کلمه جو
صفحه اصلی

تاریخ


مترادف تاریخ : تاریخچه، تذکره، سرگذشت، وقایع، خدای نامه، شاهنامه، سیرالملوک، سابقه، زمان، مورخه، وقت، زمان وقوع، کتاب رویدادهای گذشته، تاریخ نامه، تقویم، گاه شماری، دانش ثبت، بررسی و تجزیه و تحلیل وقایع

برابر پارسی : کارنامه گذشتگان، کهن نگاری، هنگامه

فارسی به انگلیسی

date, history, era, annals, term

date, history, era


annals, date, history, term


فارسی به عربی

تاریخ , عصر

عربی به فارسی

خرما , درخت خرما , نخل , تاريخ , زمان , تاريخ گذاردن , مدت معين کردن , سنه , تاريخچه , سابقه , پيشينه , بيمارنامه


مترادف و متضاد

دانش ثبت، بررسی و تجزیه و تحلیل وقایع


era (اسم)
عصر، دوره، عهد، دوران، تاریخ، عصرتاریخی، اغاز تاریخ

history (اسم)
تاریخچه، سابقه، تاریخ، پیشینه، بیمارنامه

date (اسم)
تاریخ، خرما، زمان، ملاقات، نخل، درخت خرما

تاریخچه، تذکره، سرگذشت، وقایع


خدای‌نامه، شاهنامه، سیرالملوک


سابقه


زمان، مورخه، وقت، زمان وقوع


کتاب رویدادهای گذشته، تاریخ‌نامه


تقویم، گاه‌شماری


۱. تاریخچه، تذکره، سرگذشت، وقایع
۲. خداینامه، شاهنامه، سیرالملوک
۳. سابقه
۴. زمان، مورخه، وقت، زمان وقوع
۵. کتاب رویدادهای گذشته، تاریخنامه
۶. تقویم، گاهشماری
۷. دانش ثبت، بررسی و تجزیه و تحلیل وقایع


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- وقت چیزی پدید کردن . ۲- تعیین کردن مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهورامر ثانی که عقب اوست . ۳- ( اسم ) رقمی که زمان را نماید زمان وقوع واقعه ای . ۴- سر گذشت یا سلسله اعمال و وقایع و حوادث قابل ذکر که بترتیب ازمنه تنظیم شده باشد. توضیح تقسیمات تاریخ : ۱- تاریخ قدیم دربار. ادوای از ازمن. بسیار قدیم بحث میکند. تاریخ قدیم بانقراض امپراتوری روم غربی بسال ۴۷۶ م . و بعقید. برخی دیگر بمرگ (( تئودوسیوس ) ) بسال ۳۹۵ م . خاتمه مییابد. ۲- تاریخ قرون وسطی . دربار. ادواری بحث میکندکه ما بین تاریخ قدیم و تاریخ جدید قرار دارد. ۳- تاریخ قرون جدید. یا تاریخ جدید که از زمان کشف قار. آمریکا تا امروز بسط میباشد. ۴- تاریخ معاصر . عبارت است از حوادث زمان ما یا منسوب با زمنهای که هنوز شواهد و آثار آن موجود باشد.یا تاریخ الهی. تاریخی است که جلال الدین محمد اکبر پادشاه هند در سال ۹۹۲ ه ق . وضع کرد و مبدائ آن را از جلوس خود ( ربیع الاول سن. ۹۶۳ ) قرار داد. یاد داشتهای قزوینی ج ۱ ص ۱٠۷ . یا تاریخ جلالی . یا ملکی . منسوب بملکشاه سلجوقی است . در زمان وی آنرا در سن. ۴۷۱ ه ق/ ۱٠۷۹ م . تاسیس کردند. و نوروز را که تا آن زمان بسیار بود ثابت گردانید و آن بنوروز سلطانی معروف شد.یا تاریخ غازانی.در زمان غازان پادشاه مغول در ایران تاسیس شد. ومبدائ آن سال ۷٠۱ ه ق است . یا تاریخ طبیعی . از عنوان کتاب مشهور پلینیوس گرفته شده است و این کتاب بمنزل. دائره المعارفی بوده است ولی اکنون تاریخ طبیعی بمنزل. محدودتر است یعنی کتاب شامل نباتات و حیوانات و احجار. یا تاریخ ملکی . یا تاریخ میلادی . از سال میلاد ( تولد ) عیسی مسیح شروع میشود. یا تاریخ هجری . از سال هجرت رسول اکرم صلی ا... علیه و آله از مکه بمدینه آغاز میشود که برابر با سال ۶۲۲ م.است . یا تاریخ یزد گردی . ایرانیان پیش از اسلام جلوس هر پادشاه را مبدائ تاریخ قرار میدادند و چون دیگری بجای او می نشست باز مبدائ تغییر میکرد و چون یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی است بعضی جلوس او را ( ۶۳۲م. )مبدائ تاریخ گرفته اند و برخی نیز پایان پادشاهی و تاریخ قتل و را( ۶۶۱م.و ) مبدائ قرار داده اند .

فرهنگ معین

[ ع . ] ۱ - (مص م . ) زمان چیزی را معین کردن . ۲ - (اِ. ) عددی که زمان را نشان بدهد. ۳ - سرگذشت ها و حوادث پیشینیان . ج . تواریخ . ، ~ باستان (قدیم ) دربارة ادواری از ازمنة بسیار قدیم بحث می کند و تا انقراض امپراتوری روم غربی به سال ۴۷۶ م . خاتمه می یابد.

[ ع . ] 1 - (مص م .) زمان چیزی را معین کردن . 2 - (اِ.) عددی که زمان را نشان بدهد. 3 - سرگذشت ها و حوادث پیشینیان . ج . تواریخ . ؛ ~ باستان (قدیم ) دربارة ادواری از ازمنة بسیار قدیم بحث می کند و تا انقراض امپراتوری روم غربی به سال 476 م . خاتمه می یابد. ؛ ~ قرون وسطی دربارة ادواری بحث می کند که مابین تاریخ قدیم و تاریخ جدید قرار دارد. ؛ ~ جدید از زمان کشف قارة امریکا آغاز می شود. ؛ ~ معاصر از حوادث زمان ما یا منسوب به ازمنه ای که هنوز شواهد و آثار آن موجود است بحث می کند.


لغت نامه دهخدا

تاریخ. ( ع مص ، اِ ) تأریخ. توریخ. نوشتن کتاب را. ( منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن. و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود بزمانه آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی بلحاظ نسبت بعد مدت امر قدیم مشهور اول... ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). سیوطی در المزهر بنقل از مجمل ِ ابن فارس آرد: تاریخ کلمه معرب است. جوالیقی در المعرب گوید: گویند «تاریخ » که مردم بدان وقایع را نگارند عربی محض نیست بلکه مسلمانان آنرا از اهل کتاب گرفته اند. تاریخ مسلمانان از سال هجرت شروع شد و در زمان خلافت عمر رضی اﷲعنه ثابت گردید و از آن پس تاکنون صورت تاریخی بخود گرفته است. بعضی گفته اند کلمه مذکور عربی است و از لغت «ارخ » بفتح همزه و کسر آن بمعنی بچه گاو وحشی اشتقاق یافته است ، اگر مؤنث باشد بنابراین وجه مناسبت تاریخ با این معنی آنست که مانند تولد بچه حادثه ای پدید می آید. و باهلی برای مردی که در بصره بود چنین انشاد کرد:
لیت لی فی الخمیس خمسین عیناً
کلها حول َ مسجد الأشیاخ ِ
مسجد لاتزال تهوی الیه
أم أرْخ ِ قناعها متراخی...
و گفته اند «أرخ » ( بفتح اول ) بمعنی وقت است و «تاریخ » بمعنی توقیت است. ( المعرب چ مصر صص 89 - 90 ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: «تاریخ » در لغت تعریف زمان است و گویند این کلمه مقلوب تأخیر است و نیز آنرا بمعنی غایت دانند، چنانکه گویند فلان تاریخ مردم خود می باشد یعنی شرف آنان بدو منتهی گردد و اینکه گویند این عمل در تاریخ فلان انجام شده است بمعنی اینست که در وقتی انجام شده است که بدان منتهی گردیده است ، و باز گویند که این کلمه عربی نیست بلکه مصدر مؤرخ است که معرب ماه روز میباشد، و اما در اصطلاح منجمین و غیره تعیین روزی که در آن امر مشهوری بین ملت یا دولتی آشکار شده یاآنکه در آن روز واقعه ترسناکی چون زلزله یا طوفان حادث گردیده باشد و برای تعیین وقت چه پیش از آن و چه پس از آن آنرا بدان نسبت دهند. و گاهی کلمه تاریخ بر خود آن روز و بر مدتی که بین آن روز و وقت مفروض است اطلاق شود. و سخنوران کلمه تاریخ را بر لفظی اطلاق کنند که حروف مکتوب آن بحساب جُمَّل آن روز را نشان میدهد . و گویند تاریخ نزد بلغا عبارتست از آنکه از جهت حدوث واقعه ای لفظی یا مصراعی را که بحسب حروف مکتوبه از روی حساب جُمَّل موافق تاریخ سال هجری از آن باشد، تاریخ آن قرار دهند. و احسن آنست که کلمه تاریخ مناسب باشد بدان واقعه چنانکه ابراهیم خان فتح جنگ ، در بنگاله مسجدی ساخت و شخصی این مصراع را تاریخ آن قرار داد: «بنای کلمه ٔثانی نهاد ابراهیم » - انتهی. ( کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 صص 63 - 64 ). مؤلف کشف الظنون بنقل از مفتاح السعاده آرد: تاریخ در لغت عرب بیان زمان بطور مطلق است ، چنانکه در صحاح آمده گفته میشود: ارخت الکتاب تأریخاً و ورخته توریخاً» و گفته شده است این کلمه معرب «ماه و روز» است ، و در اصطلاح عرب تعیین وقت است برای نسبت دادن زمان به آن ، خواه گذشته باشد، خواه آینده و حال... و نیز گفته شده است که تاریخ عبارتست از تعداد روزها و شب هائی که از سال یا ماه گذشته. ( کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 212 ).

تاریخ . (ع مص ، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود بزمانه ٔ آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی بلحاظ نسبت بعد مدت امر قدیم مشهور اول ... (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سیوطی در المزهر بنقل از مجمل ِ ابن فارس آرد: تاریخ کلمه ٔ معرب است . جوالیقی در المعرب گوید: گویند «تاریخ » که مردم بدان وقایع را نگارند عربی محض نیست بلکه مسلمانان آنرا از اهل کتاب گرفته اند. تاریخ مسلمانان از سال هجرت شروع شد و در زمان خلافت عمر رضی اﷲعنه ثابت گردید و از آن پس تاکنون صورت تاریخی بخود گرفته است . بعضی گفته اند کلمه ٔ مذکور عربی است و از لغت «ارخ » بفتح همزه و کسر آن بمعنی بچه گاو وحشی اشتقاق یافته است ، اگر مؤنث باشد بنابراین وجه مناسبت تاریخ با این معنی آنست که مانند تولد بچه حادثه ای پدید می آید. و باهلی برای مردی که در بصره بود چنین انشاد کرد:
لیت لی فی الخمیس خمسین عیناً
کلها حول َ مسجد الأشیاخ ِ
مسجد لاتزال تهوی الیه
أم ّأرْخ ِ قناعها متراخی ...
و گفته اند «أرخ » (بفتح اول ) بمعنی وقت است و «تاریخ » بمعنی توقیت است . (المعرب چ مصر صص 89 - 90). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: «تاریخ » در لغت تعریف زمان است و گویند این کلمه مقلوب تأخیر است و نیز آنرا بمعنی غایت دانند، چنانکه گویند فلان تاریخ مردم خود می باشد یعنی شرف آنان بدو منتهی گردد و اینکه گویند این عمل در تاریخ فلان انجام شده است بمعنی اینست که در وقتی انجام شده است که بدان منتهی گردیده است ، و باز گویند که این کلمه ٔ عربی نیست بلکه مصدر مؤرخ است که معرب ماه روز میباشد، و اما در اصطلاح منجمین و غیره تعیین روزی که در آن امر مشهوری بین ملت یا دولتی آشکار شده یاآنکه در آن روز واقعه ٔ ترسناکی چون زلزله یا طوفان حادث گردیده باشد و برای تعیین وقت چه پیش از آن و چه پس از آن آنرا بدان نسبت دهند. و گاهی کلمه ٔ تاریخ بر خود آن روز و بر مدتی که بین آن روز و وقت مفروض است اطلاق شود. و سخنوران کلمه ٔ تاریخ را بر لفظی اطلاق کنند که حروف مکتوب آن بحساب جُمَّل آن روز را نشان میدهد . و گویند تاریخ نزد بلغا عبارتست از آنکه از جهت حدوث واقعه ای لفظی یا مصراعی را که بحسب حروف مکتوبه از روی حساب جُمَّل موافق تاریخ سال هجری از آن باشد، تاریخ آن قرار دهند. و احسن آنست که کلمه ٔ تاریخ مناسب باشد بدان واقعه چنانکه ابراهیم خان فتح جنگ ، در بنگاله مسجدی ساخت و شخصی این مصراع را تاریخ آن قرار داد: «بنای کلمه ٔثانی نهاد ابراهیم » - انتهی . (کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 صص 63 - 64). مؤلف کشف الظنون بنقل از مفتاح السعاده آرد: تاریخ در لغت عرب بیان زمان بطور مطلق است ، چنانکه در صحاح آمده گفته میشود: ارخت الکتاب تأریخاً و ورخته توریخاً» و گفته شده است این کلمه معرب «ماه و روز» است ، و در اصطلاح عرب تعیین وقت است برای نسبت دادن زمان به آن ، خواه گذشته باشد، خواه آینده و حال ... و نیز گفته شده است که تاریخ عبارتست از تعداد روزها و شب هائی که از سال یا ماه گذشته . (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 212).
...لفظ تاریخ را بعضی عربی دانستند و برخی معرب از یک لفظ فارسی ، و در کتب معتبره ٔ عربی تاریخ (با الف ) ضبط نشده بلکه توریخ و تأریخ (با همزه ) بمعنی تعیین وقت ضبط شده اما شکی نیست که تاریخ (با الف ) هم در عربی از قدیم مستعمل است و گویا مبدل تأریخ (با همزه )است . (فرهنگ نظام ). || هر سال با نسبت به یک واقعه ٔ مهمه ای که مأخذ نسبت زمان و واقعات بعد است : تاریخ کاغذ من هزاروسیصدوچهل ونه است . (فرهنگ نظام ). مؤلف کشف الظنون آرد:... و گفته شده است شناساندن وقتی است به اینکه آنرا نسبت دهند به اول حادثه ٔبزرگی که در میان ملت یا دولتی شایع باشد یا یک امرترسناک یا از آثار سماوی یا ارضی که وقوع آن بندرت باشد که آن را مبداء تاریخ قرار دهند تا مقدار زمانی که بین آن حادثه و حوادث دیگری که در آینده وقوع یافته است و بخواهند آن را ضبط کنند معلوم سازند. (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 212). روزمه . سالمه . ماه روز. روزنامه . رقمی که زمان را نماید ، زمان وقوع واقعه ای :
نبشته بر آن حقه تاریخ آن
پدیدارکرده پی و بیخ آن .

فردوسی .


سال اربعوعشرین وأربعمائه [ 424 هَ .ق . ] یا تاریخ این سال پیش از این برانده بودم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 393).
هم ازبخت فرخنده فرجام تست
که تاریخ سعدی در ایام تست .

(بوستان ).


از آن تاریخ ترک صحبت گفتیم و طریق عزلت گرفتیم . (گلستان ).
آقای تقی زاده اصطلاح گاه شماری را در این مورد وضع کرده اند: برای ادای این معنی (حساب زمان یا سال و ماه شماری ) در این مقاله ما اصطلاح «گاه شماری » را که با اصطلاح آلمانی «تسایت رشنونک » و اصطلاح قدیم عربی «معرفةالمواقیت » وفق میدهد وضع و مطرداً آن را استعمال کرده ایم ، چه برای حساب زمان بدبختانه ما در فارسی اسم مأنوسی نداریم . در کتب قدیمه لفظ «تاریخ » را برای این معنی نیز استعمال میکردند ولی چون این لفظ در کتب فارسی برای پنج معنی مختلف که به فرانسوی آنها را امروز بکلمات تعبیر میکنند استعمال می شد محض احتراز از التباس باید لفظ دیگری برای این معنی اخیر (یعنی بمعنی علمی «کالاندریه ٔ» فرانسوی ) که منظور ما در این مقاله است اختیار کرد، لفظ تقویم در فارسی برای معنی معروف آن که در زمان قدیم آن را «دفتر سنه » میگفتند استعمال شده نه برای طریقه ٔ حساب زمان و لهذا نمیتوان آنرا بمعنی حساب زمان هم استعمال کرد ولو آنکه در زبان فرانسه مثلاً برای هر دو معنی یک کلمه استعمال میشود. (گاه شماری ص 1 حاشیه ٔ1). || یک واقعه ٔ مهمه ٔ یک مذهب یا ملتی که ازمنه و واقعات بعد به آن نسبت داده شود، مثل تاریخ هجری که هجرت پیغمبر اسلام (ص ) ازمکه ٔ معظمه بمدینه ٔ منوره است . (فرهنگ نظام ). نقطه ٔحرکت هر یک از مبادی وقایع عظیم مانند تاریخ مسیحی ،تاریخ المپیادها، تاریخ اسکندری . مراد از این اصطلاح عصریست که بوسیله ٔ حادثه ٔ بزرگی برای عده ای مشخص باشد و یا آنکه در آن رسم جدیدی برقرار شده باشد: تاریخ آزادی مسیحیت مبادی تاریخی بسیاری دارد مانند تاریخ مراسم مسیحیان ، تاریخ انجیلی ، تاریخ شهداء، تاریخ مذهبی و تاریخ سیاسی آنان . زمان ثابتی که برای شمردن سنوات از آن آغاز می کنند ، زمانها و سنوات مهم عبارتند از سال یهود که یا از هنگام خروج از مصر (1483 یا 1648 ق . م .) یا از هنگام آزادی بابل (597 ق . م .) یا از هنگام بنای ثانوی معبد (508 ق . م .) حساب میشود. سال مسیحی که از هنگام میلاد مسیح قرار داده شده است . سال المپیاد که در نزد یونانیها 776 ق . م . میباشد. سال بنای رم که 753 ق . م .است . سال «نبونصر» که درنزد بابلیها 747 ق . م . میباشد. سال هجری سنه ٔ مسلمانان از 622 م . است . سال جمهوری فرانسه از 22 سپتامبر1792 م . این عهد را دوازده سال حساب می کنند پس از گفتن سال اول ، سال دوم ... جمهوری فرانسه تا سال دوازدهم جمهوری فرانسه ، پس از آن گویند سنه ٔ 1804 که آن سال زمان تأسیس امپراطوری است .
بیرونی در التفهیم آرد: تاریخ چیست ، تاریخ وقتی باشد اندر زمانه سخت مشهور که اندرو چیزی بوده است ، چنانکه خبرش اندر امتی بر امتان پیدا شد و بگسترد چون دینی و کیشی نو شدن یا دولتی مر هر گروهی را پیدا شدن یا جرمی بزرگ یا طوفانی هلاک کننده و ماننده ٔ آن چنانک آن وقت زمانه را آغاز نهند نه بحقیقت و طبع و زو سال و ماه و روز همی شمرند تا بهر وقتی که خواهند و اندازه های روزگار و اجل و مهلت بدان بدانند و وقتها را دانند که کدام است پیش و کدامست ز پس . (التفهیم چ جلال همائی صص 235 - 236). ودر آثارالباقیه آرد: تاریخ مدت معینی است که از آغاز سال شروع میگردد که در آن سال پیغمبری مبعوث شده یا پادشاه بزرگی قیام کرده یا امتی بطوفان و زلزله هلاک گشته یا مملکتی خسف شده ، یا وبا و قحط شدید اتفاق افتاده ، یا انتقال دولتی و تبدیل ملتی و یا حادثه ٔ عظیمی از آیات سماوی و علامات مشهور ارضی که جز در ازمنه ٔ دراز حاصل نمیشود روی داده ، و بیاری تواریخ اوقات محدود و معین شناخته میشود و در همه ٔ حالات دینی و دنیوی از تاریخ گزیری نیست . کلیه ٔ امم و مللی که در سرزمینهای مختلف پراکنده اند هر یک تاریخی مخصوص بخوددارند و مبداء آن تواریخ از زمان پادشاهان بزرگ یا پیغمبران یا دولتهای ایشان یا یکی از عللی که در بالاذکر شد، می باشد. بکمک این تواریخ ایشان نیازمندیهای خویش را از معاملات و وقت شناسی رفع می نمایند. و البته هر تاریخ مختص بدان امتی است که آن را وضع کرده . تا آنجا که میدانیم قدیم ترین و مشهورترین اموری که مبداء قرار گرفته پیدایش بشر است . پیروان این تاریخ ازاهل کتاب یعنی یهود و نصاری و مجوس و فرقه های مختلف آنها در کیفیت این تاریخ به اندازه ای با یکدیگر اختلاف دارند که نظیر این اختلاف دیده نشده و نوعاً اموری که به آغاز خلق و احوال قرون پیشین تعلق میگیرد بواسطه ٔ فاصله ٔ بعیدی که با زمان ما دارد با مطالب نادرست و افسانه آمیخته است ، و خداوند هم فرموده : الم یأتهم نباء الذین من قبلهم . (قرآن 70/9). لایعلمهم الا اﷲ . (قرآن 9/14). پس بهتر این است که قول این امم را در چنین موارد قبول نکنیم مگر آنجا که کتاب معتمد یا خبری که با شرایط ثقة توأم باشد بر آن گواهی دهد. با ملاحظه در این تواریخ به این نکته پی می بریم که میان ملل گوناگون اختلافات بسیاری موجود است . ایرانیان و مجوس عمر جهان را بنابربروج دوازده گانه دوازده هزار سال دانسته اند و زردشت مؤسس دین ایرانیان چنین پنداشته که پیدایش عالم تا زمان ظهور او سه هزار سال است که مکبوس بچهاریک هاست زیرا خود او سالها را حساب کرده و نقصانی را که از جهت چهاریک ها لازم آید تصحیح کرده است و فاصله ٔ ظهور او تا آغاز تاریخ اسکندر 258 سال است پس آنچه از آغاز جهان تا زمان اسکندر گذشته 3258 سال می باشد. ولی چون از آغاز پادشاهی کیومرث که بعقیده ٔ ایرانیان نخستین کسی است که تمدن را به ایرانیان آموخت تا زمان اسکندر با توجه به اینکه سلطنت ایران از دودمان او هیچگاه منقطع نگشته حساب کنیم 1254 سال خواهد شد، از این رو تفصیل این واقعه با آنچه مجملاً گفتم تطبیق نمی کند. علاوه بر این ایرانیان با رومیان در تاریخ اسکندر هم اختلاف دارند، بیان مطلب آنست که میان اسکندر و آغاز پادشاهی یزدگرد 942 سال و دویست وهفت روز است و چون از این مدت پادشاهی ساسانیان را تا اول یزدگرد که قریب چهارصدوپنجاه سال است کم کنیم 528 سال باقی خواهد ماند و این مدت ِ ملک اسکندر و ملوک طوایف خواهدشد و چون زمان سلطنت هر یک از اشکانیان را بهم افزائیم بنابر آنچه ایرانیان اثبات کرده اند 280 سال خواهد شد و با همه ٔ اختلاف [ دوره ٔ ] اشکانیان سیصد سال بیشتر نخواهد شد ولی این اختلاف را در آتیه قدری اصلاح خواهم کرد.
بعقیده ٔ طایفه ای دیگر از ایرانیان سه هزار سال مذکور از اول آفرینش کیومرث است زیرا پیش از او فلک شش هزار سال ساکن بوده است و طبایع هنوز استحاله نیافته بودند و امهات بهم ممزوج نگشته و کون و فساد هم وجود نداشت و زمین معمور و آبادان نگشته بود و چون فلک بحرکت آمد انسان نخستین درمعدل النهار آفریده شد و نیمی از آن بطرف شمال و نیمی بطرف جنوب و تناسل کرد و اجزاء بسایط (آخشیجها) بتوسط کون و فساد بهم ممزوج شد و دنیا معمور و آبادان گردید و عالم انتظام یافت . و یهودیان با نصاری اختلاف بزرگتر دارند. یهود میگویند که آنچه از زمان آدم تااسکندر گذشته 3484 سال است و نصاری میگویند که 5185سال است بدین سبب یهودان از زمان کاستند که تا خروج عیسی در میانه چهارهزار سال که وسط هفت هزار سال عمرعالم است واقع شود و بااینکه انبیاء بولادت عیسی از بتول عذرا مژدگانی دادند مخالف شود، هر یک از این دودسته را در احتجاج خود اعتماد و تکیه بر تأویلاتی است که بحساب جُمَّل استخراج میشود پس یهود منتظرند تاسال 1336 اسکندری به انجام رسد و مسیح موعود خروج نماید. حتی اینکه دسته ٔ زیادی از متنبئین فرق یهود مانند راعی و ابوعیسی اصفهانی و ماننده های ایشان ادعا نمودند که ما رسولان عیسی هستیم که بسوی بندگان آمده ایم . توضیح آنکه اول این تاریخ با وقت بطلان قربانیها و انقطاع وحی و فترت پیغمبران موافق است . و از سفر پنجم تورات این آیه را گرفتند که ایزدتعالی بعبرانی می فرماید «انوخی استیراپونای مبهیم و هاتف بیوم هاهویم »، تفسیرش اینست که من خداوند هستم و ذات خود را تا امروز از مردم پوشانیده ام پس هستراستیر را که دو لفظ استتار است حساب نمودند 1335 سال شد و گفتند که این مدت زمان انقطاع وحی و بطلان قرابین است و معنی استتار اینست و ذات در این جمله بمعنی امر است و ازبرای صحت این ادعا قول دانیال را در کتاب خود بگواهی آوردند «میعیث هوسار هتومید لوثیث شقوص شومیم الف و موثایم و تشیعم » که تفسیرش چنین میشود «از آغاز وقتی که قربان جایز شده تا آنکه پلیدی روی به اضمحلال گذارد هزارودویست ونود سال میباشد». باز در دنبال این میگوید: «اشری هامحگی و یکیغ لیامیم الف و شلوش میوث و شلوشیم و حمثا» و تفسیرش اینست «طوبی و خوشا بکسی که تا سال هزاروسیصدوسی وپنج صبر و شکیب نماید». بعضی از یهود گمان کرده اند که میانه ٔ این دو قول چهل وپنج سال است زیرا که قول اول او در ابتدا عمارت بیت المقدس بود و قول اخیر پس از فراغ از ساختمان آن ، برخی دیگر میگویند که قول اول توقیت زمان ولادت عیسی است و قول اخیر توقیت ظهور اوست و گفتند که چون یعقوب بر یهودا برکت داد و دعایش کرد بدو خبر داد که ملک و سلطنت از پسران او بیرون نخواهد رفت تا کسی بیاید که سلطنت از آن اوست و یهود میگویند که واقع هم چنین است و ریاست از دست آل یهود خارج نگشته زیرا رأس الجالوت (تفسیر این کلمه رئیس جلاکنندگان که از اوطان خود به بیت المقدس جلا شدند) صاحب و امیر بر هر یهودی است در دنیا و مالک و مطاع اوست در جمیع اعصار و بر یهود دراکثر احوال فرمانرواست .
نصاری هم این کلمات را که سریانی است دلیل و معتمد خود قرار دادند و آن اینست : «یشوع مشیحا فرو قارباً» که تفسیرش چنین می شود: «عیسی مسیح نجات دهنده ٔ اعظم است »، و آن کلمات را بحساب جُمَّل حساب کردند و مبلغ آن 1335 روز شد، پس گمان کردند که مراد دانیال از این اعداد این کلمات میباشد نه سالهای مذکور، زیرا اعداد در نص گفته ٔ دانیال فقط اعداد است بدون آنکه دانسته شود که معدود آن سال است یا روز،نصاری میگویند که این اعداد به اسم مسیح بشارت است نه بر وقت آمدن او، و دانیال هنگامی که در زمین بابل در زمره ٔ بنی اسرائیل بدست ایرانیان اسیر بود و برای خداوند نماز میخواند در 24 روز ماه اول از سال سوم پادشاهی کوروش بخواب دید که خداوند بر او وحی فرستادکه اورشلیم یعنی بیت المقدس هفتاد سابوع تعمیر میشودو برای قوم تو جایگاه امن و راحت میشود، آنگاه مسیح می آید و کشته خواهد شد. پس از آمدن او اورشلیم برای آخرین دفعه ویران میگردد و تا جهان برپاست ویران خواهد بود، و سابوع هفت سال است و از این مدت هفت سابوع در بناء اورشلیم بگذشت و این همان زمان است که زکریابن برخیان عداو در کتاب خود میگوید: «من مناره را در خواب دیدم که در آن هفت چراغ بود هر یک را هفت زبانه » و پیش از این میگوید که دو دست زربابیل اساس این خانه را بپا نهاد و هم او تکمیل خواهد کرد و مدتی که از اول تأسیس بیت المقدس تا اکمال آن طول کشید 49سال بود که هفت سابوع میشود، سپس میگوید که بعد از انقطاع وحی و انبیاء و تفرق بنی اسرائیل در بلاد عالم و بدون رئیس و سرپرست و ذبایح و مذبح داشتن آنها رسید. از کلیه ٔ مطالبی که ذکر شد هر یک از این دو دسته ادعائی دارند که بصحت آن نمیتوان اعتماد نمود [ چه ]آن را از راه تأویلات که از حساب جُمَّل بیرون آورده اند و بعضی تمویهات رکیکه ٔ دیگر و اگر شخص متأمل بخواهد یک دعوی دیگر را که غیر از این دو ادعا باشد بااین حساب اثبات کند و همه ٔ دلایل را که بر این مدعی ذکر کرده اند رد نماید کاری است که سخت و دشوار نخواهد بود. آنچه یهود راجع به بقاء ملک در آل یهودا گفته اند و به ریاست جالوت تأویل نمودند اگر اطلاق اسم پادشاه و ملک بر امثال چنین ریاستی از راه اضافه بغیر صحیح باشد پس مجوس و صابئین و فرق دیگر آنها در این معنی شریک خواهند بود و سایر بنی اسرائیل و غیر بنی اسرائیل از دایره ٔ این سلطنت خارج نخواهند بود زیرا هیچ بشری نیست که فرضاً اگر پست ترین افراد هم باشد نوعی تملک و ریاست نسبت بزیردستان خود نداشته باشد، اگر ما لفظ استتار را که در تورات است بر عدد حمل کنیم برای اینکه مقدار مدتی بشود که بین تاریخ بنی اسرائیل از خروجشان از مصر تا زمان عیسی بن مریم است ، ما در این تأویل سزاوارتر خواهیم بود چه مدتی که میان خروج یهود از مصر تا قیام اسکندر بوده بنابر قول خودشان هزار سال است و عیسی بن مریم در سال 304 اسکندری متولد شد و خداوند هم او را در سنه ٔ 336 بسوی خود ببالا برد پس عده ٔ سالهای این مدت 1335 سال خواهد شد و این مدت بقاء شریعت موسی بن عمران است تا زمانی که عیسی آنرا تکمیل کرد. اما آنچه از دو قول ، قول دانیال ذکر نموده و بگواهی آورده اند اگر بر غیر این تأویل هم حمل کنیم باز ممکن است بلکه بهیچ یک از وجوهی که ذکر نمودند صحیح نیست مگر اینکه مبداء این زمان از مدتی که بدین دو قول گفتگو کرده مقدم باشد. بیان مطلب چنین است که اگر مراد این باشد که مبداء این دو مدت وقت واحدی باشد اعم از گذشته و حال و آینده ، آنوقت برای اختلاف دو مدت تکلم بدین کلمات معنائی نخواهد بود و تفاوتی که میان دو وقت میباشد بهیچوجه معنی محصل نخواهد داشت . ولی آنچه نصاری را در دعوی خود لازم می آید بیشتر و ظاهرتر است و بیان مطلب آنکه اینطور فرض می کنیم که یهود آمدن مسیح را پس از 70 سابوع از رؤیای دانیال مسلم بداند باز هم با خروج عیسی پس از این مدت توافق نخواهد داد زیرا یهود مجمعند که میان خروج بنی اسرائیل از مصر تا بنای بیت المقدس 480 سال است و ازبنای آن تا تخریب بخت النصر 430 سال است و هفتاد سال هم این خانه خراب و ویران بوده پس رویهمرفته 940 سال میشود، در این هنگام رؤیای دانیال واقع شد و این مدت از هزار سال چهل سال کم دارد و باز یهود و نصاری متفق اند که ولادت عیسی در 306 اسکندری بود و بر طبق گفته ٔ خودشان ولادت پس از رؤیا و عمارت بیت المقدس و 44 سال است و این مدت بتقریب 40 سابوع است و از زمان تولد مسیح تا ظهورش چهار سابوع و نیم است ، پس درنتیجه ولادت عیسی بر آنچه فریقین گفته اند مقدم خواهد شد و یهود را در این قول اشکالی لازم نمی آید و اگر نصاری آنان را در کمیت مدتی که بین عمارت بیت المقدس و اول تاریخ اسکندریست تکذیب کنند یهود مقابله بمثل خواهند کرد. و اگر ما قول دو طرف را بکنار بگذاریم و بجدول ملوک کلدانیان که بعداً بیان خواهیم نمود بنگریم می بینیم که از اول سلطنت کوروش تا اول پادشاهی اسکندر222 سال است و از سلطنت اسکندر تا تولد عیسی هم 304و رویهمرفته 516 سال خواهد شد و چون ما سه سال را از این مدت کم کنیم (چه ، عمارت بیت المقدس در سال سوم از پادشاهی کوروش بوده است ) آنوقت باقیمانده را به سابوع تقسیم نمائیم خواهیم دید بطور تقریب که از زمان رؤیا تا میلاد مسیح چند سابوع است پس ولادت عیسی بر آنچه نصاری گفته اند مقدم میشود. اما جُمَّلی را که بسریانی حساب کردند چون موافق با اعداد معهود است و سالها مراد نیست امریست که قبول آن ممکن نیست و اگر حاسبی بحساب جُمَّل این جمله را حساب کند (بشر موسی بن عمران بمحمد والمسیح به احمد) مثل اول خواهد شد یا این جمله را حساب نمائید «یشرق بریة فاران به محمد الامی » با جمله ٔ اول یک چیز خواهد شد. اگر کسی گوید مراداین اعداد بشارت است چون اعداد بشارت با این آیه موافق است آنوقت هر ضرر و نفعی که برای نصاری در این دعوی است بدون هیچ تفاوت او را هم خواهد بود. بخصوص اگر برای حضرت رسول و صدق بشارت بر او قول اشعیای نبی استشهاد شود که در کتاب خود می گوید. این جمله در حقیقت معنی آن و یا شبیه بمعنی است ، خداوند او را امر کرد که دیده بانی را بر منظره بفرستد تا آنچه را که می بیند بدو خبر دهد پس دیده بان بمنظره شد و گفت که من یک خرسوار و شترسواری را دیدم که یکی از آن دو رو کرد و فریاد میزد بابل بهم ریخت و بتهای تراشیده شده ٔ آن در هم شکست و این خبر بر مسیح که بر خر سوار میشدو بر محمد (ص ) که بر شتر سوار بود بشارت است و بظهور محمد بابل در هم ریخت و بتهایش در هم شکست و قصورش متزلزل گردید و سلطنتش از میان برچیده شد. و باز درکتاب اشعیای نبی از بشارت بمحمد (ص ) سخنان مرموز و نزدیک بتأویل واضح بسیار است و اینست که ایشان را برمی انگیزاند که اصرار بر باطل کنند و دعاوی او را افترا نمایند که عرف خلق بر آن جاری نیست که مراد از شترسوار موسی است نه محمد. موسی و پیروانش را با بابل چه کار و آیا برای موسی و قوم او آنچه که برای محمد(ص ) و پیروانش ظاهر گردید هیچ حاصل شده و اگر از اهل بابل سربسر نجات می یافتند از غنیمت ببازگشت راضی میشدند؟ و از چیزهائی که این اشتهار را تأیید می کند باز گفته ٔ خداوند است که در سفر خامس تورات که بمثنی معروف است موسی را خطاب کرده میگوید: زود باشد که مانند تو از برادران بنی اسرائیل پیغمبری برانگیزم و کلام خود را در دهان او می گذارم و هرچه را که من امر می کنم بدیشان بگوید و مردی را که اطاعت ننمود کلام کسی را که با من تکلم می کند من از او انتقام خواهم کشید.
کاش دانستمی که آیا بنی اسحاق را جز بنی اسماعیل برادری است و اگر بگویند برادران بنی اسرائیل اولاد عیص هستند آیا مانند موسی کسی از ایشان برخاست که بموسی شباهتی داشته باشد و آیا باز آنچه در این سفر است بمحمد (ص ) شهادت نمیدهد، و این ترجمه ٔ آنست «خداوند از طور سینا آمد و از ساعیر بما اشراق فرمود و از کوه فاران آشکار شد وبا او دسته ای از پاکان بودند که در سوی راست او جای داشتند» این کلمات رموز است چون دلیل اقامه شده که این قبیل ... صفات سزاوار ذات خداوندی نیست و صفات او هم نزدیک نیست پس مراد از آمدن حق از طور سینا این است که موسی را در آنجا مناجات کرد و درخشیدن او از ساعیر ظهور عیسی است و آشکار گشتن او از فاران که محل زیست و رشد اسماعیل است و هم در آنجا ازدواج کردظهور محمد است که بر تمام اصحاب ادیان با جنودی از پاکان که از آسمان به امداد او آمدند هویدا و آشکاراگشت و کسی که تأویل را که عیان بر او گواهی میدهد منکر باشد ما از او خواهشمندیم که بر گمراهیهائی که در این قول است اقامه ٔ برهان نماید و ما را بخطای خود بیاگاهاند، «و من یکن الشیطان له قریناً فساء قریناً». و اگر حساب کلمات رابه عربی جایز ندانند ما هم حسابی را که بسریانی کرده اند جایز نمیدانیم چونکه تورات و کتب این دسته از انبیاء تمام بعبری است و این سخنان که ما و ایشان گفتیم حجج قاطع و ادله ٔ واضحی است که کلمه در این کتب از جای خود تحریف یافته و تغییر پیدا کرده و چنگ زدن بمثل این ظنون و تلفیقات قوی ترین دلیلی است که صاحب آن از راه حق و هدایت انحراف یافته است «ولو فتحنا علیهم باباً من السماء فظلوا فیه یعرجون لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون » بلکه یهود از دیدن حق کور هستند و ما از خداوند تأیید و عصمت و سداد رای خواستاریم . یهود مدعی هستند که نصوص تورات دال بر این است که هر کس ادعای نبوت [ کند ] باید او را کشت ، بطلان این گفتار بسی آشکار است و جای اینگونه سخنان در کتاب دیگر است ، از این رو ما بمقصود خود بازمیگردیم که کلام بدرازا کشید و سخنی سخن دیگر را بمیان آورد. هر یک از یهود و نصاری یک نسخه از تورات دارند که با گفته ٔ اصحاب آن موافق است و آن نسخه که در نزد یهود است میگویند که خالی از تخلیط است و نسخه ای که در نزد نصاری است تورات سبعین نام دارد، و شرح این قصه آنست که چون بخت النصربه بیت المقدس دست یافت و آنجا را خراب کرد طایفه ای از یهود جلای وطن کردند و بپادشاه مصر پناهنده شدند ودر کنف او اقامت جستند تا آنکه زمان پادشاهی بطلمیوس فیلیادلفوس شد و او شنید که تورات کتابی است از آسمان نازل گشته و از این طایفه جستجو کرد تا آنکه ایشان را در شهر زها بیافت و شماره ٔ یهود در این وقت 300000 بود و از این رو ایشان را بسوی خود بخواند و مسکن داد و ملاطفت بسیار کرد و اجازه داد که به بیت المقدس بروند و بیت المقدس را کوروش که عامل بهمن بر بابل بود ساخته بود و عمارت شام را بحال نخستین برگردانیده بود، پس بنی اسرائیل بقصد خروج از مصر با جمعی از مقربان ملک که شاه ببدرقه ٔ یهودیان فرستاده بود بیرون شدند و بطلمیوس گفت که مرا بشما نیازی است که اگر حاجت من را برآورید حق مرا سپاس گذارده اید. و آن اینست که یک نسخه از کتابتان تورات بمن بخشید، بنی اسرائیل حاجت شاه را اجابت کردند و سوگند یاد نمودند که مابعهد خود خواهیم وفا نمود. چون به بیت المقدس بازگشتند وعده ٔ خویش را وفا نمودند و یک نسخه تورات برای پادشاه فرستادند و این نسخه بعبری بود، بطلمیوس نمی فهمید، پس بسوی ایشان کس فرستاد که کسانی را نزد من بفرستید که یونانی و عبری بدانند تا این کتاب را برای من ترجمه کنند و وعده داد که من ایشان را جوائز و صلات خواهم بخشید. بنی اسرائیل از اَسباط دوازده گانه هفتادودو تن برگزیدند که از هر سِبْطی 6 نفر باشد و اسماء ایشان در نزد نصاری معروف است و آنان را بنزد شاه فرستادند پس بترجمه ٔ تورات مشغول شدند و ایشان را بطلمیوس دوبدو از هم جدا کرد و بر سر هر دو نفر مأموری گذاشت که در حال ایشان مواظبت نماید تا آنکه از ترجمه فارغ شدند و 36 ترجمه بدست آمد و آنها را با یکدیگر مقابله کردند جز اختلاف عبارت که در حکایت از یک مقصود حاصل می شود چیز دیگری در این نسخ نیافتند، پس ملک بوعده ٔ خود وفا کرد و ایشان را بطور نیک تجهیز کرد. و این مترجمان یک نسخه از این نسخ را خواستند تا آنکه اسباب افتخار و مباهات بر همسرانشان باشد، پادشاه هم از بذل آن مضایقه نکرد و این همان نسخه است که در نزد نصاری است و این نسخه بگفته ٔ ایشان تبدیل و تحریف نیافته .
یهود این حکایت را باور نمیدارند و میگویند در نقل تورات مکره و مجبور بودیم و این کار را برای آن انجام دادیم که از سطوت و شر آن پادشاه هراسان بودیم ولی باز هم در تخلیط و تحریف با یکدیگر تواطی کرده بودیم ، و توراة را فقط این دو نسخه نیست و نسخه ٔ ثالثی است که در نزد سامره که به لامساسیه معروفند موجود میباشد و اینها کسانی هستند که چون بخت النصر یهود را از شام اسیر آورد ایشان را بجای یهود فرستاد و چون سامره بخت النصر را بر عیوب بنی اسرائیل آگاه کرده بودند و بمقصودی که داشت کمک نموده بودند این بود که ایشان را نکشت و اسیر نکرد و برای اینکه در تحت تسلط او باشند این قوم را در فلسطین جای داد. مذهب ایشان مخلوطیست از یهودیت و مجوسیت و بیشتر ایشان در فلسطین زندگی می کنند و مسکن آنان نابلس نام دارد و در آنجا هیکلی بنا نموده اند و از زمان داود در حدود بیت المقدس داخل نمیشوند چون میگویند که داود ظلم و ستم کرد و هیکل مقدس را از نابلس به ایلیا که بیت المقدس باشد نقل نمودو ایشان مردم را مَس ّ نمی نمایند و اگر مَس ّ کنند باید غسل نمایند، و برسالت پیغمبرهای دیگر که پس از موسی بودند معتقد نیستند. اما آن نسخه از تورات که در نزد یهود است و بر آن اعتماد می کنند متضمن اعمار بنی آدم از هنگام هبوط از بهشت تا طوفان نوح میباشد و جمع این مدت ها 1656 سال میشود و این مقدار در تورات نصاری 2242 سال است و اما توراتی که نزد سامره است ناطق بر اینست که این مدت 1307 سال است .
اثینوس که یکی از اصحاب اخبار است گفته : مدتی که میانه ٔ آفرینش آدم و میان نخستین شب آدینه ٔ طوفان بوده 2226 سال و سیزده روز و چهار ساعت میباشد و این قول را ابن بازیار در کتاب قرانات از او نقل کرده ولی این گفتار بگفته ٔ نصاری نزدیکتر است و چنین بخیال میرسد که گفته ٔ اثینوس بر طریقه ٔ اصحاب احکام از علمای نجوم مبتنی است چه ، اثر تعسف در آن آشکار است و چون اختلاف میان امم چنین بود که گفته شد و قیاس عقلی را در تمیز حق از باطل مدخلیتی نبود پس دیگر چگونه خواهد بود که شخص جوینده طمع نماید که از حقیقت امر آگاه گردد، و نه تنها تورات را تعدد و تفاوت نسخ است بلکه انجیل نیز چنین است ، و در نزد نصاری چهار نسخه انجیل می باشند که هر چهار در یک مصحف جمع است و یکی از آن چهار از متی است ودومین از مارقوس و سومین از لوقا و چهارمین از یوحنا که هر یک از این چهار شاگرد برحسب دعوتی که در شهرخود کرده تألیف نموده اند و آنچه را که در هر یک ازاین چهار انجیل از صفات مسیح و گفتار او در روزگار دعوت و وقت دار کشیدن مسیح بعقیده ٔ ایشان ذکر کرده اند با یکدیگر مخالف است حتی در نسب عیسی که نسب یوسف نامزد مریم و پرورنده ٔ عیسی باشد، اختلاف است .
متی می گوید: یوسف بن یعقوب بن متان بن ایلعاذربن ایلیهودبن یاکین بن صادوق بن عازوربن ایلیاقیم بن ابیهودبن زروبابل بن سالتئیل بن یکنیابن یوشیابن آمون بن منسی بن حزقیابن احازبن یوتام بن عزیابن یورام بن یهوشافاطبن آسابن آبیابن رحبعام بن سلیمان بن داودبن یسابن عوبیدبن بوعزبن شلمون بن نحشون بن عمیناداب بن آرام بن حصرون بن فارص بن یهودبن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام .
اما لوقا میگوید: یوسف بن هالی بن متات بن لاوی بن ملکی بن ینابن یوسف بن متاتیابن آموس بن ناحوم بن حسلی بن نجی بن مات بن متاتیابن شمعی بن یوسف بن یهودابن یوحنابن ریسابن زروبابل بن سالتئیل بن نیری ملکی بن ادی بن قوسام بن ایلمودام بن عیربن یوس بن ایلعاذربن یوریم بن متات بن لاوی بن شمعون بن یهودابن یوسف بن یونان بن ایلیاقیم بن ملیابن مینان بن متاتابن ناتان بن داود. و نصاری از این اختلاف بدین طریق عذر می آورند که یکی از سنن واجب تورات این است که چون مردی بمیرد و از زن خود اولادی نداشته باشد برادر میت باید آن زن را بگیرد تا آنکه برای برادر خود نسلی درست کند و چون طفل از شوهر دومین پا بعرصه ٔ هستی گذاشت از جهت نسبت منسوب بمیت است و از جهت ولادت و حقیقت منسوب به پدر فعلی خود، و نصاری می گویند که بهمین جهت یوسف منسوب بدو پدر بود هالی از جهت نسب پدر او بود و یعقوب از جهت ولادت و میگویند چون متی یوسف را بنسبت ولادت منسوب کرد یهود بر او طعنه زدند و گفتند موافق کیش ما نسبت یوسف صحیح نیست زیرا پدر نسبی او ذکر نشده ، این بود که لوقا از راه معارضه با یهود بموجب سنت مذهب ایشان نسب او را ذکر کرد و هر دو نسب بداود میرسد و غرض از تذکر نسب همین است چه از شرایط مسیح این است که باید پسر داود باشد. و برای این نکته نسبت یوسف را بمسیح اضافه کرد و از نسبت مریم چشم پوشی نمود که سنت مذهبی یهود اینست که هیچکس جز از قبیله و سبط خودزن نگیرد تا آنکه انساب مختلط نشود، و عادت یهود براین جاری شده که نسبت شخص را بمردها میدهند نه بزنان و چون یوسف و مریم هر دو تن از یک قبیله و دودمان بودند پس ناچار باید بیک اصل و بیک ریشه برسند و غرض از اثبات نسب همین است و نزد هر یک از اصحاب مرقیون و اصحاب ابن دیصان انجیلی است که پاره ای از آنها بااناجیل مذکور مخالفت دارد. و پیروان مانی را جداگانه انجیلی است که از بدو تا ختم آن با آنچه نصاری گفته اند مخالف است و پیروان مانی به آن معتقدند و چنین می پندارند که انجیل صحیح همین است و بس و آنچه که مسیح آورده و بدان عمل نموده موافق و مطابق با مضامین این انجیل است و غیر از آن هر انجیل دیگری باطل و پیروان آن بمسیح آنرا افتراء زده اند. و انجیل را نسخه ایست که به انجیل سبعین موسوم و منسوب به بلامس است و در صدر آن چنین مکتوب است که این نسخه را سلام پسر عبداﷲ سلام از زبان سلمان پارسی نگاشته و هر آنکس که درآن انجیل نظر کند بر او پوشیده نخواهد ماند که این انجیل ساختگی است و نصاری و غیرنصاری این انجیل را انکار می کنند. و آنچه پس از این تاریخ است تاریخ طوفان اعظم است که در زمان نوح بود که هر چیز در آن غرق شد و این تاریخ هم مانند تواریخ دیگر دارای تفاوت و اختلاف است بقسمی که نمیشود بصحت آن قطع کرد و نمی شوددر احاطه بحقیقت آن طمع نمود زیرا اولاً میان تاریخ آدم و این تاریخ اختلاف است و در آینده خواهیم گفت که میان این تاریخ و تاریخ اسکندر نیز اختلاف است و یهود از تورات خود و کتب متعلق بتورات چنین استخراج کرده اند که میان طوفان و اسکندر 1792 سال بود و مسیحیان از تورات خود اینطور استخراج کرده اند که این مدت 2338 سال بود. اما ایرانیان و عامه ٔ مجوس طوفان را بکلی منکرند و چنین میگویند که پادشاهی در ما از کیومرث گل شاه که در نزد ایشان نخستین انسان است متصل بود و هندیان و چینیان و اصناف امم شرقی با ایشان موافقند و برخی از فرس میگویند که طوفان واقع شده ولی صفاتی که برای آن ذکر می کنند با آنچه در کتب انبیاء است مطابق نمیآید و میگویند این طوفان در شام و غرب در عهد طهمورث وقوع یافت و در همه ٔ زمین عمومیت پیدا نکرد و جز امم قلیلی در آن غرق نگشتند و از عقبه ٔ حلوان تجاوز ننمود و بممالک مشرق نرسید و باز چنین میگویند که مردم غرب را چون حکیمان بطوفان انذار کردند، ابنیه ای مانند هرمین که در مصر است بپا نمودند و با خود گفتند که اگر آفت سمائی باشد ما بدرون آن شویم و اگر زمینی باشد بر بالای آن رویم و فارسیان گمان می کنند که آثار طوفان و تأثیرات امواج آن بر میانه های هرمین آشکار است و بالاتر از نصف آن نرفته و بعضی میگویند که یوسف این دو هرم را برای ذخیره ساخت و در آن طعام و آذوقه برای سالهای خشک نگه داشت و این طایفه از فرس میگویند که چون طهمورث هم از این انذار آگاه شد در 231 سال پیش از وقوع آن امر کرد تا جائی خوش آب وهوا در کشور او بیابند و جز اصپهان جائی که سزاوار این دو وصف باشد نیافتند وآنگاه امر کرد که علوم را در کتب تجلید کنند و در سالم ترین جای های آن پنهان نمایند، و میشود برای این مطلب چنین گواه آورد که در زمان مادر جی که یکی از شهرهای اصفهان است از تلهائی که شکافته شده خانه هائی یافتند که عدلهای بسیاری از پوست درختی که «توز» نام دارد و با او کمان و سپر را جلد میکردند پر بود و این پوست های درخت بکتابتهائی مکتوب بود که دانسته نشد چیست .
این قبیل اختلاف ها در حکایات و اخبار ایشان انسان را بر این میانگیزاند که چنانچه در برخی کتب است تصدیق کند که کیومرث انسان اولین نبوده بلکه او کامربن یافث بن نوح است و کیومرث بزرگ و سالخورده ای بود که در کوه دماوند نزول کرد و آنجا را در تحت تصرف خود آورد، تا آنکه کم کم کارش بالا گرفت و ملک او روی بوسعت گذاشت و مرد

فرهنگ عمید

۱. زمان وقوع یک امر یا حادثه: در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹.
۲. دانش ثبت و شرح وقایع و سرگذشت پیشینیان: معلم تاریخ.
۳. دوره و زمان معین و معلوم: تاریخ صفویان.
۴. نوشته و متنی در مورد وقایع و سرگذشت پیشینیان: تاریخ بیهقی.
۵. (اسم مصدر ) تقویم، گاه شماری: تاریخ هجری.
* تاریخ جلالی: = تقویم * تقویم جلالی
* تاریخ رومی: = تقویم * تقویم رومی
* تاریخ شمسی: = تقویم * تقویم شمسی
* تاریخ قمری: = تقویم * تقویم قمری
* تاریخ مَلِکی: = تقویم * تقویم مَلِکی
* تاریخ میلادی: = تقویم * تقویم میلادی
* تاریخ هجری: = تقویم * تقویم هجری
* تاریخ یزدگردی: = تقویم * تقویم یزدگردی

۱. زمان وقوع یک امر یا حادثه: در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹.
۲. دانش ثبت و شرح وقایع و سرگذشت پیشینیان: معلم تاریخ.
۳. دوره و زمان معین و معلوم: تاریخ صفویان.
۴. نوشته و متنی در مورد وقایع و سرگذشت پیشینیان: تاریخ بیهقی.
۵. (اسم مصدر) تقویم؛ گاه‌شماری: تاریخ هجری.
⟨ تاریخ جلالی: = تقویم ⟨ تقویم جلالی
⟨ تاریخ رومی: = تقویم ⟨ تقویم رومی
⟨ تاریخ شمسی: = تقویم ⟨ تقویم شمسی
⟨ تاریخ قمری: = تقویم ⟨ تقویم قمری
⟨ تاریخ مَلِکی: = تقویم ⟨ تقویم مَلِکی
⟨ تاریخ میلادی: = تقویم ⟨ تقویم میلادی
⟨ تاریخ هجری: = تقویم ⟨ تقویم هجری
⟨ تاریخ یزدگردی: = تقویم ⟨ تقویم یزدگردی


دانشنامه عمومی

(نامه نگاری) گاهداد، هنگامه، مَه روز، ماه روز.


آنان که سرگذشت خود را به یاد نسپارند محکوم به تکرار آن هستند.
تاریخ باستان: مطالعهٔ تاریخ انسان از دوران آغازین تا اوایل قرون وسطی.
تاریخ آتلانتیک: مطالعهٔ تاریخ مردمان اقیانوس آتلانتیک.
تاریخ هنر: مطالعه تغییرات بافت اجتماعی و تحولات هنر.
تاریخ بزرگ: مطالعهٔ تاریخ در مقیاس بزرگ در سراسر مدت زمان طولانی و مبدأ تاریخ از طریق یک رویکرد چند رشته ای.
گاه نگاری: علم محدودسازی وقایع تاریخی در زمانی خاص.
تاریخ تطبیقی: مطالعهٔ سازمان یافتهٔ رویدادهای همانند در موقعیت های جغرافیایی یا زمانی متفاوت.
تاریخ معاصر: مطالعهٔ رویدادهای تاریخی مربوط به زمان حال.
Counterfactual history: the study of historical events as they might have happened in different causal circumstances.
تاریخ فرهنگی: مطالعهٔ فرهنگ در گذشته.
تاریخ دیجیتال: the use of computing technologies to produce digital scholarship.
تاریخ اقتصاد: مطالعهٔ اقتصاد و پدیده های اقتصادی در گذشته.
آینده پژوهی: مطالعات میان مدت و درازمدت آیندهٔ جوامع و جهان فیزیکی.
تاریخ عقلانی: مطالعهٔ ایده ها و عقاید در بستر فرهنگ هایی که آن ها را تولید کرده اند و گسترش این ایده ها در گذر زمان.
تاریخ دریانوردی: مطالعهٔ تاریخ دریانوردی و همهٔ موضوعات مرتبط با آن.
تاریخ مدرن: مطالعهٔ دوران مدرن، دوران پس از قرون وسطی.
تاریخ نظامی: مطالعهٔ جنگاوری ها و جنگ ها در طول تاریخ.
تاریخ طبیعی: تاریخ تحول و گسترش گاه شمار جهان، تاریخ زمین، فرگشت و تعاملات آن.
کتیبه شناسی: مطالعهٔ متون باستانی.
تاریخ مردم: اثر تاریخی از دیدگاه مردم عادی.
تاریخ سیاسی: مطالعهٔ سیاست در گذشته.
روان شناسی تاریخی: مطالعهٔ انگیزه های روان شناختی رویدادهای تاریخی.
شبه تاریخ: study about the past that falls outside the domain of mainstream history (sometimes it is an equivalent of شبه علم).
تاریخ اجتماعی: مطالعهٔ روند تغییرات اجتماعی در طول تاریخ
تاریخ جهانی: basic to the Western tradition of historiography.
تاریخ زنان: مطالعهٔ نقش زنان در تاریخ.
تاریخ جهان: مطالعهٔ تاریخ از دیدگاه جهانی.
تاریخ مفهومی انتزاعی است که حداقل دو معنا از آن مستفاد می گردد: گاه ناظر به وقایع گذشته و گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع است؛ بنابراین، هم به علم تاریخ و هم به موضوع آن، تاریخ گفته می شود. برای تفکیک این دو مقوله، اصطلاحاً تاریخ را تاریخ (۱) و علم تاریخ را تاریخ (۲) می نامند.
منظور از تاریخ (۱)، مجموعهٔ حوادث فرهنگی، طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و رویدادهایی است که در گذشته و در زمان و مکان زندگی انسان ها و در رابطه با آن ها رخ داده است. این رویدادها شامل اموری می شود از قبیل کردارها و دستاوردهای مادی و معنوی بشر و هرآنچه که گفته، اندیشیده و عمل کرده است. تاریخ (۲) معرفتی ناظر به وقایع جزئی و درک پدیده های ذکرشده است که در ذهن تاریخ نگار شکل می گیرد و از نوع معرفت درجه یک است. به عبارت دیگر، رویداد (تاریخ)، موقعیتی هستی شناختی دارد و تأویل و فهم از رویداد (علم تاریخ) دارای موقعیتی شناخت شناختی است. ویلیام هنری والش تاریخ (۲) را بازگو کردن کلیهٔ اعمال گذشتهٔ انسان می داند، به گونه ای که نه تنها در جریان وقایع قرار می گیریم، بلکه علت وقوع آن حوادث را نیز بازمی شناسیم. به عبارت دیگر، هدف تاریخ علاوه بر اینکه معرفت به افراد انسان است، آگاهی به روابط اجتماعی او در گذشت روزگار را نیز هست. منظور از «اجتماعی» در واقع کل اموری است که در حیات آدمی مؤثر است، نظیر امور اقتصادی، مذهبی، سیاسی، هنری، حقوقی، نظامی و علمی. پژوهشگرانی که دربارهٔ تاریخ می نویسند، تاریخ نگار نامیده می شوند. هرچند غالباً این رشتهٔ مطالعاتی را در زیرگروهی از علوم انسانی یا علوم اجتماعی قرار داده اند، با این حال می توان آن را به عنوان پلی بین این دو شاخه تلقی کرد؛ زیرا روش های مطالعاتی مختلف آن از هر دو شاخه وام گرفته شده اند. تاریخ به عنوان یک رشتهٔ مطالعاتی دارای شاخه ها و گرایش های جانبی زیادی است.
تاریخ نگاران از گذشته کوشیده اند تا پرسش های تاریخی را با پژوهش در اسناد نوشتاری پاسخ گویند. با این حال پژوهش های تاریخی تنها به این منابع محدود نمی شوند. به طور کلی، منابع دانشورانهٔ تاریخی را می توان به سه رده تقسیم کرد: منابع مکتوب، منابع منقول و منابع مادی. تاریخ نگاران اغلب از هر سه مورد استفاده می کنند.

تاریخ (فیلم ۱۹۸۷). «تاریخ» (انگلیسی: Itihaas) فیلمی هندی است که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. بازیگران اصلی این فیلم راج کاپور و آنیل کاپور هستند.
۲۷ مارس ۱۹۸۷ (۱۹۸۷-03-۲۷)

تاریخ (فیلم ۱۹۹۷). تاریخ (به هندی: Itihaas) فیلمی محصول سال ۱۹۹۷ و به کارگردانی راج کانوار است. در این فیلم بازیگرانی همچون اجی دیوگن، توینکله خانا، آمریش پوری، راج بابار، شاکتی کاپور، آریونا ایرانی، موهنیش باهل ایفای نقش کرده اند.
۲۰ ژوئن ۱۹۹۷ (۱۹۹۷-06-۲۰)

دانشنامه آزاد فارسی

تاریخ (history)
علاوه بر آن که به یکی از شاخه های علم بشری اطلاق می شود به معنای ثبت وقایع جوامع بشری نیز هست. قدیمی ترین یادداشت های تاریخی به جامانده، کتیبه های مربوط به پیروزی های پادشاهان مصر و بابل است. نگارش تاریخی یا تاریخ نگاری، به منزلۀ سبکی ادبی در قرن ۵پ م با هرودوت یونانی آغاز شد؛ او نخستین کسی بود که از مرزهای نگرشی صرفاً ملی فراتر رفت. مورخان معاصر از آمارها، نمودارهای جمعیت، و گزارش های اولیه برای توجیه مباحث تاریخی استفاده بسیاری می کنند.
تاریخ روم و یونان. یک نسل پس از هرودوت، توکودیدس (توسیدید) حسی قوی از جاه طلبی های سیاسی و نظامی زادگاهش آتن را به تاریخ منتقل کرد. گزنفون شرح دقیق جنگ پلوپونزی او را ادامه داد. بعدها تاریخ یونان و تاریخ روم به لفاظی گرایش پیدا کرد؛ سالوست سعی کرد سبک توکودیدس را احیا کند، اما لیوی تاریخ اوگاستایی شهر خود و فتوحات آن را نوشت و تاکیتوس بدبینی و فلسفۀ کلبی خود را دربارۀ خاندان امپراتوری بیان کرد.
تاریخ اروپا در دورۀ رنسانس و قرون وسطا. تاریخ قرون وسطا تحت سلطۀ فلسفۀ مذهبی مورد تأیید کلیسا بود. وقایع نگاران انگلیسی این دوران عبارت بودند از بید، ویلیام اهل مامزیری، و مَتیو پاریس. فرانسه وقایع نگاران بزرگی، را همچون ژان فروئاسار و فیلیپ کومین، برای نگارش وقایع معاصر به جهان معرفی کرد. رنسانس با زنده کردن الگوهای کلاسیک و ایجاد علمِ نقد متن، نگارش تاریخی، مطالعۀ تاریخ را احیا کرد. تاریخ فلورانس (۱۵۲۰ـ۱۵۲۳) اثر ماکیاولی نتیجۀ فضای غیرمذهبی عصر جدید بود.
تاریخ غرب در قرن ۱۸ و ۱۹. این رویکرد انتقادی در قرن ۱۷ نیز ادامه داشت، اما روشنفکری قرن ۱۸، وقایع نگاران را از کوشش در توصیف تاریخ برحسب معانی علم کلام و الهیات خلاص کرد و ادوارد گیبون شاهکار روشنگرش با نام انحطاط و سقوط امپراتوری روم (۱۷۷۶ـ ۱۷۸۸) را نوشت. تلاش جووانّی ویکو ایتالیایی برای تدوین سبک تاریخی و فلسفۀ تاریخ تا قرن ۱۹ تقریباً ناشناخته باقی ماند. مکتب رمانتیسم اثر خود را بر تاریخ نگاری قرن ۱۹ با گرایش به ارتقای سهم اختصاصی «قهرمان» و ترویج سبکی پرشورتر و زنده تر برجای گذاشت، که به شکل های مختلف در آثار ژول میشله، مورخ فرانسوی، و تامس کارلایل و تامس مکولی، نویسندگان انگلیسی، نمایان شد.
تاریخ قرن ۲۰. طی این قرن، مطالعۀ تاریخ دستخوش تحولی عظیم شد که تا حدودی ناشی از نقش رشته های دیگر علوم نظیر مردم شناسی بود. کشف مفاهیم کتیبه های مصر و بابِل اهمیت بسیاری داشت. پژوهشگران و باستان شناسان وقوع رخدادهایی را در دوران ماقبل تاریخ ردیابی کرده و تمدن فراموش شده ای، مثل تمدن کِرِت، را آشکار کرده اند. مطالعات انسان شناسی جوامع و مذاهب اولیه که جیمز فریزر با نگارش شاخ زرین (۱۸۹۰) آغازکنندۀ آن بود، درپی تحلیل مبانی اَشکال بعدی مذاهب و نظام های اجتماعی بودند. تحولات ناشی از وقوع انقلاب صنعتی و هم زمان با آن پذیرش اقتصاد به منزلۀ یک علم، مورخان را بر آن داشت که توجه خود را به مسائل اقتصادی معطوف کنند. تلاش کارل مارکس برای جست وجوی مهم ترین عامل تعیین کنندۀ تحول اجتماعی (و نه یگانه عامل آن) در توسعۀ اقتصادی، مورخان بسیاری را تحت تأثیر قرار داده است. تاریخ از دیدگاه مردم عادی اکنون عامل مهمی در مطالعۀ تاریخ شناخته می شود. مجموعۀ گزارش های گفتاری از همین مقوله اند و به تاریخ شفاهی معروف اند. بررسی مقایسه ای تمدن ها را در مطالعۀ تاریخ (۱۹۳۴ـ۱۹۵۴)، اثر توینبی، و در مقیاسی کوچک تر در تاریخ جهان (۱۹۹۲)، اثر رابرتز، می توان یافت. مورخان معاصر میان اسناد یا شواهد تاریخی، نگارش تاریخی، و سبک تاریخی یا رویکردهایی به مطالعۀ تاریخ تمایز قائل می شوند. مطالعۀ اسلوب تاریخ را تاریخ نگاری می نامند.
تاریخ شرق: ثبت وقایع تاریخی در مشرق زمین پیشینه ای دیرینه دارد. مدارک مکتوب بر مفرغ، استخوان و جلد سنگ پشت مربوط به ۱۳۰۰پ م در چین کشف شده است. در ایران نخستین کتیبه ها و الواح در زمان کوروش کبیر نقش گرفت و داریوش اول هخامنشی مهم ترین کتیبۀ باستانی ایران را در کوه بیستون نقر کرد. سنت ثبت وقایع تاریخی در دوران ساسانی ادامه یافت و کتاب خدای نامه (به پهلوی: خوتای نامک) که حاوی ماجراهای اسطوره ای و حماسی و تاریخی است، در اواخر همین دوران تدوین شد. کشف رمز خط میخی در ایران به خوانده شدن الواح سومری و پی بردن دانشمندان به وجود تمدن و فرهنگ منقرض شدۀ سومر انجامید و بخشی بسیار مهم از تاریخ سرزمین بین النهرین انجامید. نوشته های تاریخی مربوط به آشور، کلده، بابل و عیلام نیز به دست آمد. کتاب تورات هم حاوی برخی از حوادث تاریخی قوم یهود و اقوام مجاور آن قوم است. با ظهور و گسترش دین اسلام، مورخان ایرانی و عرب به نوشتن تاریخ علاقه مند شدند و تاریخ نویسانی چون یعقوبی، مسعودی، ابن اثیر و طبری آثاری ارزشمند به زبان عربی از خود به یادگار گذاشتند. از عهد سامانیان به بعد نگارش تاریخ به فارسی دری رونق گرفت و مورخ بزرگی چون ابوالفضل بیهقی پدیدار شد. با ظهور ابن خلدون و مقدمۀ او عصر و شیوۀ تازه ای در تاریخ نگاری پیدا شد و تحلیل و تفسیر فلسفی و جامعه شناختی تاریخ بر مورخان بعدی روزنه ای تازه گشود. بسیاری از مورخان اسلامی منشیان یا وقایع نگاران رسمی دربارها بودند و لاجرم رویدادها را حتی المقدور برای پسند خاطر حاکمان می نوشتند. با ورود مظاهر تمدن جدید غربی، تاریخ نویسان متأخر کوشیده اند از معیارهای علمی تر برای نگارش یا تحلیل و تفسیر تواریخ گذشته دور یا نزدیک استفاده کنند.

نقل قول ها

تاریخ، پژوهش در رخدادها و کارهای آدمی در گذشته.
• «اگر انسان در جسم خود فانی است، در عمل تاریخی خود، باقی است.» -> کارل مارکس
• «اگرچه این اقاصیص از تاریخ دور است چه در تواریخ چنان می خوانند که فلان پادشاه فلان سالار را به فلان جنگ فرستاد و فلان روز جنگ یا صلح کردند و این آن را بزد و برین بگذشتند اما من آنچه واجب است بجای آرم.» «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسان تر گرفته اند و شمه ای بیش یاد نکرده اند اما چون من این کار را پیش گرفتم می خواهم که داد این تاریخ را به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ از احوال پوشیده نماند.» مقدمهٔ تاریخش -> ابوالفضل بیهقی
• «اگر ایلخانان به تاریخ بها می دادند و از آن عبرت می گرفتند هیچگاه به ایران نمی آمدند و به این سرنوشت شوم گرفتار نمی شدند .» -> خواجه نصیرالدین طوسی
• «برای آنکه تاریخ تا ابد دروغ باشد کافی است که یک نفر حقایق را کتمان کند.» -> ژول میشله
• «تاریخ فقط تصویر جنایات و تیره بختی های بشر است.» -> ولتر
• «تاریخ نگاران شبیه افراد ناشنوا هستند مدام به پرسش هایی پاسخ می گویند که هیچ کس از آن ها نپرسیده است.» -> لئو تولستوی
• «تاریخ یک ملت مانند گلزاری است که مردمان هنرمند و حساس، گل های زیبای آن می باشند.» -> گوستاو لوبن
• «تجارب به دست آمده در یک نسل، عمومأ برای نسلِ بعدی مفید واقع نمی شود، از این رو، به شهادت گرفتنِ براهین تاریخی بی نتیجه است.» -> گوستاو لوبن
• «تنها وظیفهٔ ما در قبال تاریخ، بازنویسی آن است.» -> اسکار وایلد
• «تمامِ تاریخِ بشر در حُکمِ نقطهٔ ناچیزی در فضاست، و نخستین درسِ آن فروتنی است.» درس های تاریخ (نشر ققنوس، ۱۳۸۵) فصلِ «تاریخ و زمین» -> ویل دورانت
• «تاریخ آن قدر گوناگونی دارد که تقریباً برای هرگونه ادّعا و نتیجه گیری از آن گزینه ای از موارد و نمونه ها یافت می شود.» درس های تاریخ (نشر ققنوس، ۱۳۸۵) فصلِ «آیا پیشرفت، واقعی است؟» -> ویل دورانت
• «جلوگیری از تکرار تاریخ کاری بیهوده است زیرا شخصیت آدمی طوری است که اجتناب از تکرار را غیرممکن می سازد.» -> مارک تواین
• «حکم تاریخ قاطع تر از تمام مقررات بروکراسی است.» -> لئون تروتسکی
• «خود را سیر کردن و خبث خود را زیاد نمودن و همدیگر را نابود ساختن از نخستین روز تاریخ، اشتغال عمده اقوام بوده است. هنوز هیچ چیز نشان نمی دهد که این صفات مسیر خود را عوض کرده باشد.» -> گوستاو لوبن
• «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسان تر گرفته اند و شمه ای بیش یاد نکرده اند اما چون من این کار را پیش گرفتم می خواهم که داد این تاریخ را به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ از احوال پوشیده نماند.» -> ابوالفضل بیهقی
• «درست همان طور که داروین قانون تکامل یا ماهیت موجود زنده را کشف کرد، مارکس نیز قانون تکامل تاریخ انسانی را کشف نمود» -> فریدریش انگلس
• «دوستی مثل اسناد کهنه است، قدمت تاریخ، آنرا با ارزش تر می کند.» -> یوهان ولفگانگ گوته
• «کسی که ثمرات روحی ملتی را نداند، تاریخ آن ملت در نظرش یک مشت حوادث پریشان و وقایع بی نظم و ترتیب جلوه می کند.» -> گوستاو لوبن
• «مردمان بزرگ در نظر جوانان مانند کشمش های روی کیک تاریخ هستند.» -> هرمان هسه
• «من براین باورم که اگر عصری بیش از حد از تاریخ انباشته شود، این خود از پنج جهت برای زندگی زیان بار و خطرناک است. بدین معنی که افراط در توجه به تاریخ، میان دنیای درون و برون تقابل و تضادی ایجاد می کند که نتیجه اش تضعیف شخصیت است.» -> فریدریش نیچه
• «من در کشوری زندگی کرده ام که در هیچ دوره تاریخی خوردن چلوکباب و قیمه پلو قدغن نبوده اما در طول تاریخ نوشتن و فکرکردن و خواندن زیر ضربه بوده است.» -> منیرو روانی پور، مصاحبه با بی بی سی
• «موضوع تاریخ، زندگی مردمان و بشریت است.» -> لئو تولستوی
• «نه ممکن است تاریخ را فریب داد و نه ممکن است زمان را از سیر سریع خودش بازداشت.» -> محمد خیابانی
• «هرچه که به ذهنت می آید تخیل و هر چه انجام می دهی علم است. تمام تاریخ بشر چیزی جز داستانی علمی-تخیلی نیست.» -> ری بردبری
• «هرکسی می تواند تاریخ ساز باشد اما فقط یک انسان بزرگ می تواند آنرا رقم زند.» -> اسکار وایلد
• «... همسر عزیزم، اولأ تاریخ را مانند رمان بخوان، فقط هنگام خواندن به خصوص تاریخ انقلاب ها، حرکت های مردمی و پیشرفت های صنعتی و سطوری که به نظرت جالب می رسد زیرشان را خط بکش. بعد وقتی که کتاب تمام شد آن قسمت هایی را که خط کشیده ای یک بار دیگر بخوان.» -> ناظم حکمت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زمان وقوع یک پدیده را، تاریخ گویند. از عنوان تاریخ در فقه در باب هایی نظیر طهارت، حج، نکاح و ارث و نیز در اصول فقه سخن رفته است.
الف)تاریخ در لغت به معنای تعیین زمان یک رخداداست.
ب)تاریخ در اسلام، رخداد مهم هجرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله از مکّه به مدینه، مبدأ تاریخ مسلمانان قرار داده شده که به دوگونه ی قمری و شمسی محاسبه می گردد.
ج)مراد از تاریخ در کلمات فقها، زمان وقوع یک پدیده است. مثلا گفته می شود: تاریخ هریک از طهارت یا نجاست آب، یا معلوم است و یا مجهول ومراد، زمان حدوث طهارت یا نجاست است.
احکام تاریخ از بعد فقهی
۱) آب کر که قبلا قلیل بوده یا آب قلیلی که سابقه ی کر بودن داشته است، اگر با نجاستی ملاقات کند، به لحاظ معلوم یا مجهول بودن تاریخ، چهار صورت پیدا می کند:الف . تاریخ حدوث کرّیت یا قلّت ونیز ملاقات، معلوم است.ب . تاریخ هر دو مجهول است.ج . تاریخ حدوث کرّیت یا قلّت، معلوم وزمان ملاقات، مجهول است.د . عکس صورت سوم.حکم صورت نخست(الف) روشن است. مثلا اگر تاریخ ملاقات پس از حدوث کرّیت آب باشد، آب، محکوم به طهارت است.طهارت و نجاست آب در صورت دوم(ب) اختلافی است. مشهور قائل به طهارت آن هستند.در دوصورت آخری(ج ودال) نیز این اختلاف مطرح است. ۲) اگر حاجی یا عمره گزار عملی را که موجب کفّاره است مرتکب شود ولی نداند که ارتکاب این عمل قبل از تلبیه بوده تا کفّاره ای بر عهده اش نیاید یا پس از تلبیه تا کفّاره بر او واجب گردد، در این فرض، اگر تاریخ هر دو یا تنها تاریخ یکی- خواه تلبیه یا عمل موجب کفّاره- مجهول باشد، کفّاره بر عهده اونخواهد آمد. ۳)اگر برای دختری، هم پدر و هم جدّ پدری او، هریک شوهر ی برگزیند، عقد ی که زودتر انجام گرفته صحیح وعقد بعدی باطل است. اگر پدر وجدّ، در سابق بودن عقد با یکدیگر اختلاف کنند و هر یک مدّعی مقدّم بودن زمان عقد خویش باشد، در صورت معلوم بودن تاریخ یکی و مجهول بودن زمان دیگری- بنابر قول به اصل تأخّر مجهول از معلوم که از آن به«اصل تأخّر حادث» تعبیر می شود- عقد معلوم التاریخ، محکوم به صحّت است وچنانچه تاریخ هر دو مجهول باشد در اینکه عقد جدّ، مقدّم است ویا به قرعه رجوع می شود ،بحث است. ۴)از شرایط توارث در مرگ های جمعی، نامعلوم بودن تاریخ مرگ در گذشتگان از لحاظ تقدّم و تأخّر زمانی است؛ بنابر این در صورت معلوم بودن تاریخ مرگ یکی از دو نفر، تنها آن که تاریخ فوتش مجهول است از دیگری ارث می برد.
احکام تاریخ از بعد اصولی
از اصول عملی، «اصل تأخّر حادث» است. محل جریان آن جایی است که تاریخ وقوع پدیده ای، معلوم باشد- مانند ؛
یقین ی بودن مرگ زید در روز جمعه- لیکن در مقایسه ی حدوث آن با اجزای زمان- مثلا روز پنجشنبه- یا با پدیده ی دیگری- مانند مرگ عمرو- شک در تقدّم حدوث آن بر جزء یادشده ی زمان یا پدیده ی دیگر یا تأخّر از آن، حاصل می شود.در چنین موردی گفته می شود: اصل، تأخّر حادث (مرگ زید) از زمان مشکوک یا پدیده ی مجهول التاریخ است و نتیجه گرفته می شود که مرگ زید پس از روز پنجشنبه، یعنی در روز جمعه یا پس از فوت عمرو بوده است .


واژه نامه بختیاریکا

نِمنِها

جدول کلمات

سالمه

پیشنهاد کاربران

این واژه اربی نیست، گویا از چیروک یا دیروک و یا ماهروز گرفته شده است

به نگرش بنده واژه باستان واژه ای نیکو و درخور و شایسته هست ک بجای تاریخ بکاربرده شود

سر گذشت

تقویم

این واژه عربی است و پارسی آن این واژه هاست: دیروک ( کردی ) ، میژوپ ( کردی: میژوو ) ، ویستار ( سنسکریت: ویستارینَ )

Historic

گزار
History/Geschichte
گزاردن = بازگویی و وارسی رویداد ها ، گزارش -
کار و کنش ها و انجام دادن کار ( از ویچارتی سانسکریت )
گزار = فرونویسی و بازگویی رویدادها و کارهای انجام شده در گذشته = تاریخ

هنگامه
- -
Date/Datum
- -
او در تاریخ سیزدهم اسفند ١۳۳۹ متولد شد=
او در هنگامه سیزدهم اسفند ١۳۳۹ زاده شد

تاریخ واژه ای عربی نیست! طبق مطالعات انجام شده، تاریخ معرب شده ی واژه ی پارسی تاریک است! از آنجایی که گذشته در ابهام و تاریکی قرار دارد! این واژه قبل از اسلام ( در زمان ساسانیان ) وارد زبان عربی شد! و بعداز اسلام دوباره به ایران برگشت

کهن نگاشت

( فرهنگ عمید ) : سالْمَه
باستان نگاری ، باستان پژوهی ، کهن نگاری
به معنی مورخه: هنگامه

تاریخ= تاریگ
در پزوهش ریشه های مفهومی واژه ی تاریخ
بنابر داده های زبان شناسی ودیرینه پژوهی انسان های نخستین درفرایند تکامل زبان وگفتار، روند مفهوم یابی ومفهوم بخشی واژگان را از طبیعت پیرامون ویا درجریان کار وتجربه های مکررسامان می بخشیدند
ازباب نمونه نام گزاری چشم وچشمه در دوزبان پارسی وتازی ازهمانندی تصویری تراوش آب واشک ونیز شباهت حجمی کمابیش همسان چشم به تازی “ عین” با چشمه “ بازهم عین’ برساخته شده است
براین مبنا نگارنده برآن است که واژه ی تاریخ به مفهوم رخدادوسرگذشت انسان وجامعه درگذشته ی دور ونااکنون وناپیدا ومبهم می تواند از “ریخ “ درزبان پهلوی وکردی کرمانشاهی به مفهوم ریگ درپارسی دری گرفته شده باشد چون پیشینیان برای رسیدن به آب زلال وروشن ونوشا باید ساحل وکناره ی رودها ویا آبگیرهارا می کندندوازخاک وماسه عبورمی کردند تابه ریگ ویاریخ به کردی وپهلوی می رسیدند که آب زلال آبگیرها وجویبارها همیشه در پس از لایه های ریگ یاریخ جریان می یابد برهمین اساس فرایند مفهوم سازی واژه ای برای گذشته پژوهی درزمان ، انسانهای پیشین از فرایندکوشش وکاوش خود برای دست یابی آب زلال ورسیدن به لایه های ریخ= ریگ الهام گرفته اند
تاریخ وتاریک بر بنیادی مشترک برآمده اند ودر مفهوم ناروشن بودن وناآشکاری باهم فهوم مشترک دارند
تا حرف ربط
ریخ= ریگ ، لایه ی زیرین وناآشکارخاک وماسه که آب زلال درپس آن قراردارد
محمدعلی چاوشی


در مورد گذشته، ما قبل اکنون، اتفاقات گذشته.

تاریخ یه واژه اورامیه به معنای تار به معنی زعیف دیدن و ریخ ریخ یعنی ریشه
به ریشه درخت میگوند ریخه

تاریخ: [اصطلاح مداحی ] مجموعه ای از حوادث و ماجراهایی که، توسط مداح به شیوه های مختلف در کار مداحی روایت می شود. این شیوه را؛ مداح، با تکیه بر مطالعه ی کتابهای تاریخی، مقاتل و. . . اجرا می کند.

تاریخ از دو بخش تا و ریخ تشکیل شده است ، در زبان لری به شاخه درخت تا می گویند و همینطور حرف فاصله در ادبیات فارسی تا است که تا هم شامل فواصل زمانی است مثل سال تا سال و هم فواصل زمینی مثل از شیراز تا گچساران در فواصل زمینی و زمانی سریع تا به طی تبدیل میشود مثل کلمه طی الارض.
در بخش دوم ریخ همان ریختن و جاری شدن و روان شدن است و منظور گذر زمان است.
تاریخ اشاره به عمر شاخه ها ی یک درخت دارد ، تاریخ بیان کننده گردش ها و سیکلهای جاری شده یا گذشته زمین و زمان که با هم هماهنگ بوده اند است یعنی بیان اتفای زمینی بطور که زمان آن نیز مشخص باشد اتفاق مرگ فصلی درخت در زمستان است و نمی توان این اتفاق را به بهار نسبت داد .

گذشتگان

پیشینه

برپایه پژوهشهای تازه به گمانم واژه گاهنبار یا گهنبار برابر و همسنگ خوبی برای واژه گهنبار باشد

دیرینه شناسی . رویداد . رخداد. پیشینه .

کار نامه گذشته گان آدمی کارنامه ایی پر از دروغ بوده و این دروغ برای نا امیدی و دستکاری اندیشه ها بوده و بیشتر از همه خود را در کشور داری یا politic نشان داده. برای آن نمونه ایی تا آنجا که می توانم کوتاه می نویسم. با دستک هایی که امروز بدست آمده و آنها را در آرشیو روسیه گذاشته اند.
یک بانوی روسی در یادداشتنامه روزانه خود می نویسد:\\ استالین روی بالکن می ایستد و دروغ می گوید و مردم می دانند که او دروغ می گوید ونکه برای او دست می زنند او هم بشور می آید و دلگرم می شود و بیشتر دروغ می گوید. // پاس و بزرگداشتی که برای استالین می گذاشتند از روی ترس و هراس بود و نه از روی دوست داشتن او زبانها را می برید و کسان زیادی را به اردوگاه کار زوری می فرستاد و یا سر به نیست می کرد. دانشجویی که یک جوک برای استالین گفته بود ده سال به او زندانی داده بودنند. یکی برای کاری به اداره ایی رفته بود و کارت هموندی member جرگه کمونیستی را با خود نداشته از او می پرسند که آنرا کجا گذاشته ایی با شوخی می گوید: آنرا داده ام به خشک شویی تا آنرا بشورند. آن بخت برگشته را به اردوگاه کار زوری می فرستند. راننده کامیونی که چهره او مانند استالین بوده به او comrade استالین می گفته اند او را هم دستگیر می کنند و ده سال زندانی به او می دهند. در باره نا امیدی: مردم شوروی و دیگر کشورهای کمونیستی گمان می کردنند که این سیستم برای آنها نان و آزادی می آورد. آن سیستم در تئوری زیبا و هیچ آدم خردمندی هنگامیکه آنرا می خواند نمی توانست بگوید بد است ونکه انجام شدنی نبود. به جای سرمایه تنگدستی بینوایی گرسنگی را که در همبودگاه بود میان مردم پخش کردنند . هنگامیکه در سال 1961 دیوار برلین را کشیدند نشان داد که سوسیالیسم و اردوگاه آن شکست خورده و انجام شدنی نیست. چون مردم از سیستم می گریختند و برای جلوگیری از آن دیوار ساختند. در باره دستکاری اندیشه ها: آن سیستم با دروغهایی که می گفت اندیشه دانشمندان را هم توانسته بود دستکاری کند. استالین تیز هوشان بهترین دانشگاههای جهان مانند آکسفورد و کمبریج در انگلستان را نشانه گرفته بود. هنگامیکه آمریکا در شانزدهم ژوئیه 1945 نخستین بمب اتمی خود را در نزدیکی شهر Alamogordo New Mexico , USA آزمایش کرد استالین شگفت زده نبود چون تمام داده ها برای ساختن آنرا با کمک آگنت های خود گرفته بود. یکی از آنها فیزیکدان آلمانی Klaus Fuchs بود. پدر او یک دانش آموخته دینی پرتستان Theology بود. او ابتدا در جرگه SPD آلمان که امروز نیز بودن دارد بود ونکه آنرا ترک کرد و به جرگه KPD یا همان جرگه کمونیستی آلمان رفت. هنگامیکه ناسیونال سوسیالیست ها سرکار آمدند آنها را از بین بردنند و تنها در آلمان جرگه ناسیونال سوسیالیستی کارگری ویا NSDAP بودن داشت. او از دست نازیها گریخت و به انگلستان رفت و در رشته فیزیک دانش آموخت و از سال 1941 در دانشگاه Birmingham روی پروژه اتمی انگلیسی ها کار می کرد. در شهر لندن با دانشمند آلمانی به نام Juergen Kucznski آشنا شد که کمونیست بود و در باره political and economy situation در انگلستان می نوشت و به دوستانش در embassy شوروی می داد. این دانشمند و خواهرش Ursala که هر دو آگنت شوروی بودنند با Klaus Fuchs دائم تماس داشتند. Ursala نام رمزی Sonja داشت و فوکس دلداه او شده بود. سونیا برای بخشی از ارتش در مسکو که کارش کارهای جستجوگرانه بود کار می کرد. در سال 1943 Fuchs به پروژه اتمی آمریکا که در Los Alamos بود و به آن Manhattan - Project می گفتند می رود و از آنجا تمام داده ها را به شوروی می دهد که خود داستان درازی دارد. شوروی با داشتن آن داده ها روزها با ترجمک کردن نوشته ها دانشمندان شوروی روی آن کار کردنند تا اینکه در 29 ماه آگوست 1949 توانست نخستین بمب اتمی خود را در قزاقستان آزمایش کند. Hannah Arendt می گوید: \\ جدایی و ناهمسویی میان دروغ سنتی و مدرن در کشور داری politics این است که از پنهانکاری بگذری و به نابودی برسی. //

واژه ی تاریخ یک واژه ی آریایی است که از دو بخش به معنی تار که با واژه time انگلیسی به معنی زمان هم ریشه است . و بخش دوم ( ایک - ایخ - ایگ ) که پسوند نسبت می باشد . این واژه در گیلکی به شکل تریخ terix* در کوردی به شکل تاریگ در گرجستان به شکل თარიღი t’arighi و در ارمنستان به شکل տարիք tarik’ و Tarik’ Տարիք ثبت شده است.
واژه تار لغتی ایرانیست که در ارمنی տարի tari در یغنوبی tor در پامیری tōr در یزگولامی tur و در ساریکولی tur ثبت شده است. حرف خ که به شکل پسوند در واژه تاریخ آمده در زبانهای ایرانی همتای دیگری برای ک - گ است همانطور که واژه آریایی yeg به معنای ice در ایران یخ خوانده میشود.



کلمات دیگر: