کلمه جو
صفحه اصلی

ایمان


مترادف ایمان : اطمینان، اعتقاد، باور، باورداشت، عقیده، گرویدن

برابر پارسی : باور، باور داشتن، باورداشت، باورمندی، پای بندی، گرایش

فارسی به انگلیسی

belief, devotion, faith, faithfulness, persuasion

faith, belief


فارسی به عربی

اعتقاد , ایمان , ثقة

عربی به فارسی

ايمان , عقيده , اعتقاد , دين , پيمان , کيش


فرهنگ اسم ها

اسم: ایمان (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: imān) (فارسی: ايمان) (انگلیسی: iman)
معنی: باور، گرایش، اعتقاد، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین، در مقابل کفر، یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری

(تلفظ: imān) (عربی) اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین ، در مقابل کفر.


مترادف و متضاد

trust (اسم)
مسئولیت، اطمینان، اعتماد، ائتلاف، اعتبار، اعتقاد، ایمان، قرض، توکل، امید، امانت، ودیعه، اتحادیه شرکتها

faith (اسم)
پیمان، اعتماد، دین، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان، کیش، مذهب

belief (اسم)
اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان

credo (اسم)
عقیده، ایمان، طریقت

اطمینان، اعتقاد، باور، باورداشت، عقیده، گرویدن


فرهنگ فارسی

گرویدن، عقیده داشتن، نقیض کفر، جمع یمین بمعنی قوه وبرک ت، وبه معنی قسم وسوگند
۱ - (مصدر ) گرویدن عقیده داشتن . ۲ - ایمن کردن بی بیم داشتن . ۳ - باور داشتن . ۴- ( اسم ) گروش باور داشت اعتقاد مقابل کفر . یا ایمان تازه کردن . ۱ - از نو اسلام آوردن. ۲ - کلم. (اشهد لا اله الاالله ) را بر زبان راندن .
در برخی لهجه ها این صورت در کلمات مختوم به الف یا واو و یا یائ بجای ضمیر ایم بکار رود .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ یمین ، سوگندها.
[ ع . ] ۱ - (مص م . ) گرویدن ، باور داشتن . ۲ - ایمن کردن ، امان دادن . ۳ - (اِمص . ) اعتقاد.

( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ یمین ؛ سوگندها.


[ ع . ] 1 - (مص م .) گرویدن ، باور داشتن . 2 - ایمن کردن ، امان دادن . 3 - (اِمص .) اعتقاد.


لغت نامه دهخدا

ایمان . (ضمیر) در برخی لهجه ها این صورت در کلمات مختوم به «الف » و «واو» و «یاء» بجای ضمیر «ایم » بکار رود و درکلمات غیرمختوم به «الف » یا «یاء» و «واو» بصورت «یمان » استعمال شود که بجای «یم » ضمیر فاعلی اول شخص باشد و بصورت مفرد امر و مفرد ماضی غایب به آخر کلمات ملحق میشود: گفتیمان . رفتیمان . رویمان :
و گر مستان مستیم از توایمان
و گر بی پا و دستیم از توایمان
و گر هندو وگر گبر و مسلمان
بهر ملت که هستیم از توایمان .

باباطاهر.


ما کار زمانه نیک دیدستیمان
از کار زمانه زان بریدستیمان .
؟

(از یادداشت بخط مؤلف ).



ایمان . (ع مص ) (از «ی م ن ») به یمین درآمدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). از جانب یمین آمدن . (ناظم الاطباء). || به سوی راست رفتن . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (آنندراج ). از جانب راست آمدن : ایمن الرجل ؛ از جانب راست آن مرد درآمد. (ناظم الاطباء).


ایمان . [ اَ] (ع اِ) ج ِ یمین . برکت ها و قوت ها. (از اقرب الموارد). برکتها و تواناییها. (منتهی الارب ). || ج ِ یمین . سوگندها. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) :
من شکستم حرمت ایمان او
پس یمینم برد دادستان او.

مولوی .


|| ج ِ یمین (سوی راست ). (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به یمین شود. || (ص ) مردی که زن وی مرده باشد و محتاج به زن بود، یقول رجل ایمان عیمان ؛ مرد زن مرده ٔ محتاج بزن . (ناظم الاطباء). رجل ایمان عیمان ؛ مرد زن و مواشی مرده که آرزوی زن و شیر دارد، امراءة ایمی عیمی ؛ مؤنث آنست . (منتهی الارب ).

ایمان. [ اَ] ( ع اِ ) ج ِ یمین. برکت ها و قوت ها. ( از اقرب الموارد ). برکتها و تواناییها. ( منتهی الارب ). || ج ِ یمین. سوگندها. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) :
من شکستم حرمت ایمان او
پس یمینم برد دادستان او.
مولوی.
|| ج ِ یمین ( سوی راست ). ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رجوع به یمین شود. || ( ص ) مردی که زن وی مرده باشد و محتاج به زن بود، یقول رجل ایمان عیمان ؛ مرد زن مرده محتاج بزن. ( ناظم الاطباء ). رجل ایمان عیمان ؛ مرد زن و مواشی مرده که آرزوی زن و شیر دارد، امراءة ایمی عیمی ؛ مؤنث آنست. ( منتهی الارب ).

ایمان. ( ع مص ) ( از «ی م ن » ) به یمین درآمدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). از جانب یمین آمدن. ( ناظم الاطباء ). || به سوی راست رفتن. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ) ( آنندراج ). از جانب راست آمدن : ایمن الرجل ؛ از جانب راست آن مرد درآمد. ( ناظم الاطباء ).

ایمان. ( ع مص ) ائمان. اعتمادکردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || زنهار دادن و بی بیم گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در امن قرار دادن کسی را. ( از اقرب الموارد ). امن گردانیدن. ( تاج المصادربیهقی ). ایمن گردانیدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ). || فروتنی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تصدیق کردن کسی را و گرویدن به او و قبول شریعت وی کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). تصدیق کردن کسی را و در انقیاد او درآمدن. ( از اقرب الموارد ). گرویدن و تصدیق کردن. ( از مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). گرویدن. ( غیاث اللغات ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || ( اِمص ) گِرَوِش. باورداشت.اعتقاد. مقابل کفر. ( فرهنگ فارسی معین ). تصدیق. نقیض کفر. ( از اقرب الموارد ). تصدیق. ( تعریفات ) ( مجمل اللغة ). || اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به ارکان و اظهار خشوع و فروتنی و قبول شریعت. ( ناظم الاطباء ). اعتماد و اقرار و اعتراف و اعتقاد و دین و مذهب و آئین و راستی و خلوص در دین. ( ناظم الاطباء ). مقابل کفر است. ( از فرهنگ مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). || ایمان در شرع عبارتست از اعتقاد بقلب و اقرار به زبان. گفته شده هر کس شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد هم نباشد او منافق است و کسی که شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد باشد او فاسق است. هر کس شهادت هم ندهد او کافر است. ( تعریفات ). در شرع تصدیق به دل و اقرار به زبان وحدانیت خدای تعالی را و حقیقت پیغمبر علیه السلام را. ( مؤید الفضلاء ). نزد اهل شرع تصدیق بکل ماجاء به النبی است و ارکان و مظاهر آن اقرار بلسان و تصدیق بدل و عمل به ارکان بود ودر این مورد سخن بسیار است. معتزله جمله طاعات را علمی و عملی ایمان گویند و گویند کسی که گناهی مرتکب شود از ایمان خارج شود. خوارج نیز ارتکاب گناه را موجب خروج از ایمان دانند. گروهی گویند ایمان عبارت از گفتار بزبان است و بس. گروهی گویند ایمان معرفت بحق و ماجاء به النبی است. و گروهی از متکلمان ایمان را تصدیق تنها پندارند. حضرت رسول فرموده است ایمان عبارت از تصدیق بماجاء به النبی و تصدیق کتاب و فرشتگان و رسولان حق است. محمد حنیف گوید ایمان تصدیق دل است بآنچه خدای متعال از غیب خبر داده است. گروهی گویند که قول و تصدیق و عمل ایمان است. گروهی گویند قول و تصدیق است. و گروهی گویند ایمان را اصلی و فرعی است ، اصل آن تصدیق بدل باشد و فرع آن مراعات امر، و هر که را طاعت بیشتر بود امن او را از عقوبت زیادت بود و بنابراین علت امن و ایمان مراعات اوامر و طاعات باشد. گروهی گفتند که علت امن از عقوبت معرفت است نه طاعت و اگر طاعت بدون معرفت باشد سود ندارد و اگر معرفت بدون طاعت باشد عاقبت بنده را نجات باشد. چنانکه حضرت رسول فرمودند: نجات نیابد کسی از شما بعمل خود، سؤال شد و نه تو یا رسول اﷲ؟ فرمودند و نه من ، مگر آنکه خدای بمن ترحم کند که عمل بی معرفت مکر است و فسون. و ایمان فعل بنده باشد، بهدایت حق مقرون «فمن یرداﷲ ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقاً حرجا» و بر این اصل گروش هدایت حق باشد و گرویدن فعل بنده بود و علامت آن اعتقاد بتوحید است که ایمان نوری است از وراء حجاب و یقین نوری است در مقام کشف حجاب. ( فرهنگ مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ص 70 - 77 ). تقسیمات ایمان ، ایمان بر پنج قسم است :

ایمان . (ع مص ) ائمان . اعتمادکردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || زنهار دادن و بی بیم گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در امن قرار دادن کسی را. (از اقرب الموارد). امن گردانیدن . (تاج المصادربیهقی ). ایمن گردانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). || فروتنی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تصدیق کردن کسی را و گرویدن به او و قبول شریعت وی کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). تصدیق کردن کسی را و در انقیاد او درآمدن . (از اقرب الموارد). گرویدن و تصدیق کردن . (از مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). گرویدن . (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || (اِمص ) گِرَوِش . باورداشت .اعتقاد. مقابل کفر. (فرهنگ فارسی معین ). تصدیق . نقیض کفر. (از اقرب الموارد). تصدیق . (تعریفات ) (مجمل اللغة). || اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به ارکان و اظهار خشوع و فروتنی و قبول شریعت . (ناظم الاطباء). اعتماد و اقرار و اعتراف و اعتقاد و دین و مذهب و آئین و راستی و خلوص در دین . (ناظم الاطباء). مقابل کفر است . (از فرهنگ مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). || ایمان در شرع عبارتست از اعتقاد بقلب و اقرار به زبان . گفته شده هر کس شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد هم نباشد او منافق است و کسی که شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد باشد او فاسق است . هر کس شهادت هم ندهد او کافر است . (تعریفات ). در شرع تصدیق به دل و اقرار به زبان وحدانیت خدای تعالی را و حقیقت پیغمبر علیه السلام را. (مؤید الفضلاء). نزد اهل شرع تصدیق بکل ماجاء به النبی است و ارکان و مظاهر آن اقرار بلسان و تصدیق بدل و عمل به ارکان بود ودر این مورد سخن بسیار است . معتزله جمله ٔ طاعات را علمی و عملی ایمان گویند و گویند کسی که گناهی مرتکب شود از ایمان خارج شود. خوارج نیز ارتکاب گناه را موجب خروج از ایمان دانند. گروهی گویند ایمان عبارت از گفتار بزبان است و بس . گروهی گویند ایمان معرفت بحق و ماجاء به النبی است . و گروهی از متکلمان ایمان را تصدیق تنها پندارند. حضرت رسول فرموده است ایمان عبارت از تصدیق بماجاء به النبی و تصدیق کتاب و فرشتگان و رسولان حق است . محمد حنیف گوید ایمان تصدیق دل است بآنچه خدای متعال از غیب خبر داده است . گروهی گویند که قول و تصدیق و عمل ایمان است . گروهی گویند قول و تصدیق است . و گروهی گویند ایمان را اصلی و فرعی است ، اصل آن تصدیق بدل باشد و فرع آن مراعات امر، و هر که را طاعت بیشتر بود امن او را از عقوبت زیادت بود و بنابراین علت امن و ایمان مراعات اوامر و طاعات باشد. گروهی گفتند که علت امن از عقوبت معرفت است نه طاعت و اگر طاعت بدون معرفت باشد سود ندارد و اگر معرفت بدون طاعت باشد عاقبت بنده را نجات باشد. چنانکه حضرت رسول فرمودند: نجات نیابد کسی از شما بعمل خود، سؤال شد و نه تو یا رسول اﷲ؟ فرمودند و نه من ، مگر آنکه خدای بمن ترحم کند که عمل بی معرفت مکر است و فسون . و ایمان فعل بنده باشد، بهدایت حق مقرون «فمن یرداﷲ ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقاً حرجا» و بر این اصل گروش هدایت حق باشد و گرویدن فعل بنده بود و علامت آن اعتقاد بتوحید است که ایمان نوری است از وراء حجاب و یقین نوری است در مقام کشف حجاب . (فرهنگ مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ص 70 - 77). تقسیمات ایمان ، ایمان بر پنج قسم است :
1 - ایمان مطبوع ، و آن ایمان ملائکه است . 2 - ایمان مقبول ، و آن ایمان انبیاء است . 3- ایمان معصوم ، و آن ایمان مبتدعین است . 4 - ایمان موقوف ، وآن ایمان مؤمنین است . 5 - ایمان مردود، و آن ایمان منافقین است . (تعریفات ). و همچنین ایمان بر دو قسم است : مستقر و مستودع بحکم : 1- ایمان مستودع ، آن باشدکه از ادله ٔ یقینیه مأخوذ نباشد بلکه ناشی از ظن وتقلید باشد. 2 - ایمان مستقر آن باشد که از ادله ٔ یقینیه بر مبنای اجتهاد و تحقیق حاصل شود. (از فرهنگ علوم دکتر سجادی ص 127 بنقل از قوانین الاصول ج 2 ص 194) :
همی گوید بپرسیدش پس از ایمان بر قرآن
ز پیغمبر رسول مصطفی وز فضل یارانش .

ناصرخسرو.


چو گمراه گشته ولی بود عالم
که از صبح ره یافت ایمان بدو در.

ناصرخسرو.


مرا توحید و ایمانست و قرآن
بدین پیغمبر مختارو حیدر.

ناصرخسرو.


ای فضولی تو چه دانی که چه بوده است ایمان
چون تو دل در طلب طاعت و ایمان ندهی .

ناصرخسرو.


ایزد... چون خواست که دولت بزرگی پیدا شود... سبکتگین را از درجه ٔ کفر بدرجه ٔ ایمان رسانید. (تاریخ بیهقی ). و ایشان ایمان قبول میکنند. (کلیله و دمنه ).
غم ایمان خویش خور که ترا
روز محشر امان به ایمان است .

ادیب صابر.


تو کافری بجان مسلمانی آمده
اینجا برای غارت ایمان کیستی .

خاقانی .


از برون لب بقفل خاموشی است
وز درون دل به بند ایمان است .

خاقانی .


ز چشم کافر تو هر زمانی
هزاران رخنه در ایمان می آید.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 598).


به ایمانی بلیغ و ضمانی وثیق زن را به خانه آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 346).
نور ایمان از بیاض روی اوست
ظلمت کفر از سر یک موی اوست .

عطار.


یافت اندر عهد او ایمان کمال
نیست برتر از کمال الا زوال .

عطار.


آنکه ایمان یافت رفت اندر امان
کفرهای باقیان شد در گمان .

مولوی .


گرَم پای ایمان نلغزد ز جای
بسر برنهم تاج عفو خدای .

سعدی .


به علم ار بگذری ز اسلام و ایمان
یقین اندر رسی در ملک ایقان .

شبستری .


مسلمانی که این ایمان ندارد
تنی دارد ولیکن جان ندارد.

شبستری .


- اهل ایمان ؛ اهل دین . معتقدان بخدا :
معین زمان ناصر اهل ایمان
گزین خدا یاور دین احمد.

سعدی .


- || لقبی که شیعه ٔ امامیه بخود میدادند زیرا که فقط خود را مؤمن و بقیه ٔ مسلمانان را مسلم میخواندند. (خاندان نوبختی ص 250 از بیان الادیان و تبصرةالعوام ).
- ایمان آوردن ؛ گرویدن و تصدیق کردن : ایمان نیاوردم بفرشته های خدا. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318). ایمان نیاورده ام بقرآن بزرگ . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318). درحال ایمان آورد. (کلیله و دمنه ). بر خردمند واجبست که بقضاهای آسمان رضا دهد و بدان ایمان آرد. (کلیله و دمنه ).
- ایمان باطل ؛ اعتقاد به باطل و مردود.
- ایمان تازه گردانیدن ؛ از نو ایمان آوردن :
مگوی این کفر و ایمان تازه گردان
بگو استغفراﷲ زین تمنا.

خاقانی .


- ایمان داشتن ؛ اعتقاد داشتن .
|| در اصطلاح متصوفه ایمان از مختصات اسماء جمالیه است و نیز عبادت از مرتبه ٔ بقاست . (مؤید الفضلا). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی شود.

فرهنگ عمید

۱. گرویدن.
۲. عقیده داشتن.
۳. [مقابلِ کفر] (فقه ) تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان.
= یمین

یمین#NAME?


۱. گرویدن.
۲. عقیده داشتن.
۳. [مقابلِ کفر] (فقه) تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان.


دانشنامه عمومی

از معنای لغوی ایمان تصدیق و اعتقاد قلبی به کسی یاچیزی است و ازمعنای اصطلاحی آن،اعتقاد و تصدیق قلبی به خدا ،روز قیامت،کتب آسمانی،ملائکه،پیامبران،ائمه و به تعبیری امور غیب است.ایمان در تعریف برون دینی، باوری استوار و مستقل از خرد یا تجربه، به نوعی ایده است. معمولاً این ایده نوعی دین، و مجموعه ای از ایده های کلی و جزئی است.عاشق خدا باش و به او متصل شو که او تنها دارایی ما است.
ایمان هسته مرکزی یک دین و محوری است که همه آموزه های آن دین حول آن جمع می شود. این در حالی است که ایدئولوژی نقطه مقابل ایمان می تواند قلمداد شود. نگاه ایدئولوژیک، فارغ از ایمان، آموزه ها را به همه ساحت های زمینی زندگی انسانی پیوند می زند و می خواهد هرچیزی را به نحوی به دین مربوط کند. به خاطر همین، جنبش های ایدئولوژیک دینی، ممکن است برای دستیابی به اهداف خود، دست به کارهایی بزنند که با روح ایمان چندان سازگار نباشد.
در نظر اسلام خدا و روح و عالم غیب اساس توحید و فلسفه اسلامی بشمار می رود، بنابراین ایمان به این حقایق برای مسلمانان اساسی و اصولی است و کسی که به این اصول ایمان نداشته باشد نمی تواند ایدئولوژی و مکتب اسلام را بپذیرد. برای رسیدن به این حقایق راه های مختلفی وجود دارد، عده ای سعی می کنند از راه منطق، از راه فلسفه، از راه علم، از راه تجربه، از راه های مختلفی به این حقایق برسند
تفاوت ایمان اسلامی با ایمان مسیحی

ایمان (آلبوم جرج مایکل). ایمان (به انگلیسی: Faith) یک آلبوم از جرج مایکل است که در سال ۱۹۸۷ میلادی منتشر شد.

ایمان (ابهام زدایی). ایمان (به انگلیسی: Faith) به معنی باور عمیق یا اعتقاد است و می تواند به موارد زیر نیز اشاره داشته باشد:
ایمان (ترانه سلین دیون)
ایمان (آلبوم جرج مایکل)
ایمان (جوانرود)، روستایی در کرمانشاه
ایمان (فیلم)

ایمان (ترانه جرج مایکل). «ایمان» تک آهنگی از هنرمند اهل بریتانیا جرج مایکل است که در سال ۱۹۸۷ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم ایمان قرار داشت.
صفحه گرامافون
۱۲"
سی دی تک

ایمان (ترانه سلین دیون). « ایمان» (به انگلیسی: Faith) تک آهنگی از هنرمند اهل کانادا سلین دیون است که در ۲۷ اکتبر ۲۰۰۳ (۲۰۰۳-10-۲۷) منتشر شد.

ایمان (جوانرود). ایمان (به کردی: ئێمان) روستایی از دهستان کلاشی از توابع بخش کلاشی شهرستان جوانرود در استان کرمانشاه ایران است.

ایمان (فیلم). ایمان (فیلم) فیلمی به کارگردانی مهدی رئیس فیروز و نویسندگی مهدی رئیس فیروز، رضا کریمی ساختهٔ سال ۱۳۴۶ است.
همایون
بهروز وثوقی
سودابه
ایران قادری
هوشنگ بهشتی
میرمحمد تجدد
لیلا فروهر
یدالله محمدی نژاد
ساقی

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنایباورداشتن) از مفاهیم بنیادی ادیان به معنای باور قلبی به وجود خداوند و جهان نادیده. پولس ایمان را اعتماد به هر آن چیزی می داند که به آن امید توان داشت، و می افزاید ایمان اعتقاد به موجودات و عوالم غیبی است. ایمان در مسیحیت، بر مجموعۀ عقاید نیز اطلاق می شود و گاه وفاداری یا تعهد نسبت به خدا و انسان نیز معنی می دهد. ایمان مسیحی، مجموعۀ طاعات و عبادات را نیز شامل می شود؛ گو این که اصلاح گران پروتستان ایمان به عیسی مسیح را که یگانه راه رستگاری تلقی می کردند، به کلّی از اعمال جدا کردند و آن ها را موجب رستگاری تلقی نکردند. ایمان در آیین هندو عبارت است از اتکا به خداوند در عبادات. در آیین بودا، ایمان یکی از پنج فضیلت کبیره و جزئی بنیادین از طلب اشراق است. ایمان یکی از کلیدی ترین مفاهیم و آموزه های الهیات اسلامی است. بنیاد ایمان در اسلام بر مفهوم «الله» نهاده شده است، گو این که در شماری از آیات قرآنی، ایمان به دعوت پیامبران گذشته، کتاب های آنان، ملائکه و آخرت نیز به ایمان به «الله» افزوده شده است. در این که حقیقت ایمان چیست اختلاف است. برخی چون معتزله آن را عمل به ارکان (انجام دادن کارهای نیک دینی) می دانند و برخی دیگر چون اشاعره آن را پیروی و تصدیق هر آن چیزی می دانند که پیامبر اسلام (ص) آورده است. در سخنی از امام علی (ع) ایمان به اقرار به زبان، تصدیق به قلب و عمل به ارکان توصیف شده است (نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷). برخی با استناد به آیات قرآن گفته اند که موطن اصلی ایمان دل آدمی است نه ذهن او. ذهن جایگاه علم است نه موطن ایمان. به دیگر سخن، ایمان گرایش روحی و باور قلبی به اعتقادی است که در ذهن آدمی جای دارد. از این رو، ایمان را «علمِ همراه با التزام» دانسته اند. بر این اساس، اعتقادی را که همراه با التزام نیست نمی توان ایمان گفت. اینان به اعتقاد شیطان به خداوند اشاره کرده گفته اند که چون عاری از التزام است، ایمان نیست و لذا شیطان در سلک مؤمنان محسوب نمی شود. قرآن فرعونیانی را هم که عناد می ورزیدند و از ایمان به خداوند سرباز می زدند، معتقد به وجود خدا معرّفی می کند (جَحَدوا بِها و اسْتَیْقَنَتْها انفُسُهُم: نمل، ۱۴). از این جا می توان دریافت که از دیدگاه قرآن، ایمان غیر از علم، حتی علم قطعی، و از مقوله گرایش است و البته هیچ گرایشی عاری از شناخت نیست. به تصریح قرآن، ایمان با اسلام تفاوت دارد (حجرات، ۱۴). برای ایمان داشتن، اسلام (ادای شهادتین) لازم است، اما کافی نیست. ایمان در بسیاری از آیات قرآن با عمل صالح همراه شده است. ایمان، بنا بر نص قرآن، نوری زیباست که قابلیت کم و زیادشدن دارد (شوری، ۵۲؛ توبه، ۱۲۴) آرام بخش مؤمنان (رعد، ۲۸) و در زندگی دنیوی موجب ثبات قدم مؤمن است (ابراهیم، ۲۷). در معارف اسلامی ایمان گاه در مقابل کفر و گاه در برابر فسق به کار رفته است و این، مؤید همان مطلب است که ایمان را علم همراه با گرایش (التزام) می داند. در تقویت ایمان، هم تقویت بُعدشناختی آن (علم) مؤثر است، تا زنگار شک و تردید بنیان آن را سست نسازد و قوّت و عمق آن فزونی گیرد، و هم تقویت بُعد گرایشی، که همان روح ایمان است، از طریق انجام اعمال مناسب با ایمان از قبیل طاعات و عبادات و اعمال صالحه.

فرهنگ فارسی ساره

باور، باورداشت، گرایش


نقل قول ها

ایمان در تعریف برون دینی، باوری استوار و مستقل از خرد یا تجربه، به نوعی ایده است. معمولاً این ایده نوعی دین، و مجموعه ای از ایده های کلی و جزئی است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] ایمان به معنای باور قلبی دینی، از مفاهیم کانونی ادیان الهی از جمله اسلام. محور اساسی ایمان در قرآن کریم، الله است . قرآن از همه انسان ها خواسته است تا به الله ایمان آورند؛ اما در آیات بسیاری ضرورت ایمان آوردن به پیامبران و رسولان ، کتاب های نازل شده از سوی خدا، فرشتگان و آخرت نیز به «ایمان به الله» افزوده شده است .
درباره موضوع ایمان، مباحث و مسائل متعددی مطرح است که مهم ترین آنها عبارت است از: چیستی ایمان، متعلَّق ایمان، زیاد شدن یا نقصان پذیری ایمان، ایمان از روی تقلید، آثار ایمان و ارتباط آن با عمل صالح و گناه.
واژه ایمان از ریشه «أ- م - ن» به معنای آرامش و اطمینان قلب و نبود ترس است. فعل ثلاثی مزید آن آمَنَ، یؤمِنُ است، که اگر متعدی به «باء» و «لام» باشد ...وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ کنَّا صَادِقِینَ ﴿۱۷﴾ و أَفَتَطْمَعُونَ أَن یؤْمِنُوا لَکمْ...﴿۷۵﴾ به اتفاق اهل لغت به معنای تصدیق کردن است. و اگر متعدی به ذات خود باشد به معنای اطمینان پیدا کردن است که در برابر ترسیدن و هراسان کردن است و در این صورت با ثلاثی مجرد هم معنا است..

پیشنهاد کاربران

باور داشتن
عقیده داشتن

اسم پسر من آیمان هستش اسم ترکی که معنیش میشه مانند ماه، مرد پاکیزه، برگزیده. پسوند ( مان ) در اسم های ترکی برای پسران استفاده میشه، مثل:المان، سایمان، آیمان و. . . .

ایمان کلمه عربیست نه فارسی. معنای لغوی:باوری استواروغیرقابل برگشت٬آرامش و اطمینان قلبی و. . . تعریف اصطلاحی:باوری استواروغیرقابل خدشه به:توحید؛عدل؛نبوت؛امامت؛معاد

باور

ایمان به معنای اعتقاد، باور، اطمینان و. . . . من خودم عاشق این اسمم. ب نظرم اسم خیلی قشنگیه. هیچ وقتم تکراری نمیشه.

عقیده داشتن

آیمان ( Ayman ) : نام پسرانه ترکی به معنی انسان ماه، شخص پاکیزه چون ماه

آیمان اسم پسرانه برای ست کردن با اسم آیدان

باور و اعتقاد

ایمان اسم پسرانه است، معنی ایمان: ( عربی ) اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین ، در مقابل کفر.

اطمینان

آیمان به نظر واژه ای مرکب از دو واژه ی آی و مان است که طبیعتا به معنای ماه مانند معنی می شود. همچون سایر نام های شبیه چون آیسان.

ایمان به معنی اعتقاد به خدای واحد است

ایمان از ا م ن به معنی اعتقاد امن و راحت , اطمینان و امنیت عقیده و قلب

مانند ماه

اعتقاد به پروردگار بخشنده و مهربان وباور به دین اسلام وپیامبران

ایمان بعنی مردی پر باور

در پهلوی " گروش " برابر نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

این وازه و همخانواده های آن مانند امن و امنیت و . . . عربی نیست و عبری است و نمونه اش واژه آمین است که در سفر تثنیه تورات آمده است ولی اینکه اصل واژه از کجا آمده است روشن نیست شاید از آمون خدای مصری گرفته شده است یا از فرهنگ های ایرانی ، فرانوش ن نکنیم زمانی که یهودیان در کار تورات نویسی بودند ، ایران بر آنها فرمانروایی می کرد و باید به زبان سانسکریت رو کرد و شاید این واژه آریایی باشد ، زبان عربی ، زبانی ساختگی است که با واژه های ایرانی و عبری و سریانی و حبشی ساخته شده است و چیزی که به راستی عربی باشد ، شاید بیش از هزار واژه نباشد

اسم آیمان در زبان ترکی. مانند ماه معنی میشود

اسم تک و کمتر به کار برده شده ای هست

نامی پسرانه برای انهایی که دنبال اسم تک هستن

اسمی زیبا پسرانه با ریشه ترکی


به مانند ماه

باور قلبی به یک قدرت بی انتها که همه چیز دست اوست وهمه کاره عالم است

آیمان اسم پسرانه تورکی به معنی مانند ماه که دخترانه آن آیسان هست

اسم ترکی پسرانه هست اسم پسر منم آیمان هس معنی مثل ماه



اعتقاد به وجود خداوند مهربان ، باور


ایمانیدن به کسی.

ایمان به معنی باور عمیق و قلبی یک فردبه بودن یک یا چند ویژگی بسیار مهم در یک موجود.
مثال: ایمان به وحدانیت خداوند ، ایمان به قدرت بی انتهای خداوند ، ایمان به رحمانیت خداوند ، ایمان به حکمت خداوند و . . .
مثال دیگر: ایمان به صداقت شخصی ، ایمان به امانتداری شخصی ، ایمان به وفاداری شخصی ، ایمان به نبوغ شخصی و . . .
مثال دیگر: ایمان به استحکام تولیدات یک کارخانه ، ایمان به سالم بودن یک ماده غذایی و . . .
معنی ایمان به ترکی: " اینانج " یا " اینان " می باشد. مثال: بو سؤزَه اینانجین وارمی؟ = آیا به این حرف ایمان داری؟ - بو سؤزو اینانیسان می؟ = آیا این حرف را باور داری؟ ( در گویش مناطق ترک نشین ایران، " می " به معنی " آیا " در گذشت زمان از آخر جملات حذف شده است. )

ایمان
به گُمان واژه ای پارسی است :
ایمان : ای - مان
ای : پیشوند نَفی کُننده / نَفیَنده مانند" ای" در واژه ایراد
( ایراد را بنگرید )
مان : اندیشه ، فکر ، مَنِش
ایمان = نااندیشه ، بی فکر
روشنگری : به خداوند نه با اندیشه بلکه با دِل باور کردن

اسم بسیار تک و زیبا و خوش آوا و نامی پسرانه هست . . برای نام دخترانه میتوان از آیسان استفاده کرد

به معنی مردی که از زیبایی صورت مانند ماه میماند . . .

اسم پسرانه هست که ریشه ی آن ترکی است به معنای ماهرو برای اسم مثل که دخترانه باشه به شما اسم آیما رو پیشنهاد میکنم معنی اسم ماهرو ریشه ترکی

من خودم اسمم . . ایمان هست . . من ی دخترم . . عرب زبان هم هستم . ایمان کاملا ی اسم عربی و قرآنی هست . عرب زبانها اسم دختر رو ایمان میزارن . . ایمان یعنی اعتقاد و باور قلبی . . . من عاشق اسمم هستم . .

آیمان اسم پسرانه با ریشه ترکی به معنای مانند ماه که معادل اسم دخترانه ترکی آن آیلاست که اسم هایی بسیار زیبا می باشند.

ایمان به معنای عقیده داشتن ، باورکردن خداوند . . . . . معنایه زیادی داره
من اسم عشقم ایمانه
�خیلی دوست دارم نفسم�

باورواقعی . عزم واراده راسخ

باور داشتن به خداوند.

ایمان
ایمان : ای - مان
ای : پیشوند نَفی کُننده ( نفینده ) ( نایش ) ( ناینده ) مانند" ای" در واژه ایراد
( ایراد را بنگرید )
مان : اندیشه ، فکر ، مَنِش
ایمان = نااندیشه ، بی فکر
روشنگری : خداوند را نه با اندیشه وانگه با دِل باور کردن

باور قلبی داشتن
اعتقاد راسخ داشتن

ای مخفف این می باشد که ضمیر اشاره به نزدیک است و مان نشانه صفت ملکی اول شخص جمع. لذا معنای ایمان عبارت است از : این مال ماست. این اشاره به طبیعت و کیهان دارد. به هر حال ایمان یا اعتقاد و باور قلبی این حقیر بطور اختصار به شرح زیر می باشد : خداوند متعال در طول تاریخ بشریت تاکنون هیچ انسانی را تحت عنواین نبی و پسر و رسول برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه بطور غیر مستقیم و با واسطه. این حقیر همچنین بر این باورم که تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و باز دارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان از قبیل ستایش و پرستش ؛ نیایش و مناجات ؛ دعا و عبادات ؛ تسبیح و ذکر ؛ احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها ؛ تعیین قبله گاه ؛ زیارت امکان به اصطلاح مقدسه ؛ طاعت و بندگی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان مثل بلایا و آفات بر وجود انسان نازل و تحمیل نگردیده اند بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی می باشند و توسط بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی اقتباس و بر روی گردن و دوش و گرده انسان نهاده شده اند و آنهم با قصد و نیت و هدف و انگیزه باطنی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان چه موافق و پیرو و چه مخالف و غیر پیرو و آنهم نه با تبعیت و پیروی از امر و کلام خداوند متعال بلکه به پیروی از وسوسه های پرتو نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی در سطوح زندگی های ابتدایی ایلی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان. همچنین بر این باورم که در پیشگاه خداوند متعال کلیه افراد انسانی بدون استثناء بسان نقاط ناچیز و بی بُعد هندسی بطور مطلق هم ارز و هم ارزش می باشند و هیچ کدام از افراد انسانی به اندازه سر یک سوزن یا کوچکترین عنصر یعنی اتم هیدروژن یا یکی از ذرات زیر اتمی یا یکی از ذرات زیر هسته ای کوارکی یا کوتاه ترین طول موج نور نامرئی و یا به قدر و اندازه ریزترین سیاه چاله موجود در کیهان بر انسان های دیگر هیچگونه ارجحیت و برتری نداشته و ندارد و نخواهد داشت. نه در نظام احسن مبداء و نه در طول سفر و نظام های ناقص دنیوی و نه در نظام احسن معاد که همان نظام احسن مبداء خواهد بود و بطور کلی در طول سفر بینهایت ( نه سفر به بینهایت. هیچ فرد انسانی طبق باور این حقیر در پیشگاه خداوند متعال به شفاعت و میانجی و واسطه گری هیچ انسان دیگری هیچگونه نیازی ندارد. کلیه افراد انسانی در پیشگاه خداوند متعال از لحاظ شفاعت و میانجیگری و وساطت بی نیاز مطلق می باشند . این حقیر با این زوایه دید و این گرایش دل به خداوند متعال اعتقاد و باور و ایمان و اطمینان و اعتماد و امید دارم و نه از زاویه دید و گرایش دل و باطن بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی .
امیدوارم که با بیان ایمان و باور کودکانه خویش موجب آزردگی خاطر مبارک مراجعه کنندگان گرامی به این سایت ارزشمند نشده باشم.
سفر بینهایت متعلق به خود خداوند است به عنوان کل و کلیه موجوداتی که در نظام احسن آفرینش مبداء آفریده شده اند به عنوان اعضا در این سفر بطور جاودانه سهیم و شریک اند و آنهم نه بطور بریده شده و جدا از کل بلکه همیشه بهمراه کل. در پایان کلام کودکانه خویش برای همگی سفری پر از لذت و شادی و خرّمی و صلح و صفا و سلامتی در پیشگاه خداوند متعال آرزومندم.


کلمات دیگر: