کلمه جو
صفحه اصلی

وحی


مترادف وحی : الهام، پیام غیبی

برابر پارسی : آگاهیدن

فارسی به انگلیسی

inspiration, revelation, afflatus, oracle, voice

inspiration, revelation, voice


afflatus


فارسی به عربی

الهام , اوراکل , ایحاء , رویة

مترادف و متضاد

inspiration (اسم)
تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق

vision (اسم)
بینایی، الهام، خیال، بصیرت، تصور، دید، وحی، منظره، رویا

revelation (اسم)
الهام، اشکار سازی، افشاء، فاش سازی، وحی

oracle (اسم)
پیش گویی، دانشمند، وحی، الهام الهی

الهام، پیام‌غیبی


فرهنگ فارسی

اشاره کردن وسخن پنهانی بکسی گفتن ودردل اوافکندن، آنچه ازجانب خداوندبرپیغمبران الهام شود، اشاره، وپیغام ونامه
( اسم ) پیام خدا به پیغمبر : علمائ دین حق مرعلم طب را و عمل نجوم را همی دلیل اثبات نبوت کنند بر فلاسفه که برنبوت وحی را منکرند. یا وحی منزل . پیامی که ازجانب خدا به پیغمبر رسد.
جمع وحی

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (اِ. ) آنچه از طرف خدا بر پیغمبران نازل شود.

لغت نامه دهخدا

وحی . [ وَ حا ] (ع اِ) آواز مردم و جز آن که دراز و خفی باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). وحاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شتاب . (منتهی الارب ). عجله . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مهتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سید کبیر. (اقرب الموارد). || بزرگ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || آتش . (اقرب الموارد). || پادشاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ملک . (ناظم الاطباء). || بازو. (منتهی الارب ). || (اِ فعل ) الوحی الوحی ؛ البدار البدار. بشتاب بشتاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) شتابی نمودن . (منتهی الارب ).


وحی . [ وَ حی ی ] (ع ص ) شتاب و تیزرو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سریع.
- سم وحی ؛ سم الساعة.
- شی ٔ وحی ؛ عجل مسرع . (ناظم الاطباء).
- موت وحی ؛ مرگ مفاجات و سریع. (ناظم الاطباء).


وحی . [ وَح ْی ْ ] (ع اِ)آواز که در مردم و غیر آنان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اشارت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کتابت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نبشته . (مهذب الاسماء). مکتوب . (اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). نامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). رساله . (اقرب الموارد). || هرچه به دیگری فرستی و اندازی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هرآنچه کسی به دیگری فرستد و بدان القاء کند هرچه باشد. (ناظم الاطباء). || پیغام . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || سخن پوشیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کلام خفی . الهام . (دهار). سخن پنهان . (مهذب الاسماء). سخن نرم . (غیاث اللغات ). اعلام در خفا. (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون ). || پیغام خدا. (غیاث اللغات ). پیغام خدا و الهام . (ناظم الاطباء). || هرچیز که به دیگری کنی تا بداند چگونه است و سپس غلبه یافته است بر آنچه که خداوند به پیمبران خود القاء میکند. (از المنجد) (اقرب الموارد). || آنچه از جانب خدای تعالی به سوی انبیاء القاء شود. (ناظم الاطباء). هرچه از کلام یا نبشته یا پیغام یا اشاره که به دیگری القاء و تفهیم کنی وحی نامیده میشود و در اصطلاح شرع کلام خداوند است که بر پیغمبر نازل میگردد. وحی بر دو قسم است وحی ظاهر،وحی باطن . اما وحی ظاهر بر سه گونه است اول آنچه برزبان فرشته رود و پیغمبر آن را شنود قرآن از این قبیل است . دوم آنچه واضح گردد به اشاره ٔ فرشته بدون آنکه بیان و کلام در میان باشد چنانکه پیغمبر فرمود، روح القدس نفث فی روعی و سوم الهام ، و تمام این اقسام بطور مطلق حجت است به خلاف الهام اولیاء که بر دیگران حجت نیست و وحی باطن آنچه به وسیله ٔ رأی و اجتهاد حاصل میگردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی .

فردوسی .


من چه کردم اگر بدان جاهل
نفرستاد وحی رب الناس .

ناصرخسرو.


بریده شد پس از آن وحی ششصد و سی سال
سیاه شد همه عالم ز کفر و از کافر.

ناصرخسرو.


پس از تحصیل دین از هفت مردان
پس از تنزیل وحی از هفت قرا.

خاقانی .


مفخر اول البشر مهدی آخرالزمان
وحی به جانش آمده آیت عدل گستری .

خاقانی .


- وحی آمدن ؛ از جانب خداوند الهام شدن :
وحی آمدسوی موسی از خدا
بنده ٔ ما را چرا کردی جدا.

مولوی .


در آنوقت وحی از جلیل الصفات
بیامد به عیسی علیه الصلوة.

سعدی .


- وحی آوردن ؛ پیغام آوردن . الهام آوردن :
گفتارشان بدان وبه گفتار کار کن
تا از خدای عزوجل وحیت آورند.

ناصرخسرو.


- وحی پرداز :
گفتم ای جبریل عصمت گفتم ای هدهدخبر
وحی پردازی عفی اﷲ ملک بخشی مرحبا.

خاقانی .


غم چه باشد چون ضمیر وحی پرداز مرا
فر مدحش آیت معجزنمایی می دهد.

خاقانی .


- وحی گزار :
چون علی کآینه نگاه کند
دو علی بین بعلم وحی گزار.

خاقانی .


- وحی مانند :
گر کلید خاطرش نشکستی اندر قفل غم
از خزانه ٔ غیب لطفش وحی مانند آمدی .

خاقانی .


- وحی مُنزَل ؛ عبارت از قرآن مجید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
|| (مص ) در دل افکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در دل انداختن چیزی . الهام کردن . (اقرب الموارد). || شتابی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتاب کردن . (اقرب الموارد). || فرستادن . (منتهی الارب ) المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || اشاره کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و فعل آن از باب ضرب است . (منتهی الارب ). || نبشتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). نوشتن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سخن پنهان کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). || ذبح کردن گوسفند را به سرعت . (اقرب الموارد).

وحی . [ وُ حی ی ] (ع اِ) ج ِ وَحْی ْ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به وحی شود.


وحی. [ وَح ْی ْ ] ( ع اِ )آواز که در مردم و غیر آنان باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || اشارت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کتابت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نبشته. ( مهذب الاسماء ). مکتوب. ( اقرب الموارد )( ناظم الاطباء ). نامه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). رساله. ( اقرب الموارد ). || هرچه به دیگری فرستی و اندازی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هرآنچه کسی به دیگری فرستد و بدان القاء کند هرچه باشد. ( ناظم الاطباء ). || پیغام. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). || سخن پوشیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کلام خفی. الهام. ( دهار ). سخن پنهان. ( مهذب الاسماء ). سخن نرم. ( غیاث اللغات ). اعلام در خفا. ( اقرب الموارد ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || پیغام خدا. ( غیاث اللغات ). پیغام خدا و الهام. ( ناظم الاطباء ). || هرچیز که به دیگری کنی تا بداند چگونه است و سپس غلبه یافته است بر آنچه که خداوند به پیمبران خود القاء میکند. ( از المنجد ) ( اقرب الموارد ). || آنچه از جانب خدای تعالی به سوی انبیاء القاء شود. ( ناظم الاطباء ). هرچه از کلام یا نبشته یا پیغام یا اشاره که به دیگری القاء و تفهیم کنی وحی نامیده میشود و در اصطلاح شرع کلام خداوند است که بر پیغمبر نازل میگردد. وحی بر دو قسم است وحی ظاهر،وحی باطن. اما وحی ظاهر بر سه گونه است اول آنچه برزبان فرشته رود و پیغمبر آن را شنود قرآن از این قبیل است. دوم آنچه واضح گردد به اشاره فرشته بدون آنکه بیان و کلام در میان باشد چنانکه پیغمبر فرمود، روح القدس نفث فی روعی و سوم الهام ، و تمام این اقسام بطور مطلق حجت است به خلاف الهام اولیاء که بر دیگران حجت نیست و وحی باطن آنچه به وسیله رأی و اجتهاد حاصل میگردد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی.
فردوسی.
من چه کردم اگر بدان جاهل
نفرستاد وحی رب الناس.
ناصرخسرو.
بریده شد پس از آن وحی ششصد و سی سال
سیاه شد همه عالم ز کفر و از کافر.
ناصرخسرو.
پس از تحصیل دین از هفت مردان
پس از تنزیل وحی از هفت قرا.
خاقانی.

فرهنگ عمید

۱. آنچه از جانب خداوند بر پیغمبران الهام شود.
۲. [قدیمی] آنچه از جانب غیرخدا به کسی الهام شود: وحی شیطان.
* وحی مُنزل: پیامی که از جانب خداوند به پیغمبر رسیده باشد.

۱. آنچه از جانب خداوند بر پیغمبران الهام شود.
۲. [قدیمی] آنچه از جانب غیرخدا به کسی الهام شود: وحی شیطان.
⟨ وحی مُنزل: پیامی که از جانب خداوند به پیغمبر رسیده باشد.


دانشنامه عمومی

ندای الهی، آوای آسمانی، سخنی که خداوند با پیامبران می گوید، ندای سماوی، آوای خداوندی، سخن خدا.


(پهلوی) وَخش.


وحی در لغت به هر نوع القای آگاهی نظیر اشاره، آواز، الهام، رؤیا، وسوسه، کتابت و... اطلاق می گردد. مخفیانه بودن و سرعت نیز در بعضی از استعمالات وحی لحاظ گشته است.
القا در قلب، یعنی شیوه الهام یا رویای صادقه.
سخن گفتن از آن سوی حجاب الهی با فرستادن جبرئیل.
در اصطلاح مفسران قرآن و دانشمندان علوم قرآنی، وحی ارتباطی معنوی است که برای پیامبران الهی، جهت دریافت پیام آسمانی از راه اتصال به غیب برقرار می شود. پیامبر، گیرنده ای است که پیام را به واسطه همین ارتباط و اتصال (وحی) دریافت می کند.در این ارتباط، گاه واسطه ای در کار است و گاهی بدون هیچ واسطه ای، انتقال پیام انجام می شود. این فرایند که در اصطلاح علم کلام، وحی تشریعی و رسالی نامیده می شود، مخصوص پیامبران است و با الهام و تحدیث تفاوت دارد. در دوره معاصر، این بحث مورد توجه متفکران قرار گرفته است و تحلیل های جدیدی از فرایند وحی ارائه شده است که بیشتر بر اساس تجربه دینی است.
وحی بر رسولان و پیامبران به دو گونه است:
وحی از نظر واژگان، به معنای اشاره سریع، پر سرعت و القای پنهانی مطلبی به دیگران آمده است.در اصطلاح دینی، ارتباطی معنوی بین شخص پیامبر با عالم غیب است و در آن، پیام خداوند به پیامبر منتقل می شود. نتیجه این فرایند، آگاهی قطعی ای است که از ناحیه خداوند، به برخی از انسان های برگزیده عطا می شود.

وحی (آلبوم). وحی (به انگلیسی: The Oracle) نام پنجمین آلبوم رسمی گروه هوی متال امریکایی گادسمک است. این آلبوم به تهیه کنندگی دیو فورتمن و سالی ارنا صورت گرفت. اولین تک آهنگ این آلبوم گریان همانند هرزه ای در تاریخ ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ منتشر شد.
سالی ارنا: آواز - ریتم گیتار - تهیه کننده
تونی رامبولا: لید گیتار
رابی مریل: بیس گیتار
شنون لارکین: درامز
دیو فورتمن: تهیه کننده
باب لودویگ: مسترینگ، میکس

وحی (ابهام زدایی). وحی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
وحی (آلبوم)
وحی (فیلم ۱۹۱۸)
وحی (فیلم ۱۹۲۴)
وحی (فیلم ۲۰۰۱)

وحی (فیلم ۱۹۱۸). «وحی» (انگلیسی: Revelation (1918 film)) یک فیلم است که در سال ۱۹۱۸ منتشر شد.

وحی (فیلم ۱۹۲۴). «وحی» (انگلیسی: Revelation (1924 film)) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی جورج دی. بیکر است که در سال ۱۹۲۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ویولا دانا، مونته بلو، و لو کودی اشاره کرد.
۲۳ ژوئن ۱۹۲۴ (۱۹۲۴-06-۲۳)

وحی (فیلم ۲۰۰۱). «وحی» (انگلیسی: Revelation) فیلمی بریتانیایی در سبک ترسناک است که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به درک جاکوبی، ران مودی، ترنس استامپ، اودو کیر و ورنون دوبتچف اشاره کرد.

دانشنامه آزاد فارسی

وَحی
(در لغت به معنای آگاهانیدن سریع و پنهانی) اصطلاحی در کلام به معنای ارسال پیام از سوی خداوند به پیامبران. در کتاب مقدس وحی عین فاعلیت خدایِ آفریدگارِ جهان در تاریخ بشر است و در کردار و گفتار پیامبران تجلی می یابد. مسیحیان عیسای مسیح را وحی غایی الهی می دانند. به اعتقاد مسلمانان کامل ترین و آخرین وحی الهی بر حضرت محمد (ص) نازل و در قرآن ضبط شده است. قرآن وحی به پیامبران را سه گونه معرّفی می کند (۵۱، شوری): ۱. بدون واسطه میان خداوند و پیامبر؛ ۲. با واسطۀ فرشتۀ وحی؛ ۳. از پشت حجاب مانند درخت طور که موسی (ع) سخن خدارا از ناحیۀ آن می شنید. دو نوع اخیر، وحی با واسطه و نوع اوّل وحی بدون واسطه است. وحی در واقع نوعی سخن گفتن آسمانی (غیر مادی) است که با درک و شعور ویژه ای غیر از حس و تفکر عقلی حاصل می شود. این موهبت تنها در برخی از افراد تحقق می یابد که همان پیامبرانند. وحی خطاپذیر نیست (جن، ۲۸) و معرفتی یقینی و تردیدناپذیر است. آنچه قرآن دربارۀ کیفیت وحی خود گفته این است که وحی این کتاب آسمانی به صورت سخن گفتن خداوند با پیامبر اکرم (ص) بوده و آن حضرت با تمام وجود خود، نه تنها با گوش، سخن خدا را دریافت کرده است (نجم، ۱۲). نیز از آیات قرآن استفاده می شود که نوع سخن گفتن خداوند در مورد قرآن یا بخشی از آن از نوع دوم، یعنی به وسیلۀ فرشته وحی که جبرئیل و روح امین است، بوده است. در قرآن وحی به معانی گوناگون به کار رفته است: ۱. الهام فطری به انسان (قصص، ۷؛ طه، ۳۸)؛ ۲. غریزه ای که در حیوانات هست (نحل، ۶۸)؛ ۳. فرمان به جماد (زلزال، ۵)؛ ۴. خبردادن (آل عمران، ۴۴)؛ ۵. امرکردن (انفال، ۱۲)؛ ۶. اشارۀ سریع رمزی (مریم، ۱۱)؛ ۷. وسوسه (انعام، ۱۲؛ ۱۲۱)؛ ۸. رؤیا (شوری، ۵۱)؛ ۹. قرآن (نجم، ۵۳؛ انبیاء، ۴۵). هنگام نزول وحی بر پیامبر (ص)، به ویژه در دوره های آغازین نزول وحی، حالت های گوناگونی مانند لرزیدن، حالتی شبیه بیهوشی، عرق کردن بسیار به او دست می داده است و پس از پایان هر نوبت، وحی را به صورت کلمات بر زبان می آورد و بر کاتبان املا می کرد. حقیقت وحی بر ما مجهول است و تنها برخی از آثار آن را که از آن جمله قرآن مجید است، و پاره ای از اوصاف آن را که از راه نبوت به ما رسیده، می شناسیم و ممکن است اوصاف و خواص و شعب دیگری داشته باشد که برای ما توضیح داده نشده و بر ما روشن نیست. از این رو، وحی را «شعور مرموز» نامیده اند. علامه طباطبایی کتابی به همین نام دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «وحی به معنای اشاره سریع است و به همین جهت به کارهای سریع وحی گفته می شود و به سخنان رمزی و آمیخته با کنایه که با سرعت رد و بدل می گردد نیز این واژه اطلاق می گردد که گاه با اشاره و گاه با کتابت حاصل می شود. سپس به معارف الهیه که به انبیاء و اولیاء القاء می گردد واژه وحی اطلاق شده است». یکی از مسایل مهم در مبحث نبوت مساله وحی است؛ وحی، بیانگر طریق ارتباط پیامبران با جهان غیب و راه دریافت دین و شریعت آسمانی است. در این جا، پس از واژه شناسی وحی و کاربردهای قرآنی آن، به بررسی ویژگی های وحی نبوت و دیدگاه هایی که در این باره مطرح شده است می پردازیم.
از آن چه لغت شناسان عرب در تعریف واژه وحی گفته اند، به دست می آید که دو نکته در این واژه ملحوظ است:۱. خفاء و پنهانی.۲. سرعت و تندی.زیرا ابن فارس در این باره گفته است: «وحی، تعلیم پنهانی است» و راغب اصفهانی گفته است: «وحی، اشاره سریع است، و به همین جهت به آن چه با رمز و اشاره بیان می شود، وحی می گویند.» بنابراین، نتیجه می گیریم که واژه وحی در لغت عبارت است از نوعی آموزش و القای معنا به دیگری، به صورت سریع و نا آشکار.
وحی در اصطلاح
معنای اصطلاحی: وحی اصطلاحی ارتباطی معنوی است که برای پیامبران الهی جهت دریافت پیام آسمانی از راه اتصال با عالم غیب برقرار می شود. پیامبر گیرنده ای است که پیام را به واسطه همین ارتباط و اتصال از فرستنده آن؛ یعنی خداوند، دریافت می کند و جز او هیچ کس شایستگی و توان چنین دریافتی را ندارد. به گفته مرحوم علامه طباطبائی: «وحی یک نوع سخن گفتن آسمانی است که از راه حسّ و تفکر عقلی درک نمی شود، بلکه درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد به مشیت الهی پیدا می شود و دستورات غیبی را که از حس و عقل پنهان است از وحی و تعلیم الهی دریافت می کند».
انواع وحی بر پیامبران
۱.القاء معنا و مقصود بر قلب پیامبر بدون واسطه فرشته وحی.۲. سخن گفتن با پیامبر از پس پرده مانند داستان شجره طور که موسی (علیه السلام) سخن خدا را از ناحیه درخت می شنید.۳. القاء امری به فرشته وحی تا او وحی الهی را از جانب خداوند بی کم و کاست به یکی از انبیاء ابلاغ نماید.
کاربردهای قرآنی وحی
...

پیشنهاد کاربران

وَحی
این واژه ای پارسی است و از واژه ی کهن وای و وایو که به پارسی امروز : باد شده است گرفته شده و این نام فرشته ای بوده که مانند باد پیام یا رَسُل را می رسانده است ، میتوان آن را به چهر : وَهی نوشت.

تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش

فرهش، الهام الهی

وحی دو نوع است ؛ یکی اوهامی و دیگری حقیقی. اولی در خرد یا عقل محض بعضی افراد انسانی در بخش تولید اوهامات ایجاد می شود و در آن بخش مفاهیم و موجوداتی به الهام می رسند که به نظر صاحبان چنین الهاماتی حقیقت محض تصور می شوند. این نوع وحی خاص و ویژه انبیاء است که در بر گیرنده پیام و وعده پاداش های بهشتی برای موئمنینی که چشم و گوش بسته و تنها از طریق تقلید و نقل قول به رسالت و نبوّت آنان شهادت دهند و وعده عذاب های جهنمی برای کسانی که موئمن هستند اما از دادن شهادت دروغین معذورند. وحی نوع دوم خاص و ویژه دانشمندان علوم طبیعی و تجربی است که با استفاده از قوای ادراکی فهم و عقل عملی منجر به کشف بعضی از قوانین حاکم بر طبیعت گردیده است که چیز غریبی نیستند غیر از تصمیمات خداوند. کاربرد صحیح این قوانین در قالب اختراعات مفید به انسان کمک می کند که به سعادت دنیوی برسد که به اصطلاح اندیشمندان دینی مقدمه سعادت اُخروی می باشد. به عنوان مثال یک گروه انسانی که بتواند نیروی باد را به انرژی برق تبدیل نماید و محیط زیست را از این طریق سالم نگه دارد، این گروه انسانی معنا و مفهوم وحی حقیقی را دریافت و درک نموده و در طول خواست و اراده و تصمیمات خداوند عمل می کند. در عوض یک گروه انسانی دیگر که حتا یک دوچرخه را هم نمی تواند تولید کند، به وحی نوع اول یعنی وحی اوهامی چسبیده و گرد و خاک های کلامی در مقابل چشم و گوش مردم عام راه می اندازد که فضا را گرد آلود نماید تا بتواند با توسل به امداد های غیبی و وعده پیاده نمودن قوانین الاهی چند صبای دیگر به سردمداری ادامه دهد.

چند مثال در جهت تشخیص و تمایز بین وحی های اوهامی و حقیقی:
الف - پیام دینی که طبق آن خداوند در باغ بهشت آدم را از گل آفرید و از دَم خود در کالبد او زندگی دمید ( یا از روح خود در او دمید ) ، یک وحی اوهامی می باشد و در طول کلام خداوند نمی باشد. در عوض نظریه علمی تکاملی داروین در علم زیست شناسی که به انسان می آموزد: خداوند متعال کلیه افراد انسانی و موجودات زنده را از تک سلولی ها و از راه تکامل آفریده است، وحی حقیقی و در طول کلام خداوند محسوب می شود.
ب - پیام باور دینی بر اینکه کره زمین در مرکز جهان قرار دارد و خورشید و ستارگان و سیارات دور آن می چرخند و توسط ارسطو و بطلمیوس هم بیان گشته است، یک وحی اوهامی بوده و مخالف حقیقت و واقعیت و کلام خداست. در عوض، نظریه مرکزیت روشن که توسط کوپرنیک به صورت " خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار دارد و کره زمین و دیگر سیارات منظومه بهمراه اقمار یا ماه هایشان دور آن می چرخند " یک وحی حقیقی و منطبق بر واقعیت و همسو و هم آهنگ با کلام خداوند می باشد.
پ - این پیام دینی که برطبق آن خداوند یک جهان را از عدم و نیستی و ظرف شش روز آفریده است، یک وحی اوهامی و مخالف حقیقت و واقعیت بوده و در طول کلام خداوند قرار ندارد. همچنین نظریه هاوکینگ دانشمند فقید انگلیسی که جهان بطور خود بخود در دل عدم و نیستی ایجاد شده است یک وحی اوهامی می باشد. در عوض این پیام که بر طبق آن خداوند متعال نه تنها یک جهان بلکه جهان های بیشمار و همسان را از هستی و وجود نامتناهی ؛ بیکران و بینهایت خویش آفریده است، میتواند یک وحی حقیقی و موافق کلام الاهی محسوب شود.
ت - پیام باور دینی که بر طبق آن هفت آسمان بطور همزمان و به شکل محیط و محاط یا طبقه بر طبقه وجود دارند و یک کره زمین در مرکز آنها قرار دارد، یک وحی اوهامی محسوب می شود و ابلاغ کلام خداوند به گوش سر انسان نمی باشد. در عوض این پیام که بر طبق آن، هفت آسمان و هفت زمین از طریق وقوع مه بانگ های هفتگانه و بیشمار در دو جهت نزولی و صعودی براثر نوسانات متوالی انقباض و انبساط هستی ها و وجود های کلی ؛ محدود و متناهی ؛ همسان و بیشمار در چهارچوب ثابت و پایدار فضا ها یا مکان های سه بعدی مجرد و مطلق با محیط های مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر در چهارچوب طرح مطلق و تغییر ناپذیر آفرینش و بر اساس مفاد ثابت و پایدار آن، پشت سر هم آفریده می شوند و به ظهور می رسند، میتواند یک وحی حقیقی و انعکاس مستقیم کلام خداوند در باطن و فهم و عقل ناچیز یک فرد انسانی ( این حقیر ) محسوب شود.
ث - اگر جمیع انبیاء دوباره زنده شوند و گرد هم آیند و بخواهند از طرُق گوناگون این حقیر را قانع نمایند که خداوند متعال آنان را جهت هدایت بشر انتخاب و اعزام نموده است، هرگز موفق نخواهند شد که این حقیر را قانع نمایند.
ج - پیام باور دینی که زندگی دنیوی تنها یک بار اتفاق می افتد و با برپایی قیامت و رستاخیز یا برانگیخته شدن مردگان از قبور به پایان خواهد رسید و پس از آن حیات دنیوی به دوحیات بهشتی و جهنمی تقسیم خواهد شد، یک وحی اوهامی بوده و مخالف کلام خداوند. در عوض این پیام که کلیه افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی به شکل " یا مرد و یا زن " نبوده بلکه پنج تا و همچنین تنها دارای یک من یا یک خود و یا یک نفس نبوده بلکه ده تا و تا زمانیکه این سرنوشت جنسی هرکدام در حیات های دنیوی جاری و ساری نشوند و تا زمانیکه خویشتن های دهگانه ( به زبان عربی : نفوس عشره ) کلیه اسماء و صفات الهی را در طول سفر بین دو سرحد نهایت نقصان و نهایت کمال در قالب زندگی های بیشمار دنیوی تجربه نکنند، سَفَر آفرینش به پایان نخواهد رسید، میتواند یک وحی حقیقی باشد و در طول کلام خداوند محسوب شود.

با عرض سلام و تقدیم احترام.
اگر شناخت وحی و چگونگی نزول و دریافت آن بنا بر اعتراف بعضی از متفکرین و اندیشمندان سرشناس دینی از توان قوای ادراکی فهم و عقل محدود و دنیوی انسان خارج می باشد، پس چرا علارغم چنین عجز و ناتوانی، خود آنان محتوای معارف وحیانی ( محتوای کتب به اصطلاح آسمانی ) را حقایق مطلق می پندارند؟ چرا این حضرات در عمل در جهت مخالف اعتراف خود حرکت می کنند ؟ این حضرات از کجا مطمئن اند و یقین دارند که خداوند در قالب آتش یک درخت سبز در کوه سینا با موسا سخن گفته است؟ از کجا مطمئن اند و یقین دارند که ایسا پسر سرور یا پدر آسمانی است؟ از کجا مطمئن اند و یقین دارند که محمد رسول خداست و به امر الله از طریق جبرئیل ظرف 23 سال محتوای قرآن را طریق گوش سر دریافت نموده است؟ این حضرات باید علت و دلیل اطمینان و یقین خودرا در پیشگاه پیروان این ادیان به روشنی بیان دارند و خود و آنان را بیشتر از این در این ظلمت و جهل علاج ناپذیر نگه ندارند.
در پایان باور این حقیر مثل باور دو تا از کامنت گذاران گرامی این سایت ، براین است که وحی بر دو نوع می باشد؛ یکی حقیقی و دیگری اوهامی. شناخت و دانش علمی از نوع حقیقی می باشند و معرفت دینی از نوع اوهامی.


کلمات دیگر: