کلمه جو
صفحه اصلی

یمن


برابر پارسی : شگون، فرخندگی، همایونی

فارسی به انگلیسی

arabic felix, yemen, felicity, auspiciousness, blessing, augur, augury, auspice, luck, omen, portent, presage, good offices

Arabic Felix, Yemen


felicity, blessing, good offices


augur, augury, auspice, luck, omen, portent, presage, Yemen


فرهنگ فارسی

یمن یا عربستان خوشبخت . کشور کوچک مستقلی است در جنوب غربی شبه جزیر. عربستان کنار دریای احمر که در سال ۱۹۳۴ بموجب پیمانی که با انگلستان بست دارای استقلال گشت
خیروبرکت، خجستگی، نیک بختی
(اسم ) ۱- نیک بختی .۲-برکت .۳- افزایش .
نیک بختی خجستگی

فرهنگ معین

(یُ مْ ) [ ع . ] (اِ. ) خیر و برکت ، خجستگی .

لغت نامه دهخدا

یمن. [ ی َ م َ ] ( ع اِ ) سوی راست. یمین. ( منتهی الارب ). سوی دست راست. ( ازناظم الاطباء ). دست راست. ج ، یمینات. ( مهذب الاسماء ).

یمن. [ ی َ ] ( ع مص ) مبارک کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || مبارک و نیک بخت گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مبارک گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). خجسته شدن. ( آنندراج ). || دست راست بردن کسی را. ( منتهی الارب ). به جانب دست راست بردن کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). ورجوع به یُمن شود. || از سوی راست کسی آمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از جانب راست کسی درآمدن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

یمن. [ ی َ م َ ] ( ع مص ) از سوی راست کسی آمدن. ( آنندراج ). و رجوع به یَمْن شود.

یمن. [ ی ُ ] ( ع مص ) مبارک و نیکبخت گردیدن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || مبارک گردانیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || به جانب راست بردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به یَمْن شود.

یمن. [ ی ُ ] ( ع اِمص ) نیک بختی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خجستگی. ( دهار ). میمنت. ج ،میامن. ( ناظم الاطباء ). مبارکی. ( آنندراج ). نیک فالی. خوش اغوری. شگون. فرخی. فرخندگی. خوش شگونی. فال نیک. مقابل شُؤْم ، فال بد. ( یادداشت مؤلف ) :
یمن همه بزرگان اندر یمین اوست
یسر همه ضعیفان اندر یسار او.
فرخی.
همواره یمن باد تو را بر یمین
پیوسته یسر باد تو را بر یسار.
فرخی.
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین و یسر باشد بر یسار.
فرخی.
یارب هزار سال ملک را بقا دهی
درعز و در سلامت و در یمن و در یسار.
منوچهری.
گر یمن کسی طلب کند یمنی
ور یسر کسی طلب کند یسری.
منوچهری.
با آنچه کسری بن عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات و یمن نقیبت حاصل ، می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. ( کلیله ودمنه ).
یمن و ترک هست شوم به من
یمن فال یمن فرستادی.
خاقانی.
دلایل یمن و سعادت در حرکت و سکون از او هویدا. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ). امور دولت به حسن کفایت و یمن ایالت وزیر در سلک انتظام متسق و مجتمع بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 365 ). ولایت مکرانات به یمن دم و برکت قدم اوپادشاه را مسخر و مستقیم شد. ( المضاف الی بدایعالازمان ص 5 ). به سبب یمن برکات اهل ایمان... ( تاریخ جهانگشای جوینی ).

یمن . [ ی َ ] (ع مص ) مبارک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مبارک و نیک بخت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مبارک گردیدن . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). خجسته شدن . (آنندراج ). || دست راست بردن کسی را. (منتهی الارب ). به جانب دست راست بردن کسی را. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ورجوع به یُمن شود. || از سوی راست کسی آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از جانب راست کسی درآمدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).


یمن . [ ی َ م َ ] (ع اِ) سوی راست . یمین . (منتهی الارب ). سوی دست راست . (ازناظم الاطباء). دست راست . ج ، یمینات . (مهذب الاسماء).


یمن . [ ی َ م َ ] (ع مص ) از سوی راست کسی آمدن . (آنندراج ). و رجوع به یَمْن شود.


یمن . [ ی ُ ] (ع اِمص ) نیک بختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خجستگی . (دهار). میمنت . ج ،میامن . (ناظم الاطباء). مبارکی . (آنندراج ). نیک فالی . خوش اغوری . شگون . فرخی . فرخندگی . خوش شگونی . فال نیک . مقابل شُؤْم ، فال بد. (یادداشت مؤلف ) :
یمن همه بزرگان اندر یمین اوست
یسر همه ضعیفان اندر یسار او.

فرخی .


همواره یمن باد تو را بر یمین
پیوسته یسر باد تو را بر یسار.

فرخی .


هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین و یسر باشد بر یسار.

فرخی .


یارب هزار سال ملک را بقا دهی
درعز و در سلامت و در یمن و در یسار.

منوچهری .


گر یمن کسی طلب کند یمنی
ور یسر کسی طلب کند یسری .

منوچهری .


با آنچه کسری بن عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات و یمن نقیبت حاصل ، می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله ودمنه ).
یمن و ترک هست شوم به من
یمن فال یمن فرستادی .

خاقانی .


دلایل یمن و سعادت در حرکت و سکون از او هویدا. (ترجمه ٔتاریخ یمینی ). امور دولت به حسن کفایت و یمن ایالت وزیر در سلک انتظام متسق و مجتمع بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 365). ولایت مکرانات به یمن دم و برکت قدم اوپادشاه را مسخر و مستقیم شد. (المضاف الی بدایعالازمان ص 5). به سبب یمن برکات اهل ایمان ... (تاریخ جهانگشای جوینی ).
به روزگار تو ایام دست فتنه ببست
به یمن تو در اقبال بر جهان بگشاد.

سعدی .


به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذمایم اخلاقش به حماید مبدل گشت . (گلستان ). به تأیید کردگار عز و علا و به یمن مصابرت و تجلد پادشاه اسلام خلد ملکه راست آمد. (تاریخ غازانی ص 193). تقریر کرد که بایدو درخور تاج و تخت و لایق خانی و شاهی نیست ، چه یمن و تأیید و رای و تدبیر ندارد. (تاریخ غازانی ص 83).
به یمن دولت منصورشاهی
عَلَم شد حافظ اندر نظم اشعار.

حافظ.


- یمن و یسر ؛ برکت و آسایش . فراوانی و نعمت . فرخندگی و سعادت :
راه سفر گزینی هر سال و یمن و یسر
با تو دلیل راه و رفیق سفر شود.

مسعودسعد.


به شب و روز یمن و یسر جهان
از یمین تو و یسار تو باد.

مسعودسعد.


آن راست یمن و یسر که با قوت تمیز
نشناسد او ز جهل یمین خود از یسار.

سنایی .


هست تو را ملک و دین ، تخت و نگین و قلم
هست تو را یمن و یسر، جفت یمین و یسار.

خاقانی .


|| برکت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) :
خاقانی عید آمد و خاقان به یمن خود
هر کارکز خدای بخواهد روا شود.

خاقانی .


تاگشت سر کوی مغان منزل من
حل گشت به یمن عشق هر مشکل من .

خاقانی .


قلم به یمن یمینش چو گرمرو مرغی ست
که خط به روم برد دم به دم ز هندوبار.

سعدی .


درخت خرما به یمن تربیتش نخل باسق شده . (گلستان ).
سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق
هرکه قدر نفس باد یمانی دانست .

حافظ.


ملکت عاشقی و گنج طرب
هرچه دارم ز یمن همت اوست .

حافظ.


هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
ازیمن دعای شب و ورد سحری بود.

حافظ.


به یمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیلة القمر.

حافظ.


|| افزایش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) سوی راست . سمت راست . راست . طرف راست . مقابل یسر که طرف چپ باشد :
نور او در یمن و یسر و تحت و فوق
بر سر و بر گردنم مانند طوق .

مولوی .



یمن . [ ی ُ ] (ع مص ) مبارک و نیکبخت گردیدن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مبارک گردانیدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || به جانب راست بردن کسی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به یَمْن شود.


یمن . [ ی ُ م َ ](ع اِ) ج ِ یمنة. (ناظم الاطباء). رجوع به یمنة شود.


یمن . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان گله زن بخش خمین شهرستان محلات ، واقع در 15هزارگزی خاور خمین و یکهزارگزی راه شوسه ٔ خمین به دلیجان ، با 366 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


یمن . [ ی َ م َ ] (اِخ ) ناحیتی است از عرب آبادان و خرم و با نعمت بسیار و کشت و برز و مراعی و در قدیم مستقر ملوک آنجا شهر سعده بوده و سپس صنعا مستقر ملوک گردیده است و شهرک جرش و ناحیت صمدان و شهر سام و شهر دمار و شهر منکث و شهر صهیب و سریر از این ناحیت است . (از حدود العالم ). چون قوم عرب از مکه بنای تفرق گذارد، اینان به طرف راست تمایل کرده و سرزمین شان را به این مناسبت یمن خوانده اند چنانکه شام را به جهت تمایل شامیان به شمال چنین نامیده اند. و دریا گرداگرد یمن را فراگرفته از طرف مشرق تا سمت جنوب می رسد و بعد به سوی مغرب برمی گردد و در بین این دو قسمت و باقی جزیرةالعرب خط فاصلی از بحر تا بحرین ترسیم توان کرد که عرضش در بریه از مشرق به سمت مغرب امتداد یابد. درباره ٔ یمن و شهرهای آن داستانهای بسیار بر سر زبانهاست . (ازمعجم البلدان ). یمن مملکتی بزرگ است و دارالملکش اکنون تعز است و در سابق صنعا بوده . شهرهای صنعا و عدن و حضرموت و عمان (بزرگترین شهر یمن ) و ملک یمامه که دیوان جهت سلیمان قصری سخت عالی در آن ساخته بودند همه از توابع یمن است و بئر معطله و قصر مشید که در قرآن آمده در زمین البون مملکت یمن بوده و پادشاه رس آن را ساخته بوده است و اصحاب الرس که در قرآن ذکرشان آمده به همان شخص منسوب است . یمن یا عربستان خوشبخت ، کشور کوچکی است که در جزیرةالعرب از زمانهای قدیم موقعیت خاص داشته است . جغرافی دانان یونان باستان به کلمه ٔ «اوزون » یعنی مسعود و اروپاییان به لفظ «اوروز» یعنی خوشبخت آن را ستوده اند. خطه ٔ یمن کاملاً در منطقه ٔ حاره قرار گرفته و اهالی آن از قدیم الایام در ایجاد سدها و سیل بندها کوشیده اند چنانکه آثار باقیه ٔ سدها و بندهای محیر قوم عاد یعنی یمنی ها و حمیری های قدیم محو نشده است . در جبال این کشور جنگلهای وسیع و در نقاط پست نخلستانها و باغهای میوه های گوناگون دیده می شود و مهمترین محصول آن قهوه است و یمن از نظر ثروت همانند هندوستان است . از دورترین زمانها قطعه ٔ یمن مسکن قوم عرب عاربه بوده و اینان در نواحی یمن و حضرموت اقامت داشتند. قوم عاد برحسب استعداد آب و خاکشان از تمام اقوام عربی پیشرفته تر بوده اند. سپس یمن به وسیله ٔ پادشاهان ساسانی به تصرف ایران درآمد و تاظهور اسلام تابع حکومت ایران بود. در حدود قرن هفتم میلادی ، اسلام در این سرزمین نفوذ یافت و در سال 1750 م . جزو قلمرو امپراتوری عثمانی درآمد و با سقوط امپراتوری عثمانی در سال 1934 م . با انعقاد قراردادی با انگلستان به استقلال رسید. پس از توطن ایرانیان در این ملک چه قبل و چه پس از اسلام ، مردان بزرگ از سران ملک و علم و ادب پدید آمد. تمدن ایرانی در یمن بسیار نفوذ کرده و اسامی امکنه و رودها و جز آن به ایرانی گردیده ، از آن جمله است کلماتی چون : کشور، کند، کث ، کت ، درب ، عضدان ، باور، دزوان ، ذنابه ، زهاب ، ریشان ، مهراس ، سفال ، بوس ، بوشان ، بوصان ، بیشه ، قراف ، مقازة، سیه ، صوران ، صیخمد، قلاب ، کمران ، جمدان ، بقران ، طفران ، عبدان ، ارباب ، دهران ، سخان ، یزداد، ریدان ، خزبات ، دژه ، باور، قیقان ، شجان ، داسر، جهران ، جیشان ، خیوان ،ریساب ، خناجن ، بنبان ، شهاره (چهاره )، شهیران ، زعابه ، مقرانه ، کیخاران ، غریان ، غسان ، غمدان ، غیدان ، شاد،ماوان ، هوزن ، واکنه ، نسفان ، نوابه ، نواده ، مینا، ماجن ، مخلاف خون ، مخلاف نام ، مخلاف سنجان ، مور، ریمان ، ضنکان ، جابان ، سیر، شدوان ، درب ، دلان . (از یادداشت مؤلف ). یمن 1950 کیلومتر مربع وسعت و چهار میلیون و نیم تن جمعیت دارد. حکومت یمن سابقاً در دست امیری بود که او را امام یمن می خواندند و او شخصاً کشور را اداره می کرد، ولی از سال 1962 م . / 1341 هَ . ش . به جمهوری تبدیل شد. شهرها و بنادر مهم آن «مخا» و «حدیده »و شهر مهم آن صنعاست که ام القری نامند و محصول عمده ٔ آن قهوه ٔ مکا و احشام و چوبهای جنگلی و جو و گندم است و منسوب به آن یمان و یمانی و یمنی :
کس بود کو ز کوه یمن برگذشته بود
امروز روی بازنهاد از که یمن .

فرخی .


اگر حاسد توست سالار ترک
و گر دشمن توست میر یمن
به یک رقعه برزن ختن بر چگل
به یک نامه برزن یمن بر عدن .

فرخی .


زآن سوجهان بگشاده ای تا دامن کوه یمن
زین سو زمین بگرفته ای تا ساحل دریای چین .

فرخی .


تا طرب و مطرب است مشرق و تا مغرب است
تا یمن و یثرب است آمل و استارباد.

منوچهری .


هر باد که از سوی بخارا به من آید
زو بوی گل و مشک و نسیم سمن آید...
هر شب بگرایم به یمن تا تو برآیی
زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید.

؟ (از اسرارالتوحید).


تا بس نه دیر والی شام و شه یمن
باجش به مصر و ساو به صنعا برافکند.

خاقانی .


شِعریان از اوج رفعت در حضیض خاک شد
چرخ بایستی که بر شام و یمن بگریستی .

خاقانی .


چون نه شِعری ̍ نه سهیل است و نه مهر
یمن و شام و خراسان چه کنم ؟

خاقانی .


من کی ام خواه از یمن خواه از عرب
کاین چنین بلقیس و زرقا دیده ام .

خاقانی .


آنچه گویی به یمن بوی دل و رنگ وفاست
به خراسان طلبم کآن به خراسان یابم .

خاقانی .


ز ملک من اقطاع من می دهد
ادیم سهیل از یمن می دهد.

نظامی .


ندانم که گفت این حکایت به من
که بوده ست فرماندهی در یمن .

سعدی (بوستان ).


دیده ها در طلب لعل یمانی خون شد
یارب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان .

حافظ.


- باد یمن ؛ بادی که از سوی یمن بوزد. اشاره است به حدیث شریف نبوی «اًنی أشم رائحة الرحمان من جانب الیمن » که حضرت در آن اشاره به اویس قرنی دارد :
تا ابد مسحور باد این خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان می وزد باد یمن .

حافظ.


- بُرد یمن ؛ قماشی است یمنی راه راه معروف . (یادداشت مؤلف ) :
به کافوریی گفت برد یمن
که شرمی ندارید از خویشتن .

نظام قاری .


به تشریف منبر به بردیمن
به آن خرقه کآمد به ویس قرن .

نظام قاری .


اهتمام عدل او از هم بدرّد صوف را
تا که ننشیند مربع در بر برد یمن .

نظام قاری .


خرقه را ساقی زیارت کن بجو برد یمن
نیست هم کم زردکی و ریشه ٔ بسحاق را.

نظام قاری .


صوف مرا ز حله ٔ ادریس ده صفا
وز مخفیم سلام به برد یمن رسان .

نظام قاری .


- سهیل یمن ؛ سهیل ستاره ای است روشن در جانب جنوب ، اهل یمن اول بینند آن را. (مهذب الاسماء). ستاره ٔ سهیل که از جانب یمن تابد :
نزد خردمندان نباشد غریب
بوی از گل و نور از سهیل یمن .

فرخی .


از تب تاری و تبه کرده ام
خاطر روشن چو سهیل یمن .

فرخی .


اگر در یمن خشم تو بگذرد
نتابد سهیل یمن از یمن .

فرخی .


مجلست چرخ باد و تو خورشید
ساغرت ماه و می سهیل یمن .

مسعودسعد.


طلایه بر سپه روز کرد لشکر شب
ز راست فرقدشِعری ̍ ز چپ سهیل یمن .

مسعودسعد.


و رجوع به مدخل سهیل شود.
- عذرای یمن ؛ دوشیزه ٔ یمن :
تیغ تو عذرای یمن در حله ٔ چینیش تن
چون خرده ٔ دُرّ عدن بر تخت مینا ریخته .

خاقانی .


- عقیق یمن ؛ عقیق که از یمن آرندو در قدیم عقیق یمن معروف بود. عقیق یمانی :
پیچان درختی نام او نارون
چون سرو زرین پر عقیق یمن .

فرخی .


انگشتری است پشت من گویی
اشکم جز از عقیق یمن نیست .

مسعودسعد.


سالها باید که تا یک سنگریزه ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن .

سنایی .


دروغ است آنکه گویند اینکه در سنگ
فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت .

خاقانی .


- یمن تاب ؛ که بر یمن بتابد. که از سوی یمن تابد :
سهیل یمن تاب را با ادیم
همان شد که بوی مرا با نسیم .

نظامی .


- امثال :
گر در یمنی چو با منی پیش منی
ور پیش منی چو بی منی در یمنی .
و رجوع یه یمن شمالی و یمن جنوبی شود.

فرهنگ عمید

۱. خیروبرکت، خجستگی.
۲. [قدیمی] نیک بختی.

دانشنامه عمومی

ور پیش منی چو بی منی در یمنی . و رجوع یه یمن شمالی و یمن جنوبی شود.


مختصات: ۱۵° شمالی ۴۸° شرقی / ۱۵°شمالی ۴۸°شرقی / 15; 48
فهرست شهرهای یمن
سد مأرب
یمن با نام رسمی جمهوری یمن (به عربی: الجمهوریة العربیه الیمنیة) کشوری در جنوب غربی آسیا و در جنوب شبه جزیره عربستان واقع در خاورمیانه، و پایتخت آن شهر صنعا است. جمعیت یمن حدوداً ۲۷ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر است. زبان رسمی آن عربی و واحد پول آن ریال یمن است.
یمن ۵۲۷٬۹۶۸ کیلومتر مربع گستردگی دارد. یمن دارای دو ساحل مهم است، ساحلی غربی در کرانهٔ دریای سرخ و ساحلی جنوبی در کرانهٔ دریای عرب، همچنین دارای بیش از ۲۰۰ جزیره است که مهم ترین آن ها جزایر سقطره در دریای عرب است.
یمن بین سال های ۱۹۶۲ تا ۱۹۹۰ به دو کشور جمهوری عربی یمن (یمن شمالی) و جمهوری دمکراتیک یمن (یمن جنوبی) تجزیه شده بود که در این سال با هم متحد شدند و جمهوری یمن بوجود آمد. در سال ۱۹۹۴ جنگ داخلی میان جدایی خواهان جنوبی و حکومت مرکزی درگرفت که با پیروزی شمالی ها اتحاد پابرجا ماند.

دانشنامه آزاد فارسی

یَمَن
نقشه باب الیمن با قدمتی 1000 ساله در مرکز شهر صنعا، موقعیت. جمهوری یمن در آسیای جنوب غربی، در ساحل جنوبی شبه جزیرۀ عربستان و در ساحل شمالی خلیج عدن، جای دارد. این کشور از شمال به عربستان سعودی، از شرق به کشور عمان، از جنوب به خلیج عدن، و از غرب به دریای سرخ محدود است. مساحت این کشور ۵۵۵هزار کیلومتر مربع است و شهر صنعا پایتخت آن است.سیمای طبیعی. یمن سرزمینی کوهستانی است که رو به غرب بر ارتفاع آن افزوده می شود و بلند ترین نقطۀ کشور، کوه نبی شعیب با ارتفاع ۳,۷۶۰ متر، در ارتفاعات غربی جا دارد. جلگۀ ساحلی دریای سرخ که به سواحل تهامه معروف است، در مقایسه با دیگر نواحی کشور از رطوبت بیشتری برخوردار است و کشتزارهای یمن عمدتاً در همین ناحیه و در ارتفاعات غربی قرار دارند. نواحی جنوبی یمن را کوه های خشک و دیگر نواحی آن را اراضی بایر فراگرفته است و زمین های مزروعی آن به درّه ها و واحه های معدودی چند منحصر شده است. کشور یمن، علاوه بر سرزمین اصلی، از حدود ۱۱۲ جزیره و جزیرک تشکیل شده که مهم ترین آن ها عبارت اند از جزایر قمران، با مساحت ۱۸۱ کیلومتر مربع؛ سوقطرا، با مساحت ۳,۵۰۰ کیلومتر مربع؛ و جزیرۀ بریم. یمن به هفده فرمانداری کل و ناحیۀ پایتخت تقسیم می شود و مهم ترین شهرهای آن عبارت اند از عدن، تعز، حدیده، و مکلا. اقلیم این سرزمین بسیار گرم و خشک و کویری است؛ ارتفاعات غربی در مقایسه با دیگر نواحی آن نسبتاً معتدل تر است و بارندگی های نسبتاً بیشتری دارد و غیر از کوهستان های غربی، دیگر نواحی این کشور فاقد پوشش گیاهی است. میانگین دمای شهر صنعا در دی ماه چهارده درجۀ سانتی گراد، در تیرماه۲۱.۷ درجۀ سانتی گراد، و میانگین بارندگی سالانۀ آن ۵۰۸ میلی متر است.
اقتصاد. بیش از نیمی از نیروی کار کشور یمن به کشاورزی مشغول اند و فرآورده های آن به طریق سنتی به دست می آیند که شامل ارزن، ذرتِ خوشه ای، میوه، بادام و پسته، قهوه، پنبه، و غلات است. ذخایر نفت آن اگر چه اندک است ولی در اقتصاد این کشور نقش مهمی دارد. یمن از نظر منابع زیرزمینی نسبتاً فقیر است و نمک و گچ و تا حدودی نفت، عمده ترین ذخایر آن محسوب می شوند. ماهی گیری نقش مهمی در اقتصاد یمن دارد و میزان صید آن به حدود ۱۲۵هزار تن بالغ می شود. صنایع کشور یمن عمدتاً در پیرامون شهر عدن متمرکز است و تولید کفش، مواد شیمیایی، پالایش نفت، نساجی، مصنوعات چرمی و فلزی، سیمان، و روغن های خوراکی را شامل می شود.
حکومت و سیاست. نوع حکومت کشور یمن جمهوری چندحزبی با دو مجلس قانون گذاری است. مجلس نمایندگان یمن معروف به مجلس نوّاب، ۳۰۱ عضو دارد که هر پنج سال یک بار انتخاب می شوند. شورای مشورتی یمن از ۱۱۱ عضو انتصابی تشکیل شده است و رئیس جمهور با رأی اکثریت نمایندگان شورای مزبور برای یک دورۀ هفت ساله برگزیده می شود.
مردم و تاریخ. جمعیت یمن ۲۲,۴۹۲,۰۳۵ نفر است (۲۰۰۹) و تراکم نسبی آن به۴۰.۵ نفر در کیلومتر مربع می رسد. رشد سالیانۀ جمعیت این کشور۳.۱ درصد است و۹۷.۵ درصد از آنان را اعراب تشکیل می دهند. اکثر مردم آن مسلمان اند و در حدود ۷۵ درصد از آنان در روستاها به سر می برند و زبان رسمی آنان عربی است. یمن، که همان عربستان سعید است، سابقۀ تاریخی طولانی دارد. خاندان حمیری، که از قرن ۲پ م تا قرن ۶م بر عربستان سعید فرمانروایی داشتند، در ۵۲۵ به دست حبشیان برافتادند. در ۵۷۰م ایرانیان بر یمن تسلط یافتند و حبشیان را از آن سامان بیرون راندند. آیین اسلام در قرن ۷م در یمن رواج یافت و در قرن ۹م/۳ق امام زیدی سلسلۀ امامان را تأسیس کرد که تا نیمۀ قرن ۲۰ بر تمام یا قسمتی از این سرزمین حکومت می کردند. در قرن ۱۱م/۵ق امامان اسماعیلی به کمک فاطمیان مصر بر این سرزمین حاکم شدند. و چندی نیز به دست صلاح الدین ایوبی افتاد و درپی آن سلسله رسولیان بر سرزمین مزبور حکومت یافتند. پرتغالی ها در ۱۵۱۳م/۵۱۹ق به یمن وارد شدند و وهابی ها در آغاز قرن ۱۹ یمن را میدان تاخت وتاز خود قرار دادند و خود در ۱۸۱۸ تسلیم ابراهیم پاشا، سردار عثمانی، شدند و ناگزیر یمن را تخلیه کردند. پس از جنگ جهانی اول، انگلیسی ها بر یمن استیلا یافتند و پایگاه دریایی عدن را برای کنترل عبور و مرور کشتی ها از کانال سوئز، در اختیار گرفتند و امارت یمن را تحت الحمایۀ خود قرار دادند. پس از پایان جنگ جهانی دوم زمزمه های حاکی از نارضایی که از گوشه و کنار به گوش می رسید به کشته شدن امام یمن منجر شد. یمن در ۱۹۵۸ به جمهوری متحدۀ عرب پیوست و در ۱۹۶۱ از آن جدا شد. شورشیان که از حکومت امامان ناراضی بودند، تحت فرماندهی سرتیپ عبدالله السلال زمام امور کشور را در دست گرفتند و نظام جمهوری را بر آن کشور حاکم کردند و بدین سان جنگ میان سلطنت طلبان و جمهوری خواهان آغاز شد که تا ۱۹۶۹ ادامه یافت. توافق میان دو طرف به خلع سرتیپ سلال از ریاست جمهوری و امام بدر از سلطنت یمن منجر شد و جنگ های داخلی پایان یافت. تندروهای شورشی که خواهان برقراری نظام توده ای یا کمونیستی بودند، از جمهوری خواهان معمولی جدا شدند و سرزمین یمن را به دو قسمت جمهوری عربی یمن و جمهوری یمن جنوبی تقسیم کردند. براساس توافق نامه ۱۹۷۹، کشور تجزیه شدۀ یمن بار دیگر متحد شد و با تأسیس نخستین شورای مشورتی (۱۹۸۰) پایه های وحدت یمن ریخته شد و در یکم مۀ ۱۹۹۰ جمهوری یمن رسماً به وجود آمد.

نقل قول ها

یمن با نام رسمی جمهوری یمن، کشوری در جنوب غربی آسیا و در جنوب شبه جزیره عربستان، پایتخت آن شهر صنعا است.
• «همه مردم یمن، چه آن هایی که اسلام گراهستند و چه آن های که به گروه های دیگر تعلق دارند، به دلایل بیشماری در کنار ملت مصر ایستاده اند. اشتراکات عمیق تاریخ یکی از مهمترین عواملی است که این دو کشور را با هم متحد کرده است. جایگاه کشور مصر و همچنین نفوذ آن در منطقه و جهان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به همین دلیل ما نمی خواهیم شاهد هیچ گونه خشونت و ناامنی در این کشور باشیم. این چنین رویدادها همگان را تحت تأثیر قرار می دهد و هیچ کشوری در دنیای عرب نخواهد بود که تأثیرات آن را حس نکند. با توجه به مشترکات موجود، روابط یمن و مصر هرگز قطع نخواهد شد. همچنین علاقه ما به دنبال کردن اتفاقات جاری در مصر هیچگاه دچار تزلزل نخواهد شد.» -> ابوبکر القربی
• «پرچم کنونی :الف: جمهوری عربی یمن (یمن شمالی)، پرچم این کشور همانند سایر کشورهای عربی از رنگ های قرمز، سفید و سیاه تشکیل شده و در وسط نوار سفیدرنگ، ستاره ای پنج پر با رنگ سبز نقش شده که نشانگر عقیده به وحدت اعراب است. این پرچم در سال ۱۹۶۲۱ برگزیده شده است و به وسیلهٔ جمهوری خواهان در جریان تحولات این کشور برای نخستین بار مورد استفاده قرار گرفت و بعد از پیروزی جمهوری خواهان به عنوان پرچم رسمی کشور برگزیده شد.ب: جمهوری دمکراتیک خلق یمن (یمن جنوبی)، این پرچم به وسیلهٔ جبههٔ آزادی بخش ملّی یمن ابداع شد و ابتدا شامل سه رنگ قرمز، سفید و سیاه بود. در سال ۱۹۶۷ نیروهای آزادبیخش ملی یمن جنوبی توانستند سلطهٔ انگلستان بر یمن را برچینند و بنابراین به نشانهٔ این پیروزی مثلث آبی رنگ را با یک ستارهٔ قرمز پنج پر به این پرچم اضافه نمودند.» در اثرش چاپ ۱۳۷۰/ ۱۹۹۱م -> رسول خیراندیش

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یمن کشوری در جنوب شبه جزیره عربستان در قاره آسیا است که از جهات تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و راهبردی دارای اهمیت است.
این کشور اسلامی، سابقه ای دیرینه در اسلام و تشیع دارد. یمن تنها کشوری است که مردمش بدون جنگ تسلیم امام علی فرستاده پیامبر اسلام شدند و به اسلام گرویدند. مسلمانان یمن هم در تحکیم تشیع بعد از ماجرای سقیفه نقش داشتند، هم در دعوت از امام علی (ع) برای خلافت بعد قتل خلیفه سوم.اهالی یمن جزو جدی ترین مخالفان معاویه بودند. در واقعه عاشورا چند مسلمان اهل یمن در دفاع از امام حسین (ع) حضور داشتند.از سال ۲۸۰ ق شیعیان زیدی در یمن حکومت تشکیل دادند و از آن زمان یمن مرکز زیدیه محسوب می شود. شیعیان یمن از سوی سلفیون که گفته می شود بیشتر از سوی عربستان حمایت می شوند مورد تهدید قرار دارند. آنان با حکومت مرکزی نیز میانه خوبی ندارند. شیعیان در سال های اخیر بر دامنه تلاش های خود برای ایفای نقشی بیشتر در تحولات یمن افزوده اند. در سالهای اخیر بخشی مهم از فعالیتها علیه حکومت یمن به دست شیعیان رقم خورده است. حوثی ها مهم ترین گروه شیعه در یمن هستند.در سال ۲۰۱۵ م پس از سلسلسه اتفاقاتی که منجر به فرار منصور هادی رییس جمهور مستعفی یمن از پایتخت و قدرت گرفتن گروه حوثی ها در این کشور شد، عربستان سعودی با حمایت ایالات متحده امریکا و برخی قدرتهای غربی و به همراه اکثریت کشورهای عربی حملات هوایی دامنه دار و پر تلفاتی را علیه یمن آغاز کرده که منجر به کشته شدن افراد غیرنظامی بسیار شده است.
جغرافیای طبیعی
یمن کشوری است که از شمال به عربستان سعودی، از شرق به عمان، از جنوب به خلیج عدن و از غرب به دریای سرخ محدود است. مساحت این کشور تقریباً ۵۳۶/۸۶۹ کیلومتر مربع است.جمهوری یمن را می توان به ۵ منطقه زیر تقسیم نمود:• مناطق کوهستانی: که شمال و شمال غربی و قسمتی از جنوب یمن را پوشانده است. تقریباً دو پنجم مساحت کشور یمن شمالی سابق را کوهستان تشکیل داده بود. این منطقه کوهستانی به «فلات الجبال» مشهور است و حاصل خیزترین منطقه یمن به شمار می آید.• منطقه جلگه ای: این منطقه در شرق و شمال ارتفاعات کوهستانی و به موازات آنها قرار دارد، امّا بیشتر به سمت صحرای «ربع الخالی» امتداد پیدا کرده و سپس به تدریج کاهش یافته است. استانهای «صعده»، «الجوف»، «شبوه»، حضرموت و «المهره» دراین منطقه قرار دارند.• منطقه ساحلی: زمین های مشرف به دریای سرخ، خلیج عدن و دریای عرب را شامل می شود.• منطقه ربع الخالی: از مناطق صحرایی یمن است که در اطراف آن بعضی از گیاهان صحرایی می روید. در طول تاریخ، این صحرا دارای اسامی متعددی بوده است مانند صحرای بزرگ یمن و صحرای احقاف.• جزایر یمن: که بیشتر در دریای سرخ پراکنده اند.
شهرهای مهم
یمن دارای شهرهای تاریخی و با اهمیت زیادی است که مهمترین آنها عبارتند از:• صنعا: شهر صنعا مرکز استانی به همین نام و یکی از قدیمی ترین پایتخت های دنیا است. این شهر مرکز سیاست و تجارت جمهوری یمن است. این شهر از زمان حضرت عیسی(ع) با این نام شناخته می شده است.• مأرب: مأرب مشهورترین شهر یمن باستانی است که در شرق صنعا واقع شده و پایتخت قدیمی حکومت های «سبا» و ملکه سبا «بلقیس» بود.شهر مأرب همان دیار سبا است که خداوند در قرآن از آن یاد کرده و مردمانش را با سیل عرم عذاب کرده است.• صعده: این شهر مرکز استان صعده و یکی از مراکز اصلی است که نقش مهم و عمده ای را در دوران اسلامی ایفا نموده است. این شهر همچنین توقف گاه حجاج و تجّاری که عازم مکه بودند، به شمار می آمد. شهر قدیمی این منطقه که با دیواری احاطه شده، مرکز حکومت امام الهادی (اوّلین امام زیدی های یمن) بود و مسجدی نیز به همین نام در این شهر وجود دارد که در ۲۴۳ کیلومتری شمال صنعا قرار گرفته و دارای ساختمان هایی است که دیوارهای آن در سال های بسیار دور از گِل ساخته شده و هنوز هم پابرجاست. این شهر نیز دارای آثار باستانی و تاریخی است.• شبوه: یکی دیگر از شهرهای قدیمی یمن است. شبوه به خاطر اینکه مرکز حکومت حضرموت بوده، در تاریخ تمدّن کهن یمن، دارای ارزش فراوانی است.• ذمار: این شهر به خاطر معماری خاصّ و مدارس اسلامی آن، مشهور است. خانه های این شهر با استفاده از سنگ های سیاه زینتی ساخته شده است. این سنگ های سیاه که به طور بسیار مرتّب از آنها استفاده شده، جلوه خاصی به دیوارهای منازل این شهر داده است. مدرسه اسلامی «الشمسیه» این شهر فارغ التحصیلان بسیاری داشته است.• عدن: عدن مرکز استان عدن است و مرکز اقتصادی و تجاری یمن محسوب می شود. عدن شهری باستانی است که رویدادهای تاریخی مهمی را به خود دیده است. این شهر مرکز راهبردی یمن به شمار می آید و اکنون مهم ترین گذرگاه طبیعی دریای عرب و اقیانوس هند و گذرگاه مهمی برای دریای سرخ است.• سیئون: این شهر در استان حضرت موت است و از شهرهای باستانی یمن محسوب می شود که محل زندگی قوم عاد گفته اند. آرامگاه منسوب به حضرت هود(ع) پیامبر قوم عاد، در این شهر واقع می باشد.الحوطه،المحویت، مکلّا، الشحر، سیئون،البیضاء، یاریم ـ ظفار، حمام دمت، اب، جبله، تعز، الغیضه، زنگبار و حدیده از دیگر شهرهای مهم یمن است.
اقوام و نژادها
...

[ویکی شیعه] یمن کشوری در قاره آسیا در جنوب شبه جزیره عربستان. این کشور سابقه ای دیرینه در اسلام و تشیع دارد. یمن تنها کشوری است که مردمش بدون جنگ تسلیم امام علی(ع) فرستاده پیامبر اسلام شدند و به اسلام گرویدند. مسلمانان یمن، هم در تحکیم تشیع بعد از ماجرای سقیفه نقش داشتند، هم در دعوت از امام علی (ع) برای خلافت بعد از قتل خلیفه سوم. اهالی یمن از جدی ترین مخالفان معاویه بودند. در واقعه عاشورا چند مسلمان اهل یمن در دفاع از امام حسین(ع) حضور داشتند.
از سال ۲۸۰ ق شیعیان زیدی در یمن حکومت تشکیل دادند و از آن زمان یمن مرکز زیدیه محسوب می شود.
امروزه شیعیان یمن از سوی سلفیون (که گفته می شود بیشتر از سوی عربستان حمایت می شوند) مورد تهدید قرار دارند. شیعیان یمن با حکومت مرکزی نیز میانه خوبی نداشته اند. شیعیان در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی، بر دامنه تلاش های خود برای ایفای نقشی بیشتر در تحولات یمن افزوده اند. بخش مهمی از فعالیت ها علیه حکومت یمن به دست شیعیان رقم خورده است. حوثی ها مهم ترین گروه شیعه در یمن هستند.

[ویکی اهل البیت] مساحت کشور یمن تقریباً 536869 کیلومتر مربع است. یمن دارای شهرهای تاریخی و مهم زیادی است. مردم یمن از اقوام سامی و عرب قحطانی هستند این کشور با دارا بودن سواحل طولانی در دریای سرخ و دریای عرب می تواند برای سرمایه گذاری جهت صید ماهی سودمند باشد.
به دنبال توافق دسامبر 1989، برای وحدت بین دو یمن، در تاریخ 22 ماه مه 1990 جمهوری عربی یمن (شمالی) و جمهوری دموکراتیک خالق یمن (جنوبی) با یکدیگر متحد شدند و نام "جمهوری یمن" را برای خود برگزیدند. امروزه یمن، از مناطق جنوب غربی عربستان سعودی و مناطق کوهستانی نوار ساحلی دریای سرخ، مستعمرة سابق انگلیس یعنی عدن، مناطق تحت الحمایة جنوب عربستان، جزایر "کاماران" در نزدیکی مرز غربی "پریم" در چند کیلومتری غرب و در منتهی الیه جنوب دریای سرخ، جزیرة "سوکوترا" در منتهی الیه شرقی دریای سرخ و در خلیج عدن و جزایر "کوریاموریا" در نزدیکی سواحل عمان تشکیل شده و در جنوب غربی شبه جزیرة عربستان و از شمال به عربستان سعودی و از مشرق به عمان، از جنوب به خلیج عدن و از مغرب به دریای سرخ محدود است.
یمن با کشور های هم مرز خود یعنی عربستان سعودی و عمان دارای اختلافات مرزی دیرینه بود و اطلس های موجود نیز نشان گر این امر می باشد.
جمهوری یمن را می توان به 5 منطقة زیر تقسیم نمود:
یمن دارای شهرهای تاریخی و مهم زیادی است که اهم آنها عبارتند از:
1- صنعا: شهر صنعا مرکز استانی به همین نام و یکی از قدیمی ترین پایتخت های دنیا است. این شهر مرکز سیاست و تجارت جمهوری یمن است. صنعا در میان اخباریون شهر "سام" و در اشعار "ازال" نامیده می شود. مرکز آن صنعای قدیمی است که دارای آثاری از معماری های اصیل و اماکن تاریخی می باشد. این شهر نه تنها پایتخت دولت متحد بلکه به معنی گوهری است که در ازای سال ها مبارزه و دادن هزاران شهید و معلول، نصیب مردم یمن شده است. مردم این شهر در جنگ های داخلی 1968 بین سلطنت طلبان و جمهوری خواهان که به مدت 70 روز محاصره بودند، مقاومت و استقامت سختی از خود نشان دادند.
قبل از وحدت دو یمن در 22 مه 1990 یمن جنوبی یگانه کشور اسلامی بود که خود را رسماً مارکسیست می نامید ولی در اجتماعات کشورهای مسلمان مانند کنفرانس اسلامی شرکت می کرد.

[ویکی الکتاب] معنی یَمُنُّ: منّت می نهد (منت به معنای آن است که نعمتی را که به کسی دادهای با زبان خود آن را بــــــراوسنگین سازی .یا به عبارت دیگر کاری را که برای او کرده ای بزرگ بشماری. از آنجا نعمتهایی که خدای تعالی به ما داده همه بزرگ و با ارزش است منت نهادن خدای تعالی پسندی...
معنی تُبَّعٍ: نام یکی از پادشاهان یمن
معنی مَیْمَنَةِ: یُمن و سعادت و مبارکی ( کلمه میمنة از ماده یمن است که مقابل شوم است و معنایی بر خلاف آن دارد پس اصحاب میمنة اصحاب و دارندگان یمن و سعادتند ، و در مقابل آنان اصحاب مشئمة هستند ، که اصحاب و دارندگان شقاوت و شئامتند) .
معنی ثَمُودَ: نام قوم حضرت صالح که از اقوام عرب بودند ودر سرزمین احقاف یمن زندگی می کردند
معنی سَبَإٍ: نام سلسله ای که از سال 850 ق م تا سال 115 ق م در محل " یمن "کنونی حکومت داشتند
معنی مَشْأَمَةِ: شقی بودن (کلمه مشئمه مانند کلمه شُؤْم مصدر است ، همانطور که میمنه مانند کلمه یمن مصدر است ، و میمنه و مشئمه به معنای سعادت و شقاوت است )
معنی مَسِیحُ: لقب حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و علیه السلام (مسیح به معنای ممسوح (مسح شده)است و اگر آن جناب را به این نام نامیدند ، به این مناسبت بوده که آن جناب ممسوح به یمن و برکت و یاممسوح به تطهیر از گناهان بوده و یا با روغن زیتون تبرک شده ممسوح گشته ، چون ان...
معنی عَادٌ: نام قوم حضرت هود (علی نبینا وعلیه السلام)(مردمی عرب از انسانهای ما قبل تاریخ بوده و در جزیره زندگی میکردهانددرقرآن کریم از آنان به "عاد اولی" تعبیر شده ، و از آن به دست میآید که عاد دومی نیز بوده ،مردمی بودهاند که در احقاف زندگی میکردند و احقاف که جم...
ریشه کلمه:
منن (۲۷ بار)

واژه نامه بختیاریکا

( یُمن ) شِکیم

جدول کلمات

صنعا

پیشنهاد کاربران

خوشبخت

نیکبختی

یُمن به ضمه حرف اول
اغر، تبرک، شگون، سعد، فال نیک، نیک فالی، همایون
یَمن به فتحه اول نام کشوری در جنوب عربستان


خجستگی

مبارک


کلمات دیگر: