کلمه جو
صفحه اصلی

تسبیح


مترادف تسبیح : سبحت، سبحه، ذکر، نیایش، سبحان اله گفتن

برابر پارسی : دستگرد، شمارافزار

فارسی به انگلیسی

beads, rosary, worry beads, chaplet, praise(to god), doxology

rosary, chaplet, praise(to God), doxology


beads, rosary, worry beads


فارسی به عربی

سبحان الله , مسبحة

مترادف و متضاد

ذکر، نیایش


سبحان‌اله گفتن


bead roll (اسم)
فهرست اسامی، تسبیح

rosary (اسم)
تسبیح، گلستان، ذکر با تسبیح

prayer beads (اسم)
تسبیح، دانه های تسبیح، لوبیای گیاه چشم خروس

hallelujah (اسم)
تسبیح

gloria (اسم)
تسبیح، فر، حمد، حلقه نور

سبحت، سبحه


۱. سبحت، سبحه
۲. ذکر، نیایش
۳. سبحاناله گفتن


فرهنگ فارسی

سبحان الله گفتن، خدارابپاکی یادکردن، نیایش، کردن، ذکرخداومناجات، سبحه هم میگویند
۱- ( مصدر ) خدا را بپاکی یاد کردن ۲- نیایش خدای کردن . ۳- سبحان الله گفتن . ۳- ( اسم ) ذکر خدا یاد خدای . ۴- ( اسم ) دانه های برشته کشیده که هنگام ذکر و دعا در دست گیرند سبحه. جمع : تسبیحات .
سبک گردانیدن . یا آرام دادن .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) خدا را به پاکی یاد کردن . ۲ - سبحان الله گفتن . ۳ - (اِ. ) در فارسی دانه های به رشته کشیده شده ای که هنگام ذکر و دعا در دست گیرند.

لغت نامه دهخدا

تسبیح. [ ت َ ] ( ع مص ) خدای را به پاکی یاد کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). به پاکی یاد کردن و صفت کردن خدای را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). به پاکی خدا را یاد کردن. ( غیاث اللغات ).تنزیه الحق عن نقائص الامکان و الحدوث. ( تعریفات جرجانی ). منزه داشتن حق جل و علا باشد از نقائص عالم امکان و نشانه های حدوث و از عیوب ذات و صفات همچنانکه تقدیس نیز به همین معنی باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || سبحان اﷲ گفتن. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) : فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین. ( قرآن 15 / 98 ). و رجوع به سوره 20 آیه 130 و پنجاه و ششم آیه 73 و 96 و شصت و نهم آیه 52 و صد و دهم آیه 3 شود. و سبح بالعشی و الابکار. ( قرآن 36/3 ). و رجوع به سوره بیست و پنجم آیه 60 و چهلم آیه 57 و پنجاهم آیه 38 و پنجاه و دوم آیه 48 شود.
بردم این مه به تراویح و به تسبیح بسر
من و سیکی و سماع خوش و آن ماه پسر .
فرخی.
مونس جان و دل من چیست تسبیح و قران
خاک پای خاطر من چیست اشعار و خطب.
ناصرخسرو.
نیکان ملت را بدین یاد تو تسبیح مهین
پیکان نصرت را بکین عزم تو هنجار آمده.
خاقانی.
حرمتی دارد چنان توقیع او کاندر بهشت
صبح ذلک گشت تسبیح زبان اعتبار.
خاقانی.
به صد تسلیم گفت ای من غلامت
زبانم وقف بر تسبیح نامت.
نظامی.
پرده سوسن که مصابیح تست
جمله زبان از پی تسبیح تست.
نظامی.
خانه پر از دزد، جواهر بپوش
بادیه پر غول ، به تسبیح کوش.
نظامی.
ای یاد تو یادگار جانان
تسبیح زبان بی زبانان.
عطار.
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم.
سعدی.
گدایی است تسبیح و ذکر و حضور
گدا را نباید که باشد غرور.
سعدی ( بوستان ).
دگر دستها را ز مرفق بشوی
ز تسبیح و ذکر آنچه دانی بگوی.
سعدی ( بوستان ).
اندیشه کردم که مروت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته. ( گلستان ).
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و، ما را ز جوع.

تسبیح . [ ت َ ] (ع مص ) خدای را به پاکی یاد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). به پاکی یاد کردن و صفت کردن خدای را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). به پاکی خدا را یاد کردن . (غیاث اللغات ).تنزیه الحق عن نقائص الامکان و الحدوث . (تعریفات جرجانی ). منزه داشتن حق جل و علا باشد از نقائص عالم امکان و نشانه های حدوث و از عیوب ذات و صفات همچنانکه تقدیس نیز به همین معنی باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || سبحان اﷲ گفتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین . (قرآن 15 / 98). و رجوع به سوره ٔ 20 آیه ٔ 130 و پنجاه و ششم آیه ٔ 73 و 96 و شصت و نهم آیه ٔ 52 و صد و دهم آیه ٔ 3 شود. و سبح بالعشی و الابکار. (قرآن 36/3). و رجوع به سوره ٔ بیست و پنجم آیه ٔ 60 و چهلم آیه ٔ 57 و پنجاهم آیه ٔ 38 و پنجاه و دوم آیه ٔ 48 شود.
بردم این مه به تراویح و به تسبیح بسر
من و سیکی و سماع خوش و آن ماه پسر .

فرخی .


مونس جان و دل من چیست تسبیح و قران
خاک پای خاطر من چیست اشعار و خطب .

ناصرخسرو.


نیکان ملت را بدین یاد تو تسبیح مهین
پیکان نصرت را بکین عزم تو هنجار آمده .

خاقانی .


حرمتی دارد چنان توقیع او کاندر بهشت
صبح ذلک گشت تسبیح زبان اعتبار.

خاقانی .


به صد تسلیم گفت ای من غلامت
زبانم وقف بر تسبیح نامت .

نظامی .


پرده ٔ سوسن که مصابیح تست
جمله زبان از پی تسبیح تست .

نظامی .


خانه پر از دزد، جواهر بپوش
بادیه پر غول ، به تسبیح کوش .

نظامی .


ای یاد تو یادگار جانان
تسبیح زبان بی زبانان .

عطار.


سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم .

سعدی .


گدایی است تسبیح و ذکر و حضور
گدا را نباید که باشد غرور.

سعدی (بوستان ).


دگر دستها را ز مرفق بشوی
ز تسبیح و ذکر آنچه دانی بگوی .

سعدی (بوستان ).


اندیشه کردم که مروت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته . (گلستان ).
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و، ما را ز جوع .

سعدی (بوستان ).


|| نماز کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد) (از المنجد) (ناظم الاطباء). || (اِ). صلات و ذکر و تحمید. (متن اللغة). نماز. (منتهی الارب ). || صاحب قاموس مقدس در ذیل تسبیحات آرد: در عهد جدید این لفظبا مزامیر و سرودهای روحانی ذکر گشته است افسسیان 5:19 کولسیان 3:16 و چنانکه در کتاب اعمال 16:25 مسطور است که پولس در زندان فیلپی تسبیح نمود و همچنین منجی ما با شاگردان خود بعد از صرف شام آخرین تسبیح خواند انجیل متی 26:30. || مجازاً بمعنی یکصد دانه در رشته کشیده نیز آمده . (غیاث اللغات ). سبحه و بلون و دانه های رشته کشیده . (ناظم الاطباء) ... ونیز کلمه ٔ مولدی است بمعنی سبحه ، و آن مهره هائی است مدور، به رشته کشیده از گل پخته یا یسر یا چیزی دیگر که بدان شمار تسبیح و دیگر اذکار و اوراد نگاه دارند. و عدد آن مهره ها غالباً صد باشد و کمتر و بیشتر نیز بود، چون تسبیح هزار دانه و غیر آن . و تسابیح جمع آن است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). معمولا استعمال این کلمه را به معنی سبحه یعنی منظومه ٔ مهره های معروف ، جزو غلطهای مشهور می شمارند ولی چنانکه علامه محمدقزوینی در مقاله ٔ خود به عنوان «تسبیح به معنی سبحه صحیح و فصیح است » تحقیق فرموده اند کلمه ٔ تسبیح علاوه بر ادبیات فارسی در ادبیات خود عرب نیز در معنی سبحه استعمال شده است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 2) :
فلک به گردن خورشید بر شود تسبیح
مجره رشته ٔ تسبیح و مهره هفتورنگ .
منشوری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 292).
باز تسبیح آشکار افکنده ام
باز زنار از نهان دربسته ام .

خاقانی .


اشک داود چو تسبیح برآرید از چشم
خوش بنالید که داود نوائید همه .

خاقانی .


دانه دانه گهر اشک ببارید چنانک
گره رشته ٔ تسبیح ز سر بگشائید.

خاقانی .


بر شکل زاهده ای تعویذها در گردان افگند، و تسبیح برگرفت و عصا و رکوه به دست کرد. (سندبادنامه ص 191).
غولی است جهان فرشته پیکر
تسبیح به دست و تیغ در بر.

نظامی .


مرغ هوا در دلم آرام کرد
دانه ٔ تسبیح مرادام کرد.

نظامی .


ور زلف پریشان رابر هم فکنی حلقه
تسبیح همه مردان زنار کنی حالی .

عطار.


به جای حلقه ٔ ابریشمین به کف تسبیح
به جای زخمه ، به دستش دعای تمخیثا.

کمال اسماعیل (دیوان ص 205).


ای طبل بلندبانگ در باطن هیچ
بی توشه چه تدبیر کنی وقت بسیج
روی طمع از خلق بپیچ ار مردی
تسبیح هزار دانه بر دست مپیچ .

سعدی .


عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست .

سعدی (بوستان ).


گویهای صدره ات تسبیح خیرات حسان
گوشه های دامنت سجاده ٔ روح الامین .

سلمان ساوجی .


ما قلب را شکسته و پیمانه ساخته
تسبیح را گسسته و زنار کرده ایم .

سلمان ساوجی .


ز رهم میفکن ای شیخ به دانه های تسبیج
که چو مرغ زیرک افتد، نفتد به هیچ دامی .

حافظ.


ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه ٔ رند شرابخوار.

حافظ.


رشته ٔ تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندردامن ساقی سیمین ساق بود.

حافظ.


خطت که بر خط یاقوت می نهم ترجیح
نوشته است بر آن لعل لب که آنت ملیح
گرفته اند به گردن تعلقی هر کس
من آن کمند دلاویز و پارسا تسبیح .

کمال خجندی .


از لبت شور ما خوش است آری
کل شی من الملیح ملیح
زاهدشهر ما عجب مرغی است
دام کرده ز دانه ٔ تسبیح .

جامی .


چو آبگوشت بدوش افکند سجاده ٔ نان
به گردنش کنم از دانه ٔ نخود تسبیح .

بسحاق اطعمه .


منه زنهار دل بر مهلت صد ساله ٔ دنیا
که آخر می شود چندانکه یک تسبیح گردانی .

صائب .


صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود
ذکرش به خیر باد که تسبیح می گسیخت .

صائب .


زاهد چه بلایی تو که این دانه ٔ تسبیح
از دست تو سوراخ بسوراخ گریزد.

میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم .


طایر قدسی به تسبیح فقیه از ره مرو
دانه می ریزد اسیر دام میسازد ترا.

لسانی شیرازی .


- تسبیح چشم بلبل ؛ سبحه که مهره های آن خالهای گرد، غیر رنگ خود داشته باشد، نزدیک هم . مانند جامه های چشم بلبل که قسمی از پارچه است . (آنندراج ) (بهار عجم ) :
گریه ام در آستین تسبیح چشم بلبل است
تا کدامین شاخ گل را دست بر دامن زدم .

ثأثیر (از آنندراج ).


- تسبیح کربلائی ؛ سبحه که از خاک کربلای معلی سازند. (بهار عجم ) (آنندراج ) :
در کوی بیوفایان دانی شریک من چیست
چون پیش اهل کوفه تسبیح کربلایی .

سلیم (آنندراج ).



فرهنگ عمید

۱. سبحان اللّه گفتن، خدا را به پاکی یاد کردن.
۲. نیایش کردن، ذکر خدا و مناجات.
۳. مهره های به نخ کشیده که هنگام ذکر و مناجات در دست می گیرند، سبحه.

دانشنامه عمومی

تَسبیح مجموعه ای از مهره هایی گِرد از گل پخته یا سنگ های رنگین است که به رشته می کشند تا بدان شمار سبحان گویی و دیگر ذکرها و وردها را نگاه دارند. در قدیم تعداد مهره های تسبیح، صد یا کمتر و بیشتر بود، و تسبیح های با هزار دانه که «تسبیح هزاردانه» نام داشت نیز ساخته می شد.
تسبیح از تراشیدن و شکل دادن مواد گوناگونی درست می شود. از آن جمله است سنگ های کهربا، فیروزه، عقیق و خُماهان، و نیز گل پخته که گاه مانند خرمهره لعاب داده شده است. همچنین برخی از تسبیح ها را از تراشیدن و تیله وار نمودن چوب سخت و تیره رنگ درخت بان یا یُسر می سازند که گاه آن را نقره کوب نیز می نمایند.
مهره بلندتر و دانه بزرگ تسبیح که هر دو انتهای نخ تسبیح را از آن بیرون کرده به هم گره می زنند شیخک نام دارد. به هر یک دیگر مهره های تسبیح آخوندک هم می گویند.

دانشنامه آزاد فارسی

تَسبیح (rosary)
تَسبیح
تَسبیح
تَسبیح
(یا: سُبحه) تعدادی مهرۀ سوراخ شده که طبق نظمی خاص از رشته ای که دو سر آن به یکدیگر گره می خورد در کنار هم قرار می گیرند و به مثابه وسیله ای عبادی در میان پیروان بعضی ادیان به کار برده می شود. استفاده از تسبیح نزد کلیۀ مسلمانان جز وهابیون معمول است. وهابیون تسبیح را بدعت می شمارند و استفاده از آن را جایز نمی دانند. از تسبیح برای نگهداری حساب اسامی و اذکار و کلمات و عبارات مقدس استفاده می شود. تعداد مهره ها ۳۳ یا ۹۹ است. در سبحۀ ۳۳ دانه بین هر یازده دانه مهره ای بزرگ تر با شکلی غالباً کمی متفاوت جای می گیرد که امام خوانده می شود. مهره ای بسیار بزرگتر در سر تسبیح قرار می گیرد که دو سر رشته از سوراخ آن می گذرد و در بالای آن گره می خورد. این مهره یَد نام دارد. تسبیح ۹۹ دانه مطابق اسماء الحُسنی (نام های نیکوی خداوند) است. این تسبیح در اصل برای شمارش این نام هاست، امّا در ذکر و صلوات هم به کار می رود. در میان شیعیان برای ذکر فاطمه زهرا (س) که مشتمل بر ۳۴ الله اکبر، ۳۳ الحمدلله و ۳۳ سبحان الله است و بعدا از نمازهای روزانه گفته می شود، کاربرد وسیعی دارد. سبحۀ کمتر معمول ۱۰۰۰ دانه در مراسم خاکسپاری برای شمارش ذکر لااله الاالله و نیز نزد دراویش مورد استفاده واقع می شود. جنس مهره ها متنوع است. شیعیان تسبیح ساخته از خاک کربلا و سنیان تسبیح آمده از مکه را ترجیح می دهند. در تداول فارسی مهره را دانه، امام را خلیفه و ید را شیخک می خوانند. اصل تسبیح تقریباً به طور مسلّم هندی است و از سنت بودایی به آسیای غربی راه یافته است. ظاهراً نخست در محافل صوفیه از آن استفاده می شده است و اولین بار سیوطی (قرن ۹ق) دربارۀ آن توضیحی نوشته است. در صدر اسلام نگهداری شمار اذکار نخست با انگشتان دست و سپس با چیدن هستۀ خرما و یا ریگ انجام می گرفت. اصطلاح سبحه در سنت کلاسیک اسلامی به معنای تسبیح کنونی نبوده، بلکه غالباً به متعاقبات نماز و نوافل اطلاق می شده است. در حال حاضر مردم عادی، زایران و درویشان نیز تسبیح گردانی می کنند. استفاده از تسبیح در نزد مسیحیان و بودائیان نیز مرسوم است. در کلیسای کاتولیک رومی و بعضی کلیساهای انگلیکان به دورۀ ذکرهای مرکب از ۱۵۰ «آوه ماریا» (درود بر مریم) و پانزده «پاترنوستر» (دعای ربانی) و «گلوریا پاتری» (متبارک باد پدر)، یا تسبیحی با ۱۶۵ دانه برای نگه داشتن حساب این ذکرها اطلاق می شود. تسبیح نسبت خاصی با تکریم مریم عذرا دارد.

تسبیح (ذکر). تَسبیح (ذکر)
اصطلاحی دینی، «سبحان الله» گفتن. در لغت به معنای خدا را به پاکی یادکردن و وصف او را گفتن و او را از هر نقص و بدی مبّرا دانستن. توسعاً به معنای ذکر و نماز نیز آمده است. در قرآن کلمۀ تسبیح دوبار (نور، ۴۱ و اسراء، ۴۴) و هم ریشه های آن ۹۰بار به کار رفته است. به بیان قرآن آسمان ها و زمین و هرچه در آنهاست به تسبیح گویی خدا مشغول اند. در احادیث هم بر اهمیت تسبیح تکیه شده و از قول پیامبر اسلام تسبیح را یکی از اذکار برگزیدۀ خداوند دانسته اند. در برخی زمان ها و مکان ها و حالات مخصوص تسبیح سفارش شده است، ازجمله بین اذان و اقامه و به هنگام کسوف و خسوف و رعدوبرق. تسبیح حضرت فاطمۀ زهرا (س) از همه مشهورتر است و آن ۳۳بار سبحان الله، ۳۳بار الحمدلله و ۳۴ بار الله اکبر گفتن پس از هر نماز فریضه، یا به هنگام خواب است.

فرهنگ فارسی ساره

دستگرد


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به گفتن (سبحان اللّه) و مانند آن از اذکار دلالت‏ کننده بر تنزیه خداوند و همچنین به دانه‏های به نخ کشیده شده جهت گفتن ذکر خداوند تسبیح گفته می شود.
از این عنوان- به هر دو مفهوم- در باب صلات سخن رفته است. تسبیح به معنای اوّل تسبیح به معنای نخست بر ذکرهایی اطلاق می‏شود که با تسبیح و تنزیه خداوند آغاز می‏گردد، مانند تسبیحات اربع و ذکرهای رکوع و سجود. ← تسبیح در رکوع و سجود در اینکه در رکوع و سجود، تنها تسبیح لازم است یا مطلق ذکر کفایت می‏کند، اختلاف است. قول اوّل منسوب به مشهور است؛ بلکه بر آن ادّعای اجماع شده است. بنابر قول به وجوب تسبیح، در مقدار لازم آن اختلاف است. برخی مطلق تسبیح را کافی دانسته‏اند هرچند با گفتن یک بار (سبحان اللّه)؛ لیکن برخی دیگر یک بار تسبیح کبری (سبحان ربّی العظیم و بحمده، سبحان ربّی الأعلی و بحمده) را کافی دانسته‏اند. گروهی، بلکه بسیاری از فقها سه بار تسبیح صغری (سبحان اللّه) یا یک بار تسبیح کبری را کافی دانسته‏اند. از بعضی نیز وجوب سه تسبیح کبری نقل شده است. ← تسبیح در دو رکعت آخر نماز نمازگزار در رکعت سوم و چهارم نماز واجب بین خواندن حمد و ذکر تسبیح مخیر است. در افضلیت هریک از حمد و تسبیح بر دیگری یا عدم افضلیت، اختلاف است. گروهی برای امام، حمد را افضل از تسبیح دانسته‏اند؛ بلکه این قول به مشهور نسبت داده شده است. برخی هیچ یک از آن دو را بر مأموم واجب ندانسته‏اند. بعضی، تنها حمد و بعضی دیگر تنها تسبیح را بر مأموم واجب دانسته‏اند. اقوال دیگری نیز در مسئله وجود دارد. ← مقدار واجب تسبیح گفتن سه بار تسبیحات اربع: (سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أکبر) به اتفاق فقها کفایت می‏کند. در کفایت غیر آن اختلاف می‏باشد و تا پانزده قول نقل شده است که مهم‏ترین آنها عبارت است از: ۱. کفایت یک بار تسبیحات اربع. بسیاری از فقها بر این قول‏اند؛ بلکه منسوب به مشهور است. ۲. کفایت تسبیحات یاد شده بدون تکبیر. ۳. تخییر میان گفتن سه بار (سبحان اللّه) یا سه بار (سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه) یا یک بار تسبیحات اربع. ۴. تخییر میان همه صوری که در روایات آمده است. ترتیب تسبیحات اربع بنابر قول مشهور همان‏گونه است که ذکر شد؛ یعنی‏ نخست، تسبیح، سپس تحمید، پس از آن تهلیل و در آخر، تکبیر گفته می‏شود. برخی ترتیب یاد شده را واجب ندانسته‏اند. ← جهر و اخفات تسبیح در وجوب آهسته خواندن تسبیح اختلاف است. بر وجوب آن ادّعای شهرت، بلکه اجماع شده است. ← عدول از تسبیح عدول از تسبیح به حمد و عکس آن جایز است؛ هرچند برخی در جواز آن تردید کرده‏اند. ← شک در عدد تسبیح در صورت شک در عدد تسبیحات- به تصریح بعضی- بنابر کمتر گذاشته می‏شود ← تسبیح در تشهّد گفتن هفت بار (سبحان اللّه) پس از ذکر تشهد، مستحب است. ← نماز استسقاء در نماز استسقاء، هنگامی که امام جهت خطبه بر روی منبر قرار می‏گیرد، بعد از صد بار تکبیر مستحب است صد بار تسبیح بگوید تسبیح به معنای دوم تسبیح به معنای دوم میان فارسی زبانان رایج است و در عربی به آن (سبحه) گفته می‏شود. تسبیح (مهره)، به مهره هایی به رشته کشیده شده برای شمارش ذکر و دعا گفته می شود. وجه تسمیه تسبیح در زبان عرب و زبان فارسی در عربی عموماً بدان مَسْبَحه یا سُبْحه می گویند. در صحاح سته، سبحه به معنای نماز نافله و دعا و ذکر نیز به کار رفته است . به نظر برخی، واژه تسبیح، تصحیف تسلیخ یا تشلیخ به معنای سجاده و جانماز بوده و به کار بردن آن به معنای سبحه (مهره های ذکر و دعا) نادرست است ولی بنا برتحقیق محمد قزوینی ، کلمه تسبیح در متون فارسی و عربی به معنای سبحه نیز به کار رفته و کلمه تسابیح (جمع تسبیح) به این معنا، در شعر ابونواس (متوفی ۱۹۸) آمده است. کاربرد تسبیح استفاده از تسبیح برای به خاطر سپردن شمار اذکار و دعاها ــ که احتمالاً از شمارش دانه های ریگ و گره زدن نخ شروع شده ــ در میان پیروان بیش تر آیینها و ادیان از جمله هندوها و بوداییان ، یهودیان و مسیحیان و مسلمانان متداول بوده است. تاریخچه تسبیح ظاهراً قدیمترین اشاره به تسبیح در ادبیات کهن هندو آمده است، با عنوان گانت تیا یعنی ابزار شمارش ، کانچانیا به معنای درخشش و روشنایی ، ماتا ، مالیکا به معنای تاج گل و سوترا به معنای رشته (نخ) . پارسایان هندو با این وسیله شمار دعاها و اوراد روزانه خود را نگه می داشتند. در شاخه های گوناگون هندو و بودایی ، تسبیحها از نظر تعداد دانه و جنس و رنگ متفاوت اند و این تفاوتها معانی خاصی دارد. در این آیینها، تسبیح به عنوان طلسم و تعویذ و همچنین برای تفأل و گاه تزئین به کار می رود. تسبیح در مراسم تشرف نیز نقش مهمی دارد؛ مثلاً، برای ورود به آیین ویشنو (یکی از خدایان در آیین هندو) به گردن فردی که به شش یا هفت سالگی می رسد، تسبیحی ۱۰۸ دانه می آویزند و اذکار خاصی را با آن به او آموزش می دهند. اولین استفاده کنندگان از تسبیح گفته اند که سنّت استفاده از تسبیح از آسیا به اروپا رفته و از طریق قدیس دومینیک (۵۶۵ـ ۶۱۸/۱۱۷۰ـ۱۲۲۱) و راهبان فرقه او در قرن سیزدهم میلادی در مسیحیت رواج یافته است، اما احتمالاً استفاده از آن در اروپا سابقه بیشتری دارد ، زیرا در روم باستان ثروتمندان رشته ای با ده سنگ گرانبها که هر کدام نماینده یکی از خدایان بود به گردن می آویختند و ظاهراً این گردنبند نوعی تعویذ بوده است ، تسبیح کلیسای کاتولیک رشته ای بلند با ۱۵۰ مهره است که به سه دسته ۵۰ تایی تقسیم می شودو به انتهای تسبیح چند مهره و یک صلیب وصل است ، تسبیح مسیحیان گاه به شکل حلقه و گاه رشته بلندی از مهره هاست. استفاده از تسبیح در میان یهودیان استفاده از تسبیح در میان یهودیان، تحت تأثیر ترکهای مسلمان و یونانیان مسیحی بوده است . امروزه اهمیت و اعتبار تسبیح در میان آنان تقریباً از بین رفته و فقط در روز سَبْت (شنبه) و روزهای مقدس ، عموماً برای سرگرمی و وقت گذرانی آن را در دست می گیرند.این تسبیح ۳۲ یا ۹۹ مهره دارد. عدم استفاده وهابیت از تسبیح استفاده از تسبیح در میان بیش تر مسلمانان رایج است، جز پیروان محمدبن عبدالوهاب تمیمی نجدی (ح ۱۱۱۵ـ۱۲۰۶) که آن را نوعی بدعت می دانند و برای شمارش اذکار از انگشتان دست استفاده می کنند. استفاده از تسبیح در میان اهل تصوف برخی اعتقاد دارند که صوفیه استفاده از تسبیح را از بوداییان یا هندوها یا راهبان مسیحی کلیسای شرقی آموخته اند و تسبیح از طریق آن ها در میان مسلمانان رایج شده است. در رساله قشیریه درباره جنید (متوفی ۲۹۷ یا ۲۹۸) آمده است که وی تسبیحی در دست داشت و وقتی به او اعتراض کردند، گفت : «این وسیله ای است که مرا به خدا رسانیده و از آن جدا نخواهم شد». اعتقاد شیعه در مورد کاربرد تسبیح بر اساس کتب حدیث شیعه، استفاده از تسبیح در صدر اسلام متداول بوده است ؛ مثلاً گفته شده که حضرت فاطمه علیهاالسلام چون از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنید که پس از هر نماز، گفتن ۳۴ تکبیر و ۳۳ تسبیح (سبحان الله) و ۳۳ تحمید (الحمد لله)، که به تسبیحات حضرت زهرا مشهور است ثوابی بزرگ دارد تسبیحی از نخ پشمی با ۳۴ گره تهیه کرد. وقتی حمزه ، عموی پیامبر، در سال سوم هجرت به شهادت رسید، حضرت فاطمه سلام الله علیها از خاک مزار او تسبیحی برای خود ساخت. مردم نیز بعدها از تربت حمزه تسبیح ساختند و پس از شهادت امام حسین علیه السلام، شیعیان از تربت او تسبیح ساختند. همچنین روایت شده است که وقتی امام سجاد علیه السلام را به مجلس یزید می بردند آن حضرت تسبیحی در دست داشت. از امام صادق علیه السلام روایت می کنند که تسبیح را برای شیعیان توصیه کردند. نظر اهل سنت در مورد تسبیح در کتب اهل سنّت نیز روایتی هست حاکی از این که پیامبر اکرم تسبیحی داشته است. البته نسبت به برخی از این روایات، تشکیک شده و حتی در مقابل، روایاتی نقل شده است به این مضمون که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم افرادی را که با انداختن ریگ ، اذکار را می شمردند، نهی نموده و توصیه کرده که شماره اذکار را با انگشتان دست ثبت کنند. گفته اند که اینگونه روایات متعلق به اوایل هجرت پیامبر است و در هر حال حاکی از نهی استفاده از تسبیح نیست. جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (متوفی ۹۱۱) در رساله کوچکی به نام المنحة فی السبحة روایاتی آورده و بر اساس آن ها استنباط کرده است که تسبیح در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بین صحابه و بعدها نزد تابعین و همچنین صوفیه رایج بوده و استفاده از آن نهی صریح نشده است. مضمون تسبیح مسلمانان اذکاری که مسلمانان در طول روز، بخصوص پس از نماز، با تسبیح ادا می کنند، معمولاً مشتمل است برشهادت به یگانگی خدا (لااله الا الله)، تکبیر، تحمید، منزه دانستن او یا تسبیح و همچنین فرستادن درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، امامان علیهم السلام و اولیا یا توسل به ایشان . در بین برخی فرق صوفیه نیز تسبیحی که مشایخ با آن ذکر گفته اند، نوعی تقدس و تبرک دارد و برای برکت بخشی، به جانشینان آن ها به ارث می رسد. از تسبیح برای استخاره و دفع چشم زخم نیز استفاده می شود. شکل ظاهری تسبیح تسبیح مسلمانان عموماً صد دانه (مهره) دارد که شاید نماد ۹۹ اسم از اسماءالحسنی به اضافه اسم جلاله الله و یا برابر اذکار تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام باشد. تسبیح صد دانه ای با دو مهره کوچکتر یا بزرگتر به نام «عدسک» به سه قسمت ۳۳ دانه ای تقسیم می شود و با احتساب مهره بزرگتری به نام «شیخک» یا «امام»، که معمولاً مخروطی است و دو سرِ رشته تسبیح را به هم وصل می کند، شمار دانه ها به صد می رسد. تسبیحهای ۳۴ دانه ای نیز در میان مسلمانان رواج دارد. برخی فرق صوفیه از تسبیح هزار دانه ای استفاده می کنند که در ادبیات فارسی نشانه کثرت زهد و تقوی است. این تسبیح در مراسم خاکسپاری به کار می رود و ثواب اذکاری که با آن گفته می شود، به روح متوفی هدیه می گردد. رنگ واندازه و جنس تسبیح رنگ، اندازه و جنس دانه های تسبیح متنوع است. تسبیح ازگِل، شیشه، فلز، چوب، صدف، هسته و دانه یا صمغ گیاهان، مرجان و یُسر (درختی با دانه های خوشبو به رنگ سیاه)، عقیق، یشم، یاقوت، زمرد، عاج فیل، استخوان شتر و شاخ گوزن و اخیراً با انواع پلاستیک در رنگهای مختلف ساخته می شود. رشته تسبیح از جنس پشم، ابریشم یا پلاستیک است و در اغلب تسبیحها در قسمت انتهایی امام یا شیخک، منگوله ای قرار دارد که گاه زربفت است. تسبیحهای گران قیمت را با منگوله های طلا و نقره و نخهای ابریشمی رنگی زینت می دهند. انواع تسبیح از لحاظ جنس و شکل ظاهری برخی از انواع تسبیحها عبارت اند از: ۱) تسبیح تربت که از خاک مرقد امام حسین علیه السلام ساخته می شود. شیعیان عموماً از این تسبیحها استقبال می کنند، زیرا بنا بر روایات، در دست داشتن آن حتی بدون ذکر توصیه شده است. ۲) تسبیح شاه مقصود که آن را در افغانستان می سازند و سنگ آن از معادنی در منطقه قندهار به دست می آید. به این تسبیح ــ که معمولاً به رنگ سبز روشن است ــ تسبیح پادزهری هم می گویند، زیرا سنگ آن، بنا بر مشهور، خاصیت زهرکِشی دارد. رنگهای سفید و قرمز این تسبیح بندرت یافت می شود. ۳) تسبیح یمانی ساخت یمن که از عقیق است. ۴) تسبیح عین الهِرّه (چشم گربه) که از نوعی سنگ در هندوستان ساخته می شود. ۵) تسبیح کهربایی که آن را از صمغ گیاهان می سازند و چون با گردانیدن در دست و مالش، برق ساکن در خود ذخیره می کند به آن کهربایی می گویند. این تسبیح دوگونه است: نوع آتشگیر که به آن بارقه می گویند و نوع دیگر که به آب حیات شهرت دارد. ۶) تسبیح چشم بلبل که مهره های آن خالهایی به غیر رنگ خود دارد. ۷) تسبیح نقره کوب که دانه های آن از یسر است و بر روی آن میخهای کوچک نقره ای برای زینت کوبیده اند. ۸) تسبیح جوینی و علی مرادی یا شاه علی مرادی که با سنگ قرمزی که از منطقه جوین به دست می آمد، ساخته می شد و امروزه دیگر ساخته نمی شود. ۹) تسبیحی معروف به کار عبدالله که قبلاً درویشی بدین نام در کرمانشاه آن را می ساخت و مخلوطی از گِل و براده های طلا و نقره بود. تسبیح به عنوان سوغات در اغلب زیارتگاهها و شهرهایی که برای مسلمانان اهمیت دینی دارند، تسبیح ــ در کنار مهر ــ از انواع سوغاتها به شمار می آید و ازاین رو خرید و فروش تسبیح و مشاغلی همچون تسبیح بندی در آن شهرها رواج دارد. تسبیح در ادبیات فارسی در ادبیات فارسی، دانه های تسبیح را که نشان دهنده زهد و پارسایی یا ریا و تظاهر به مسلمانی است، گاه به دانه هایی تشبیه کرده اند که با آن ها مرغان (جویندگان راه حق) را جلب و شکار می کنند. گاه نیز آن را با زنّار ــ که نشانه مسیحیت تلقی می شده ــ در تقابل قرار داده اند. ازینرو، «تسبیح گسلیدن» و «زنار بستن» کنایه از نامسلمانی و کفر، و در ادبیات عرفانی کنایه از رها کردن اسلام صوری و ریایی است. ترکیباتی از کلمه تسبیح در ادبیات فارسی وجود دارد، مانند «تسبیح خانه» به معنای عبادتگاه و «تسبیح شمار» به معنای زاهد. تسبیح در فرهنگ عامه در فرهنگ عامه، اگر شکلی شبیه مهره های تسبیح، بر آش نذری نقش ببندد، علامت قبولی نذر است. همچنین، بر اساس باورهای عامیانه، اگر بند تسبیح کسی به طور ناگهانی و بی هیچ علت معلومی پاره شود صاحبش به مراد خود خواهد رسید. احکام تسبیح تهیه تسبیح از جنس تربت امام حسین علیه السّلام و شمارش تسبیحات حضرت فاطمه سلام اللّه علیها، بلکه گفتن هر ذکری با آن و حتّی گردانیدن آن در دست هرچند بدون ذکر، مستحب است. ← استخاره با تسبیح از انواع استخاره، استخاره با تسبیح است. فهرست منابع (۱) ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲ . (۲) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱ . (۳) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش . (۴) محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱ . (۵) عبدالرحمان بن احمد جامی، غزلیّات مولانا نورالدّین عبدالرّحمن جامی، چاپ بدرالدّین یغمائی، (تهران) ۱۳۶۸ ش . (۶) حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری، چاپ رحیم عفیفی، مشهد ۱۳۵۱ـ۱۳۵۴ ش . (۷) شمس الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش . (۸) بدیل بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ ش . (۹) دائرة المعارف الاسلامیة . (۱۰) دایرة المعارف تشیع، زیرنظر احمد صدرحاج سیدجوادی، کامران فانی، و بهاءالدین خرمشاهی، تهران ۱۳۶۶ ش ـ، ذیل «تسبیح» (از مهدی حائری و پرویز ورجاوند) . (۱۱) دهخدا . (۱۲) محمودبن عمر زنجی سجزی، مهذّب الاسماء فی مرتّب الحروف و الاشیاء، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ ش . (۱۳) سلمان بن محمد سلمان ساوجی، کلیات سلمان ساوجی، چاپ عباسعلی وفایی، تهران ۱۳۷۶ ش . (۱۴) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الحاوی للفتاوی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸ . (۱۵) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش . (۱۶) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیّة و الشّوارد، قم ۱۴۰۳ . (۱۷) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ ش . (۱۸) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش . (۱۹) محمدبن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش . (۲۰) رحیم عفیفی، فرهنگنامة شعری، تهران ۱۳۷۲ ش . (۲۱) علی اکبر علائی، «داستان پیدایش تسبیح و اقسام آن»، هنر و مردم، ش ۲۸ (بهمن ۱۳۴۳) . (۲۲) محمد قزوینی، «تسبیح به معنی سبحه صحیح و فصیح است»، یادگار، سال ۲، ش ۵ (دی ۱۳۲۴) . (۲۳) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره ، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش . (۲۴) مجلسی، بحارالانوار . (۲۵) مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱ . (۲۶) الموسوعة العربیّة المیسّرة، زیرنظر محمد شفیق غربال، قاهره ۱۹۶۵ـ۱۹۸۷، چاپ افست بیروت . (۲۷) احمدبن محمد میدانی، السّامی فی الاسامی، عکس نسخة مکتوب به سال ۶۰۱ هجری قمری محفوظ در کتابخانة ابراهیم پاشا (ترکیه)، تهران ۱۳۴۵ ش . (۲۸) احمدبن علی نسائی، سنن النسائی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱ . (۲۹) الیاس بن یوسف نظامی، سبعة حکیم نظامی، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۶۳ ش . (۳۰) رضا قلی بن محمد هادی هدایت، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۸، چاپ افست تهران .

گویش اصفهانی

تکیه ای: tasbih
طاری: tesbih
طامه ای: tesbih
طرقی: tesbih
کشه ای: tesbih
نطنزی: tasbih


پیشنهاد کاربران

تسبیح = جیل شمار و یا دستگاه شمار و یا نخستین Calculator.
جیل شمار و یا دستگاه شمار را نخستین بار شاه جمشید پیغمبر ساخت. !
إز هـمین رو است که جشن نوروز را جشن سده و یا صده میخوانند و میگریند.
تسبیح ٩٩ دانه دارد و یک راهـبر و یا رهـبر که هـمان جمشید است.

نخستین بار آدمی شمار کردن را با سنگریزه هـا آغاز نمودند و آهـسته آهـسته شمار کردن با سنگریزه رواج یافت و مردم هـم که زیبا پسند اند کوشش نمودند تا از سنگ هـایی زیبا برای شمار کردن کار گیرند و ازین جاه بود که داول و یا Mood و Style آغاز گردید و شاه جمشید پیغمبر نخستین Stylish و Designer میباشد.
پیش از شاه جمشید مردم شمار باستان و یا تاریخ را درست نمیدانستند که چند سال است. !
مردم شمار شاهـان خود و یا شمار بزرگان دهـکده خود را میگرفتند و یک شاه و دو شاه و یک سردار و دو سردار و ٣ و ٤ و ٥ شاه و سردار را شمار میگرفتند، تا اینکه پدر جمشید میمیرد و جمشید سردار و شاه میشود.
جمشید با مردم سخن از شمار باستان و یا تاریخ میگوید و انقلابی در جهـان میآورد.
جمشید سال نو را میسازد و شمار روزگار و جشن گرفتن را برای مردم می آموزاند.
مزه شمار در جشن است.
جشن شمار را استوار نگه میدارد.

شاه جمشید پیغمبر در کتاب هـایی ابراهـیمی به نام ( بابای آدم ) آمده است و با داستان دروغ و ساختگی و با نژادگراهـی.
شاه جمشید پیغمبر نخستین آدمی و یا انسان خردمند و نخستین مخترع و نخستین آفریدگار است.
جمشید جان شستن را به آدمیان آموختاند.
پس شاه جمشید پیغمبر ( پدر بهـداشت ) و با پایه گذار و اساسگذار بهـداشت است.
شاه جمشید پیغمبر آهـن را یافت نموده و آله دهـقانی و دامدار ی و شکار ساخت.
پس شاه جمشید پیغمبر ( پدر هـنر هـا ) است.
شاه جمشید پیغمبر ( پنبه ) کاشت و برای مردم ریسیدن و تافتن و بافتن را آموختاند و برای مردم پوشش را یاد داد.
شاه جمشید پیغمبر ( پدر پوشش و یا حجاب ) است.
هـمه پل هـا سپاسمند تافتن و بافتن جمشید اند.
گیبل هـا که پل هـایی بزرگ را برپا نگه داشته اند هـمه و هـمه از هـنر بافتن شاه جمشید پیغمبر اند.

کوشش کنید تا از دارایی هـا و سرمایه تان نگهـداری و بازخواست نماید.
تسبیح نخستین دستگاه شمار است که به دست شاه جمشید پیغمبر ساخته شده است.
✌️❤️


بنام افریدگار بی بدیل
با سلام، تسبیح و ذکر گفتن بسیار مهم و مفید هست و قدرت ان چنان زیاد هست که حضرت یونس را از دهان دلفین یا نهنگ نجات داد، بنده بارها زمانیکه چیزی را گم کردهام در حین اینکه صلوات میگویم در کوتاه ترین مدت ان گمشده را پیدا نمودهام. و روایت هست اگر کسی مشرف به مرگ باشد اگر هزار بار عبارت مبارکه الله الصمد را ذکر کنیم فرد مشرف به مرگ نجات پیدا میکند . با تشکر.

آقای بهمن عنایتی کاریجانی

آمدم ببینم برای برابر پارسی �تسبیح� چه واژه یا واژه هایی در خور هست که چشمم به نوشته ی پربار و سرتاپا آسمانی ـ ریسمانی جنابعالی مُنَوَّر ( همانا روشن ) شد. به اندازه ای از خواندن آن محظوظ ( خرسند ) شدم که اشک در چشمانم حلقه زد. انشاء الله موفق و مویّد باشید.

تا آنجا که من می دانم، جایگزینی برای آنکه مومن با تخم هایش وَر نرود.



کلمات دیگر: