کلمه جو
صفحه اصلی

فرشته


مترادف فرشته : جبرئیل، سروش، ملک، ایزد، پری

متضاد فرشته : دیو

فارسی به انگلیسی

angel

فارسی به عربی

استخبارات , ملاک

فرهنگ اسم ها

اسم: فرشته (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ferešte) (فارسی: فرشته) (انگلیسی: fereshte)
معنی: فرستاده، نام موجودات عالم ملکوت، شخص دارای اخلاق یا رفتار بسیار نیک و پسندیده، زن مهربان و زیبا، ( در ادیان ) موجودی آسمانی، عاقل، برتر از انسان و غیر قابل رؤیت که مأمور اجرای اوامر خداوند است و مرتکب گناه نمی شود، مَلَک، ( به مجاز ) دختر یا زن مهربان و زیبا، فریشته در زبان سنسکریت پرشیته و مرکب از پر و اش، به معنی سفیر

(تلفظ: ferešte) (در ادیان) موجودی آسمانی ، عاقل ، برتر از انسان و غیر قابل رؤیت که مأمور اجرای اوامر خداوند است و مرتکب گناه نمی‌شود ، مَلَک ؛ (به مجاز) شخص دارای اخلاق یا رفتار بسیار نیک و پسندیده ؛ (به مجاز) دختر یا زن مهربان و زیبا .


مترادف و متضاد

angel (اسم)
فرشته، فرشتگان، سروش، فروهر

watcher (اسم)
فرشته، کسی که پاسداری و نظارت می کند

saint (اسم)
فرشته، ادم پرهیز کار

جبرئیل، سروش، ملک ≠ دیو


۱. جبرئیل، سروش، ملک
۲. ایزد
۳. پری ≠ دیو


فرهنگ فارسی

فریشتهفرسته:موجود آسمانی که دارای سیرت نیکووصورت بسیارزیبااست وبچشم دیده نمیشود، بعربی ملک میگویند
( اسم ) هر یک از موجودات روحانی و آسمانی که به تسبیح خدا و اجرای اوامر او مشغولند و به چشم سر آنها را نتوان دید ملک جمع : فرشتگان . یا فرشته سحاب . میکائیل .

فرهنگ معین

(فِ رِ تِ ) (اِ. ) مَلَک ، از موجودات روحانی و ملکوتی که به ستایش خداوند مشغولند و با چشم دیده نمی شوند.

لغت نامه دهخدا

فرشته. [ ف ِ رِ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) فریشته. در زبان سنسکریت پرشیته و مرکب از پر و اش به معنی سفیر، در فارسی باستان فرائیشته ، در اوستا فرائشته ، ارمنی عاریتی و دخیل هرشتک از فرشتک ، در فارسی جدید، لهجه شمال ایران فیریشته و لهجه جنوب غربی فیریسته ، به سین مهمله. ( از حاشیه برهان چ معین ). معروف است و به عربی مَلَک خوانند. ( برهان ). فرسته. فریشته. سروش. ( از یادداشت به خط مؤلف ). مخلوقی روحانی که به تازی مَلَک گویند. ( ناظم الاطباء ) :
فرشته چو آید یکی جان ستان
بگویم بدو جانم آسان ستان.
فردوسی.
فرشته به خوی و چو عنبر به بوی
به دل مهربان و به جان مهرجوی.
فردوسی.
ایمان نیاوردم به فرشته های خدا. ( تاریخ بیهقی ).
فرشته شد و هرچه دید و شنید
نمود و بگفت آنچه بر وی رسید.
اسدی.
سوی حکیمان فرشته است روانم
ورچه که در چشم مردم است عیانم.
ناصرخسرو.
بر عالم علویش گمان بر چو فرشته
هرچند که اینجا بود این جسم عیانیش.
ناصرخسرو.
این روح قدس آمد و آن روح جبرئیل
یعنی فرشتگان پرانند و بی پرند.
ناصرخسرو.
هر آن گه که باشد فرشته به جای
به خاک اندرون باد دیو سیاه.
عبدالواسع.
بل تا پری ز خوان بشر خواهد استخوان
تو چون فرشته بوی شنو استخوان مخواه.
خاقانی.
گر او را پری بود و شیطان به فرمان
مر این را فرشته است و ارواح چاکر.
خاقانی.
دیوان فرشتگانند آنجا که لطف اوست
مردان مخنثانند آنجا که قهر اوست.
خاقانی.
آورده اند پشت بر این آشیان دیو
پس چون فرشته روی به عقبی نهاده اند.
عطار.
گفت پیغمبر که در بازارها
دو فرشته می کند دایم ندا.
مولوی.
گر نشیند فرشته ای با دیو
وحشت آموزد و خیانت و ریو.
سعدی.
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار
دیو چو بیرون رود فرشته درآید.
حافظ.
فرشته است این به صد پاکی سرشته
نیاید کار شیطان از فرشته.
جامی.
- فرشته پر ؛ آنکه بال و پر فرشته دارد و در عالم بالا سیر می کند :
فرشته پران را بر این ساده دشت
از او آمدن هم بدو بازگشت.
نظامی.

فرشته . [ ف ِ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) فریشته . در زبان سنسکریت پرشیته و مرکب از پر و اش به معنی سفیر، در فارسی باستان فرائیشته ، در اوستا فرائشته ، ارمنی عاریتی و دخیل هرشتک از فرشتک ، در فارسی جدید، لهجه ٔ شمال ایران فیریشته و لهجه ٔ جنوب غربی فیریسته ، به سین مهمله . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). معروف است و به عربی مَلَک خوانند. (برهان ). فرسته . فریشته . سروش . (از یادداشت به خط مؤلف ). مخلوقی روحانی که به تازی مَلَک گویند. (ناظم الاطباء) :
فرشته چو آید یکی جان ستان
بگویم بدو جانم آسان ستان .

فردوسی .


فرشته به خوی و چو عنبر به بوی
به دل مهربان و به جان مهرجوی .

فردوسی .


ایمان نیاوردم به فرشته های خدا. (تاریخ بیهقی ).
فرشته شد و هرچه دید و شنید
نمود و بگفت آنچه بر وی رسید.

اسدی .


سوی حکیمان فرشته است روانم
ورچه که در چشم مردم است عیانم .

ناصرخسرو.


بر عالم علویش گمان بر چو فرشته
هرچند که اینجا بود این جسم عیانیش .

ناصرخسرو.


این روح قدس آمد و آن روح جبرئیل
یعنی فرشتگان پرانند و بی پرند.

ناصرخسرو.


هر آن گه که باشد فرشته به جای
به خاک اندرون باد دیو سیاه .

عبدالواسع.


بل تا پری ز خوان بشر خواهد استخوان
تو چون فرشته بوی شنو استخوان مخواه .

خاقانی .


گر او را پری بود و شیطان به فرمان
مر این را فرشته است و ارواح چاکر.

خاقانی .


دیوان فرشتگانند آنجا که لطف اوست
مردان مخنثانند آنجا که قهر اوست .

خاقانی .


آورده اند پشت بر این آشیان دیو
پس چون فرشته روی به عقبی نهاده اند.

عطار.


گفت پیغمبر که در بازارها
دو فرشته می کند دایم ندا.

مولوی .


گر نشیند فرشته ای با دیو
وحشت آموزد و خیانت و ریو.

سعدی .


خلوت دل نیست جای صحبت اغیار
دیو چو بیرون رود فرشته درآید.

حافظ.


فرشته است این به صد پاکی سرشته
نیاید کار شیطان از فرشته .

جامی .


- فرشته پر ؛ آنکه بال و پر فرشته دارد و در عالم بالا سیر می کند :
فرشته پران را بر این ساده دشت
از او آمدن هم بدو بازگشت .

نظامی .


- فرشته پناه ؛ کسی که پناه و تکیه گاه او فرشتگان باشند. به کنایت شخص مقدس و منزه :
شاه دانست کآن فرشته پناه
سوی مینوش مینماید راه .

نظامی .


- فرشته پیکر ؛ آنکه پیکر لطیف و فریبنده دارد و در بیت زیر به معنی آراسته به ظاهر :
غولی است جهان فرشته پیکر
تسبیح به دست وتیغ در بر.

نظامی .


- فرشته پیوند ؛ آنکه با فرشتگان پیوند دارد :
تا خبر یافت از هنرمندی
دیوبندی ، فرشته پیوندی .

نظامی .


- فرشته تنان ؛ کنایه از روحانیان باشد. (برهان ). آنان که تنشان مانند فرشتگان پاک بود.
- فرشته خصال ؛ فرشته خوی . فرشته منش . (از آنندراج ).
- فرشته خلق ؛ فرشته خصال . فرشته خوی :
تبریز کعبه شد حرمش را ستون عدل
صدر فرشته خلق پیمبر تمیز کرد.

خاقانی .


- فرشته خو ؛ آنکه خوی و سیرت فرشتگان دارد. فرشته خلق . فرشته سیرت . فرشته منش . فرشته خصال :
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گرچه پریوش است ولیکن فرشته خوست .

حافظ.


- فرشته خوی ؛ فرشته خو :
فرشته خوی شود آدمی ز کم خوردن .

سعدی (گلستان ).


- فرشته رخ ؛ زیباروی . آنکه رویش به لطافت و زیبایی چون فرشته باشد.
- فرشته سرشت ؛ فرشته خوی . فرشته خصال :
به مشرق گروهی فرشته سرشت
که جز منسکش نام نتوان نوشت .

نظامی .


چون شنیدند کآن فرشته سرشت
چه بلا دید از آن زبانی زشت .

نظامی .


- فرشته سَلَب ؛ آنکه جامه و ظاهر او چون فرشتگان باشد. ظاهرساز :
این گنبد فرشته سَلَب کآدمی خور است
چون دیو پیش جم ، گرو خدمت من است .

خاقانی .


- فرشته سیَر ؛ فرشته سیرت . فرشته خصال . فرشته خوی . (یادداشت به خط مؤلف ).
- فرشته سیرت ؛ فرشته خوی . (آنندراج ).
- فرشته شدن ؛ نیک شدن . از پستی و پلیدی به درآمدن :
اگر خود فرشته شود بدسگالش
هم از سگ نژادان شیطان نماید.

خاقانی .


فرشته شو ارنه پری باش باری
که همکاسه الا همایی نیابی .

خاقانی .


- فرشته صفت ؛ فرشته خوی :
فرشته صفت گرد آن دیوچهر
همی گشت چون گرد گیتی سپهر.

نظامی .


فرشته صفت مردم هوشیار
نه بسیارخسب است و بسیارخوار.

سعدی .


- فرشته فریب ؛ که فرشتگان را هم بفریبد. بسیار فریبنده در زیبایی ، چون ستاره ٔ زهره که هاروت و ماروت را که فرشتگان بودند از راه ببرد :
به چهره چو زهره فرشته فریب
دل از چشم جادوی او ناشکیب .

فردوسی .


- فرشته کش ؛ آنکه فرشته را بکشد :
...فرشته کشی آدمی خواره ای .

نظامی .


- فرشته مَخبر ؛فرشته خصال . فرشته خوی . فرشته سیرت :
سردار خضردانش ، خضر بهشت خضرت
سالار روح بینش ، روح فرشته مَخبر.

خاقانی .


- فرشته منش ؛ فرشته خوی . به اعتبار عفت و طهارت . (از آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه ) :
فرشته منش بلکه فرزانه خوی .

نظامی .


- فرشته نمودار ؛ آنکه چون فرشته نماید. فرشته ظاهر. فرشته رخ . فرشته سلب :
فرشته نمودار ایزدشناس
که ما را بدو هست از ایزد سپاس .

نظامی .


- فرشته نهاد ؛ فرشته سیرت . فرشته خوی :
گفت کای خسرو فرشته نهاد
داور مملکت به دین و به داد.

نظامی .


- فرشته وار ؛ مانند فرشته :
تو ابروار برآهخته خنجری چون برق
فرشته وار نشسته بر اشهبی چو براق .

خاقانی .


- فرشته وش ؛ فرشته وار. مانند فرشته :
به عالم گشایی فرشته وشی
نه عالم گشایی که عالم کشی .

نظامی .


فرشته وشی دیده چون آفتاب
برآورده اقبال را سر ز خواب .

نظامی .



فرهنگ عمید

۱. موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مٲمور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، مَلَک.
۲. [مجاز] فرد دارای سیرت نیک و پسندیده.
۳. [مجاز] زن زیبا و مهربان.

دانشنامه عمومی

فرشته (از فارسی میانه: پرشتگ) و فرشتگان (در فارسی میانه پرشیته مرکب از پر + واش به معنی سفیر، در فارسی باستان فرائیشته، در اوستا فرائشته) موجوداتی فراانسانی پنداشته می شوند که در بسیاری از ادیان دربارهٔ آن ها سخن رفته است.
جبرئیل (فرشته وحی) مسئول عالم ذر
سرشت فرشتگان و امور مرتبط با آنان در ادیان و سنن مختلف، متفاوت است. در یهودیت و مسیحیت و اسلام، آن ها معمولاً به عنوان پیام آوران از سوی خدا عمل می کنند. آنان همچنین گاهی نقش های جنگجو و نگهبان را به عهده دارند. نظریات در مورد مختار بودن یا مجبور بودن فرشتگان متفاوت است. همچنین فرشتگان با امشاسپندان در دین زرتشت (مزدیسنا) قابل مقایسه اند. درحالی که تظاهر فرشتگان متفاوت است، بسیاری آنان را همچون آدمیان تصویر کرده اند. در باورهای عامیانه فرشته نماد پاکی و خیرخواهی است.
بسیاری از پژوهشگران سکولار باور دارند که مفهوم فرشته توسط دین زرتشتی به دین های ابراهیمی معرفی شده است. در آغاز شکل گیری ادیان ابراهیمی، خدا به گونه موجودی بود که در کارهای بشر دخالت می کند و آن ها را در صورت لزوم بی رحمانه تنبیه می کند. این خدا منعکس کننده طرز فکر انسان کوچ نشین و بدوی آن زمان بود که می توانست شخصاً با انسان صحبت کند. به مرور تحت تأثیر دین زردشتی خدا موجود آسمانی و فراسوی دسترس انسان ها و بخشنده و مهربان شد. در این هنگام بود که نیاز بود که حد فاصل انسان و خدا را موجودی مانند فرشتگان پر کند. از این هنگام انسان ها به جای خدا با فرشتگان سخن می گفتند.فرشته مانند جبرئیل یا وحی مسئولیت رساندن پیام خدا (از نظر ادیان ابراهیمی) را داشتند.
فرشتگان مرتبه های متفاوتی دارند. فرشتگانی که از بقیه از نظر درجاتشان به خدا نزدیک ترند، مقرب نامیده می شوند. چهار فرشته مقرب در اسلام عبارت اند از:

دانشنامه آزاد فارسی

(به معنی پیک و فرستاده) (به عربی: مَلَک؛ جمع آن: ملائکه) در ادیان الهی، موجودی فوق طبیعی که کارگزار و واسطۀ خداوندبا انسان وجهان است. این واژه شکل دگرشدۀ فرسته، از مصدر «فرستادن»، در زبان سانسکریت پرسته، در فارسی باستان فرائیشته، در اوستا فرائشته، در تلفظ مردم شمال ایران فرشته و در تلفظ مردم جنوب غربی فرسته، به معنی فرستاده شده و مخلوق روحانی است.
در آیین زردشتی. فرشته و فرشته شناسی زردشتی از جایگاهی ویژه برخوردار است. در صدر این فرشتگان هفت فرشتۀ برتر یا «مهین فرشته» قرار دارد که «اَمْشاسْپَندان» خوانده می شوند و به معنی «جاودانان مقدس» است. نام شش تن آنان که ضمن نام ماه های دوازده گانه آمده است عبارت اند از وُهومَنَه (بهمن) به معنی اندیشۀ نیک؛ اَشَه وَهیشْته (اردیبهشت) به معنی بهترین راستی؛ خِشَثْره وئیریه (شهریور) به معنی فرمانروایی؛ سِپَنْته اَرْمَئتی (اسفند) به معنی روان پاک؛ هَئوروتات (خرداد) به معنی کمال و اَمِرتات (مرداد/امرداد) به معنی بی مرگی. در رأس این شش فرشته سِپَنْته مینو یا خرد پاک و مقدس قرار داشته که البته بعدها به جای او خود اهورامزدا (یا هرمزد) را قرار دادند. این فرشتگان در واقع مظاهر صفات الهی اند که پاسبانی بخشی از عالم هستی به آنان سپرده شده تا تحت امر اهورامزدا به کار پردازند و واسطۀ جهان مینوی و ملکوتی با جهان مادی باشند. در کنار این مهین فرشتگان، فرشته های فروتری هم قرار دارند که از جهت مقام و منزلت پایین تر از امشاسپندان هستند و یار و یاور آنان به شمار می آیند. نام برخی از آنان عبارت اند از سروش، بهرام، آذر، آبان، تیر و فروردین که به ترتیب مظاهر پیام آوری، جنگاوری، آتش، آب، باران و ارواح مردگان هستند. فرشتگان مظهر خیر و نیکی اند. در مقابل آن ها مظاهر شر قرار دارند که در رأس آن اَنْگْرَه مینو (اندیشۀ بد) یا اهریمن است که به کمک دیوان می کوشد جهان را فاسد کند و جهانیان را گمراه سازد. تقابل فرشته و دیو از اصول عقاید آیین زردشتی است.
در یهود و مسیحیت. فرشتگان سلسلسه مراتبی در ۹ رده دارند که از بالا به پایین عبارت اند از سرافیم (سرافین)، کروبیم (کرّوبیان)، تخت ها (که در وجود خدا تأمل می کنند و جلال او را باز می تابانند)، سلطنت ها، قوّات، قدرت ها (که ناظمان افلاک و کواکب اند)، ریاسات، فرشتگان مقرب، و فرشتگان (که به امور بشر رسیدگی می کنند). در مسیحیت و یهودیت هفت ملک مقرّب وجود دارد که در کتاب مقدس فقط نام سه تای آن ها آمده است: میکائیل، جبرائیل و رامائیل؛ بقیه عبارت اند از اورائیل، رجوئیل، صریخائیل و میرامائیل. در عقاید سنتی کاتولیک ها هر انسانی فرشتۀ نگهبان دارد.
در اسلام. ایمان به ملائکه در قرآن در ردیف ایمان به خدا، پیامبران، کتاب های آسمانی و روز جزا نام برده شده و آن که وجود فرشتگان را انکار کند، در گمراهی فرو می شود (بقره، ۲۸۵). در قرآن، از میان همۀ فرشتگان تنها نام جبرئیل (سه بار) و میکائیل (یک بار) ذکر شده و برخی نیز به اوصافشان معرّفی شده اند مانند ملک الموت، کرام الکاتبین، رقیب، و عتید. از آیات قرآن چنین برمی آید که فرشتگان موجوداتی هستند شریف و مکرّم و فرستادگان و واسطه هایی بین خدا و جهان مشهود؛ هیچ حادثه ای از حوادث مهم و غیر مهم نیست مگر آن که فرشتگان در آن دخالتی دارند، و یک یا چند فرشته، موکّل و مأمور آنند، اگر آن حادثه فقط یک جنبه داشته باشد یک فرشته، و اگر چند جنبه داشته باشد چند ملک موکّل برآنند. دخالت آن ها در امور جهان تنها این است که امر الهی را در مجرایش به جریان اندازند (انبیا، ۲۷). آنان اسبابی هستند برای حدوث حوادث، فوق اسباب مادی و جاری در عالم ماده، و این منافاتی با سببیّت اسباب مادی ندارد. این دو نوع سببیّت در طول همدیگرند نه در عرض هم یا هم ردیف باهم. به عبارت دیگر، این دو سببیت در دو سطح متفاوتند و مزاحمتی نسبت به همدیگر ندارند مانند سببیّت قلم، دست و انسان در نوشتن نامه که آن را می توان به هر سه، در سه سطح متفاوت، نسبت داد. بر همین اساس، قرآن هرچند دخالت اسباب طبیعی را در تکوین حوادث می پذیرد، فرشتگان را نیز مدبّرانی می داند که حوادث عالم را به فرمان خدا تدبیر می کنند: المدبّرات امراً (نازعات، ۵). به بیان دیگر، علل طبیعی سببِ قریب حوادثند و فرشته سبب بعید و علتِ پیدایشِ سببِ قریب است. ازجمله وساطت های ملائکه این است که بعضی از آنان مقام بلندتری دارند، و امر خدا را گرفته به پایین تر از خود می رسانند و آن ها را مأمور انجام آن می کنند مانند این که ملک الموت در قبض ارواح یا جبرئیل در رساندن وحی یارانی دارند که در قرآن به آن تصریح شده است. از آیات قرآن چنین برمی آید که فرشتگان موجوداتی روحانی، نوری و غیر مادی اند و تغییر و تحول در مراتب و درجات آن ها راه ندارد بلکه همۀ آن ها دارای درجه ای ثابت و معلوم هستند: وَ ما مِنّا اِلّا لَهُ مقامٌ معلومٌ (صافّات، ۱۶۴) و آن مقدار از کمال و هستی که ظرفیت آن را داشته اند در ابتدای وجودِ خود یک جا دریافت کرده اند و برخلاف موجودات مادی مدام در تحول و تغییر نیستند و تکامل آن ها تدریجی نیست. لذا تکالیف آن ها برخلاف انسان، تشریعی نیست بلکه صرفاً تکوینی است و ثواب و عِقاب، در عالم فرشتگان راه ندارد. نه معصیتی از آن ها سر می زند و نه در انجام فرامین الهی کوتاهی می کنند (تحریم، ۶؛ انبیا، ۲۷). از این جا معلوم می شود که فرشتگان دارای نفس و ارادۀ مستقلی نیستند و از خود اختیاری ندارند که بتوانند غیر از آنچه خدا اراده کرده، اراده کنند. جنس و ذات ملائکه که امری نوری و روحانی است، قوامش بر طهارت و کرامت است و جز اخلاص و طاعت و عبودیت از آنان سر نمی زند، لذا از جنس و ذات انسان که با کدورت هوی و تیرگی شهوت و غضب مشوب است، برتر و شریف تر بوده و اعمال فرشتگان خالص تر و خدایی تر از اعمال انسان است. اعمال فرشتگان همرنگ ذات آنان و اعمال آدمی همرنگ ذات اوست و کمالی را که انسان برای خود هدف قرار داده و در پرتو اطاعت خدا آن را جست وجو می کند، ملائکه در ابتدای وجودشان دارا هستند. امّا به رغم این حقیقت، آدمی ممکن است در تکاپوی خود در مسیر تکامل، به حدّی از کمال برسد که مافوق حدّی باشد که فرشته با نور ذاتی خود، در ابتدای وجودش به آن دست یافته است. این واقعیت را در داستان آفرینش آدم و مأمور شدن فرشتگان به سجده بر او (حجر، ۳۰)، و تحمل کردن آدم تمامی اسما را (بقره، ۳۱)، که خارج از قدرت فرشتگان بود، می توان به روشنی مشاهده کرد. فرشتگان چون در وجودشان منزّه از مادۀ جسمانی اند، در معرض زوال و فساد و تغیّر نیستند و لذا در اجرای او امر الهی هرگز شکست نمی خورند. مادۀ جسمانی در مسیر خود چه بسا به موانعی برخورد کند و از رسیدن به مقصد باز ماند. این ویژگیِ جهان ماده است. از دیگر ویژگی هایی که قرآن برای فرشتگان برمی شمارد این است که آن ها می توانند به اشکال مختلف تجسّم یابند (ذاریات، ۲۴ـ۲۸). در سورۀ هود (آیات ۷۷ـ۷۸) به فرشتگانی اشاره شده که در ظاهرِ مردان زیبا به نزد لوط (ع) آمدند تا قومش را نابود سازند. در سورۀ مریم (آیه ۱۷) ماجرای تمثّل جبرئیل به صورت یک انسان برای مریم بازگو شده است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان توضیح داده است که این تجسّم معنایش این است که فرشته در ظرف ادراک آن کسی که او را می بیند، به صورت انسان درمی آید در حالی که بیرون از ظرفِ ادراک او، واقعیت دیگری دارد که همان صورت مَلَکی است. به بیان دیگر، چنین نیست که واقعیت او در خارج متحول شده و واقعیت انسان شده بلکه این ممثّل شدن در قوای ادراکی اوست. از ویژگی های دیگری که در قرآن به فرشتگان نسبت داده شده داشتن بال های دوگانه، سه گانه، چهارگانه و احیاناً بیشتر است (فاطر، ۱). آنان می توانند بین آسمان و زمین حرکت کنند (معارج، ۴). مفسرین توضیح داده اند که مراد از این مطلب این است که فرشتگان توانایی بر انجام کاری دارند که پرندگان با داشتن بال آن را انجام می دهند و آن، قدرت بر جابجایی و سرعت سیر آن هاست و این نوعی استعمال مجاز است شبیه استعمال عرش، کرسی، لوح و قلم و امثال آن برای خداوند. نکتۀ دیگر این که فرشتگان به دلیل اختلاف در درجات آن ها، تکالیف تکوینی مختلف دارند. برخی مأمور نزول وحی، برخی دیگر موکّل بر قبض ارواح، بعضی دیگر حاملان عرش اند، و گروهی بر پیرامون آن طواف می کنند. گروهی موکّل بر دوزخ و شماری فرشتگان بهشت اند (رعد ۲۳، ۲۴). گروهی مأمور بر حفظ انسان هستند و قرآن با عنوان حَفَظه از آن ها یاد کرده است (انعام، ۶۱) گروهی دیگر ثبت و ضبط اعمال نیک و بد انسان ها را برعهده دارند و حافظ اعمال آن ها هستند (انفطار، ۱۱). از این جا می توان دریافت که فرشتگان بر نیّات آدمی واقفند. آنان برای زمینیان و مؤمنین از درگاه خداوند طلب مغفرت می کنند (شوری، ۵؛ مؤمن، ۷) و برای آنان، به اذن خداوند، در درگاه او شفاعت می کنند (نجم، ۲۶). آنان بی آن که گناهی کرده باشند، از مقام پروردگار بیم دارند و در عبادتش پایدارند. فرشتگان در فرمانبری از پروردگار از همدیگر پیشی می گیرند و هرگز از عبادت او سر نمی پیچند و خسته نمی شوند (انبیا، ۱۹ و ۲۰). آن ها نکاح و تولید مثل نمی کنند و فقط بندگان خداوند رحمان اند (زخرف، ۱۹).

نقل قول ها

فرشته و فرشتگان موجوداتی فراانسانی پنداشته می شوند که در بسیاری از ادیان درباره آن ها سخن رفته است.
• «خداوند اندیشید و نخستین اندیشهٔ او فرشته بود، و خداوند سخن گفت و نخستنِ سخنِ او انسان بود.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] فرشته یا مَلَک (جمع آن ملائکه) موجوداتی نامرئی و فراطبیعی، که مأمور اجرای اوامر خدا در دنیا و آخرت اند. فرشتگان دسته ها و وظایف مختلفی دارند مانند: نوشتن نامه اعمال، آوردن وحی بر اولیاء، حفاظت از انسان ها و یاری مؤمنان، رساندن روزی مادی و معنوی، گرفتن جان ها، دعا و استغفار کردن برای مؤمنان، هدایت قلب ها، مأموران عذاب. گروهی از فرشتگان نیز فارغ از امور دنیا به عبادت خدا و رکوع و سجود مشغولند.
هر یک از ملائکه وظیفه و مقامی معلوم دارند و در انجام وظیفه خود کوتاهی نکرده و از هر گناه و نافرمانی پاک و مبرّا هستند. آنها می توانند به برخی صورت ها درآیند. از این موجودات ۸۸ بار در قرآن یاد شده و باور به وجود آنها بخشی از ایمان مسلمانان است. مهمترین فرشتگان، جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل هستند. به هنگام نفخ صور، ملائکه نیز خواهند مُرد و در قیامت مجددا زنده می شوند.
بیشتر لغت شناسان ملائکه را جمع مَلَک دانسته و معتقدند با اینکه فرشتگان زن یا مرد نیستند، گاهی به اعتبار لفظ برای آن ضمیر مؤنث و گاه به اعتبار ظاهر تاء تأنیث آن، ضمیر مؤنث برای آنها آورده می شود: قل لوکان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولا، بثلاثة آلاف من الملائکة منزلین، اذ قالت الملائکة یا مریم.

[ویکی فقه] فرشته (فقه). فرشته ، آفریده ای لطیف و آسمانی است.
فرشته موجودی است لطیف و آسمانی و از مأموران الهی و واسطه رساندن فیض به بندگان. فرشته رابط میان مشیّت خدای تعالی و خلق می باشد که به بندگان فیض می رساند. قرآن کریم عملکرد این مأموران الهی را چنین ترسیم کرده است: «لایَعْصُونَ اللّه َ ما أمَرَهُمْ و یَفْعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ؛
تحریم/سوره۶۶، آیه۶.
از احکام مرتبط با آن در بابهای طهارت ، جهاد و تجارت سخن گفته اند.
← در طهارت
۱. ↑ تحریم/سوره۶۶، آیه۶.
...

جدول کلمات

ملک

پیشنهاد کاربران

فریاد رس

پاک

فرشته یعنی پاک . موجودی آسمانی با صورتی درخشان و زیبا. ملک بالاتر از انسان

فرشته = فرش ته
فرش به چمار دیبا و زیبا
ته به چمار آخر هر چیز - اعماق چیزی
جمع که بشود = آخر زیبایی
این نام ایرانی است برای بانوان که نشان از یک زن ایرانی بسیار زیبا را می دهد
و از آنجا که در ادیان سامی یک گونه موجود در نزد خدا وجود دارد این نام را که بر گرفته از آخر هر زیبایی است ، برای آن نهاده اند

Angela


همه ی دختران فرشته اند

پری

فرشته یعنی پاک و زیبا و مهربان. اصلا یعنی آخر همه ی خوبی ها


عاقل، برتر از انسان و غیر قابل رؤیت که مأمور اجرای اوامر خداوند است و مرتکب گناه نمی شود

آنجل

هر چیز مقدس و پاک
دارای قدرت معنوی

هر چیز پاک و مقدس و یا نجات دهنده از خطرات. .
گاهی برای اشیا یا اتفاقات یا حتی حیوانات هم استفاده میشه که در کل باعث حفظ حیات انسان میشه
مثلا اگه اون اتفاق رخ نمیاد تو پای ات شکسته میشد پس اون اتفاق یک فرشته نجات بخش بود

ابر فرشتگان الهی هستند حضور دارند و از جنس نور و عشق و آگاهی هستند

فرشته یعنی زیبا, پاک, به دورازگناه

سراسر محبت

😇فرشته😇 یعنی پاک، مهربان و زیبا😏😘😍

موجودی آسمانی پاک وزیبابدون گناه

سروش

فرشته. . . یعنی عشق برای حسین

فرشته واقعا نیکو و خدا پرست و بدون گناه است
فرشته برتر از انسان است

پاک . معصوم. درخشان ونورانی

پاک و ساده دوراز خطا و گنا دلسوز و مهربان

فرشته یعنی :پاک ومنزه همه می دانند که یک مو جود خوب وبی گناه وعجیب ومن اسم فرشته راخیلی دوست دارم

فرشته به معنی : یک مو جود بی گناه و زیبا خوب و در آسمان وبالاتر از همه و پیش خدا

یعنی پاکدامن😇

فرشته یعنی موجودی آسمانی. عاشق خودم و اسمم هستم

ایزد

الهه اسمانی که ازطرف خداوند هستند و زیاداند

سروش، ملک، ایزد، پری

فرشته یعنی زیبا

فرشته ها اصولا با بقیه متفاوتن و سبک خاص خودشان را دارند

فرشته:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "فرشته " می نویسد : ( ( فرشته در پهلوی پرستگ prēstag و فرستگ frēstag بوده است . ستاک واژه همان است که در " فرستادن " به کار رفته است . معنای بنیادین آن پیک و پیاماور است . در پارسی نیز ، ریختی دیگر از این واژه ، " فرسته " ، در معنی پیک به کار برده می شود ، نمونه را ، استاد فردوسی فرموده است :
به دل ، پرزکین شد ، به رخ ، پرزچین / فرسته فرستاد زی شاه چین . ) )
( ( فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 324. )


فرشته = فرسته = فرست ه
بن مضارع ه ، ساختاری است که نام ابزار می سازد ، و فرسته به معنای کسی است که فرستاده می شود. فرشته هم همین معنا را دارد.

به معنی زیبا و درخشان موجود آسمانی زیبا پری پیام رسان از طرف خدا که لباسش از حریر و مروارید ساخته شده است و پر های زیبا و نرمی دارند موجودی که از انسانها ارزش بیشتری داردحتا یکی از آنها
برای خدا ارزش دارند انسنها هم برای فرشته ها و خدا مهربان در مقدار خودش ارزش دارد 😍😗😗

من عاشق خودمو اسمم فرشته یک انرژی بیشتری به آدم میده ( فرشته یار علی زاده هستم (

خوشکل و زیبا و دوس داشتنی
البتع نمیدونم چرا به انگلیسی فرشتع میشع اَنگِل کع بضیا میگن فرشتع ینی اَنگــــَل😐

فرشته یعنی عشقی برای قادرش

فرشته یعنی باااتر از هر موجودی ونزدیک تر از هر موجودی به خدا ، زیبا و پاک

این نام در کوردی هم وجود داره و تلفظش از فارسی قشنگتره
frishta
ریشه کوردی هم داره

ایتالیایی

اسامی فرشتگان مقرب

آریل “Ariel” به معنای شیر ماده خدا:

نور این فرشته صورتی کمرنگ است او در تأمین نیازهای مادی نظیر پول، سرپناه و اقلام مورد نیاز به ما کمک میکند. او همچنین در زمینه مسائل زیست محیطی، مراقبت از حیوانات و درمان آنها هم یاری می رساند. او با فرشته مقرب رافائل که حیوانات را درمان کرده و به آنها کمک میکند، همکاری دارد و از گروه فرشتگان “تاجداران” است. از نظر تاریخی او با پادشاه سلیمان در ارتباط است و نیز با گنوسی ها که اعتقاد داشتند آریل، بر بادها فرمان میراند.

عزرائیل “Azrael” به معنای کسی که خدا به او کمک میکند:

نور او به رنگ بژ ( قهوه ای مایل به خاکستری ) است او روح افراد فوت شده را به بهشت باز میگرداند و به ماتم زدگان کمک میکند و به کسانی که به سوگواران تسلی میدهند، کمک میکند. در یهودیت و اسلام، او را فرشته مرگ می نامند. او با فرشته مقرب رافائل و پادشاه سلیمان در ارتباط است.

شموئل “Chamuel” به معنای کسی که خدا را می بیند:

شموئل معمولا با نور سبز کمرنگ دیده می شود او نگرانی را برطرف میکند و صلح فردی و جهانی ایجاد میکند؛ در یافتن اشیاء، موقعیت ها و مردم یاری میرساند.

جبرئیل “Gabriel” به معنای پیامبر خدا:

نور این موجود عزیز زرد تیره است این فرشته به پیام آوران نظیر نویسندگان، معلمان، خبرنگاران و غیره کمک میکند. همچنین در بزرگ کردن فرزند، باردار شدن و پذیرش سرپرستی فرزند یاری میرساند.

هانیل “Haniel” به معنای شکوه خدا:

نور ایشان معمولا به رنگ آبی خیلی کمرنگ مایل به سفید است او در هنگام عادات ماهانه و نیز در زمینه روشن ضمیری و نهان بینی کمک میکند. او با سیاره ماه و ونوس مرتبط است.

جرمیل “Jeremiel” به معنای رحمت خدا:

نور این موجود لطیف بنفش مایل به سرخ است او با احساسات و عشق و عواطف در ارتباط است. او کمک میکند که بر زندگی مان مرور و بازنگری داشته باشیم تا بتوانیم ببخشیم و برای تغییرات مثبت، طرحی بریزیم.

جوفیل “Jofiel” به معنای زیبایی خدا:

جوفیل با نور صورتی ( بنفش روشن ) دیده می شود او شرایط منفی و پر آشوب را برطرف میکند و به افکار، خانه، دفتر و دیگر محیط ها زیبایی و نظم میدهد و انرژی منفی آن ها را از بین می برد. او را حامی هنرمندان می دانند و تورات او را برپا دارنده قانون الهی میداند.

متاترون “Metatron”:

ایشان با نور سبز با صورتی تیره دیده می شوند. او پیامبر نوح بوده که پس از زندگی پارسا و مقدس خود در زمین، به فرشته تبدیل شده است. او مشکلات آموزشی و مسائل کودکان را برطرف میکند تا کودکانی بلورین و نیلی، ( کودکان نابغه و روشن ضمیر ) پرورش یابند. قبالا میگوید متاترون به موسی کمک کرد تا قوم یهود را از مصر به اسرائیل ببرد. در تلمود آمده که متاترون در بهشت مراقب بچه هاست و همچنین از کودکان زمین مراقبت میکند.



میخائیل “Michael” به معنای کسی که شبیه خداست:

نور این فرشته بنفش روشن ( آبی کبالتی ) است او ترس و شک ما را برطرف میکند، از ما حفاظت میکند و منفی ها را از بین می برد. او قویترین فرشته مقرب است و در انجیل، کتاب مقدس مسیحیان و دیگر کتب مقدس یهودی و اسلامی، کارهای قهرمانانه و حفاظتی به او نسبت داده میشود. او قدیس حامی مأموران پلیس است، زیرا او از هر کسی که او را فرا بخواند حفاظت کرده و به آن فرد دلیری و رشادت می بخشد. او به گروه فرشتگان “پرهیزگاران” تعلق دارد.

راگوئل “Raguel” به معنای دوست خدا:

سبز متمایل به آبی رنگی است که متعلق به راگوئل است او در همه روابط هماهنگی ایجاد میکند و به برطرف شدن سوء تفاهم ها کمک میکند. کتاب نوح میگوید که او بر همه فرشتگان نظارت دارد تا ارتباط بین آنها هماهنگ باشد. می گویند که او به پیامبر نوح کمک کرده تا عروج یابد و به فرشته مقرب، متاترون تبدیل شود.

رافائل “Raphael” به معنای کسی که درمان میکند:

سبز زمردین روشن مخصوص رافائل شفا بخش است . او دردها را درمان میکند و راهنمای درمانگران و کسانی است که میخواهند درمانگر شوند. او را قدیس حامی مسافران میدانند اما کار اصلی او درمان و کمک به کسانی است که درمان میکنند.

رازیل “Raziel” به معنای رازهای خدا:

رازیل فرشته ی رنگین کمانی است. او مسدودیت های فیزیکی و معنوی را از بین می برد و در زمینه تعبیر خواب و یادآوری خاطرات گذشته به ما کمک میکند. دانش قدیمی یهودی می گوید که او آنقدر نزدیک بارگاه الهی است که همه رازهای کیهان را می شنود و همه را در کتابی به نام “کتاب فرشته رازیل” نوشته است.

سندالفون ” Sandalphone”:

فیروزه ای رنگ سندالفون است . او پیامبر ایلیا بوده که به فرشته مقرب تبدیل شده. او اهداف مختلفی را دنبال میکند مثل کمک به مردم برای رهایی از تمایلات خشمگینانه و رساندن دعاهای ما به خالق. بعلاوه او به موسیقیدان ها کمک میکند، بویژه کسانی که از موسیقی برای اهداف درمانی استفاده میکنند. چون او یکی از کسانی است که به فرشته مقرب تبدیل شده


کلمات دیگر: