[ویکی فقه] لفظ اعراب در موارد متعددی در قرآن بیان شده است و معارفی را در ذیل آن آمده است.
اعراب جمع "عرب" است و "عرب" نام یکی از فرزندان حضرت اسماعیل نبی بود؛ و "عربی" منسوب به عرب، و " اعرابی" به افراد بادیه نشین گویند، هر چند در شهر باشند؛ بنابراین اعراب به ساکنان بادیه نشین اطلاق می گردد. به عبارتی مرد اعرابی به کسی گویند که در بیابان به دنبال آب و گیاه باشد؛ یعنی هر کس که ساکن روستاها و شهرهای عربی باشد، عرب گفته میشود؛ اما کسانی که در بادیه و صحرا سکونت داشته باشند، اعراب گویند.
از جمله مفاهیمی که در قرآن کریم به آن پرداخته شده، بیان مفهوم و ویژگیهای اعراب بادیه نشین هست. از منظر قرآن میتوان اعراب زمان پیامبر اسلام را به سه دسته تقسیم کرد: کسانی که به خدای تبارک ایمان داشته و از مال خود در راه خدا صدقه میدادند؛
گروه دیگر، آنان که ادعای ایمان داشتند، اما خداوند این ادعا را رد کرده و تنها آنها را مسلمان معرفی میکند؛
دسته ی سوم کسانی هستند که در زمرهی کفار و منافقین قلمداد میشوند؛ به همین علت مورد نفرین خداوند قرار گرفتند. با این وجود، اگر اعراب از گناهان خود توبه کنند و از دستورات رسول خدا اطاعت نمایند، مورد بخشش خدای متعال قرار گرفته و به پاداش اخروی دست می یابند.
← اعراب مؤمن در آیینه ی قرآن
در آیه ی فوق میان اسلام و ایمان تفاوت گذاشته شده است؛ چون دیانت داری مراتب می باشد؛ ایمان امری قلبی است که قوام آن به اخلاص بوده و فرد با عمق جان هر آنچه به رسول خدا وحی شده، تصدیق می کند، که نتیجه ی آن پذیرش دعوت خدا و رسول خداست؛ اما اسلام به اطاعت ظاهری و آوردن واجبات و اجتناب از محظورات اطلاق میگردد، هر چند به درجه ی ایمان نرسد.
در روایات وارده از اهل بیت عصمت –صلوات الله علیهم- نیز بر این معنا تاکید شده که نبی مکرم اسلام فرمودند: اسلام در ظاهر است و ایمان در قلب، که با دست مبارک به صدر سینه اشاره نمودند. در ایمان بجا آوردن عمل، شرط آن است؛ زیرا تمام ایمان را عمل تشکیل داده، و بدون عمل، ایمان معنا ندارد؛ أما إسلام یعنی داخل شدن در جرگه ی مسلمانان و خارج شدن از دشمنی با آنها، و شخص با گفتن شهادتین، بدون در نظر گرفتن حقیقتی که در قلبش است، مسلمان میشود. بنابراین هر مؤمنی، مسلمان است، اما هر مسلمانی مؤمن نیست.
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه ی فوق فرموند: هر کسی گمان کند، آنها (اعراب) ایمان آورده اند، دروغ گفته و هر که پندارد که آنها اسلام نیاورده اند، باز دروغ گفته است.
با توجه به بیان تفاوت میان اسلام و ایمان، با تشریح آیه ی دیگر این تفاوت بیشتر تبیین می شود:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْیرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِک هُمُ الصَّادِقُونَ»
«مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند، سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کرده اند؛ آنها راستگویانند.»
ایمان به خدا و رسولش در مؤمنین منحصر شده و صفات مذکور برای مؤمنان جامع و مانع میباشد؛ یعنی هر کس متصف به آن ویژگیها باشد، حقیقتاً مومن است، اما اگر فردی یکی از آن صفات بالا را دارا نباشد، در واقع مومن نیست و عبارت «ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا» بر این معنا دلالت میکند که آنها در حقیقت در ایمان خود شک نکرده و ایمان آنها ثابت و بدون تردید است. همچنین در آیه ی قبلی که در آن "اعراب" ادعای ایمان کرده بودند، و خداوند آن را نفی فرمود، بیان گر این معناست که آنها صرفاً مسلمان بوده و هنوز ایمان در قلوب آنها مستحکم نشده و مقامی را بالاتر از آنچه به آن اعتقاد داشتند، طلب میکردند، که قرآن کریم در تأدیب این دسته از اعراب فرمود:
«...وَ إِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَایَلِتْکمْ مِنْ أَعْمَالِکمْ شَیئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
«... و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی کند؛ خداوند، آمرزنده ی مهربان است.»
"لَایلِتْکمْ" یعنی چیزی از شما کم نمیشود؛ بنابراین اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، و با اخلاص عبادات را انجام دهید، و منت و طمع را از خود دور نمایید، خداوند از اعمال شما هیچ چیزی کم نمیکند؛ زیرا مغفرت و رحمت او برای بندگانی که اهل توبه باشند، بسیار گسترده است.
← اعراب کافر و منافق
۱. ↑ طباطبائی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم، ج ۹، ص۳۷۰.
...
[ویکی الکتاب] معنی
أَعْجَمِیٌّ: کسی که سخن گفتنش غیر عربی و غیر بلیغ است، چه اینکه اصلا عرب نباشد ، یا آنکه عرب باشد ولی لکنتی در زبانش باشد -کسی که نمی تواند درست صحبت کند (عجم به معنای غیر عرب است و عجمی کسی را
گویند که به غیر عرب منسوب باشد و اعجم کسی را گویند که زبانش لکنت باشد...
معنی
ءَأَعْجَمِیٌّ: غیر عربی - نامفهوم( اعجمی :کسی که سخن گفتنش غیر عربی و غیر بلیغ است، چه اینکه اصلا عرب نباشد ، یا آنکه عرب باشد ولی لکنتی در زبانش باشد -کسی که نمی تواند درست صحبت کند)
معنی
أَعْجَمِینَ: غیر عربها(جمع اعجمی :کسی که سخن گفتنش غیر عربی و غیر بلیغ است، چه اینکه اصلا عرب نباشد ، یا آنکه عرب باشد ولی لکنتی در زبانش باشد -کسی که نمی تواند درست صحبت کند)
معنی
تَّهْلُکَةِ: هلاکت (در لغت عرب هیچ مصدر دیگری به این وزن وجود ندارد )
معنی
ثَمُودَ: نام قوم حضرت صالح که از اقوام عرب بودند ودر سرزمین احقاف یمن زندگی می کردند
معنی
أَعْرَابِ: بادیه نشینها (کلمه اعراب در اصل جمع عرب است ، ولی در عبارت "ﭐلْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً " اسم شده برای عربهای بادیهنشین)
معنی
مَحْجُوراً: ممنوع شده با تحریم (حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده یعنی بر تو حرام است که متعرض من شوی ، چون ماه حرام است)
معنی
حِجْراً: هرچیزی که با تحریم ممنوع شده(حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده یعنی بر تو حرام است که متعرض من شوی ، چون ماه حرام است)
معنی
تَحِیدُ: مهیای فرار می شدی-در اندیشه فرار بودی(از مصدرحید به معنای عدول و برگشتن به عنوان فرار است . کسی که به منظور فرار دارد راه خود را کج میکند ، این حالت را عرب حید میگوید )
معنی
عُزَّیٰ: نام یکی ازبتهایی که معبود اعراب قبل از اسلام بوده است (لات و عزی و منات نام سه بت است که معبود عرب جاهلیت بودند و آنان را دختران خدا می دانستند و بت عزی نمادی از ستاره زهره بوده )
معنی
أَسْبَاطِ: فرزندان -نوه ها(اسباط جمع سبط به معنای پسر زاده و یا دختر زاده است ، و لیکن در بنی اسرائیل به معنای قوم خاصی بوده ، سبط در اصطلاح ایشان به منزله قبیله در نزد عرب است )
معنی
زَنجَبِیلاًَ: زنجبیل (در عرب مرسوم بوده که از زنجبیل استفاده عطر و بوی خوش میکردهاند ، و آن را در جام نوشیدنیها میریختند ، در این آیه شریفه 17 سوره مبارکه انسان به ابرار وعده داده که زنجبیل بهشتی را که پاکیزهتر و خوشبوتر است در جام شرابشان میریزند . )
معنی
زَّبَانِیَةَ: فرشتگان موکل بر آتش (زبانیة در کلام عرب به معنای پلیس است ودر سوره مبارکه علق معنایش این است که و ما به زودی پلیسهای موکل بر آتش را که فرشتگانی خشن و پر نیرو هستند صدا میزنیم ، آن وقت است که نصرت هیچ ناصری سودی به حال او نخواهد داشت )
معنی
جَهَنَّمُ: جهنّم - دوزخ (اسمی است از اسمای آتش آخرت . بعضی گفتهاند این لفظ از قول عرب که به چاه بسیار عمیق جهنام میگوید اخذ شده . بعضی دیگر گفتهاند که این کلمه لغتی است فارسی که در زبان عربی شایع شده است . )
معنی
یُبَتِّکُنَّ: حتما می شکافند(عرب جاهلیت را رسم بر این بود که گوش ماده شتری که پنج شکم زائیده باشد بحیره و شتری که به عنوان وفاء به عهد رها میکردند سائبه را میشکافتند تا اعلام کنند که این حیوان آزاد است و در نتیجه خوردن گوشت آن بر همه جایز است . )
تکرار در قرآن: ۲۲(بار)
(بر وزن عنق) جمع عروب یا عروبه است و آن زنی است که به شوهرش اظهار عشق و محبت کند . در مجمع فرموده: «منحننّات علی ازواجهنّ و متحبّبات الیهم» و به قولی عروب زنی است که با شوهر خود بازی کند و با او انس گیرد مثل انس عرب به کلام عربی رجوع شود به «ترب».
(بر وزن فرس) طائفهای از مردماند خلاف عجم. و عجم هر غیر عرب است از هر نژاد و قوم که بوده باشد. راغب گفته: عرب اولاد اسمعیلاند. جوهری گفته: عرب طائفهای از مردماند. به عرب شهرنشین گویند عربیّ و به عرب بادیهنشین گویند اعرابی، اعراب جمع عرب نیست بلکه عرب اسم جنس است در شعر صحیح جمع اعراب اعاریب آمده. در مفردات گوید: اعراب در اصل جمع عرب است سپس به عربهای بادیهنشین اسم شده. دانشمندان در این متفّق القولند که: اعراب و اعرابی به بادیهنشینان مخصوص است و به شهرنشین اعرابی اطلاق نمیشود. ولی در صحاح گفته: اعراب جمع است و از خود مفرد ندارد. . علت شدّت کفر و نفاق ظاهراً دور بودن از حضارت و تمدّن است زیرا در اهل بادیه جهالت بیشتر حکم فرماست . کلمه اعراب مجموعاً ده بار در قرآن آمده و مراد از همه آنها بادیه نشیناناند. مراد از «عَرَبِیٌّ مُبینٌ» و «عَرَبِیٌّ» در وصف قرآن، فصیح و روشن بودن آن است ، ، ، . راغب گفته: «اَلْعَرَبِیُّ اَلْفَصیحُ الْبَیِّنُ مِنَ الْکَلامِ» در صحاح گفته: «اعرب به حجّةای افصح» بعضی از مفسران از «عربی»فقط زبان را در نظر گرفتهاند ولی ظاهراً فصاحت مراد است. اعراب روشن کردن به وسیله حرکه است.