ابن عباس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ابن عباس . [ اِ ن ُ ع َب ْ با ] (اِخ ) عبداﷲبن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف ، مکنی به ابوالعباس . مولد او مکه ٔ مکرمه ، به شعب ابی طالب ، آنگاه که مسلمین و بنی هاشم بدانجا محصور بودند (سه سال پیش از هجرت ).مادرش لبابه بنت حارث و حارث پسرعم رسول اکرم صلوات اﷲعلیه است و با اینکه هنگام رحلت آن حضرت کودکی سیزده ساله بود احادیث بسیار بدو نسبت کنند. او به سال 27 هَ .ق . با عبداﷲبن ابی سرح بغزای افریقیه شد و در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با آن حضرت به عراق رفت و در جنگ صفین حاضر بود و سپس حکومت بصره بوی مفوض گردید و پیش از شهادت علی علیه السلام از عراق بطائف هجرت کرد و تا زمان مرگ (68 هَ .ق .) بدانجا ببود. خلفای عباسی از نسل او باشند، و نیز گفته اندابن عباس به سال 49 هَ .ق . با ابوایوب انصاری به معیت یزیدبن معاویه بغزای روم رفت و او اکبر اولاد پدرخویش بوده و عبیداﷲ و فضل و قثم و معبد برادران او باشند. و چون ابن عباس مطلق گویند منصرف به عبداﷲ باشد. و کتاب تفسیری نیز به عبداﷲبن عباس نسبت کنند.
ابن عباس . [ اِ ن ُع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به ابوالقاسم الزهراوی شود.
ابن عباس. [ اِ ن ُع َب ْ با ] ( اِخ ) رجوع به ابوالقاسم الزهراوی شود.
دانشنامه اسلامی
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب ، مکنا به ابوالعباس، سه سال پیش از هجرت هنگام حضور مسلمانان و بنی هاشم و از جمله عباس و خانواده اش، در شعب ابی طالب زاده شد.
انساب الاشراف، احمد بن یحیی بلاذری، ج۴، ص۱.
عبدالله بن عباس به سال ۶۸ق. در تبعیدگاهش در طائف حالی که بینایی خود را از دست داده بود، درگذشت
انساب الاشراف، احمد بن یحیی بلاذری، ج۴، ص۵۳.
درباره ایمان آوردن والدینش اختلاف است. گفته اند: پدرش عباس پیش از هجرت ایمان آورد و ایمان خود را کتمان کرد
الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۱۰.
...
در تاریخ ولادت وی اختلاف است، ولی مشهور این است که ابن عباس سه سال قبل از هجرت در شعب ابی طالب به دنیا آمد.
ابن اثیر می نویسد: «هنگام ولادت ابن عباس، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سقّ ابن عباس را با آب دهان خویش برداشت».
ذهبی می نویسد: «عبدالله بن عباس بیش از سی ماه همراه پیامبر بوده است».
طبق نقل های تاریخی، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در مورد عبدالله بن عباس دعای خیر فرمود؛ چنانچه در کتب حدیثی و تاریخی آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله به ابن عباس فرمود: «اللهم علّمه الحکمةَ». در جای دیگر چنین فرمود: «الّلهمّ بارِکْ فیه وانْشُرْ مِنْه».
همچنین نقل شده پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دست مبارک خود را بر سر ابن عباس گذارده و فرمود: «اللهم اَعْطِهِ الحکمة و عَلِّمْهُ التأویل».
ابن عباس از چهره های فروزان جهان علم و دانش به شمار می رفت، به ویژه مهارت وی در تفسیر و تاویل قرآن، شهره آفاق بود تا جایی که او را «ترجمان القرآن» «به معنای بازگوکننده آن چه در قرآن نهفته است.» می گفتند، چون آنچه را به تفسیر و تاویل قرآن مرتبط بود می دانست.او تربیت یافته مکتب مولا امیر مؤمنان (علیه السّلام) شمرده می شد و در رتبه علمی به جایی رسید که امیرمؤمنان درباره او گفت: «گویا از پس پرده رقیق (نازک) به حقایق غیبی می نگرد».
انصاری قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۵.
وی در شعب ابوطالب سه سال قبل از هجرت به دنیا آمد. پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله) خود، کام او را برداشت و تربیت او را عهده دار شد و برایش دعای خیر فرمود.او در دامن پیامبر بزرگ شد و پس از وفات رسول خدا (صلّی اللّه علیه وآله) ملازم و همراه همیشگی خاندان نبوت بود، امام امیر مؤمنان (علیه السّلام) او را پروراند و نیکو تربیت نمود؛ از این رو یکی از فدائیان میدان محبت و ولایت امام (علیه السّلام) بود. از او با سندی صحیح روایت شده که گفت: «آنچه از دست مایه تفسیری اندوخته ام از معدن فیض علی (علیه السّلام) بوده است».
انصاری قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۵.
البته این سخن در رابطه با اساس و پایه های اصلی تفسیر است، چرا که وی به در خانه هر یک از اصحاب پیامبر که گمان می رفت نزد او دانشی باشد می رفت و در تحصیل علم از هیچ کوششی هر چند مشقت بار فروگذار نکرد. وقتی به در خانه آنان می رفت، اگر در حال استراحت بودند، انتظار می کشید تا بیدار شوند و گاه می شد که سوزش بادهای گرم و سوزان را در این راه بر خود هموار می ساخت و برای برخاستن آنان هرگز اقدامی نمی نمود و انتظار می کشید تا خود بر طبق عادت همیشگی از خواب بیدار شوند، آنگاه هر چه می خواست از آنان می پرسید. با این شیوه آنچه از دانش را که در ایام حیات پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله) به علت کمی سن از دست داده بود جبران می کرد. به طاووس گفتند: «چرا ملازمت این خردسال یعنی ابن عباس را که کم سن ترین صحابه است برگزیده ای و بزرگسالان را رها ساخته ای؟ گفت: من هفتاد نفر از صحابه را دیده ام که هر گاه درباره موضوعی میان خود اختلاف می کردند قول ابن عباس را بر می گزیدند!».از عبیداللّه بن علی بن ابورافع نقل شده است که گفت: «ابن عباس نزد پدربزرگم ابورافع می آمد و از او درباره رفتار و سیره پیامبر سؤال می کرد و کسی را همراه خود داشت که گفته های پدربزرگم را می نگاشت».
قول علمای خاصه درباره ابن عباس
...
در روایت دیگری از وی همین ویژگی ها را با بیانی رسا شرح می دهد: پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله) فرمود: «قرآن بر چهار بخش نازل شده: ۱. آیه های مربوط به حلال و حرام که از هیچ کس در ندانستن آن عذری پذیرفته نیست، ۲. آیاتی که عرب به یاری زبان خود درک می کند، ۳. آیاتی که دانشمندان توانایی تفسیر آن را دارند، ۴. آیه های متشابه (مبهمی) که جز پروردگار از تفسیر آن آگاهی ندارد».
طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۲۶.
و نیز آیه های متشابهی (مبهمی) وجود دارد که جز خداوند هیچ فردی به مفاهیم حقیقی آن آگاهی ندارد؛ این گروه خود دو قسم است:۱. حروف مقطعه در آغاز سوره ها که چون رمزهایی بین خدا و پیامبر است و از بندگان، جز پیامبر و خاندان برگزیده اش که آنان هم از طریق پیامبر آموخته اند، دیگر کسی از آن اطلاع ندارد.۲. آیه های متشابه -در مقابل آیه های محکم- که تاویل درست آن را جز خداوند و ثابت قدمان در علم (پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله) و عالمانی که از چشمه سار دانش پیامبر شربت گوارای علم را نوشیده اند) کسی از آن آگاه نیست؛ لذا علم به آن نیز ویژه خداوند و بندگان برگزیده اوست.
در روایتی از ابن عباس ویژگی های تفسیر را با بیانی رسا شرح می دهد: پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله) فرمود: «قرآن بر چهار بخش نازل شده: ۱. آیه های مربوط به حلال و حرام که از هیچ کس در ندانستن آن عذری پذیرفته نیست، ۲. آیاتی که عرب به یاری زبان خود درک می کند، ۳. آیاتی که دانشمندان توانایی تفسیر آن را دارند، ۴. آیه های متشابه (مبهمی) که جز پروردگار از تفسیر آن آگاهی ندارد».
طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱، ص۲۶.
در پرتو تقسیم چهار بخشی که بدان اشاره شد، امکان دستیابی به مبانی تفسیری که ابن عباس بر آن ها در تفسیر گسترده خویش تکیه نموده است فراهم می شود:
← فهم مقاصد قرآن
شاید گسترده ترین اثری که از ابن عباس در مهارت وی در شناخت لغت و اشعار عرب بر جای مانده است، مجموعه مسایلی است که نافع بن ازرق خارجی «نافع بن ازرق حنفی حروری، سرکرده گروه «ازارقه» از فرقه خوارج است که آراء و مذهبشان بدو منتهی می گردد. وی به سال ۶۵ درگذشت.» از ابن عباس پرسیده است. وی نزد ابن عباس آمد و از او سؤالاتی -نه در پی دانایی که از روی لج بازی و عناد- پرسید. او زبان عربی را نیک می دانست و رییس و دانای قوم خود بود. در صدد مطرح ساختن مذهب خود تلاش می کرد تا شاید بر مثل ابن عباس چیره گردد.این ماجرا آن گونه که سیوطی در «الاتقان» آورده است چندان قابل باور نیست؛ گویا زیادتی یا تحریفی در آن رخ داده است، ولی در هر حال شیوه ابن عباس را در تفسیر قرآن روشن می سازد و مهارت ادبی والای وی را گواهی می دهد.سیوطی می گوید: «تاکنون موارد زیادی از استشهاد ابن عباس به اشعار را هنگام توضیح واژه های مشکل قرآن نقل کردیم که طولانی ترین آنها، مسائل ابن ازرق است».سپس تمام آن مسائل را به نقل از کتاب «الوقف» ابن انباری و «المعجم الکبیر» طبرانی در «الاتقان»
سیوطی، جلال الدین، الاتقان، ج۲، ص۸۸- ۵۶.
...