مترادف شهرستان : بلد، شهر، کوره، مدینه، ولایت
متضاد شهرستان : دهستان
small province, township
بلد، شهر، کوره، مدینه، ولایت ≠ دهستان
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) اسم یکی از دو قسمت شهر قدیمی گرگان بوده است . (یادداشت مؤلف ). نام نیمی از شهر گرگان بوده است و نام نیمی دیگر بکرآباد. (حدود العالم ).
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین به رشت میان دهنه و شاه آغاجی در سیصدوبیست هزارگزی تهران . (از یادداشت مؤلف ).
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) شهری است در زمین فارس ، و گفته اند قصبه ٔ شاپور است . (از معجم البلدان ). قصبه ٔ ناحیه ٔ شاپور از اقلیم فارس . (یادداشت مؤلف ).
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسنگی کمتر مشرق خنج به فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام دیگر شهر کاث یا کات مرکز ناحیه ٔ خوارزم در ساحل راست جیحون برابر اورگنج یا جرجانیه یا گرگانج . (تاریخ عمومی اقبال چ خیام ص 259).
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام شهری است در خراسان بفاصله ٔ سه روز از نسا. (از دایرةالمعارف اسلامی ). شهر کوچکی است از شهرهای مرزی خراسان و خوارزم در نزدیکی نسا که آنرا امیر خراسان عبداﷲبن طاهر در زمان خلافت مأمون بنا نهاد. (از انساب سمعانی ).
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام شهری به خراسان میان نیشابور و خوارزم ، و از آنجا است محمد شهرستانی صاحب ملل و نحل . (یادداشت مؤلف ). نام شهری در آخر مرز خراسان و اول ریگزار منتهی به خوارزم میان نیشابور و خوارزم . (یادداشت مؤلف ).
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است دراصفهان . (از معجم البلدان ). اسم شهر جی (گابه ) مرکزناحیه ٔ انزان بعد از دوره ٔ اسلامی و قسمتی از آن یهودیه (721 هَ . ق .) نامیده میشده . نام دیگر شهر جی اصفهان است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 220، 221 و شهرستانه شود.
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ )از طسوج ناحیه ٔ رودآبان به قم . (تاریخ قم ص 113).
فرخی .
فرخی .
خاقانی .
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین با 166 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
بهرامی (از فرهنگ اسدی ).
ناصرخسرو.
خاقانی .
خاقانی .
سعدی .
شهرستان . [ ش ِ رِ / رَ ] (اِخ ) مقدسی نویسد: کرسی بلاددیلم بروان است و حاکم نشین آن ناحیه را شهرستان میگفتند. (ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 186).
۱از توابع سه هزارمنطقه ی تنکابن ۲ از توابع بیرون بشم نوشهر ...