کلمه جو
صفحه اصلی

بهشت


مترادف بهشت : ارم، پردیس، جنان، جنت، خلد، دارالسلام، رضوان، فردوس، مینو، نعیم

متضاد بهشت : دوزخ

فارسی به انگلیسی

paradise, eden, elysium, heaven, zion

paradise, heaven


Elysium, heaven, Paradise, Zion


فارسی به عربی

سماء

فرهنگ اسم ها

اسم: بهشت (دختر) (فارسی، کردی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: behešt) (فارسی: بهشت) (انگلیسی: behesht)
معنی: فردوس، جهان بهتر، ( در ادیان ) جایی بسیار سرسبز و خرّم، با نعمت های فراوان که نیکوکاران پس از رستاخیز در آن زندگی جاوید خواهند داشت، جنت در مقابل دوزخ، ( به مجاز ) با صفاترین و بهترین جا، ( به مجاز ) دختر زیبا و با طراوت، جنت ( نگارش کردی

مترادف و متضاد

eden (اسم)
عدن، بهشت، باغ عدن

heaven (اسم)
خدا، فلک، بهشت، عرش، آسمان، سپهر، عالم روحانی، قدرت پروردگار، گردون، هفت طبقه اسمان

paradise (اسم)
سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین

elysium (اسم)
بهشت، افسانه یونانی

zion (اسم)
بهشت، کوه مقدساور شلیم، قوم اسرائیل

ارم، پردیس، جنان، جنت، خلد، دارالسلام، رضوان، فردوس، مینو، نعیم ≠ دوزخ


فرهنگ فارسی

در دین زردشتی جایی است خوش آب و هوا فراخ نعمت و آراسته که نیکوکاران پس از مرگ در آن مخلد باشند فردوس مق. دوزخ جهنم.
جنت، فردوس، مینو، باغی که درخرمی نظیرندارد
( اسم ) جایی خوش آب و هوا و فراخ نعمت و آراسته که نیکو کاران پس از مرگ در آن مخلد باشند جنت فردوس خلد .

فرهنگ معین

(بِ هِ ) [ په . ] ( اِ. )جایی خوش آب وهوا و سرسبز و خرم و سرشار از خوبی ها و لذت ها که پاداش پس از مرگ است ، فردوس ، جنت ، مینو، خلد.

لغت نامه دهخدا

بهشت. [ ب ِ هَِ ] ( اِ ) در اوستا «وهیشته » از ریشه «وهو» صفت تفضیلی است برای موصوف محذوف که «انگهو» ( خوب ) و «ایشت » ( علامت تفضیل ) یعنی خوشتر، نیکوتر و آن ( جهان هستی ) باشد و جمعاً یعنی جهان بهتر، عالم نیکوتر، ضد دژنگهو = دوزخ پهلوی و «وهیشت » فردوس.خلد. جنت. جایی خوش آب وهوا و فراخ نعمت و آراسته که نیکوکاران پس از مرگ در آن مخلد باشند. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). دارالجزای مردمان نیکوکار. ( آنندراج ). جنت. خلد. دارالسلام. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). فردوس. ظلال. یسری. مینو. ( یادداشت مؤلف ). حظیره قدس. ( مهذب الاسماء ). جایی خوش آب وهوا و فراخ نعمت و آراسته که نیکوکاران پس از مرگ در آن مخلد باشند. جنت. فردوس. خلد. ( فرهنگ فارسی معین ) :
عالم بهشت گشته عنبرسرشت گشته
کاشانه زشت گشته صحراچو روی حورا.
کسایی.
بهشت است اگر بگرود جای اوی
نگر تا چه آید کنون رای اوی.
فردوسی.
فروزنده گیتی بسان بهشت
جهان گشته آباد وهر جای کشت.
فردوسی.
سرایی دیدم چون بهشت آراسته. ( تاریخ بیهقی ). پس بشارت داد پروردگار ایشان را برحمت خود آمرزش و بهشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311 ).
نیستی آگاه تو هیچ از بهشت
خود چه کنی گرنه فری راستین.
ناصرخسرو.
هر که رود برره خرم بهشت
بی شک جز عقل نباشد عصاش.
ناصرخسرو.
فردا به بهشت گشته سیراب
در کوثر مصطفات جویم.
خاقانی.
از عارض و روی و زلف داری
طاوس و بهشت و مار باهم.
خاقانی.
- امثال :
بهشت آنجاست کآزاری نباشد.
بهشت به سرزنشش نمی ارزد.
بهشت را به بها نمی دهند ببهانه میدهند.
بهشت را بهشتی اگر دنیا را بهشتی .
بهشت را نتوان یافتن رایگان .
بهشت زیر پای مادران باشد.
سبکباری از بهشت آمده است .
مثل بهشت شداد.
رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.

فرهنگ عمید

۱. جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، جنت، فردوس، مینو.
۲. جایی که از خوبی و خرمی نظیر نداشته باشد.

دانشنامه عمومی

بهشت یا وهشت یا پردیس مفهومی است که در بیشتر مذاهبِ باورمند به زندگی پس از مرگ، وجود دارد. بهشت جایی است که نیکوکاران پس از مرگ، در آن جاودانه می شوند. بر اساس آموزه های مذهبی اسلام و برخی دیگر از مذاهب، بهشت جایگاه پایانی هر انسان نیکوکار است و در آن جا به اندازه کارهای نیکش از مواهب آن برخوردار خواهد شد. ادیان این مفهوم گوناگون تعریف کرده اند.
باغ عدن
جهنم
سقر
غلمان
از ۱۸۰۰ سال پیش از مسیح، دین زرتشت سخن روز قیامت را مطرح کرده و آتشگاه (جهنم) و پردیس (بهشت) را توصیف می کند. روح مرده سه روز در کنار جسد می ماند و سحر گاهان روز چهارم به سوی پل چینود روان می شود. در آنجا در دادگاهی در حضور ایزدان سروش، رشن و اشتاد برگزار و با ترازو به کارهای نیک و زشت او رسیدگی می شود تا بتوان دید کدامین کفه ترازو سنگین تر است. سپس انسان نیک سرشت از راهی نورانی به سوی پردیس (بهشت) و انسان گنه کار به دوزخ می رود.
از دیدگاه مسیحیت کشور فلسطین و قدس سرزمین و شهر پاک خداست و خداوند در کتاب انجیل بهشت را قدس آسمانی می نامد که با طلا و نقره و انواع جواهرات زیبنده شده و خداوند بر همه چیز کنترل دارد و در آنجا به کسانی که به بهشت می روند که باورمندان مسیح هستند بدن های جدیدی می دهند که در آن ها شهوت و گرسنگی و بیماری و درد نیست و اشخاصی که این بدن ها را دریافت می کنند در مرکز قدس آسمانی همیشه خداوند را با سرود و آواز و سازهای زیبا و رقص به همراه فرشتگان می پرستند و اشخاصی که این بدن های نو را دارند (یعنی کسانی که در بهشت هستند) به هیچ عنوان از پرستش و عشق ورزیدن به خدا خسته نمی شوند و همیشه در شادی و آرامش او خواهند بود.
برای گروندگان به اصول نیک یا بد مکان و مقام هایی برای پاداش و عقاب مهیاست. سه اصل اندیشه نیک، گفتار نیک، و کردار نیک از هر حیث تازه و بکر بود، زیرا تا آن روز کسی نظیر آن را در جهان نگفته و تعلیم نداده بود. این سه دستور برجسته و مفید در کتاب اوستا به اندازه ای مورد توجه است که به طور مکرر از آن ها نام برده شده و به خوبی ستوده شده است. علت عظمت و اهمیت تعالیم سه گانه بسیار واضح و روشن است، زیرا اساس و پایه تمام نیکی ها و روشنی هاست.اندیشه نیک، گفتار نیک به بار می آورد و در دل انسان تخم نیکی می پروراند و نتیجه آن به صورت اعمال و کردار پسندیده در می آید و به عالم بشریت سود می رساند و باعث آسایش و رفاه خلق خدا می گردد. این سه آموزه ایرانی هیچگاه شامل حال زمان نمی شود و هیچ زمانی نیازمند به بروزرسانی ندارد. زیرا تا دنیا دنیا باشد بشریت به این سه آموزه نیک نیازمند است.

بهشت (آلبوم لانا دل ری). «بهشت» (به انگلیسی: Paradise) آلبومی از هنرمند اهل ایالات متحده آمریکا لانا دل ری است که در ۹ نوامبر ۲۰۱۲ (۲۰۱۲-11-۰۹) منتشر شد.
این آلبوم در چارت های ، لهستان، فلاندرز جزو ده آلبوم اول قرار گرفت.

بهشت (ابهام زدایی). بهشت بر اساس ادیان جای نیکوکاران در آخرت است و ممکن است به یکی از موارد زیر نیز اشاره داشته باشد:
بهشت (فیلم ۱۹۸۷)، فیلم دایان کیتن
بهشت (فیلم ۲۰۰۲)، فیلم تام تیکور
بهشت (فیلم ۲۰۱۴)، فیلم میا هانسن-لووه

بهشت (ترانه اینا). «بهشت» تک آهنگی از هنرمند اهل رومانی اینا است که در سال ۲۰۱۶ میلادی منتشر شد.
این تک آهنگ در چارت های جزو ده ترانه اول قرار گرفت.

بهشت (ترانه کلدپلی). «بهشت» (به انگلیسی: Paradise) تک آهنگی از گروه موسیقی آلترنتیو راک کلدپلی است که در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۱ (۲۰۱۱-09-۱۲) منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم مایلو زایلوتو قرار داشت.
این تک آهنگ در چارت های نروژ، بریتانیا در رتبه اول و در چارت های ایتالیا، والونیا، فرانسه، ایرلند، اسپانیا، دانمارک، فنلاند، استرالیا، سوئیس، نیوزلند، فلاندرز، جزو ده ترانه اول قرار گرفت.

بهشت (فیلم ۱۹۲۸). «بهشت» (انگلیسی: Paradise (1928 film)) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۱۹۲۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به بتی بالفور و الکساندر دارسی اشاره کرد.

بهشت (فیلم ۱۹۸۷). «بهشت» (انگلیسی: Heaven (1987 film)) فیلمی در ژانر مستند به کارگردانی دایان کیتن است که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد.
۱۷ آوریل ۱۹۸۷ (۱۹۸۷-04-۱۷)

بهشت (فیلم ۲۰۰۲). بهشت (به انگلیسی: Heaven) نام فیلم درام و احساسی است به کارگردانی تام تیکور، محصول سال 2002 بازیگرانی چون کیت بلانشت و جووانی ریبیسی در این فیلم به ایفای نقش میپردازند.

بهشت (فیلم ۲۰۱۴). «بهشت» (انگلیسی: Eden) یک فیلم فرانسوی در سبک درام است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به آرسینه خانجیان و گلشیفته فراهانی اشاره کرد.
۵ سپتامبر ۲۰۱۴ (۲۰۱۴-09-۰۵) (TIFF)
۱۹ نوامبر ۲۰۱۴ (۲۰۱۴-11-۱۹) (France)
فیلم درباره ظهور و سقوط یک دی جی است که پیشگام موسیقی هاوس فرانسوی است.

بهشت (فیلم ۲۰۱۶). بهشت (روسی: Рай) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی آندری کونچالوفسکی است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ویکتور سوخوروکوف اشاره کرد.
۸ سپتامبر ۲۰۱۶ (۲۰۱۶-09-۰۸) (Venice)

دانشنامه آزاد فارسی

بهشت (Paradise)
(یا: فردوس؛ جنّت) در مسیحیت و بعضی ادیان دیگر، جایگاه و مقصد پرهیزکاران پس از مرگ در زندگی اُخروی. در مسیحیت سنتی بهشت سرشار از لذایذ مادی توصیف می شود، ولی عموماً می پذیرند که این لذایذ جنبۀ تمثیلی دارند. مسیحیان امروزه آسان تر از گذشته، بهشت و دوزخ را به حالات روحی، یعنی شادکامی و تلخ کامی، تعبیر می کنند. در مسیحیت سنتی، بدن انسان پس از روز قیامت دوباره در بهشت به روح می پیوندد. امروزه متکلمان مسیحی معمولاً بهشت را مکان یا حالتی توصیف می کنند که در آن روح، حقیقت خداوند را درمی یابد. در قرآن ۲۱ نام برای بهشت برشمرده شده است، بهشتیان در قرآن مجید نام ها و صفات گوناگون دارند، ازجمله: اصحاب الجنة (بقره، ۸۲؛ هود، ۲۳)، اصحاب الیمین و اصحاب المیمنة (واقعه، ۸، ۲۷، ۳۸). در آیۀ ۱۳۳ سورۀ آل عمران تأکید شده که بهشت برای پرهیزکاران آماده شده است. در قرآن بهشت یکپارچه و یکباره توصیف نشده، بلکه چنان که اقتضای ساخت و سبک قرآن است، توصیف های فراوان آن در سوره های مختلف، به ویژه سوره های مکی، به صورت پراکنده، بیان شده است. در سه سورۀ الرحمن، انسان و واقعه، توصیف بهشت بیشتر و منسجم تر از سایر سوره هاست. بنابر تصریح قرآن، پهنای بهشت به اندازۀ همۀ آسمان ها و زمین است (آل عمران، ۱۳۳؛ حدید، ۲۱) و در نزدیکی سدرةالمنتهی قرار دارد (الذاریات، ۲۲؛ نجم، ۱۴ـ۱۵) بهشت را برای اهلش به پیش می آورند (تکویر، ۱۳) و بهشتیان گروه گروه به سوی بهشت، که از پیش به احترام آن ها درهایش باز است، راهبری و راهنمایی می شوند (زمر، ۷۳). خانه های نیکو برای بهشتیان مهیاست (توبه، ۷۲). حوریان بهشتی (← حوری) به همسری بهشتیان درمی آیند، آن جا نه گناهی رخ می دهد و نه سخن بیهوده ای گفته می شود (طور، ۱۹ـ۲۵). در آن جا باغ هایی عالی است (غاشیه، ۱۰) و چشمه هایی در آن روان است که آب آن ها از زیر درختان می گذرد. این نهرها از آب زلال و شیری که طعمش تغییر نمی کند و شرابی که آشامیدن آن مستی نمی آورد و از عسل مصفا (محمد، ۱۵) فراهم شده است. بهشتیان در آن جا بر تخت ها تکیه زده اند؛ هیچ گرما و سرمایی نمی بینند و سایه های درختان بر سر آن ها افتاده و میوه های آن درختان به راحتی در دسترس است (انسان، ۱۳، ۱۴). جام می دهند و جام می ستانند و غلامان چون مروارید پنهان در صدف برای پذیرایی به گِردشان می چرخند (طور ۱۹ـ۲۵). لباس بهشتیان از دیبای نازکِ سبز است (کهف، ۳۱). در آن جا زنانی هستند که جز به شوهر خود ننگرند و پیش از آن هیچ آدمی و جنی به آن ها دست نزده است. این زنان همانند یاقوت و مرجان اند (الرحمن، ۵۴ـ۵۸) بهشتیان همسران پاکیزه دارند و این گونه دعا می کنند: «سبحانک اللهم» (بار خدایا تو منزهی) و به هنگام درود، «سلام» می گویند و پایان دعایشان سپاسگزاری از پروردگار جهان است (یونس، ۱۰). اهل بهشت زندگی پاکیزه و به دور از بیم و اندوه دارند و همۀ خواسته هایشان برآورده است (نحل، ۳۱؛ زخرف، ۷۱؛ ق، ۳۵) و جاودانه در آن جا می آرمند و متنعم اند. علاوه بر این، از نعمتی برتر و بالاتر برخوردارند که همانا «رضوان الهی» (آل عمران، ۱۵) است. در واقع، بهشتیان همۀ نعمت ها را از دست عنایت خدا می ستانند و بر سر سفرۀ قرب او می نشینند و از بزرگ ترین نعمت که همانا نظر لطف الهی است، بهره مند می شوند و هرگز خواستار خارج شدن از وضع موجود خود نمی شوند (کهف، ۱۰۸) اکثر متکلمین شیعه اتفاق نظر دارند که بهشت و جهنم هم اکنون مخلوق و موجودند. آن دو در باطن این جهان و محیط بر آنند (توبه، ۴۹؛ عنکبوت، ۵۴) و در جهان آخرت، چون حجاب ها فرو می افتند، بر انسان ظاهر می شوند. برخی عرفا و باطنی مذهبان، توصیفات مربوط به بهشت و جهنم را تأویل می کنند.

بهشت (کتاب). بهشت (کتاب)(Paradis)
رمانی از فیلیپ سولرز، به زبان فرانسوی، منتشرشده در ۱۹۸۱. بهشت انفجار غول آسای زبان است؛ متنی فاقد نقطه گذاری، چون جمله ای بی پایان. رمان، سرشب در تراس کافه ای آغاز می شود و نزدیک صبح پایان می یابد. سولرز نه همچون سوررئالیست ها مقهور زبان روزمره می شود، نه چنان ادیبان کلمه را در مشت می گیرد و استادکارانه در جای مقتضی می نشاند. بهشت تلاشی نومیدانه است برای آفریدن وضعی بهشتی در زبان که سودای خود را در انکار زبان می یابد، اما سرانجامی نمی یابد مگر بازگشت به کلمه و انفجار آن از درون. سولرز در ۱۹۸۶ بهشت دو را نیز منتشر کرد که حاوی همان دغدغۀ سبک گریزی بود که در بهشت متجلی شده بود، اما نمایانگر نوعی سکون و تعمق نیز بود. در بهشت دو طنز با نیش کمتر و سیالیت بیشتر جریان دارد.

نقل قول ها

بهشت ممکن است به بهشت های مادّی ، آسمان و گسترهٔ بی پایان فرا-جهان، و یا به عرصه آخرت؛ معمولاً واقعیّت های «زندگی پس از مرگ» در ادیان و فلسفه های معنوی گوناگون اشاره داشته باشد؛ که اغلب به عنوان مقدّس ترین مکانِ ممکن، دسترسی پذیر برای انسان ها با توجه به معیارهای گوناگون از خداشناسی، نیکوکاری، تقوا، ایمان و آگاهی توصیف می گردد.
• «بهشت مشتاق چهار نفر از اهل بیت من است که خداوند آنان را دوست دارد و مرا به محبت آنان امر فرموده است: علی بن ابی طالب، حسن، حسین و مهدی علیهم السلام؛ و مهدی کسی است که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گزارد.»• «در شبی که مرا به معراج بردند و به سدرة المنتهی رسیدم، شنیدم که بهشت ندا می داد چقدر مشتاق علی و فاطمه و حسن و حسینم.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بهشت، به جایگاه نیکان و مؤمنان در آخرت گفته می شود، که از آن به مناسبت، در باب های طهارت، صلاة و حج سخن رفته است.
واژه قرآنی آن «جنة» و جمع آن «جنات» است و جنّة به هر باغ و بستانی گویند که دارای درختان انبوه باشد و زمین را بپوشاند. نامگذاری بهشت به جنة؛ یا به جهت تشبیه به باغ های دنیاست و یا به خاطر پوشیده بودن نعمت هایش از ساکنین دنیاست چون در بهشت از خیر و سعادت چیزهایی هست که بر قلب هیچ بشری خطور نمی کند: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ؛ هیچ کس نمی داند چه پاداش های مهمی که مایه روشنی چشم هاست برای آنها نهفته شده.»
ویژگی های بهشت
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: behešt
طاری: behešt
طامه ای: behešt
طرقی: behešt
کشه ای: behešt
نطنزی: behešt


جدول کلمات

خلد, مینو, جنت, عدن, دارالسرور,فردوس

پیشنهاد کاربران

یعنی دلسوزومهربان وخشنودوراضی کنندویک بانون خوب ودسوزبرای همسرش

جالبه بدونین:
بِه = boot ( خوب )
بِهتَر = better ( خوبتر )
بِهِشت/بهست = best ( خوبترین )

ارم، پردیس، جنان، جنت، خلد، دارالسلام، رضوان، فردوس، مینو، نعیم


Heaven

بهشت به انگلیسی یعنیparadise یا همون پردیس که از زبان ( پارسی ) وارد زبان انگلیسی شده

بهشت حقیقی نه باغ است که در آن شیر و عسل در نهر ها و جوی بار ها جاری باشند و نه اقامتگاه منتخبین و بر گزیدگان ؛ موئمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت، بلکه برترین حالت هستی نامتناهی ؛ بیکران و بینهایت خود خداوند می باشد . درب و دروازه هم ندارد که بتوان از بیرون وارد آن شد و یا از درون به بیرون از آن خارج ( به اصطلاح دینی : هبوط ) گردید. و آنهم به این دلیل ساده که برای هر دانش آموز در دوران ابتدایی به سهولت قابل درک می باشد: هستی بیکران کرانه ندارد که دارای بیرون و خارج باشد. اما هستی می تواند بین دو سر حد؛ یکی نهایت کمال و دیگری نهایت نقصان، حالت های کلی بیشماری داشته باشد. حالت اولیه کمال ایده آل بهشتی هستی که در مبداء موجود بوده است با آغاز سَفَر آفرینش یکباره بر اثر انقباض به نهایت نقصان نزول یافته است و پس از آن تاکنون و تا پایان سفر آخرت در حال صعود به سر می برد و در معاد یعنی در پایان سفر به همان حالت کمال اولیه باز خواهد گشت و آنهم در همین جهان و بطور همزمان و همسان در کلیه جهان های موازی. نتیجه اینکه بر خلاف داستان آدم و حوای دینی، ما انسان ها و کلیه موجودات زنده و غیر زنده در خارج از هستی و وجود خداوند قرار نداریم و از او جدا نیستیم و از بهشت رانده نشده ایم و هم اکنون در پیشگاه خداوند متعال و در یکی از حالت های کلی و بیشمار هستی وی به سر می بریم. اگر داستان های دینی در مورد خداوند به قول حکیم عمر خیام همگی افسانه هایی بیش نیستند، نباید این اوهامات دینی - مذهبی باعث شوند که خدا را هم افسانه بپنداریم و احیانا به دام آتئیزم و خدا ناباوری بیافتیم که بطور غیر مستقیم آب به آسیاب دین و مذهب ریختن و رونق بازار آنها ست. از همه مهمتر اینکه خداوند متعال بی نیاز مطلق است و به اعمال دست و پاگیر و پیش پا افتاده ؛ باز دارنده و ترمز کننده بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل و تلف کننده عمر و وقت و انرژی از قبیل ستایش و پرستش؛ مناجات و نیایش ؛ دعا و عبادات ؛ احداث معابد و قربانی حیوانات و طاعت و بندگی از طرف یک موجود ضعیف و محدود و ناتوانی مثل بشر را ندارد و در حکمت ؛ رحمت ؛ صبر ؛ عشق و محبت ؛ علم و قدرت ؛ عدالت و اخلاق مطلق و بیکران وی هیچگونه محکمه و محاکمه ؛ استنطاق و باز جویی و بازپرسی ؛ ملامت و سرزنش و عذاب و جزای جهنمی وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت، نه در مبداء و نه در طول سفر و نه در معاد. باور بر دو نوع است ؛ یکی اوهامی و بریده از واقعیت عینی و دیگری حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی. اولی قدیمی و دینی است و دومی نوین و علمی.

بهشت : رها کرد ⬅️ فعل ماضی از مصدر هِشتن به معنای رها کردن

واژه Paradies ( نوشتار آلمانی ) توسط گزنفون از پارسی قدیم وارد زبان یونانی شد و به شکل paradeisos در آمد. معادل کلمه پارسی پاردیز یا پاردیس در زبان اقوام باستانی ماد به شکل paradaeza با تلفظ پارادایزا می باشد. در زبان آلمانی پیشوند پارسی pari یا پاری را به معنای محصور شده و dies دیز پارسی و daeza یا دایزا مادها را به دیوار ترجمه کرده اند. یعنی یک قطعه زمین یا یک باغ و یک جنگل که دور آن پرچین یا دیوار و حصار کشیده شده باشند. باغی که شاهان پیشدادی سرزمین ایران جهت گردشگاه و تفریحگاه خصوصی و عمومی ایجاد میکردند. کله pardes با تلفظ پاردیس در زبان عبری با واژه های پارسی و مادی معادل و مترادف و هم معنی می باشند. اما واژه para با تلفظ پارا ریشه در زبان سانسکریت دارد و معادل و هم معنی با واژه فَرا در زبان پارسی است و به معنای ماورا می باشد. واژه پارسی dies با تلفظ دیز یا دیس ( نوشتار انگلیسی dise با تلفظ دایز ) و واژه مادی معادل آن daeza با تلفظ دایزا اگر حقیقتا به معنای دیوار و حصار باشند، آنگاه کلمه Paradies یا پارا دیز به معنای حصار یا دیوار و یا محیط و مرز ماورایی خواهد بود . به این معنا که بهشت بیکران بهمراه هستی بیکران به بهشت ها و هستی های محدود و متناهی تقسیم شده اند و چون بهشت و هستی هردو بیکران اند، لذا عمل تقسیم هرگز به پایان نخواهد رسید و در گفت وشنودی دیگر لقب " کثرت پایان ناپذیر ماورایی " به آن دادیم. بنابراین بهشت یک باغ نیست که موئمنین و زاهدان و ثواب کاران و عادلین و نیک اندیشان و نیک گفتاران و نیک کرداران پس از اتمام حیات دنیوی به آنجا رحلت و مهاجرت کنند و از جوی بارهای آن آب و شیر بنوشند و عسل نوش جان کنند و حوریان چشم آهویی جلوی رویشان برقصند و جام های پر از شراب ملکوتی تعارف شان کنند. بهشت مکان نیست بلکه برترین حالت هستی است. پس از احداث مجموعه وسیعی از جهان ها از طریق تقسیم و مرز کشی در هستی خویش و خلقت و آفرینش کلیه موجودات زنده و غیر زنده و کلیه افراد انسانی در سطح کمال ایده آل توسط خداوند و اهداء زندگی جاودانه به آنها و آشنا نمودن کلیه افراد انسانی با دانش و قدرت و حکمت و رحمت و صبر و عشق و محبت مطلق و بیکران خویش تصمیم به سفر کردن نموده است. این سفر از طریق وقوع قیامت ها یا مه بانگ های متوالی و بیشمار بر اثر نوسانات متوالی انقباض و انبساط صورت می پذیرد. کلیه راه های پیشنهاد شده توسط اسطوره ها ؛ حماسه ها ؛ آیین ها و ادیان ؛ نظام های فلسفی و دیوان های شعر و ادب و عرفان دینی که در طول تاریخ بشریت در پیرامون این سفر خلقت سروده و تدوین شده اند، همگی بدون استثناء بیراهه و گمراهه محسوب می شوند و آنهم با احترام کامل خدمت مداحان و سرایندگان و پیروان خالص و مخلص چنین افسانه هایی. سفر خلقت متعلق به خود خداوند است و کلیه موجودات زنده و غیر زنده اجزای تفکیک ناپذیر کل هستی وی می باشند. یک باغ بهشت محدود را تصور نمودن و به آن باور داشتن منافی و منکر صفت بیکرانی خود خداوند می باشد. به قول معروف کار آن کرد که آنرا تمام کرد. این ضربالمثل به ظاهر یک پند و اندرز در مورد کارهای روز مره و دنیوی می باشد که هرکسی که یک کار مفید را شروع کرد با همت و پشتکار آن کار را به اتمام برساند و آنرا نیمه کاره رها نکند. اما معنای باطنی آن این است که خداوند کار احداث جهان و جهان های بیشمار و آفرینش موجودات زنده و غیر زنده در آنها را با اطمینان و یقین و دقت و آگاهی و محاسبات مطلق آغاز نموده و با همت و اراده و پشت کار مطلق آنرا به انجام و پایان خواهد رساند و در این کار و راه به هیچگونه نیروی انسانی نیازی ندارد خواه در قالب امیر و سلطان و پادشاه و خواه در قالب نبی و ولی و خلیفه الله و یا اسطوره و حماسه سرا و خواه فیلسوف و حکیم و شاعر و ادیب و عارف. از یادگار های باستانی میتوان میوه های آنها را چید و شاخ و برگ های زائد آنها را به فرشتگان و ملائک هدیه نمود که از تغذیه آن شفا یابند. به عنوان مثال از آیین باستانی هندوان میتوان چرخه یا زنجیره بی پایان تولد و مرگ را به عنوان شاه میوه چید و بحث و بررسی و تبیین و تشریح آنرا از طریق حلول روان به عنوان شاخ و برگ زائد و مازاد بر احتیاج کنار گذاشت که بازماندگان از آن به عنوان مواد سوخت استفاده کنند و جسد مردگان را با آتش آن به خاکستر تبدیل نمایند و آنرا به دست جریان آب رودخانه گَنگ بسپارند . در این رابطه می توان جنبه برجسته و درخشان و طلایی تفکرات بودا را از آیین بودائی به عنوان شاه میوه اصلی چید و جهت مصرف در اختیار نسل جدید و آیندگان سپرد. بودا بر خلاف آبا و اجداد هندوی خویش به جدایی روان در لحظه فرا رسیدن اجل مرگ و حلول آن در لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر باور نداشته است و چرخه بی پایان تولد و مرگ را فقط در چهار چوب زنجیره علت و معلول مادی امکان پذیر و میّسر می دانسته است. شاگردان هم عصر و پیروان بودا در اعصار بعد از وی گویا کوچکترین توجهی به این دُر و گوهر گرانبهای معنا که از زبان بودا جاری گشته است نداشته اند. در همین رابطه میتوان یقین داشت که سعی و کوشش حکیمان و عارفان مسلمان فارسی زبان در جهت دفاع از دین و شریعت اسلام در مقابله با آیین هندو و بودائی در باطل نمودن باور حلول روان مازاد بر احتیاج بوده و عمر و وقت شریف خویش و مخاطبین را تلف نموده اند. در همین رابطه به یک جمله از ایسا مسیح اشاره میکنم که در آخرین لحظات حیات بر روی صلیب از زبان مبارک وی جاری گشته است : خداوندا من به روح ام دستور می دهم که در دست تو قرار گیرد. یک اندیشمند خردمند دینی از این عبارت میتواند این حقیقت را دریافت نماید که من یا نفس و یا خویشتن با روح یکی نیست. زیرا در این جمله نفس یا من دستور دهنده است و روح مورد دستور. لذا مجرد ترین بخش وجود انسان روح و یا روان نمی باشند بلکه نفس. البته در بیان این جمله به ایسا بزرگوار یک انتقاد وارد است و آن اینکه مگر کل موجودیت او همیشه در پیکره خداوند موجود نبوده است که بخشی از آنرا به دست خداوند بسپارد و بخشی از آنرا روی صلیب چوبی باقی بگذارد. از فلسفه و آیین زرتشت میتوان عبارت " نوسازی جهان " را به عنوان شاه میوه چید و در اختیار نسل امروز و آینده جهت تغذیه معنوی قرار داد. در سروده های گات ها در قالب یک دعا از اهورامزدا به حق نیک نظم کیهانی استدعا دارد که بزرگترین آرزوی وی را بر آورده نماید و آن اینکه از طریق نوسازی جهان زندگی اورا جاودانه سازد. از متفکر برجسته یونانی به نام دموکریت میتوان عبارات زیر را به عنوان شاه میوه تفکرات فلسفی هستی شناسانه یونان باستان چید و به آینده منتقل کرد : کل متشکل از عوالمی است که در شمار نامتناهی و در حدود متناهی اند. عبارت دوم : کل بیشتر یا بزرگتر است از جمع ساده اجزاء. تئوری تکاملی داروین در علم زیست شناسی به انسان می آموزد که خداوند نسل بشر را از آدم و حوا نیآفریده است بلکه کلیه موجودات زنده را از راه تکامل خلق کرده است. نظریه علمی مه بانگ در علوم نجوم و کیهان شناسی، ما انسان ها را با نوسانات کیهانی آشنا نموده است که متعاقب آن خود کیهان مثل افراد انسانی از تسلسل تولد و مرگ بر خوردار است. زنجیره و یا چرخه بی پایان هندوان و بوداییان و باز سازی و نو آوری جهان در فلسفه و آیین زرتشت تنها از طریق وقوع قیامت ها و یا مه بانگ های متوالی و بیشمار امکان پذیر و میّسر می باشد و کلیه راه های پیشنهاد شده تاکنون بیراهه و گمراهه محسوب می شوند. معانی ژرفی که در پشت عبارات دمکریت نهفته اند، تاکنون توسط فیلسوفان بعد از وی منجمله افلاطون و ارسطو و پلوتین و پور فوریوس ( پور آهن ) کشف و درک نگردیده اند. معنای نهفته در پشت عبارت : کل بیشتر یا بزرگتر است از جمع ساده اجزاء بطور اختصار این می باشد که کل یا هستی بیکران تنها دارای یک حالت کلی نمی باشد بلکه دارای حالت های کلی بیشمار. معنای نهفته شده در پشت عبارت : عوالم در عدد بیشمار و در حدود متناهی اند، بطور اختصار عبارت است از : هستی بیکران هرگز نمیتواند از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر تغییر و تحول و نزول و دوباره صعود یابد، زیرا به علت بیکرانی برای این کار به بینهایت زمان ها نیاز خواهد داشت و این عمل هرگز به انجام نخواهد رسید مگر اینکه هستی ضرورتا یا با آزادی مطلق به عوالم بیشمار تقسیم شده باشد. بیشتر از این سر خواننده گرامی را به درد نمی آورم و برای تکمیل این جهان بینی نوین که تحت عنوان " افسانه نوین آفرینش " در حال سروده شدن و تدوین می باشد، به دو حقیقت بنیادی دیگر اشاره می کنم که در طول تاریخ بشریت تاکنون در مقابل دیدگان سر و بصیرت باطن اندیشمندان بزرگ منجمله انبیاء و اولیاء مثل دو گنج گرانبها در پشت حجاب ضخیم و ظاهری خمیر مایه تثلیثی یا سه جنبه ای کالبد ها یا تن و بدن های مادی - روحی - روانی کلیه افراد انسانی پنهان و کشف نشده از گزند حوادث روزگار محفوظ و دست نخورده باقی مانده اند:
الف - سرنوشت های پنجگانه جنسی و عشقی .
ب - من ها یا نفوس و یا خویشتن های دهگانه مشتمل بر پنج آدم و پنج حوای خودی.
بدون در نظر گرفتن این دو حقیقت و حقایق بالا از حکمت و کار و بار خداوند بطور حقیقی و مطابق بر واقعیت نمیتوان سر در آورد.
این حقیر به حمد خداوند متعال ( خدای علمی و نه خدای دینی ) مرتکب خطای ایسا مسیح نخواهم گردید که بگویم : هرکس نام مرا به زبان آورد و به سخنان من گوش فرا داد و به آن عمل کند، به عنوان هدیه، حیات جاودانه را دریافت خواهد کرد. بلکه باور این حقیر این است که همه افراد انسانی در مبداء یعنی قبل از آغاز سفر از حیات جاودانه برخوردار بوده و در معاد یعنی پس از پایان سفر و پس از قیامت کبرا و یا مه بانگ آخر ، دوباره از آن حیات جاودانه اولیه برخوردار خواهند شد و آنهم در همین جا و در این جهان و در کلیه جهان های بیشمار بطور همسان و همزمان. در پایان دو بیت شعر از عارف بزرگ مولانا :
این جهان زندان و ماز ندانیان/
حفره کن زندان و خودرا وا رهان
ایجاد حفره در محیط این جهان تنها از طریق قوای ادارکی فهم و عقل با ابزار های احساسات و تفکر و خیال و وهم امکان پذیر می باشد و نه از راه نقب و تونل و کرم چاله زدن .

پاداش هر فرد دراخرت

بهشت ( به. هشت )
به::بهترین
هشت ::هشت در
بهشت دارای هشت در است


گشتا

بهشت زیر پای مادران است

پردیس

اکثرا بهشت را به نام heaven شنیده ام
و در مورد حرف شما خانم setare
حرف قشنگی زدید اما مادران همیشه بهشتی نیستند چون هر کدام از ما مادرانی را دیدیم که مادری نمی کنند ولی از نظر روانی . جسمی . مالی تامین هستند . این جمله ی قدیمی را بگذارید کنار خواهشاً
من خودم عاشق مادرم هستم ولی با این جمله کاملا مخالفم

بهشت پس از مرگ افسانه ای بیش نیست.
بهشت در حقیقت همین سیاره زمین است که اگر اینگونه بهشت نمی بود هرگز در آن حیات پدید نمی آمد. همانطور که سیارات دیگر جهنم بودند و حیات در آنها پدید نیامده است.

عدن

( بهشت ) یا جنت به معنای باغ پوشیده شده از چشم و بهشت مرکب از دو کلمه ( به و هشت8 ) که در واقع تعداد درب های ورود به بهشت پروردگار را نمایان می کند معنی می شود.

با یاد او که به یاد همه ی مخلوقاتش هست
ما در پی خدا هستیم غافل از اینکه خدا در کنار همه موجودات هست و آنها را هدایت می کند.
مردم در پی راه یافتن به نزد خداوند هستند اما مخلوقات خداوند را منحرف می کنیم، و منتظر هدایت کننده ای میمانیم.
آرزوی بهشت در سر می پرورانیم، اما هر آبادی ای را، هر خانه ای را ویران می کنیم و هر درختی را قطع میکنیم. فردی را دیدم بولدوزری آورده و زمین مسطحی را با آن تسطیح میکند گفتم چرا چنین میکنی؟ گفت چنین میکنم تا اینجا برای چند سال روینده ای در اینجا نروید. ما با این ادراک، حتی اگر در بهشت وارد شویم آنرا به جهنمی بدل خواهیم کرد.
اشعار سهراب سپهری را سر میدهیم که گفته است: پشت دریا ها شهری است . . . دست هر کودک ده ساله شهر شاخه ی معرفتی است. اما، هر کدام پی در پی، کودکان دیارمان را در منجلاب دروغ هایمان، در منجلاب اعتیاد، در رگبار توهین ها و تحقیرهایمان، حقیر و خورد شده زیر پاهایمان له میکنیم تا شاید به بزرگی و عزتی رسیم.
از روز رستاخیز دم میزنیم و از مرگ میترسیم.
به راستی که مصداق یخرجونهم من النور الی الظلمات هستیم.
چرا مصداق یخرجهم من الظلمات الی النور نشویم.

با یاد او
به نظر من، منظور از رزق و روزی در بهشت، طعام نمی باشد. رزق و روزی در بهشتی که قادر سبحان وعده دهد چیزهایی بسیار پاک تر و متعالی تر میباشند. به طور مثال روزی دانش پژوهان صادق، علم پاک و بی شبهه میباشد که رزقی عالی تر از این در نظرم نمی گنجد. به نظر من، علم الیقین عالی ترین نعمت میباشد.
مثالی از روزی و رزق غیر طعام و زمینی، روزی باد برای کشتی بادی و برای آسیاب بادی می باشد. روزی نور برای گیاه و درخت. روزی حرارت برای باد. روزی محبت برای کودک. روزی برق برای لامپ. روزی کتاب برای دانشجو. روزی بینش برای محقق. روزی بحث و گفت و گو برای فیلسوف و عارف و سالک. روزی نجوم برای ناخدای کشتی.

به هشت : چرا از دیدگاه ایرانیان باستان در عصر میترائیان عدد 8 بهتر از اعداد دیگر محسوب می شده است ؟ میترائیان قبل از تولد نوح و قبل از اختراع خط میخی توسط اقوام فارسی زبان ایلامی ( عیلامی ) و سومری و قبل از اختراع خط هیروگلیف توسط مصریان بر این باور بوده اند که کیهان دارای هفت حالت یا سامان کلی می باشد و بهمراه هر سامان برای انسان یک حیات و بهمراه هفت نظم یا سامان کیهانی هفت حیات قائل بوده اند. خطوط هفتگانه روی جام جم باستانی و مراسم چیدن هفت سین ریشه در همان جهانبینی هستی شناسی میترائیان دارد. از دیدگاه آنان حرف سین حرف اول هفت شیئ یا چیز نبوده است بلکه حرف اول واژه سامان که به معنای نظم می باشد. اما میترائیان به نوسانات انبساط و انقباض یا باز و بسته شدن محتوای کیهان علم و آگاهی و آشنایی نداشته اند و به همین دلیل حالات یا سامان یا نظم های هفتگانه کیهانی را ثابت و پایدار و بطور همزمان موجود و به شکل طبقه بر طبقه و محیط و محاط می پنداشته اند و تعالیم هفت مرحله ای آنان به شاگردان به این خاطر بوده است که بر اثر تمرینات تمرکز فکر و خیال بتوانند از طبقات بالا بروند و محتوای آنها را مورد مشاهده قرار دهند و 6 حیات دیگر خودرا در آن طبقات ببینند. خواب معراج یعقوب پسر ایساّک و نوه ابراهیم و معراج نامه ویرادف پارسی و خواب معراج پیامبر اسلام هر سه ریشه در تصور و باور و جهان بینی میترائیان ایران باستان دارند. بعدا بودا به شاگردان خود 8 راه را تعلیم می داده است که بتوانند در خیال از زنجیره تولد و مرگ ( به زبان سانسکریت: سم سرا : به معنای سرای زهر یا خانه درد و رنج ) پیاده شوند و زودتر از موعد مقرر به حالت نیروانا یا آرامش کامل موعود برسند. ما انسان ها در عصر جدید از طریق نظریه یا تئوری علمی مه بانگ با نوسانات انبساط و انقباض کیهانی و متعاقب آن با تسلسل تولد و مرگ کیهان علم و آگاهی یافته ایم و اگر دوستدار حقیقت باشیم می توانیم آن ایده های طلائی باستانی را به زبان و روش علمی بطور حقیقی تفسیر نمائیم و به یک باور و جهان بینی نوین و جهانشمول علمی دست یابیم. مشروط براینکه مثل اندیشمندان و حکیمان و عارفان دینی تن پرور نباشیم و به شکم و زیر شکم خیره نشویم. حال به سوال مطرح شده در بالا برمیگردم ، چرا از دیدگاه میترائیان که خالق و آفریننده واژه بهشت محسوب می شوند، عدد 8 بِه پنداشته می شده است ؟ ما انسان ها و کلیه موجودات زنده و غیر زنده بهمراه همین عالم یا کیهان همیشه در پله هشتم از نو آفریده می شویم و هربار در سطحی کمال یافته تر از سطح تکاملی قبلی. لذا قدم های هشت گانه ظهورات متوالی این عالم را بادرجات مختلف تکاملی تا سرحد کمال ایده آل بهشتی اولیه را میتوان با فاکتور 2 بتوان n نشان داد. n برابر با عدد 3 و اعداد صحیح بزرگتر از عدد 3. تعیین مقدار نهائی n و محاسبه مقدار نهائی فاکتور 2 بتوان n از توان معرفت دینی و شناخت علمی انسان خارج می باشد و فقط خداوند متعال به این مقادیر علم و آگاهی مطلق دارد. این فاکتور برای 6 عالم و 6 حیات و 6 ( آسمان و زمین ) دیگر هم صدق می کند و یا یکی می باشد. یک مثال ساده در جهت روشن نمودن موضوع : طول عمر کلی این عالم یا این کیهان یا این جهان یعنی فاصله زمانی بین اولین لحظه انبساط و آخرین لحظه انقباض مجدد یا فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی در حال حاضر توسط منجمین و کیهان شناسان غیر قابل محاسبه و تعیین می باشد. اما تا آن زمان میتوان جهت سهولت در عمل تفکر و تخیل عمر کلی کیهان را از طریق زیر و بطور احتمالی محاسبه نمود: مقدار عددی سرعت نور بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه را به توان 2 رساند و پسوند سال به آن اضافه نمود که برابر با 90 میلیارد سال خواهد شد. نیمی از این عمر کیهانی یعنی 45 میلیارد سال به فاز انبساط و نیمی دیگر به فاز انقباض مجدد تعلق دارد. حال پس از اینکه بطور احتمالی طول عمر کلی یا دهر کیهانی را تعیین نمودیم ، میتوانیم آنرا در عدد 7 ضرب نمائیم و به 630 میلیارد سال برسیم. به این معنا که عالم فعلی و 6 عالم دیگر هرکدام همیشه در فواصل زمانی 630 میلیارد سال با یک درجه تکاملی برتر نسبت به سطح تکاملی قبلی خویش به ظهور میرسند و تجربه میگردند و در معاد یعنی در پایان سفر نزولی - صعودی هستی و ختم سلسله حیات های دنیوی، این هفت عالم و هفت حیات بطور همزمان و درکنار هم به ظهور میرسند و به موازات همدیگر توسط افراد انسانی تجربه می گردند و تا آغاز سفری دیگر با کیفیات و حالاتی دیگر و لذا بدون هیچ پایانی و بدون هیچگونه بر انگیختی از قبور و بدون هیچگونه عذاب و جزای جهنمی. تعیین طول حیات های بهشتی در نظام های احسن مبدئی و معادی خارج از توان معرفت دینی و شناخت علمی انسان می باشد. این هفت عالم هرکدام به فواصل زمانی 90 میلیارد سال پشت سر هم و با یک سطح تکاملی برابر یا مشابه به ظهور میرسند. 6 عالم و 6 ( آسمان و زمین ) و 6 حیات دیگر، به ما انسان های موجود در این عالم تعلق ندارند بلکه به 9 عضو دیگر از خانواده های 10 نفره خودی کلیه افراد انسانی. معنای این بیان این است که زوجیت های دنیوی فقط متعلق به طول سفر و سلسله طویل حیات های دنیوی می باشند و کلیه افراد انسانی در حالت آسمانی یا بهشتی هستی از 5 نوع زوجیت خاص و ویژه خویش بر خوردار بوده و خواهند بود. به این معنا که خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبدئی انسان را برای تولید مثل نیآفریده است.
یک نکته بسیار مهم و شاید کاربردی در جهت تسکین طبع. بعد از فرا رسیدن لحظه اجل و فرو رفتن به خواب ژرف و طویل المدت مرگ، مکانیزم درک گذر زمان بطور کامل مختل میگردد. لذا 630 میلیارد سال از دیدگاه خوابیده مردگان به یک ثانیه تقلیل می یابد. از طرفی دیگر در طول خواب مرگ نفوس انسانی همزمان در عالم غیب بیدار اند و از حیات روئیای بدون هیچگونه نقص و کمبودی و بدون پیر شدن در سطح کمال ایده آل بهشتی برخوردار می باشند و آن حیات روئیای همیشه 630 میلیارد سال طول می کشد.

فرُدوسِستان یا فردُستان.

بجای پرداختن به معنی کلمه بهشت، در اینجا مفاهیم بهشت و جهنم را مورد ملاحظه قرار میدهیم تا ببینیم که آیا این مفاهیم فقط مفهوم اند و یا اینکه واقعیت عینی دارند ؟ در بیشتر سایت های فارسی زبان، این کلمات از دیدگاه دین بخصوص از دیدگاه دین اسلام با استناد به آیات قرآن و روایات و احادیث پیامبر اسلام و امامان دوازده گانه تشیع مورد بررسی قرار گرفته اند و کمتر متنی یافت میشود که در آن به اکتشافات علمی عصر جدید اشاره ای شده باشد. در بیشتر متن ها عباراتی از قبیل هفت طبقه ای بودن بهشت و جهنم یا هفت در و دروازه های بهشت و یا نام های هفتگانه بهشت و هشت در جهنم به چشم میخورند. به نظر این حقیر معقول تر خواهد بود که این مفاهیم را به همراه مفاهیم هفت آسمان و زمین، مراتب وجودی هفتگانه جسمانی ، زندگی های هفتگانه دنیوی ، سرنوشت های پنج گانه جنسی انسان، راز نهائی عدد هفت و نظم و سامان های هفتگانه طبیعت و کیهان ، فرمول تخیلی علمی عشق، سری ریاضی اجداد در هفت عالم، گرانش کوانتایی، هم ارزی علت و معلول و خالق و مخلوق، مفاهیم بیزمانی و بیمکانی و رابطه و عکس العمل آنها با زمانمکان نسبی انشتین و مطلق نیوتون و مفاهیم بینهایت، لایه تناهی ، نامتناهی و بیکرانی و مفاهیم ازل و ابد و جهان های بیشمار و دنیا های موازی، مفاهیم جان، روح و روان، معاد، قیامت و رستاخیز ( همگی در این سایت ) مورد مطالعه و بررسی قرار داد. خمیر مایه جهان مادی که در حال حاظر در آن زندگی میکنیم هرچه بوده باشد یاعشق یا نور و انرژی، طبق نظریه علمی علم کیهان شناسی حدود چهارده میلیارد سال پیش در یک نقطه بسیار ریز فیزیکی به اندازه حجم پلانک ( یک نقطه کروی یا مکعبی شکل با قطر یا شعاع یا محیط سطح کره یا محیط یکی از سطوح مربع های ششگانه به اندازه ۱۰ بتوان منهای ۳۵ متر ) متراکم بوده و در قالب آتش و دمای محض وجود داشته است.
آن حالت را میتوان جهنم پنداشت. پس از انبساط و سرد شدن آن خمیر مایه آتشین جهنمی کلیه کهکشانها به وجود آمده اند و بر اثر انفجار خورشید های بزرگ تحت عنوان " سوپر نُوا " خورشید های کوچکتر و سیارات آفریده شده اند. خورشید و زمین و سیارات منظومه شمسی خود ما حاصل انفجار یکی از آن سوپر نوا ها میباشد. حالتی که پس از انبساط کیهانی ایجاد شده و زندگی انسان را روی کره زمین میتوان حالت و زندگی بهشتی یکم پنداشت. غیر از این آسمان آبی که ستارگان زیور و زینت بخش آنند و ما انسان ها روی یک کره ناچیز در گوشه ای ناچیز از گستره وسیع و عظمت شگفت انگیز کیهانی زیر سقف آن زندگی میکنیم، شش آسمان و شش حالت بهشتی و شش حالت جهنمی دیگر هم وجود دارند که در مقابل دیدگان سر مخفی و پنهان اند و بصورت امکانات بالقوه و محض در بطن و باطن طبیعت و کیهان نهفته اند و در انتظار به ظهور رسیدن و پدیدار گشتن و به فعلیت در آمدن نشسته اند. جهنم دوم بر اثر انقباض محتوای کل کیهان ایجاد خواهد شد که در کوره آن خمیر مایه هستی دوباره به آتش و دما تبدیل میگردد و برای خلقت بهشت دوم توسط گُر یا تف دادن در آن کوره جهنمی آماده و محیا میگردد. این روند یا پروسه در مجموع هفت بار صورت میگیرد و انسان هر بار از نو متولد میشود ( چهار بار اول از مادر و در قالب یک فرد انسانی دوبار مرد و دوبار زن، متولد میشود و سه بار از طریق تقسیم سلولی در طبیعت روحی و خارج از بدن مادر و هر بار در قالب دو انسان مطلقا مساوی یا زوج های بنیادی خودی پا به عرصه وجود خواهد گذاشت ) . تولد های هفتگانه انسان تکرار مکررات صرف و خسته کننده نیستند بلکه هر بار انسان در سطحی بالاتر و کمال یافته تر از سطوح پیشین به ظهور خواهد رسید. این هفت زندگی ها آنقدر تکرار خواهند گردید تا اینکه در غایت و پایان سفر طولانی سیر و سلوک به سوی کمال، حالت ملکوتی اولیه دو باره برقرار گردد. طبیعت و کیهانی که در آنها زندگی میکنیم هرکدام دارای هفت مرتبه وجودی و هفت نظم و سامان می باشند که هرکدام پشت سر هم با یک نظم و ترتیب خارق العاده در چهار چوب طرح مطلق خلقت و آفرینش بر اثر نوسانات متوالی خود کیهان به ظهور می رسند و هر بار انسان در این نظم های هفتگانه زندگی خود را از نو آغاز میکند. از این بررسی مختصر و فشرده میتوان به این نتیجه رسید که بهشت و جهنم خارج از کیهان وجود ندارند بلکه هفت حالت کیهانی می باشند. در خارج از جهان، تعداد بیشماری جهان دیگر وجود دارند که از لحاظ شکل و محتوا با این جهانی که در آن زندگی میکنیم، مطلقا یکسان و همسان میباشند. لذا هرکدام از این جهان ها سرای جاودانه ما انسان ها می باشند. این تصویر خیالی این حقیقت را در ذهن القاء میکند که پس از مرگ بدن، هیچ چیزی از جسمیت انسان جدا نمیشود که به جهانی دیگر به اصطلاح جهان باقی هجرت نماید و به تجرد و جاودانگی برسد، نه جان، نه روح و نه روان.
در پایان به چند بیت از مولانا اشاره میکنم که گویا در ارتباط با هفت آسمان دین اسلام و راز عدد هفت باشد :
چون که از چرخ ششم کردی گذر
بر فراز چرخ هفتم کی توانی گذر
سعد اعداد است هفت ای خوش هوس
زان که تکمیل عدد هفت است بس.
شاید منظور عارف این بوده باشد که میتوان از سقف افلاک اول تا ششم عبور کرد، اما فلک یا آسمان هفتم غیر قابل عبور و گذر می باشد. میتوان باور داشت که محیط جهان ها مطلقا نفوذ ناپدیرند و هیچ چیزی نمیتواند از آنها خارج گردد و در آنها وارد شود. از طرفی دیگر افلاک هفت گانه طوری که در بالا به ظهور و محو آنها اشاره شد، بطور همزمان و بصورت طبقه طبقه و محیط و محاط وجود ندارند بلکه پشت سر هم به ظهور می رسند و محو میگردند.


کلمات دیگر: