا و محروم.» -> قرآن، سوره معارج ، آیات ۲۱ الی ۲۵
• «و چون نماز را به پایان بردید خدا را ایستاده یا نشسته و یا به پهلوخوابیده یاد کنید چون از دشمن ایمن گشتید نماز را تمام ادا کنید که نماز بر مؤمنان در وقتهای معین واجب گشته است.» -> قرآن، سوره نساء ، آیه ۱۰۳
• «و کسانی که بر نمازهاشان مواظبت دارند،» -> قرآن، سوره معارج ، آیه ۳۴
• «و نماز خواندنت را با دیگر نمازگزاران می بیند.» -> قرآن، سوره شعراء ، آیه :۲۱۹
• «وقتی که بنده ای سجده می کند ، ابلیس فریاد می زند: وای برمن! او اطاعت کرد، ولی من معصیت کردم، او سجده کرد و من از این عمل سرباز زدم.» -> علی بن ابیطالب
• منبع: -> بحار الانوار، ج ۸۲، ص ۲۳۳
• «هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق// بر او نمرده به فتوای من نماز کنید» -> حافظ
• «هر چه را از این کتاب بر تو وحی شده است تلاوت کن و نماز بگزار ،که نماز آدمی را از فحشا و منکر باز می دارد و ذکر خدا بزرگ تر است وخدابه کارهایی که می کنید آگاه است.» -> قرآن، سوره عنکبوت ، آیه ۴۵
• «(بندگان مؤمن) هنگامی که نماز می خوانند، به نشان تواضع ، گونه ها را به خاک می سایند و برای اظهار کوچکی و خاکساری ، اعضای خود را بر زمین می گذارند.» -> علی بن ابیطالب
• -> نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴
• «هر که بانگ(اذان) را بشنود و بدون علت به آن پاسخ ندهد، پس نمازی برای او نیست.» -> علی بن ابیطالب
• -> وسایل الشیعه، ج ۵۵، ص ۳۷۵
• «هر کسی که نماز خود رابا اذان و اقامه بخواند، صفی از فرشتگان پشت سر او به نماز می ایستند که دو طرف آن صف دیده نمی شود و هر کس نماز خود را با اقامه تنها بخواند، یک فرشته پشت سر او نماز می گزارد.» -> علی بن ابیطالب
• -> ثواب الاعمال ، ص ۵۸
• «هر که نماز به جای آورد در حالیکه حق نماز را بشناسد آمرزیده شده است.» -> علی بن ابیطالب
• «همانا هر آن که نماز را ضایع کند سهمی از اسلام ندارد.» -> عمر بن خطاب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از اعمال و تکالیفی که از طرف خداوند بر انسان واجب شده است نماز می باشد.
"نماز" واژه قرآنی آن "صلاة" و جمع آن "صلوات" است، "صلاة" در اصل به معنای دعاء است که در بعضی از آیات قرآن به همین معنی آمده است. در آیاتی همچون: سوره توبه آیه۹ ، سوره احزاب آیه۵۶ وسوره بقره آیه۱۵۷ ، وجه نامگذاری نماز به صلاة از باب اطلاق جزء به کل است یعنی نماز شامل دعاء هم هست.
نماز در ادیان گذشته
نماز از عباداتی است که هیچ شریعتی از آن خالی نبوده، هر چند که گونه های آن بر حسب شریعت های مختلف فرق داشته است. به دلیل اینکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) برپاداری نماز را هم برای خودش و هم برای فرزندش از خدای متعال طلب نمود: «رب اجعلنی مقیم الصلاة و من ذریتی...؛ پروردگارا! مرا به پا دارندۀ نماز قرار ده و از فرزندانم (نیز)...» و حضرت عیسی (علیه السلام) در گهواره از آن سخن گفت: «وأوصانی بالصلاة والزکاة ما دمت حیا؛ و تا زمانی که زنده ام مرا به نماز و زکات توصیه کرده است». جمله "و اوصانی بالصلاة و الزکاة..." اشاره به این است که در شریعت عیسی (علیه السلام) نماز و زکات تشریع شده است.
توجه ویژه خداوند به نماز
نماز در بین عبادات از امتیاز خاصّی برخوردار است، خدای سبحان در آغاز دریافت وحی حضرت موسی (علیه السلام) ضمن اشاره به معارف کلی دین، نماز را انتخاب کرده و می فرماید: «...اقم الصلاة لذکری؛ ... نماز را برای یاد من بپا دار.» از این آیه دو نکته روشن می شود: ۱) نماز اختصاص به شریعت خاتم الانبیاء (صلّی الله علیه وآله وسلم) ندارد. ۲) إقامه نماز باید برای یاد خدا باشد. نماز یکی از بزرگترین عبادتی است که قرآن به آن دعوت می کند. هنگامی که علی (علیه السّلام) با مشکلی برخورد می کرد به نماز بر می خاست و پس از نماز به دنبال حل مشکل به راه می افتاد و آیه را قرائت می فرمود. تکیه گاه درونی انسان صبر و تکیه گاه برونی نماز است. «یا ایها الّذین امنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرین؛ ای افراد با ایمان از صبر و استقامت و از نماز (در برابر حوادث سخت زندگی) کمک بگیرید. (همانا) خداوند با صابران است». در این آیه به دو اصل توصیه شده نخست مساله ی خود یاری و اتکا به نفس که به عنوان صبر از آن یاد گردیده و دیگر اتکاء به خداوند که با نماز به آن اشاره شده است.این آیه دلالت دارد بر اینکه تشریع نماز لطفی است از جانب خداوند به بندگان خود که به آن وسیله بر انجام سایر عبادات توفیق حاصل کنند چنانکه فرمود: «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ نماز از عمل قبیح و ناپسند انسان را باز می دارد».
اهمیّت نماز
...

[ویکی شیعه] نماز (واژه ای فارسی و معادل کلمه عربی «صَلاة») عملی عبادی است که پنج بار در اوقات معینی از شبانه روز واجب است. در این عبادت، نمازگزار رو به قبله می ایستد و ذکرهای ویژه ای را خوانده و اعمال ویژه ای مانند رکوع و سجده را به جا می آورد. نماز به دو شکل فردی (فُرادا) و جماعت خوانده می شود.
نماز، نخستین عبادتی است که بر پیامبر(ص) و پیروانش در مکه واجب شد و یکی از عبادات اصلی مسلمانان است که ادای آن در قرآن و متون دینی مورد تأکید بسیار بوده و از آن با تعبیراتی مانند «ستون دین» و «شرط قبولی سایر اعمال» یاد شده است.
علاوه بر نمازهای واجب روزانه، نمازهای مستحبی فراوانی نیز وجود دارد که در روایات، برای آنها آثار و پاداش های فراوانی در دنیا و آخرت بیان شده است. مهم ترین این نمازها، نماز شب و نافله های نمازهای واجب است.

[ویکی اهل البیت] یکی از فرایض دین و عبادت مخصوصی است که مسلمانان پنج بار در شبانه روز بجا می آورند. مطابق با تصریح قرآن و شواهدی که وجود دارد نماز از ابتدای خلقت آدم یک فریضه دینی بوده است.
ریشه واژه نماز درفارسی از لفظ پهلوی« نماک» گرفته شده وآن هم به نوبه خود از ریشه باستانی«نِم» ؛ به معنی« خم شدن وتعظیم کردن» مأخوذ است که به تدریج بر معنی« صلاة» یعنی عبادت ویژه مامسلمانان اطلاق گردیده است.
نماز در لغت به معنای خدمت و بندگی، اطاعت و فرمان برداری،سجده، کرنش و تکریم و تعظیم به کار رفته است. ودر نماز آمدن به معنای سجده کردن و تعظیم کردن در متون قدیمی فارسی به کار رفته است:
چو نزدیک رستم فراز آمدند به پیشش همه در نماز آمدند. فردوسی .
کنیزان گلرخ فراز آمدند همه پیش جم در نماز آمدند. اسدی.
مرحوم صاحب جواهر با استفاده از مضامین آیات و اخبار درباره اهمیت نماز فرموده است: که نماز آن چیزی است که از کارهای زشت و ناروا جلوگیری می کند و به واسطه آن آتش دوزخ خاموش می شود و موجب تقرب هر پرهیزکار و وسیله ترقی هر مؤمن پاکی است و گناهان را می شوید همچون نهر جاری که چرکی بدن را می شوید و تکرار آن در هر روز پنج مرتبه مانند تکرار شستن بدن در آن نهر است و خداوند حضرت عیسی علیه السلام را مادامی که زنده است به نماز سفارش فرمود و همچنین غیرمسیح از انبیاء دیگر را، بلکه نماز اصل اسلام و بهترین عمل و بهترین چیزی است که از جانب شرع وضع شده و نماز میزان و معیار و وسیله سنجیدن سایر اعمال مردم است، پس کسی که نماز را کامل بجا آورده باشد اجر همه اعمال او مستوفی و کامل باشد و همه آن ها از وی پذیرفته شود. پس به این جهت نماز نسبت به اعمال دیگر بلکه نسبت به دین چون عمود است نسبت به خیمه، و از این جهت نماز اول چیزی است که از اعمال بنده مورد حساب قرار می گیرد و در آن نگاه کرده می شود، پس هرگاه نماز پذیرفته شود در سایر اعمال او نظر شود و از وی پذیرفته گردد و هرگاه نماز رد شود در باقی اعمال او نظر نشود و مردود گردد، بنابراین شگفت نباشد اگر تارک نماز از کفار نامیده شود بلکه چنین است اگر علت ترک نماز استخفاف بدین باشد.
و نماز آن چیزی است که حضرت امام صادق علیه السلام می فرماید نمی شناسم چیزی را که بعد از معرفت از نماز مقرب تر و محبوب تر نزد خدا باشد بلکه حضرت صادق علیه السلام فرموده هر که این نمازهای واجب پنجگانه را بپا دارد و بر اوقات آن ها محافظت کند روز قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که برای او نزد خدا عهدی باشد که به واسطه آن داخل بهشت گردد و کسی که این نمازها را به وقتش انجام ندهد و بر آن ها مواظبت ننماید پس آن حق خدا و خاص اوست که اگر بخواهد بیامرزد او را و اگر بخواهد وی را عذاب نماید، و نماز واجب بهتر از بیست حج است که هر حجی بهتر از اطاقی است که پر از طلا باشد و همه آن ها را در راه خدا صدقه بدهند بلکه نماز واجب بهتر از هزار حج است که هر حجی بهتر است از دنیا و آن چه در دنیاست و به درستی که اطاعت خدا خدمت او در زمین است و هیچ خدمتی با نماز برابری نمی کند و از همین جهت ملائکه حضرت زکریا علیه السلام را ندا نمودند و حال آن که در محراب عبادت نماز می گزارد.
و هنگامی که نمازگزار برای نماز بپا می شود رحمت حق از آسمان تا زمین بروی فرود می آید و فرشتگان او را احاطه می کنند و فرشته ندا می کند اگر نمازگزار بداند آن چه در نماز است از آن غافل نمی شود، و غیر این ها از اخباری که درباره نماز وارد شده مانند خبر شامه و غیر آن با این که آن چه به حسب اعتبار در نماز می باشد کافی و بی نیاز کننده از آثار است زیرا در آن جمع شده از عبادات آن چیزهایی که در غیر نماز جمع نشده از عبادت زبان و دل که به وسیله قرائت و ذکر و تضرع و شکر و دعا انجام می شود، آن دعایی که اگر نباشد خداوند به بندگان اعتنا نمی کند، و نیز ظاهر شدن اثر بندگی نسبت به معبود به واسطه رکوع و سجود و گذاردن شریفترین و عالی ترین موضع بدن بر پست ترین و پائین ترین موضع (یعنی خاک) و به تحقیق حضرت امام رضا علیه السلام در جواب مسائل محمد بن سنان نوشت که علت نماز اینست که نماز اقرار به ربوبیت خدای عزوجل، و نفی شریک و همتا برای او و ایستادن در مقابل خداوند جبار جل جلاله به حالت ذلت و مسکنت و خضوع، و اعتراف و طلب برای گذشتن از گناهان گذشته و گذاردن صورت بر زمین در هر روز به جهت تعظیم خداوند عزوجل می باشد و این که همیشه به یاد خدا بوده و فراموش کار و غافل از ذکر خدا نباشد و ایستادن در مقابل خدا و جلوگیر از معاصی و مانع از انواع فساد است. (در این جا آن چه از کلام صاحب جواهر مقصود بود به پایان رسید و به همین مقدار در این موضع اکتفاء می شود)

پیشنهاد کاربران

نِم درگویش استان لرستان به معنی خم شدن است.

گریه کردن بعضی اساتید ادب گویند نماز در مواقعی به معنای گریه کردن است

نماژ یا نماز برابر است با
گفتن نیاز
در جای جای شهنامه بزرگ بر این چم به کار آمده است:
بیامد خرامان و بردش نماز
به بر در گرفتش زمانی دراز

با همین چم نیز در دین �اسلام� به ستایش های پنج گاهی، که دسته ای در پنج گاه و دسته ای در سه گاه بر آن می شوند، نماز می گویند. بر زبان آوردن و گفتن نیاز

ارتباط برقرار کردن باخداوند

من فک میکنم کلمه نماز در زبان فارسی جمع دو کلمه نما یعنی نشان دادن. وناز کردن یعنی افتخار کردن است یعنی عاشقی که کاری در جلب توجه معشوق کرده حالا با نشون دادن و ناز کردن میخواهد در اوج لذت با معشوق دیدار و حرف بزند

نماز با تلفظ درستش ناماز ( نام آز ) یک کلمه ی تورکی است. از دسته کلماتی که آخرش آز دارند. مثل آراز، آواز، ساز ( ساز قالماق، ساز پالماق ) ، باز ( پرنده ی شکاری، عادت کردن مثل هوسباز و قومار باز ) ، دیاز، ایواز ( عیوض غلط است ) ، آیاز، داز ( تاس=طاس=کچل ) ، راز ( ر در تورکی باید یا قبل از خودش و یا بعد از خودش یک حروف صدا ( سدا ) دار بیاید. . . . کلماتی که اولشان نام دارند. مثل نامیک، نامدار، نامور، نامجو، نام آور. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . نماز خواندن با کتاب خواندن فرق دارد. نامازی قیلدیم. . . . نامازی اوخودوم ( فعل خواندن پارسی از اوخوماق تورکی گرفته شده است ) . نام از تورکی به اینگلیسی رفته شده است. نی م

نماز : دکتر کزازی واژه نماز را با واژه ی نرم و خم از یک ریشه می داند و می نویسد : ( ( " نرم "در اوستایی نمره namra بوده است . به معنی آنچه می تواند خمید . ستاک نم ، همان است که در " نماز " نیز بکار برده شده است ؛ در نماز ، به کرنش ، بالا را می خمانند . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 220. )
در جای دیگر می نویسد :نماز با همین ریخت در پهلوی کار برد داشته است . ریخت سغدی آن نماچ بوده است . ستاک واژه ، نم nam ، در اوستا نمه nama به معنی خم شدن است .
( ( به رسم نماز آمدندیش پیش
وزو برگرفتند آیین خویش. ) )
( همان ، ص 234. )
همچنین در با لا نوشته ی یکی از دوستان ( دیارا ) نوشته ی دکتر کزازی را تایید می کند که نوشته اند : ( ( نِم درگویش استان لرستان به معنی خم شدن است. ) )
به نظر نگارنده نماز یعنی راز و نیازی که توام با خم شدن بدن به نشانه ی کرنش و بندگی است .

این واژه فارسی است.
اونی که میگه هرچی از داره تورکیه از لحاظ مغذی کمبود داره.
پس واژگان عربی=ریاض، لحاظ، اهواز، و. . . .
وواژگان فارسی=نیاز ، ناز ، دراز، و. . . . هم ترکین، یکم فکر کنید بعد جوک بگید.
اگه دراز تورکیه چرا خود تورکا از اوزون استفاده می کنند؟
اگه آواز تورکیه چرا استفاده نمی کنند؟؟
خود اوخوماخ از خواندن فارسی گرفته شده، همون آخ که به کلمات تورکی اضافه میشه از آک فارسی گرفته شده.

لطفا از افکار خنده دار خود بکاهید

نماز، تمرینِ ادب در برابر پروردگار متعال هست، و ادب بالاتر از آداب هست. ادب یعنی در برابر یک امر تکراری صبوری کردن و خوب رفتار کردن. اما آداب معمولا در برابر امور جدید هم رعایت می شود. و ادب سخت تر هست. که اگر این سختی را به جان بخریم به درک عظمت پروردگار می رسیم و این درک، درک های دیگر را در ما افزایش میده و به مقام معرفت می رسونه. اگر تلخیِ سر وقت نماز خوندن رو جون بخریم و ادب رو رعایت کنیم، به نوعی خیلی صعود خواهیم کرد. در هرچیزی. . . اگر بگیم که وظیفه ام الان عبد بودن و گفتن حمد خداست و لاغیر. . . اگر در وقت نماز اینگونه باشیم، به مرور شیرینی اش را خواهیم چشید. . . سخته اما میرزه. . .

نَمازیدن.

در زبان ترکی کلمه ای که با ن شروع بشه وجود نداره، لذا نماز برای از منظر زبان ترکی بخواهیم بررسی کنیم باید قبلش یک یا دو واج بیافزاییم. نماز به نظرم از یانماز گرفته شده به معنی نسوز. زردشتیان هنگام نماز آتش برمی افروزند و برای نماز را به پا می دارند تا از آتش در امان باشند

تعظیم کردن

آیا واژه نماز و صلاه هم معنی هستند؟
پرسش و پاسخپرسمان نماز
آیا واژه �نماز� درفارسى و �صلاه� در عربى از ابتدا به معناى همین افعال و حرکاتِخاص به کار رفته است؟

* عدهاى معتقدند واژه نماز درلغتِ فارسى از لفظ پهلوى نماک ( namac ) گرفته شده که آن هم از ریشه ایرانِباستان واژه�نم� ( nam ) به معناى خم شدن و تعظیم کردن گرفته شدهاست. ( 1 )
از جملهمعانى نماز در کتابهاى لغت فارسى عبارتند از: بندگى، اطاعت، سجود، پرستش، خدمتکارى و فرمانبردارى. ( 2 )
برخى معتقدند �صلاه� از ریشه عبرى گرفته شده و به معناى کنیسه یهودیان است؛ به نظر نولدکه ( 3 ) �صلوه� از لفظ عبرى �صلوها� مشتق است ( 4 ) . چنانکه لفظ �صلوات� در آیه 40 سوره حج: ( …لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ ) نیز به همین معنا مىباشد. ( 5 )
راغب مىنویسد: اصل �صلاه� براى دعا بوده و از باب نامگذارى کل به نام اجزایش، بر نماز که بخشى از اجزاى آن دعا است ( 6 ) اطلاق گشته. صاحب قاموس هم به دنبال دیدگاه مرحوم علامه طباطبائى ( رحمه الله ) �صلاه� را به معناى توجه و انعطاف گرفته است وافعالى را که مسلمانان باآن کیفیت خاص انجام مىدهند، نیز یکى از مصادیق توجه و انعطاف به خداوندمىداند. ( 7 )
این واژه در اصطلاح بر عبادتى مخصوص با کیفیتى خاص اطلاق مىشود ( 8 ) . درآیه: ( هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً ) ( 9 ) نیز صلاتى که به خداوند نسبت داده شده، به معناى رحمت ویژه خداوند در حق مؤمنان است. ( 10 )
———————————————————————
1. بن خلف تبریزى، برهان قاطع، تحقیقمحمد معین، ج4، ص2167.
2. همان؛برهان قاطع، فرهنگدهخدا، ج14، انتشارات دانشگاه تهران، ص22731.
3. دانشمندآلمانى که آثارى در زمینهعلوم قرآن دارد.
4. ر. ک:دکتر محمد خزائلى، احکام قرآن، ص 338.
5. ر. ک:راغباصفهانى، مفردات الفاظالقرآن، ماده صلا.
6. ر. ک: همان، مفرداتالفاظالقرآن.
7. ر. ک:سیدعلى اکبرقرشى، قاموس قرآن، ج4، ص149ـ148. جهت مطالعه بیشتر ر. ک:دکتر محمد خزائلى، احکام القرآن، ص338ـ340.
8. همان؛ برهان قاطع، همان مفردات الفاظ القرآن، محمد سیدگیلانى، ص285.
9. احزاب، آیه43.
10. ر. ک:علامه طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج16، ص335.

معنی لغت نماز
نماز یک واژه ی لکی است . نماز برگرفته از ( نِمِز nemez یا نِزم nezm ) در زبان لکی است در زبان لکی ( نِزم یا نِمز ) به معنی کوتاه است همانگونه که ( بَرز barz ) در این زبان به معنی بلند است در نتیجه انسان در موقع رکو و سجود زمانی که خَم میشود قد او کوتاه میشود و در واقع ( نِزم ) میشود بلند شدن و کوتاه شدن در جمع بندی لکی نِزم و بَرز = نماز
زبان لکی با بیش از سی هزار واژه ی مستقلبه عنوان یک زبان غنی و مستقل ثبت میراث ملی شد


کلمات دیگر: