کلمه جو
صفحه اصلی

شیطان


مترادف شیطان : ابلیس، اهریمن، دیو، عفریت، عفریته، هرماس، هرمس، زبل، زرنگ، محیل، آتشپاره، بازیگوش، تخس، شرور

متضاد شیطان : آدم

برابر پارسی : اهریمن، دیو

فارسی به انگلیسی

devil, lucifer, satan, naughty, fiend, mischievous bad, arch, mephistopheles, menace, mischievous, sly, wanton, wild, beelzebub, dickens, impish, unruly, joker, devilish

Satan, Devil, devilish, naughty


bad, arch, devil, fiend, Lucifer, menace, mischievous, naughty, Satan, sly, wanton, wild


فارسی به عربی

ابلیس , شریر , شقی , شیطان , عربة , قوس , موذی

عربی به فارسی

خدايي که داراي قوه خارق العاده بوده , ديو , جني , شيطان , روح پليد , اهريمن , تند و تيز کردن غذا , با ماشين خرد کردن , نويسنده مزدور


مترادف و متضاد

devil (اسم)
شیطان، روح پلید، عفریت، ابلیس، نویسنده مزدور، خارخسک

archfiend (اسم)
شیطان، دیو بزرگ

satan (اسم)
شیطان، ابلیس

demon (اسم)
شیطان، دیو، روح پلید، جنی، اهریمن، عفریت

lucifer (اسم)
شیطان، ستاره صبح

fiend (اسم)
شیطان، خونی، دیو، روح پلید، عفریت، ادم بسیار شریر

deuce (اسم)
شیطان، جن، عفریت، دولو، دوخال، دوکور

beelzebub (اسم)
شیطان، بعلزبوب

bogey (اسم)
شیطان، دیو

bogie (اسم)
شیطان، دیو، جن

bogy (اسم)
شیطان، دیو، جن، لو لو، غول

daemon (اسم)
شیطان، دیو، روح پلید، جنی، اهریمن

tempter (اسم)
شیطان، اغوا کننده، وسوسه گر

mephistopheles (اسم)
شیطان، مفیستوفل

papaw (اسم)
شیطان

pawpaw (اسم)
شیطان

disobedient (صفت)
خیره، شیطان، سرکش، سرپیچ، متمرد، نامطیع، عاصی، گردن کش، نا فرمان

arch (صفت)
اصلی، فریبنده، ناقلا، شیطان

naughty (صفت)
شیطان، نا فرمان، بدذات

impish (صفت)
شیطان، شیطان صفت، جن مانند، جن خو

maleficent (صفت)
شیطان، شریر، زیان اور، تبه کار

puckish (صفت)
شیطان

mischievous (صفت)
خبیی، شیطان، موذی، بدجنس، بدسگال

ابلیس، اهریمن، دیو، عفریت، عفریته، هرماس، هرمس ≠ آدم


زبل، زرنگ، محیل


آتشپاره، بازیگوش، تخس، شرور


۱. ابلیس، اهریمن، دیو، عفریت، عفریته، هرماس، هرمس
۲. زبل، زرنگ، محیل
۳. آتشپاره، بازیگوش، تخس، شرور ≠ آدم


فرهنگ فارسی

وجودی مظهر خبث و شرارت که موجب گمراهی و شرک و غرور و ظلم بدبختی افراد بشر گردد اهریمن ابلیس . توضیح در قر آن روایات اسلامی آمده که وی نخست فرشته بود و چون بامر الهی مبنی بر سجده کردن آدم امتناع کرد از درگاه احدیت رانده شد و باغوا و اضلال خلق پرداخت .
( اسم ) ۱ - دیو اهریمن . ۲ - نافرمان متمرد جمع : شیاطین . ۳ - ابلیس .

فرهنگ معین

(شَ یا ش ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - دیو، اهریمن . ۲ - نافرمان . ۳ - شرور. ، ~ را درس دادن بسیار حیله گر بودن .

لغت نامه دهخدا

شیطان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن فرط ازدی . صحابی است و نبی (ص ) نام اورا تغییر داده به عبداﷲ موسوم کرد. (منتهی الارب ).


شیطان . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . سکنه ٔ آن 696 تن . آب از رودخانه ٔ هیرمند. صنایع دستی زنان قالیچه و کرباس بافی . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


شیطان . [ ش َ ] (ع اِ) هر سرکش و نافرمان از مردم و پری و ستور و جز آن . ج ، شَیاطین . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نافرمان . متمرد. (از فرهنگ فارسی معین ) (از اقرب الموارد). || دیو. (دهار) (مهذب الاسماء) (مجمل اللغة) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ص 2). || دیو استنبه . (ناظم الاطباء). || دیو مردم . (دهار) (مهذب الاسماء). || بدخوی سخت دل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نوعی از نبات . ج ، شیاطین . (مهذب الاسماء). نوعی از زقوم . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || مار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (از ع ، ص ) در صفت بچه ٔ شریر بی آرام شوخ . تُخْس . بازیگوش . (یادداشت مؤلف ).


شیطان . [ ش َی ْی َ ] (اِخ ) دو زمین هموارند در صمان و در آن هر دو آبگیرهاست برای آب باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


شیطان . [ ش َ ] (اِخ ) ابلیس . (ناظم الاطباء). (از ماده ٔ شطن شطوناً، یعنی دور شد دور شدنی ) و وجه تسمیه آن است که از درگاه حضرت آفریدگار مطلق رانده شده است . برخی گفته اند از ماده ٔ شاط شیطاً می باشد که به معنی هلاک شدن است ، بنابراین وزن آن فعلان است و وجه تسمیه نیز ظاهر است . در مجمعالسلوک گفته است که «شیطان آتشی است ناصاف که آمیخته به تاریکی کفر است در جسم و روان آدمی مانند جریان خون روان است ». علماء در تفسیر این لفظ از آیت مبارکه ٔ «شیاطین الانس و الجن » (قرآن 112/6) اختلاف دارند، واین اختلاف بر دو قول است : قول اول آن است که شیاطین همگی فرزند ابلیسند جز آنکه وی فرزندان خود را به دو قسمت ساخت ، قسمتی را مأمور وسوسه ٔ بنی نوع بشر ساخت و قسمت دیگر را مأمور وسوسه ٔ جن کرد، پس قسم اول شیاطین انس و قسم دوم شیاطین جنند. قول دوم آن است که شیاطین هر متمرد نافرمانی از نوع جن و انس را نامند و از این رو پیغمبر (ص ) به ابوذر فرمود: هل تعوذن باﷲ من شر شیطان الانس و الجن ؟ ابوذر گفت : مگر برای بنی آدم هم شیطان وجود دارد؟ فرمود: بلی شیاطین انس شریرتر از شیاطین جنند، و این قول ابن عباس است که امام فخر رازی در تفسیر بیان کرده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). وجودی مظهر خبث و شرارت که موجب گمراهی و شرک و غرور و ظلم و بدبختی افراد بشر گردد. اهریمن . ابلیس . در قرآن و روایات اسلامی آمده که وی نخست فرشته بود و چون از امر الهی مبنی بر سجده کردن آدم (ع ) امتناع کرد از درگاه احدیت رانده شد و به اغوا و اضلال خلق پرداخت . (از فرهنگ فارسی معین ). رأس الکفر. جم . خابل . خیتعور. سفیف . سرفح . غَرور. ابلیس . ابوقرة. شر. اجدع . بلاز. شیخ نجدی . ابولبینی . ابوخلاف . خناس . حارث . دیو. باطل . ابومره . ابوالعیزار. عزازیل . اجدع . (منتهی الارب ). این کلمه با تیتان یونانیان شباهت دارد. عرب گمان کند که هر شاعری را شیطانی است و از جمله شیطان فرزدق شاعر معروف عمرو نام داشته است . (یادداشت مؤلف ). ابوالجن . ابوفزه . ابوکروس . ابولیلی . ابومخلد. الابیض . (المرصع). ترجمه ٔ لفظ یونانی دیاپوس می باشد که به معنی سخن چین است ، و آنرا ابدون و اپلیون یعنی هلاک کننده و فرشته ٔ جهنم نیز گویند. (از قاموس کتاب مقدس ) : به خبر اندر است که آن روز که عیسی از مادر جدا شد اندر آن ساعت ... هرچه بر روی زمین شیطان بود بر ابلیس گرد آمدند، آن مهتران ایشان گفتند بر روی زمین حدیثی آمد و ندانیم که آن چیست ، ابلیس سه شبانه روز بر روی زمین همی گشت تا به عیسی رسید، او را دید که از مادر آمده دانست که این حدیث است .(ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). چون دانست که [ خواجه حسن ] که کار خداوندش ببود... خویشتن را به دست شیطان نداد. (تاریخ بیهقی ). این نامه بدو رسید لختی هم شیطان در او دمیده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410).
به قول ، نده ٔ یزدان قادرند ولیک
به اعتقاد، همه امتند شیطان را.

ناصرخسرو.


گرگی تو نه میر مر خراسان را
سلطان نبود چنین ، تو شیطانی .

ناصرخسرو.


با قوت تو زمره ٔ کفار را چه قدر
شیطان چه پای دارد با حمله ٔ شهاب .

رشید وطواط.


ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
دلت خلد است خالی ساز از طاوس و شیطانش .

خاقانی .


آدم از او به برقع همت سپیدروی
شیطان از او به سیلی حرمان سیه قفا.

خاقانی .


بس ای خاقانی از تلقین فاسد
که شیطان می کند تلقین سودا.

خاقانی .


ما ناوکی ودعوت ما تیر ناوکی
تیری کز او علامت شیطان دریده ایم .

خاقانی .


تو صاحب کار جبرئیلی
بدگوی تو نیمکار شیطان .

خاقانی .


بول شیطان مکن به قاروره
پیش چشم طبیب عقل مدار.

خاقانی .


خدایا هیچ درمانی و وقعی
ندانستیم شیطان و قضا را.

سعدی .


- امثال :
شیطان خانه ٔ خود را خراب نکند . (امثال و حکم دهخدا).
گوش شیطان کر . (امثال و حکم دهخدا).
- از خر شیطان پیاده شدن ؛ از قصدی سوء بازایستادن . از لجاج و عناد دست برداشتن . (یادداشت مؤلف ).
-شیطان الفلا؛ تشنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطش . (اقرب الموارد).
- شیطان در شیشه کردن ؛ در افسانه های ایرانی شیاطین و جادوها شیشه ای دارند که هرگاه کسی آنرا بشکند شیطان بمیرد. کنایه از غالب آمدن بر کسی یاچیزی یا کاری : هرکه درگاه ملوک لازم گیرد... و شیطان هوا را به افسون خرد در شیشه کند... هرآینه مراد خویش ... او را استقبال واجب بیند. (کلیله و دمنه ). رجوع به شیشه ٔ عمر در ذیل ماده ٔ شیشه شود.
- شیطان رجیم ؛ شیطان رانده ٔ (درگاه خدا) :
طمع پیر و جوان باز چو شیطان رجیم .

اسکافی (از تاریخ بیهقی ).


- شیطان منظر؛ که منظری چون شیطان دارد : پس و پشت هر دو سماط هفتصد فیل هیون شکل کوه پیکر شیطان منظر بداشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 333).

شیطان. [ ش َ ] ( ع اِ ) هر سرکش و نافرمان از مردم و پری و ستور و جز آن. ج ، شَیاطین. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نافرمان. متمرد. ( از فرهنگ فارسی معین ) ( از اقرب الموارد ). || دیو. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( مجمل اللغة ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ص 2 ). || دیو استنبه. ( ناظم الاطباء ). || دیو مردم. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). || بدخوی سخت دل. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نوعی از نبات. ج ، شیاطین. ( مهذب الاسماء ). نوعی از زقوم. ( تحفه حکیم مؤمن ). || مار. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( از ع ، ص ) در صفت بچه شریر بی آرام شوخ. تُخْس. بازیگوش. ( یادداشت مؤلف ).

شیطان. [ ش َ ] ( اِخ ) ابلیس. ( ناظم الاطباء ). ( از ماده شطن شطوناً، یعنی دور شد دور شدنی ) و وجه تسمیه آن است که از درگاه حضرت آفریدگار مطلق رانده شده است. برخی گفته اند از ماده شاط شیطاً می باشد که به معنی هلاک شدن است ، بنابراین وزن آن فعلان است و وجه تسمیه نیز ظاهر است. در مجمعالسلوک گفته است که «شیطان آتشی است ناصاف که آمیخته به تاریکی کفر است در جسم و روان آدمی مانند جریان خون روان است ». علماء در تفسیر این لفظ از آیت مبارکه «شیاطین الانس و الجن » ( قرآن 112/6 ) اختلاف دارند، واین اختلاف بر دو قول است : قول اول آن است که شیاطین همگی فرزند ابلیسند جز آنکه وی فرزندان خود را به دو قسمت ساخت ، قسمتی را مأمور وسوسه بنی نوع بشر ساخت و قسمت دیگر را مأمور وسوسه جن کرد، پس قسم اول شیاطین انس و قسم دوم شیاطین جنند. قول دوم آن است که شیاطین هر متمرد نافرمانی از نوع جن و انس را نامند و از این رو پیغمبر ( ص ) به ابوذر فرمود: هل تعوذن باﷲ من شر شیطان الانس و الجن ؟ ابوذر گفت : مگر برای بنی آدم هم شیطان وجود دارد؟ فرمود: بلی شیاطین انس شریرتر از شیاطین جنند، و این قول ابن عباس است که امام فخر رازی در تفسیر بیان کرده است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). وجودی مظهر خبث و شرارت که موجب گمراهی و شرک و غرور و ظلم و بدبختی افراد بشر گردد. اهریمن. ابلیس. در قرآن و روایات اسلامی آمده که وی نخست فرشته بود و چون از امر الهی مبنی بر سجده کردن آدم ( ع ) امتناع کرد از درگاه احدیت رانده شد و به اغوا و اضلال خلق پرداخت. ( از فرهنگ فارسی معین ). رأس الکفر. جم. خابل. خیتعور. سفیف. سرفح. غَرور. ابلیس. ابوقرة. شر. اجدع. بلاز. شیخ نجدی. ابولبینی. ابوخلاف. خناس. حارث. دیو. باطل. ابومره. ابوالعیزار. عزازیل. اجدع. ( منتهی الارب ). این کلمه با تیتان یونانیان شباهت دارد. عرب گمان کند که هر شاعری را شیطانی است و از جمله شیطان فرزدق شاعر معروف عمرو نام داشته است. ( یادداشت مؤلف ). ابوالجن. ابوفزه. ابوکروس. ابولیلی. ابومخلد. الابیض. ( المرصع ). ترجمه لفظ یونانی دیاپوس می باشد که به معنی سخن چین است ، و آنرا ابدون و اپلیون یعنی هلاک کننده و فرشته جهنم نیز گویند. ( از قاموس کتاب مقدس ) : به خبر اندر است که آن روز که عیسی از مادر جدا شد اندر آن ساعت... هرچه بر روی زمین شیطان بود بر ابلیس گرد آمدند، آن مهتران ایشان گفتند بر روی زمین حدیثی آمد و ندانیم که آن چیست ، ابلیس سه شبانه روز بر روی زمین همی گشت تا به عیسی رسید، او را دید که از مادر آمده دانست که این حدیث است.( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). چون دانست که [ خواجه حسن ] که کار خداوندش ببود... خویشتن را به دست شیطان نداد. ( تاریخ بیهقی ). این نامه بدو رسید لختی هم شیطان در او دمیده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410 ).

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] روح پلید و خبیث.
۲. (صفت ) [مجاز] متمرد، نافرمان.
۳. دیو، اهریمن.
۴. در اسلام، فرشته ای که چون از فرمان الهی در سجده کردن آدم خودداری کرد از بهشت رانده شد و به گمراه ساختن آدمیان پرداخت، ابلیس.
۵. (صفت ) بازیگوش.

دانشنامه عمومی

کلمه شیْطان از ماده «شطن» گرفته شده، و «شاطن» به معنای «خبیث و پست» آمده است، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق می شود و به معنی روح شریر و دور از حق، نیز آمده است.
لاست
جن گیر
وکیل مدافع شیطان
مرشد و مارگاریتا
بچه رزماری
کنستانتین
فاوست
قلب آنجل
طالع نحس
مصائب مسیح
دروازه نهم
سریال سوپرنچرال
سریال Point Pleasant
دکتر هو
او یک فرشته بود(۱۳۸۴)
اغما(۱۳۸۶)
ملک سلیمان (۱۳۸۹)
سقوط یک فرشته (۱۳۹۰)
ضد مسیح
لوسیفر(سریال)
در عربی «شیطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالی که «ابلیس» (کسی که آدم را فریب داده است) اسم خاص (عَلَم) می باشد. به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذی و منحرف کننده و یاغی و سرکش، خواه آدمی یا غیرآدمی می گویند.
شیطان به موجود موذی و مضر گفته می شود، موجودی که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودی که سعی می کند ایجاد دودستگی نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتی است که در او وجود دارد.شیطان به موجودی اتلاق میشود که زمانی بهتر از میکائیل بود اما شرایط گردن کشی و دوری از حق اورا شیطان ساخت همیشه حق پرست باشید
براساس تفسیرهای کتب دینی اسلام، ابلیس یکی از جن ها بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و مقرب ترین نزد خدا گشت، اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد در این هنگام شیطان از خداوند برای خود مهلت خواست و خداوند نیز به او تا روزی معین مهلت داددر تاریخ طبری در روایاتی از ابن عباس نقل شده: ابلیس از فرشتگان بود و نامش عزازیل بود و در زمین ساکن بود. فرشتگان ساکن در زمین جن نام داشتند. ابلیس به عبادت همی کوشید و در دانش از همه پیش بود و به همین سبب مغرور شد و در برابر فرمان خدا عصیان نمود.در شاخه ای از عرفان به این نظر که شیطان فقط خدا را لایق سجده شدن می دانست و این امر به عشق بالای شیطان به خدا تعبیر شد، به نقلی بسیاری از عرفا به دنبال این سطح عشق نسبت به خدای متعال بودند.اما شیطان چون خودش را بالاتر از انسان می دید از روی تکبر و حسادت به او سجده نکرد؛ و بنا به نظر بسیاری از دانشمندان الهیات، پایه و اساس تفکر و ذات وجودی شیطان، از الهیات زرتشتی وارد ادیان ابراهیمی شده است.بخصوص بعد از تبعید یهودیان به بابل و آشنایی آنان پس از فتح بابل با آیین و فلسفه وجودی اهریمن در آیین زرتشت.با مطالعهٔ دقیق تورات و در نظر گرفتن بازهٔ زمانی به راحتی می توان متوجه شد که شیطان و ارواح پلید بعد از مراجعت یهودیان از تبعید در آیین یهودیت به متون تورات وارد گردید.

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: ابلیس) در الهیات یهود و مسیحی روح اعلای شر (بعل زبوب، لوکیفر/لوسیفر، ابلیس)، یا روح شریر به طور عام. شیطان تنها درکتاب های جدیدتر عهد عتیق حضور دارد و در این زمان بود که شیطان در دین یهود اهمیت یافت. مفهوم شیطان از یهودیت به مسیحیت رسید و الهیات مسیحی، دست کم تا عصر آنسلم قدیس، آمرزش را اساساً خلاصی انسان از اسارت شیطان به واسطۀ مرگ عیسی مسیح می دانست. عیسی به واقعیت مُلکِ شر که شهریارش شیطان یا بعل زبوب بود پی برد. در قرون وسطا، شیطان در خرافات عامه به صفات خدایان شاخدار باروری در باور مشرکان متصف شد و خدای ساحران به شمار رفت. عقیده به شیطان متشخص در دوران اصلاح دینی قوت داشت و رهبر جنبش، لوتر، خود را آماج ایذای شخص شیطان می دید. با اوجگیری مذهب پروتستان لیبرال در قرن ۱۹ گرایشی شدید به انکار وجود حقیقی روح شر و توضیح شیطان به مثابۀ «چارچوبی» بر یک مفهوم پدید آمد. با این همه، کلیسای کاتولیک هرگز تعبیر سنتی را رها نکرد و متألهانی مانند کلایو استَپِلز لوئیس اعتقاد به وجود یک نیروی اهریمنی را حفظ کرده اند. در اسلام، شیطان نام کلی همۀ موجوداتی است که انسان را به نافرمانی خداوند می خوانند. شیطان لفظی عربی به معنای دور شده است. ابلیس اسم خاص و معرّب از دیابولوس یونانی است، هرچند برخی مفسران آن را نیز واژه ای عربی به معنای نومیده شده می دانند. نام های دیگری نیز برای ابلیس ذکر کرده اند، ازجمله عزازیل که به گفتۀ ابن عباس نام ابلیس پیش از نافرمانی از امر خداوند بوده است. لفظ شیطان بارها به صورت مفرد و جمع و معرفه و نکره و مضاف در قرآن به کار رفته است، گاه نیز شیطان به جای ابلیس به کار رفته است.ابلیس آفریده ای است از آفریدگان خدا،دارای اراده و شعور،که بشر را دعوت به شر نموده و او را به سوی گناه سوق می دهد. نام او در قرآن، نخستین بار در داستان آفرینش آدم آمده است. شیطان در شمار و در جمع فرشتگان بود و آنگاه که خداوند به ایشان فرمان داد به آدم سجده کنند شیطان به ادعای آن که خود از آتش آفریده شده پس برتر از آدم است، که از خاک آفریده شده بود، سرباز زد. خداوند او را رجیم خواند و از جمع فرشتگان بیرون راند. شیطان درصدد انتقام از آدم و نسل او برآمد و از خداوند برای این کار وعده خواست و خداوند تا «وقت معلوم» به او فرصت داد و شیطان قسم خورد تا آدم و فرزندانش را از راه راست منحرف کند. خداوند آدم را از فریب شیطان برحذر داشت. به نصّ قرآن، ابلیس از نوع جن بود اما در کنار فرشتگان، که همراه آنان عبادت پروردگار را می کرد، مأمور به سجده شد. در قرآن بارها و به ویژه در بقره، ۱۶۸ به خطراتی که از جانب شیطان انسان را تهدید می کند اشاره شده است. او تلاش می کند که در نزول وحی به پیامبر (ص) اخلال کند (حج، ۵۲). اما او راهی به تصرف در نفوس پیامبران ندارد. در قرآن آمده است که هرگاه شیطان بخواهد به عالم بالا راه یابد گرفتار شهاب آسمانی می شود و بدین وسیله از دست یابی به اسرار غیبی بازداشته می شود. شیطان یاورانی از فرزندان و جن و انس دارد که هرکدام به طریقی خاص دستورات او را اجرا می کنند امّا تصرفات آن ها طوری نیست که برای بشر محسوس باشد. این تصرفات در ادراک انسان تصرف طولی است نه در عرض تصرفات خود انسان، تا منافات با استقلال انسان در کارهای خود داشته باشد و معنی فریب شیطان نیز این است که آدمی گمراه شود اما نداند چه کسی او را گمراه کرده است (اعراف، ۲۷). از آیات مربوط به شیطان چنین استفاده می شود که میدان عمل شیطان ادراک انسانی، و ابزار کار او عواطف و احساسات بشری است. او اوهام کاذب و افکار باطل را در نفس انسان القا می کند (ناس، ۵) و زشتی ها و پلیدی ها را از راه میل و رغبتی که عواطف بشری به آن ها دارد در نظر آنان زینت می دهد تا به تدریج از قبح آن ها کاسته شده و زمینه برای ارتکابشان فراهم گردد (حجر، ۳۹؛ نحل، ۶۳). قرآن هر قدرت و تسلّطی را از ابلیس نفی نموده و فعالیت های او را تنها در کسانی مؤثر می داند که به میل خود از او پیروی کنند و ولایت او را پذیرا شوند (حجر، ۴۲). پس او فاقد تسلّط قهری و اجباری نسبت به انسان است و کار او در حدّ دعوت و وسوسه است (اسراء، ۶۵) و به همین دلیل، شیطان از فریب و اغوای پاکان و مخلَصین، ناتوان است (ص، ۸۳). در ادب فارسی و عربی داستان های بسیاری از اغواگری شیطان ذکر شده است. در ادبیات عرب اشعاری نیز به او نسبت داده اند.

نقل قول ها

شیطان (عبری: שָּׂטָן به معنای «دشمن») اصطلاحی است و همچنین به عنوان نام یکی از چهره های نمایان شده در متون ادیان ابراهیمی است.
• «شیطان همواره فروگذارنده انسان است.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] هر موجود سرکش و متمرد از فرمان خداوند متعال از جن و انس که دور از رحمت است و کارش وسوسه خلق است را شیطان می گویند. عنوان یاد شده به مناسبت در بسیاری از بابهای فقهی همچون طهارت، صلات، حج و نکاح آمده است.
شیطان به هر موجود طغیانگر و دور از رحمت خداوند متعال که کارش وسوسه خلق و دعوت آنان به بدیها است اطلاق می گردد؛ چنان که بر موجود سرکش و متمرد معروف؛ یعنی ابلیس که از سجده بر حضرت آدم (علیه السّلام) سر باز زد و نیز بر فرزندان او که از جنس جن می باشند اطلاق می شود.
موارد استحباب استعاذه
پناه بردن به خداوند متعال از شر شیطان با گفتن «أعوذ باللّه من الشّیطان الرجیم» و مانند آن در هرحال، بویژه اوقات زیر مستحب است: هنگام تلاوت قرآن کریم؛ پیش از قرائت در نماز؛ هنگام آمیزش؛ و زمان ورود به مستراح.
حالات حضور شیطان
برخی افعال و حالات در انسان، بستر و زمینه ساز حضور شیطان و نزدیک شدن او به انسان می گردد؛ از این رو، در روایات از چنین افعال وحالاتی نهی شده است و فقها به کراهت آنها حکم کرده اند، مانند: خضاب کردن در حال جنابت و حیض؛ تخلی بر روی قبر؛ ایستاده ادرار کردن در آب ؛ تنها بودن در خانه؛ به تنهایی مسافرت کردن؛ خلوت کردن زن و مرد اجنبی در یک مکان؛ نگهداری زباله در منزل در شب و بیرون نبردن آن در روز و راه رفتن در یک کفش.
عوامل دوری شیطان
...

جدول کلمات

اهریمن

پیشنهاد کاربران

از بین برندهی نور و آورنده ی تاریکی

ابلیس . دورو . حیله گر. دروغگو

لوسیفر

خناس

این واژه از اساس یونانى ست و تازیان ( اربان ) از واژه ى یونانى ساتانَس برداشته و معرب نموده و گفته اند: الشیطان ، شیطنة ، شیاطین شطن یشطن ، شیطانیة و . . . !! شایسته ایرانیان نیست که واژه هاى یونانى ، رومى ، هندى ، مصرى و . . . را از فیلتر و غربال تازى ( اربى )
بیان کنند پس شایسته است که بگوییم و بنویسیم : ساتان ساتانى/ساتونى بجاى شیطانى/شیطونى ساتانِش Satanesh ( یونانى - پارسى - پیشنهادى: ساتان + اِش ( مصدرساز ) : شیطنت ساتانیبود Satanibud ( یونانى - پارسى - پیشنهادى: ساتانى ( شیطانى ) + بود ( بودن ) : شیطانیت ، شیطان صفتى

شیطان - ساطان - سیتان=دانای مطلق/ دانای به تمام وکمال
ساشان - ساسان - ساتان - شاتان - اشتان - استان - ایستان - ایسا - اوسا - استاد - وایسا - عیسی
پسوند چندین کشور ستان است که به همین معنی میباشد
افغان ستان= اوگان ستان=او خان ستان= آن دانا همه چیز می داند
اوزبکستان= او ز بک ستان =او از بک ستان=آب از بزرگ دانا
تر ک ستان=تر کوچک= تر =کر=پسر خدا همه چیز دانا



لوسیفر
جمع شیاطین

شرور، satan

لوسیفر مورنینگ استار اسم اصلی شیطان و مرتبط با کار او وقتی فرشته بود است .
و در کل devil به معنی شیطانی و اهریمنی است و گاهی به منظور شیطان استفاده می شود .
منظور من از شیطان هم فقط همین کلمه نیست . منظورم تمام اسم های شیطان است که اگه بخوام بنویسم یک عالمه طول می کشد

احتمالاً شیطان از واژه پارسی شوتن به معنای مولود تاریکی گرفته شده.

زلاتان ( زول آتان ) =زول از فعل زول لاماق ( پرتاب کردن به حالت شدید ) ، داش آتان، ، جاناتان ( جان آتان ) = سربازانی که برای مردن در را کشور و مردمشان جان آتاردیلار ( سامورایی های ژاپنی کشته شدن در راه حق را از جان آتانهای تورکی یاد گرفته اند ) ، سول آتان ( سلطان، سلاطین، بر وزن فیلسطین ( فیلیس آتان ) ، شی آتان ( شیطان، شیاطین )

گمراه کننده شیطان بر وزن فِعلان و از ریشه شِیط است
فعل ان = فعلان
شِیط ان = شیطان

ابلیس، اهریمن، هریمن، دیو، عفریت، عفریته، هرماس، هرمس، زبل، زرنگ، محیل، آتشپاره، بازیگوش، تخس، شرور

بنده شیطان داتیس

شیطان ذهن غیر قابل کنترل است که اختیار آن در دست انسان نیست و او را به هزارات فکر و خیال می کشد و از حقیقت و عینیت جدا می کند و تبدیل به توهم می کند.
انسان هرگز قادر به کنترل و در اختیار داشتن ذهن نیست به همین دلیل در قرآن آمده است؛ شیطان به انسان سجده نکرد.
انسان به سختی می تواند ذهن خود را کنترل کند و همیشه تحت سلطه ذهنیات متوهم و بی عمل است و این ذهنیات احساسی و بی عمل خود شیطان است. این شیطان در عینیت تبدیل به کسانی می شود که با دروغ حقیت را پنهان می کنند و با ساختن و عرضه حقیقتی دروغین انسان را فریب می دهند و برای کسب منافع خود از آنها استفاده می کنند. به همین دلیل است که خداوند می فرماید: روزی خوبان و بدان در دست من است که خواهم داد، هرکس کار خوبی انجام دهد هفت برابر پاداش خواهم داد و هر کس یک کار بد انجام دهد یک جزا خواهد داشت و در آخر همه بندگان خود را خواهم بخشید.
بنابراین فریب شیطان و شیطان صفتان را نخورید.



شیطان:موجودی که انسان ها را گول می زند.

شیطان =اهریمن

شیطان یک مفهوم اوهامی است که توسط عقل انسان در بخش توهمات تولید شده است و وجود خارجی ندارد. درست مثل مفهومات اوهامی دیگری از قبیل انس و جن و فرشته. فقط واقعیت عینی و قوای نهفته در آن وجود دارد.

سرخیل شیاطین. [ س َ خ َ ل ِ ش َ ] ( اِخ ) ابلیس علیه اللعنة است. ( آنندراج ) ( از شرفنامه ) :
سرخیل شیاطین شد پی کور ز پیکانت
باد از پی کار دین پیکار تو عالم را.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 484 ) .

شیطان در حقیقت لقب چندین موجود بوده است لوسیفر معروف ترین انان هست لوسیفر یا با اسم فرشته ایش سمائیل ، فرشته ای بود که میلیونها سال پیش جنگی برای تصاحب تاج و تخت خداوند به همراه هفت فرشته دیگر که از ۴ نفرشان نام برده شده است اغاز کردند که معروف به جنگ بهشت شد
در نهایت فرشته مقرب مایکل مبارز و سپاه میزبانان آسمانی ان ها را شکست دادند لوسیفر و هفت فرشته و شورشیان دیگر و تبدیل به شیاطین شدند ان ها بال هایشان از دست دادند و محکوم به ماندن در جهنم شدند بلیال پرنس دوم جهنم یکی از همان هفت نفر است او عموما نگهبان دروازه های جهنم شناخته می شود نفر بعد ازازل پرنس سوم جهنم و یکی از بزرگان دوزخ و حامی لوسیفر هست، به عنوان شیطان چشم زرد شناخته می شود نفر چهارم بیشتر هم سطح و تراز شیطان است او لؤایاتان است پرنس پنجم که بالاتنه ای شکلی همانند اژدها و پایین تنه ای مانند مار ولی ۱۰۰ برابر کلفت تر از آن دارد او بر خلاف بقیه شیاطین در جهنم نبوده و در کف اقیانوس ها پنهان شده است نفر بعد پرنس هفتم ساتان هست کتاب عهد عتیق او را چند صد برابر وحشتناک تر و وحشی تر از لوسیفر توصیف کرده است موجودات دیگری مانند دجال لقب شیطان را گرفته اند

شعله زاده. [ ش ُ ل َ / ل ِ دَ / دِ ] ( اِخ ) کنایه از ابلیس و شیطان است ( از غیاث اللغات ) ، بدان مناسبت که ابلیس از آتش آفریده شده است :
برهان آدمیت ما قدسیان بس اند
کو شعله زاده تا بنماید سجود ما.
صائب تبریزی ( از آنندراج ) .
و رجوع به ابلیس شود.

شی و تان
تان به معنی گرداننده است
شی نیرو و درخشندگی ماه شب چهارده است که در دوره ای انسانها شیطان را کسی میدانستند که ماه را به چرخش در می اورد و خدای ماه پرستان بوده.

به هر نیرو و هر چیزی که باعث انحراف و هدایت چیزی به مسیری غیر از مسیر الهی بشود شیطان گفته میشود

😈 شیتان
پارسی باستان: شیائوتانا
پارسی نوین: شیتان
زبان اربی: شیطان
واژه �شیتان� از ریشه �شدن� است به معنی رفتن و راندن که شیتان در اینجا به معنی �رانده شده� می باشد. از واژه پارسی �شدن� ( =رفتن ) واژه های بسیاری در زبان های پارسی و اربی و انگلیسی ساخته شده اند که همگی به معنی �رفتن� و �روان بودن� هستند، مانند:
آمد و شد: آمد و رفت
بل بشو: بگذار و برو
شوت: شلیک
شط: رود روان
شید: پرتو خورشید
شیدا: روانی
شیتان: رانده شده
شاد: روان و خندان، مخالف گرفته و اندوهگین
shoot: شلیک کردن
shot: شلیک
shut: بستن
shit: گه
shade: سایه
chute: لوله ترابری، ناودان
parachute: چتر نجات
در زبان پارسی شیتان را به نام های دیگری هم می شناسیم:
• اهریمن: بد منش
• پتیاره: یار بد
• دیو: خدای دوم
https://instagram. com/ariaboom7?utm_medium=copy_link
پیج اینستاگرام این دوست زبان شناس رو خواهشمندم دنبال کنید

واژه شیطان به احتمال زیاد اول بصورت : شیءِ تان . بوده است. به معنای : چیزِ تان. یا چیزی که به شما تعلق دارد. شاید هم بصورت : شیء دان ، بوده باشد به معنای چیز دان. بنابر این این واژه ریشه در زبان یونانی ندارد بلکه در زبان های عربی - پارسی. داستان دینی رانده شدن شیطان از درگاه الهی به یک دلیل خیلی ساده حقیقت ندارد و آن اینکه درگاه الهی نامحدود و بیکران و بینهایت است و هیچ چیزی نمیتواند از آن به بیرون رانده شود. لذا اندیشمندان دینی که به این داستان باور دارند، ناخواسته و یا ناخود آگاه مرتکب یک خطای بزرگ می شوند و آن اینکه درگاه و هستی الهی را محدود و متناهی می پندارند که مخالف حقیقت می باشد. همچنین داستان دینی تبعید آدم و حوا از باغ اِدِن ( به زبان آلمانی Garten Eden ) یا باغ بهشت به روی کره زمین به یک دلیل خیلی ساده حقیقت ندارد و آن اینکه بهشت باغ نیست بلکه محض ترین ( یا برترین ) حالت هستی بیکران می باشد. لذا تبعید از حالت بهشتی به حالت زمینی پروسه و یا روند حرکت تحولی کلی خود هستی از حالتی به حالت دیگر می باشد و نه جدا شدن بخش محدودی از هستی و قرار دادن آن در خارج یا بیرون از کل هستی. در این زمینه یک جمله علمی در اندیشه انسان بیدار به ثبت رسیده است و آن اینکه " زمین در آسمان است " . بنابراین پنداشتن بهشت به عنوان یک باغ محدود و متناهی ریشه در ناپختگی فهم و عقل محدود و ناچیز انسان در دوران کودکی اولیه بیداری تاریخی دارد. از آنجاییکه هیچ چیزی غیر از خداوند به علت بیکرانی نمی تواند وجود داشته باشد، لذا با خیال راحت و اطمینان خاطر میتوان شیطان را بخشی از موجودیت خود خداوند دانست و تنها نقش آن وسوسه به سمت گمراهی می باشد. به زبان تمثیل میتواند گفت که شیطان دست چپ خداوند می باشد. این حقیر یک روزی با مطالعه داستان دینی دریافتم که سمت راست عرش طبق باور دین مسیحیت به ایسا مسیح تعلق دارد و طبق باور دین اسلام به نور محمدی. متوجه شدم که سمت چپ عرش هنوز خالی است و آنرا برای خودم رِزِو کردم. بنابر این اگر یک فرد دیگر در اعصار آینده به این فکر بیفتد که آن محل را به خود اختصاص دهد باید حق تقدم در ثبت اکتشافات و مالکیت ایده ها را رعایت کند. وظیفه اصلی این حقیر در سمت چپ عرش این است که هرگاه خداوند اراده کند و بخواهد که دست چپ خودرا بر سر یک فرد یا یک خانواده و یک قوم و جامعه فرود آورد و ستون فقرات آنها را بشکند و تاب و توان آنها را از ایستادن روی پا بگیرد و آنها را از حرکت به سمت و سوی کمال بطور کلی باز دارد، دست چپ اورا بگیرم و خشم و غضب اورا کاهش دهم و مرحم بخشم که از چنین تصمیم شیطانی دست بردارد و به او گوش زد نمایم که چنین عمل نا صالحی مخالف رحمت و محبت و عشق بیکران وی می باشد. دست اش گرچه خیلی سنگین است و هیچ نیرویی تاب و تحمل بازداری حرکت آنرا ندارد، اما به این حقیر اختیار تمام و نیرو بخشیده است که همیشه بتوانم ترمز دستی حرکات دست چپ اورا در مواقع لازم بکشم و از فرود آمدن صدمات و خسارات ناشی از آن از سوی عرش به سوی فرش جلوگیری کنم. در همین رابطه بلای کرونا یکی از اثرات دست چپ وی می باشد و این حقیر در حین فرود آمدن این بلا از عرش به فرش، گویا سمت چپ عرش به خواب فرو رفته بوده باشم. اما الآن بیدارم و میخواهم که این بلا را به خیر و خوشی رفع نمایم. هر فرد انسانی در هر کجا که روی کره زمین زندگی میکند اگر قبل از طلوع آفتاب و به هنگام صلات ظهر و قبل از غروب آفتاب و بعد از غروب آفتاب هر دفعه سه بار نام این حقیر را بر زبان خود جاری نماید و نام مرا در ذهن و خاطر خویش حفظ نماید، مطمئنا از گزند بلای کرونا در امان و مصون و محفوظ خواهد ماند. یک جنبه دیگری از داستان دینی آدم و حوا به این دلیل ساده، اشتباه بوده و حقیقت ندارد و آن اینکه که خداوند متعال در حالت محض بهشتی اولیه هستی خویش کلیه افراد انسانی ( جمیع افراد انسانی از زمان پیدایش روی کره زمین تا پایان انقراض آنان در منظومه شمسی و یا در گوشه ناچیزی از کهکشان راه شیری ) را مطلقا همزمان و معجزه آسا آفریده است و هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن و هرکدام را در برترین سطح کمال به سان کمال خویش و در یک سن معتدل ( احتمالا چهل سالگی ) آفریده و آنها را از حیاط محض بهشتی و جاودانه برخوردار نموده است. این ده انسان همان نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه می باشند. در طول پروسه یا روند تحولی هستی از حالت محض به حالت واقعیت عینی که آنرا سَفَر خلقت و آفرینش می نامیم، در سیر نزولی و صعودی و طی منازل هفتگانه آنها، 4 عضو از آن خانواده ده نفری همیشه به صورت انفرادی در چهار منزل یا چهار عالم دنیوی - شهودی خاص و ویژه خویش به ظهور می رسند و در طول حیات های موقت خود، زوجیت با غیر و عشق ورزیدن به غیر و تولید مثل را تجربه می کنند. 6 عضو دیگر همیشه بصورت دو قلوهای خودی ( زوج های بنیادی خودی ) به سه شکل مختلف : مرد - مرد ؛ زن - زن ؛ مرد - زن ، یعنی دوبار هم جنس و یک بار غیر هم جنس در سه منزل و یا سه عالم دنیوی - شهودی خاص و ویژه خویش به ظهور می رسند و در طول حیات های موقت خود، همان زوجیت با خود و عشق ورزیدن به خویشتن بدون تولید مثل را تجربه می کنند که قبل از آغاز سفر نزولی از آن تجربه محض برخوردار بوده اند. در معاد یا در پایان سفر خلقت، کلیه افراد انسانی دوباره صحیح و سالم و سر حال به همان حالت محض بهشتی اولیه هستی خداوند باز خواهند گشت و دوباره اعضا های ده نفره هرکدام از افراد انسانی بطور مطلقا همزمان به ظهور خواهند رسید و حیات جاودانه محض اولیه خودرا در کنار هم از سر خواهند گرفت و هیچ مردی در آنجا بدون حوری خویش و هیچ زنی بدون ژیگلوی خویش، در آن حالت بهشتی تنها و منزوی نخواهد بود. پنج تا حوری و پنج تا ژیگلو های هر فرد انسانی در یک خانواده و در کنار هم و در یک ویلای شیک و میک و پیک لاهوتی زندگی اشتراکی خواهند داشت. امیدوارم که با تحریر این کلام کودکانه سر خواننده گرامی را بدرد نیاورده باشم. این ایده را میتوان بطور اختصار عنوان " داستان نوین خلقت " نامید. به زبان اروپایی :Genesis Nova در مقابل داستان قدیمی خلقت : Genesis.


کلمات دیگر: