کلمه جو
صفحه اصلی

عدن


برابر پارسی : بهشت

فارسی به انگلیسی

eden, aden

Eden


Aden


فرهنگ اسم ها

اسم: عدن (دختر، پسر) (عربی، عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: adn) (فارسی: عدن) (انگلیسی: adn)
معنی: بهشت زمینی، جاویدان، ( در قدیم ) ( در ادیان ) جاویدان [بهشت]

مترادف و متضاد

aden (اسم)
عدن، باغ اسمانی

eden (اسم)
عدن، بهشت، باغ عدن

فرهنگ فارسی

خلیج عدن . خلیجی است منشعب از اقیانوس هند واقع در ساحل جنوب غربی شبه جزیره عربستان نزدیک مدخل بحراحمر.
اقامت کردن درجائی، همیشه بودن درمکانیبهشت عدن برای آن میگویندکه انسان همیشه در آن خواهدبود
( مصدر ) اقامت کردن در جایی همیشه بودن بجای .

فرهنگ معین

(عَ دْ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) همیشه بودن در جایی . ۲ - (ص . ) بهشت جاوید.

لغت نامه دهخدا

عدن . [ ع َ ] (اِخ ) (به عبری نعمت دار) موضع آدم و مقر حوا قبل از سقوط. معلوم نیست که درکجا بوده است لکن دو نهر از نهرهای آن یعنی فرات و دجله مشهور است و بعضی برآنند که فیشون همان نهرهندی و جیحون همان رود نیل است . و اکثر رأی این است که باغ عدن در دشت فرات بوده است . (قاموس کتاب مقدس ).


عدن . [ ع َ ] (ع مص ) اقامت کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (قطرالمحیط). || همیشه بودن به جایی . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). || نیرو دادن زمین را به سرگین ؛ عدن الارض . (منتهی الارب ). || تباه کردن درخت را به تبر و مانند آن ؛ عدن الشجر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || برکندن سنگ . (قطرالمحیط) (منتهی الارب ). || دراز شدن خرمابن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || همیشگی کردن شتر بر علف و گیاه شور. گوالیدن و لازم گرفتن آن را. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ).


عدن . [ ع َ دَ ] (ع اِ) گیاهی است . (اقرب الموارد).


عدن. [ ع َ ] ( ع مص ) اقامت کردن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( قطرالمحیط ). || همیشه بودن به جایی. ( قطرالمحیط ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ نظام ). || نیرو دادن زمین را به سرگین ؛ عدن الارض. ( منتهی الارب ). || تباه کردن درخت را به تبر و مانند آن ؛ عدن الشجر. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). || برکندن سنگ. ( قطرالمحیط ) ( منتهی الارب ). || دراز شدن خرمابن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || همیشگی کردن شتر بر علف و گیاه شور. گوالیدن و لازم گرفتن آن را. ( از اقرب الموارد ) ( از قطرالمحیط ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عدن. [ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) جاودان. جاودانی. جنات عدن ای ، اقامة. ( ناظم الاطباء ).
- بهشت عدن ؛ بهشت اقامت. جنات عدن :
یکی چون بهشت عدن ، یکی چون هوای دوست
یکی چون گلاب تلخ ، یکی چون بت بهار.
فرخی.
بر دم طاوس خواهی کرد نقشی خوبتر
در بهشت عدن خواهی کشت شاخ نارون.
منوچهری.
اندرآمد نوبهاری چون مهی
چون بهشت عدن شد هر مهمهی.
منوچهری.
سوی بهشت عدن یکی نردبان کنم
یک پایه از صلات و دگر پایه از صیام.
ناصرخسرو.
مهدی آخر زمان المقتفی باﷲ که هست
خاک درگاهش بهشت عدن عدنان آمده.
خاقانی.
بهشت عدن جای حور باشد
چو در دوزخ رود رنجور باشد.
نظامی.
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خُمَت یکسر به حوض کوثر اندازیم.
حافظ.
- جنات عدن ؛ باغ بهشت :
جنات عدن خاک در زهرا
رضوان ز هشت خلد بود عارش.
ناصرخسرو.
سه ماه از تمنای جنات عدن
به دست زبانی زبون آمدیم.
خاقانی.
- فردوس عدن ؛ بهشت عدن :
فردوس عدن گشت روان تا بفرخی
باز آمدی به مرکز دارالقرار ملک.
مسعودسعد.

عدن. [ ع َ دَ ] ( ع اِ ) گیاهی است. ( اقرب الموارد ).

عدن. [ ع َ ] ( اِخ ) ( به عبری نعمت دار ) موضع آدم و مقر حوا قبل از سقوط. معلوم نیست که درکجا بوده است لکن دو نهر از نهرهای آن یعنی فرات و دجله مشهور است و بعضی برآنند که فیشون همان نهرهندی و جیحون همان رود نیل است. و اکثر رأی این است که باغ عدن در دشت فرات بوده است. ( قاموس کتاب مقدس ).

عدن . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) جاودان . جاودانی . جنات عدن ای ، اقامة. (ناظم الاطباء).
- بهشت عدن ؛ بهشت اقامت . جنات عدن :
یکی چون بهشت عدن ، یکی چون هوای دوست
یکی چون گلاب تلخ ، یکی چون بت بهار.

فرخی .


بر دم طاوس خواهی کرد نقشی خوبتر
در بهشت عدن خواهی کشت شاخ نارون .

منوچهری .


اندرآمد نوبهاری چون مهی
چون بهشت عدن شد هر مهمهی .

منوچهری .


سوی بهشت عدن یکی نردبان کنم
یک پایه از صلات و دگر پایه از صیام .

ناصرخسرو.


مهدی آخر زمان المقتفی باﷲ که هست
خاک درگاهش بهشت عدن عدنان آمده .

خاقانی .


بهشت عدن جای حور باشد
چو در دوزخ رود رنجور باشد.

نظامی .


بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خُمَت یکسر به حوض کوثر اندازیم .

حافظ.


- جنات عدن ؛ باغ بهشت :
جنات عدن خاک در زهرا
رضوان ز هشت خلد بود عارش .

ناصرخسرو.


سه ماه از تمنای جنات عدن
به دست زبانی زبون آمدیم .

خاقانی .


- فردوس عدن ؛ بهشت عدن :
فردوس عدن گشت روان تا بفرخی
باز آمدی به مرکز دارالقرار ملک .

مسعودسعد.



عدن . [ ع َ دَ ] (اِخ ) شهری است از شهرهای مشهور عربستان واقع بر ساحل دریای هند از جانب یمن . منطقه ای است که تا حدودی کم آب است ، آب مشروب آنها از چشمه و رود تأمین میشود. وضع تجارتی خوبی دارد و محل تجمع تجار و مراکب هندی است . از محصولات آن قهوه است که صادر میشود. و مروارید خوب از آنجا حاصل میشود. و به قول ابومحمد الحسن بن احمد الهذانی ، عدن قدیم ترین بازارهای عرب است و آن ساحلی است که کوهی بدان احاطه کرده است و راه آن تنها از طریق باب بزبرالحدید به بیان رفت و آمد میشود. بین عدن و صنعاء 68 فرسخ است . (از معجم البلدان و تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون ج 3 ص 334 و حدود العالم ). در منجد آرد:عدن اطلاق بر چند محل شود یکی عدن بمعنی بهشت است و دیگری شهری است ، واقع در جنوب غربی جزیره ءالعرب 1960کیلومتر مساحت تقریبی آن است و یکصد و سی هزار نفر جمعیت دارد و به سال 1937 جزء مستعمرات انگلستان قرار گرفت و اداره ٔ آن به عهده ٔ حاکمی که از طرف دولت بریتانیا معین میشد واگذار شد و سکنه ٔ قسمت عدن شرقی 000،300 نفر میباشد، و دیگر اطلاق بر منطقه ٔ حضرموت وجزیره ٔ سقطرة میشود که دارای امارات مستقلی است زیرنفوذ دولت بریتانیا و جمعیت عدن غربی 35000 نفر است بطور تقریب و نیز منطقه ٔ دیگری است در جزیره ٔ عربی ،واقع در جنوب غربی بین یمن وحضرموت در تنگه ٔ باب المندب که دارای شیوخ و امارات مستقل است زیر نفوذ دولت بریتانیا و خلیج عدن دریائی بین سواحل سومالی شرقی و مناطق عدن که غرباً به طرف بحر احمر سرازیر میشود و شرقاً به طرف اقیانوس هند. (از المنجد و کیهان سالانه ، ص 270) : و چون یمن و حبشه بگرفت قصد عدن کرد و آن را بگرفت . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 96).
ای رایت شه نادره لرزانی و قائم
بحرعدنی گوئی یا کوه صفائی .

خاقانی .


عدن حورپرور و محل لؤلؤ و معدن نقره و فیروزه . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).

فرهنگ عمید

۱. اقامت کردن در جایی، همیشه بودن در مکانی.
۲. (اسم، صفت ) [قدیمی] جاویدان: بهشت عدن.

دانشنامه عمومی

عَدَن یکی از جنوبی ترین شهرهای یمن و از سال ۲۰۱۵ و درگیری های داخلی و شورش حوثی ها (انصارالله یمن) پایتخت دولت عبدربه منصورهادی است، و مرکز استان عَدَن در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است. این شهر در ساحل خلیج عدن واقع شده است. شغل بسیاری از مردم شهر عدن ماهیگیری و کشتی سازی است. عدن یکی از مهمترین بندرگاهای یمن جنوبی است.
فهرست شهرهای یمن
مختصات: ۱۲°۴۸′ شمالی ۴۵°۰۲′ شرقی / ۱۲٫۸۰۰°شمالی ۴۵٫۰۳۳°شرقی / 12.800; 45.033
مورخان تاریخ پیدایش بندر یمن را تا ۵۰۰۰ سال برآورد می کنند. در زمان جنگ جهانی دوم انگلستان در این بندر چندین پایگاه نظامی احداث کرد و فرودگاه شیخ عثمان این شهر را برای استقرار هواپیماهای خود مورد استفاده قرار داد. بریتانیا این شهر را پایگاهی برای نظارت و کنترل بهتر اقیانوس هند و کانال سوئز می دانست.
بعد از جنگ جهانی دوم، انگلستان یک فرودگاه در شهر خرمکسر در نزدیکی این شهر احداث کرد و اسکادران هشتم خود را در آنجا مستقر کرد.

عدن (آلبوم سارا برایتمن). عدن (به انگلیسی: Eden) نام آلبومی از خوانندهٔ سوپرانوی انگلیسی، سارا برایتمن، و محصول سال ۱۹۹۸ است. این آلبوم تحت مجوزی از نمو استودیوز به اینجل رکوردز پخش شد.
آل میوزیک پیوند
همانند آلبوم پیشین برایتمن، ماه، عدن ترانه های پاپ (که عمدتاً به انگلیسی خوانده شده اند) و اپرایی را (که عمدتاً به ایتالیایی خوانده شده اند) در کنار هم قرار می دهد. این اثر، آغاز تغییری از آثار پیشین وی، چون پروازکردن که تقریباً تماماً به انگلیسی خوانده شد، بود و عناصر بی انتها را که تقریباً به کلی اثری اپرایی بود حفظ کرد.
همانند بی انتها، این آلبوم شامل یک ترانهٔ راک بلد است: «غبار در باد». این ترانه، به موفقیت فراوانی در رادیوهای برزیل دست یافت، چراکه در موسیقی متن سریال ملودرام 'Um anjo caiu do céu' (فرشته ای از بهشت نازل شده) استفاده شده بود. این اثر موفق ترین کار او در برزیل است.
ترانهٔ «چیزهای بسیار» براساس ترانهٔ انگلیسی ایرلندی «زن ایرلند» اجرا شده است.

عدن (ابهام زدایی). عدن ممکن است در یکی از این معانی به کار رود.
عدن شهری بندری در یمن.
استان عدن استانی در یمن به مرکزیت شهر عدن.
خلیج عدن دریایی در جنوب یمن، شمال سومالی و شرق جیبوتی.
باغ عدن محل زندگی آدم و حوا پیش از هبوط به زمین به روایت کتاب مقدس.

دانشنامه آزاد فارسی

عَدْن
عَدْن
(در لغت به معنی اقامت) یکی از صفات یا درجات بهشت که به صورت جنّات عَدْن یازده بار در قرآن آمده و اهل بهشت جاودانه در باغ های آن مقیم خواهند بود. برخی مفسران آن را جایگاه خاص اولیاء الله دانسته اند. در ترجمه های قرآن به «بهشت های پایندگی» ترجمه شده است. این کلمه با تلفظ «عَدَن» در تورات نام باغی است که آدم و حوا پیش از هبوط در آنجا سکنی داشتند و آن را «باغ عَدَن» گفته اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَدْنٍ: ماندنی و از بین نرفتنی - اقامت - ماندگاری(کلمه عدن مصدر و به معنای اقامت و استواری است ، مثلا گفته میشود فلان عدن بالمکان معنایش این است که فلانی در فلانجا ماندگار شد ، و معدن را به این جهت معدن میگویند که جواهر و فلزات در آن قطعه از زمین مستقر گشته ...
ریشه کلمه:
عدن (۱۱ بار)

«عَدْن» در لغت به معنای اقامت و بقاء در یک مکان و استقرار و ثبات است، و لذا به «معدن» که جایگاه بقای مواد خاصی است، این کلمه اطلاق می شود; بنابراین، مفهوم «عَدْن» با خلود شباهت دارد. ولی از آنجا که در جمله قبل به مسأله خلود اشاره شده، چنین استفاده می شود که «جنّات عدن» محل خاصی از بهشت پروردگار است، که بر سایر باغ های بهشت امتیاز دارد.
و در سوره «مریم» این مفهوم را می رساند که ساکنان آن همیشه در آن «مقیم» خواهند بود. توصیف به «عَدْن»، که به معنای همیشگی و جاودانی است، دلیل بر این است که بهشت همچون باغ ها و نعمت های این جهان نیست که زائل شدنی باشد; زیرا چیزی که انسان را در رابطه با نعمت های بزرگ این جهان نگران می سازد، این است که همه آنها سرانجام زوال پذیرند، اما این نگرانی در مورد نعمت های بهشتی وجود ندارد.
استقرار «عَدَنَ به مکان کذا: اِسْتَقَرَّ» و از آن است معدن به معنی مستقُّر جواهر در مجمع فرموده: عدن و اقامت و خلود نظیر هم‏اند. در نهایه آمده: «عدن باالمکان: اذا الزمه ولم یبرح منه» ، این کلمه یازده بار در قرآن آمده و همه درباره بهشت آخرت است و مراد از آن خلود و دوام است، یعنی جنّات استقرار و خلود. بعضی آنرا علم جنّات گفته‏اند و از رسول خدا «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» منقول است: «عَدَنٌ دارُاللَّهِ اَلَّتی لَم تَرَها عَینٌ وَلم تَخطُر عَلی قَلبِ بَشَرٍ لا یَسکُنُها غَیرُ ثَلاثَةٍ النَبیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ یَقوُلُ اللَّهُ عَزَّوَجَّلَ طوُبی‏ لِمَن دَخَلَکِ». واللّه العالم.

پیشنهاد کاربران

باغ بهشت روی زمین

فرُدوسِستان یا فردُستان.


کلمات دیگر: