کلمه جو
صفحه اصلی

دهستان

فارسی به انگلیسی

rural district

مترادف و متضاد

rural district (اسم)
دهستان

فرهنگ فارسی

ناحیه ای بود در قدیم متصل بگرگان ( استر آباد ) و در شمال گنبد قابوس و بر ساحل شمالی رود اترک مشتمل بر ۲۴ قریه .
چندده بهم نزدیک ازیک بخش، بخش کوچکی ازشهر
( اسم ) مجموعه چند ده نزدیک بهم توضیح : امروزه دهستان قسمتی از بخش محسوب میگردد .

فرهنگ معین

(دِ هِ ) (اِمر. ) مجموعة چند ده نزدیک به هم .

لغت نامه دهخدا

دهستان. [ دِ هَِ ] ( اِ مرکب ) مجموع چندین ده و قریه و جایی که دارای دهات چند باشد. ( ناظم الاطباء ). دهستان در مقابل شهرستان. ( از غیاث ). خره. کوره. بلوک. جزیی از بخش که مرکب از چند ده باشد.( یادداشت مؤلف ). در تقسیمات کشوری هر بخش به چندین دهستان تقسیم می شود. ( لغات فرهنگستان ) :
فراوان دگر مرز همچون بهشت
دهستان بسیار پر باغ و کشت.
فردوسی.
متاعی هر که دارد رو به این بازار می آرد
محبت شهر و بر اطراف او عالم دهستان است.
سلیم ( از آنندراج ).
عدالت کنان بر دهستان و دشت
به هنجار بازارگان می گذشت.
عبداﷲ هاتفی ( از آنندراج ).

دهستان. [ دِ هَِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دراگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس. واقع در 69هزارگزی شمال باختری حاجی آباد. سکنه آن 696 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

دهستان. [ دِ هَِ ] ( اِخ ) شهری در طبرستان. ( ناظم الاطباء ). نام شهری است که اکنون استرآباد گویند از حدود گرگان تا خوارزم. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ناحیتی است [ به دیلمان ] و مر او را رباطی است با منبر و جایی با کشت و برز بسیار است و سوادی بسیار و ثغر است بر روی غور و گور علی بن سگزی آنجاست. ( حدود العالم چ ستوده ص 144 ). در پنجاه فرسخی شمال آبسکون و چهار منزلی گرگان شهر و محلی بوده در ولایتی به همین نام حمداله مستوفی در نزهةالقلوب آرد: دهستان از اقلیم چهارم است... ناحیه ای است که متصل به جرجان و در کنار دریای خزر بوده. یاقوت آن را به کسر دال ضبط کرده ؛ شرقشناسان آن را مشتق ازنام طایفه داها می دانندو بنابراین باید به فتح دال باشد. ( از حاشیه فیاض بر تاریخ بیهقی ص 135 ). مهمترین آبادی دهستان آخور نام داشته. مقدسی آن را شهرستانی مشتمل بر 24 دهکده شمرده است و گوید بزرگترین آبادیهای گرگان است. ( از سرزمینهای خلافت شرقی ص 405 ). سابقاً یکی از دو ناحیه استرآباد در شمال بوده شامل ساحل جنوب شرقی بحر خزر وقسمتی از ناحیه فعلی شمال اترک ، مسکن طوایفی موسوم به دَه ْ و مرکز آن شهر آخور بوده. در این ناحیه خرابه های شهر قدیمی موسوم به مشهد مصریان دیده می شود که در شمال رود اترک در خاک روس واقع شده و فعلا بایر است. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 305 - 304 ) :
اباشاه شهر دهستان تخوار

دهستان . [ دِ هَِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دراگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس . واقع در 69هزارگزی شمال باختری حاجی آباد. سکنه ٔ آن 696 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


دهستان . [ دِ هَِ ] (اِخ ) نام یکی از قصبات تابع بادغیس . (نزهةالقلوب چ دبیرسیاقی ص 188).


دهستان . [ دِ هَِ ] (اِ مرکب ) مجموع چندین ده و قریه و جایی که دارای دهات چند باشد. (ناظم الاطباء). دهستان در مقابل شهرستان . (از غیاث ). خره . کوره . بلوک . جزیی از بخش که مرکب از چند ده باشد.(یادداشت مؤلف ). در تقسیمات کشوری هر بخش به چندین دهستان تقسیم می شود. (لغات فرهنگستان ) :
فراوان دگر مرز همچون بهشت
دهستان بسیار پر باغ و کشت .

فردوسی .


متاعی هر که دارد رو به این بازار می آرد
محبت شهر و بر اطراف او عالم دهستان است .

سلیم (از آنندراج ).


عدالت کنان بر دهستان و دشت
به هنجار بازارگان می گذشت .

عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).



دهستان . [ دِ هَِ ] (اِخ ) شهری در طبرستان . (ناظم الاطباء). نام شهری است که اکنون استرآباد گویند از حدود گرگان تا خوارزم . (انجمن آرا) (آنندراج ). ناحیتی است [ به دیلمان ] و مر او را رباطی است با منبر و جایی با کشت و برز بسیار است و سوادی بسیار و ثغر است بر روی غور و گور علی بن سگزی آنجاست . (حدود العالم چ ستوده ص 144). در پنجاه فرسخی شمال آبسکون و چهار منزلی گرگان شهر و محلی بوده در ولایتی به همین نام حمداله مستوفی در نزهةالقلوب آرد: دهستان از اقلیم چهارم است ... ناحیه ای است که متصل به جرجان و در کنار دریای خزر بوده . یاقوت آن را به کسر دال ضبط کرده ؛ شرقشناسان آن را مشتق ازنام طایفه ٔ داها می دانندو بنابراین باید به فتح دال باشد. (از حاشیه ٔ فیاض بر تاریخ بیهقی ص 135). مهمترین آبادی دهستان آخور نام داشته . مقدسی آن را شهرستانی مشتمل بر 24 دهکده شمرده است و گوید بزرگترین آبادیهای گرگان است . (از سرزمینهای خلافت شرقی ص 405). سابقاً یکی از دو ناحیه ٔ استرآباد در شمال بوده شامل ساحل جنوب شرقی بحر خزر وقسمتی از ناحیه ٔ فعلی شمال اترک ، مسکن طوایفی موسوم به دَه ْ و مرکز آن شهر آخور بوده . در این ناحیه خرابه های شهر قدیمی موسوم به مشهد مصریان دیده می شود که در شمال رود اترک در خاک روس واقع شده و فعلا بایر است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 305 - 304) :
اباشاه شهر دهستان تخوار
که در چشم او بد بداندیش خوار.

فردوسی .


دهستان و گرگان و آن بوم و بر
بگیرد برآرد به خورشید سر.

فردوسی .


سپهبد به نزدیک ایران کشید
سپه را به نزد دهستان کشید.

فردوسی .


همیدون از خراسان و دهستان
ز شیراز و سپاهان و کهستان .

(ویس و رامین ).


استادم منشورها نسخت کرد و تحریر آن من کردم دهستان به نام داود و... امیر آن را توقیع کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 500). لشکر قوی به دهستان فرستد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379). و رجوع به فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض شود.

فرهنگ عمید

چند ده نزدیک به هم که جزء یک بخش باشد، قسمتی از بخش، بخش نیز قسمت کوچکی از شهر و شامل چند دهستان است.

دانشنامه عمومی

دِهِستان زیرمجموعه ای از بخش و کوچک ترین واحد تقسیمات کشوری در ایران است. واحدهای بزرگ تر از بخش به ترتیب عبارتند از شهرستان و استان.
دهستان شامل گروهی از روستاهای نزدیک می شود که از نظر اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی به یکدیگر وابستگی داشته باشند. بزرگ ترین یا مهم ترین روستای این مجموعه به عنوان مرکز دهستان انتخاب می شود.نماینده دولت در دهستان دِهدار خوانده می شود. ساختمان و سازمان اداری محل فعالیت دهدار دهداری نام دارد.دهستانْ کوچک ترین واحد تقسیمات کشوری با محدودهٔ جغرافیایی معین است که از به هم پیوستن چند روستا، مکان و مزرعهٔ هم جوار تشکیل می شود. روستاهای یک دهستان از لحاظ محیط طبیعی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی همگن هستند که این خدمات رسانی و برنامه ریزی در سامانه و شبکه ای واحد را ممکن می سازد. دهستان توسط دهدار اداره می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

دِهِسْتان
ولایتی حاصل خیز و آباد در شمال مسیر سفلای رودخانۀ اترک بین خوارزم و گرگان. بخش جنوبی آن از رودخانۀ اترک سیراب می شد. این ناحیه مرکب از چند شهر و دَه ها روستا، و شهر آخور کرسی آن بود و شهر رباط در شرق آن و بر سر راه خوارزم قرار داشت. به نوشتۀ مقدسی، روستاهای ۲۴گانه دهستان از پرجمعیت ترین آبادی های ناحیۀ گرگان بوده است. باغداری و صید ماهی از مشاغل مردم دهستان بود. ولایت دهستان از پیش از اسلام ناحیه ای معمور بوده است و مردم آن از ترکان بودند. یزید بن مهلب دهستان را تصرّف کرد و هزاران تن از مردمانش را کشت و به بردگی گرفت. خرابه های دهستان امروزه در خاک جمهوری ترکمنستان قرار دارد و به مشهد مصریان معروف است.


کلمات دیگر: