کلمه جو
صفحه اصلی

سلام


مترادف سلام : تحیت، تهنیت، درود، درودگویی، تندرستی، سلامت، تعظیم، کرنش، احترام نظامی، مراسم اعیاد، ذکر

برابر پارسی : درود، نیک روز، روز خوش

فارسی به انگلیسی

aloha, bonjour, good afternoon, good morning, hail, hello, respects, salute, greeting, salutation, regards, [o.s.] peace, salaam, hi, howdy

hello, hi, respects, hail, salute, aloha, bonjour


aloha, bonjour, good afternoon, good morning, hail, hello, respects, salute


فارسی به عربی

اعتبار , برد , تحیة , حی

عربی به فارسی

صلح وصفا , سلا متي , اشتي , صلح , ارامش


فرهنگ اسم ها

اسم: سلام (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: salam) (فارسی: سلام) (انگلیسی: salam)
معنی: درود، آرزوی خیر و تندرستی، از نام های پروردگار

مترادف و متضاد

ave (اسم)
سلام

greeting (اسم)
برخورد، سلام، خوشامد، درود، خوش آمد، تبریک، تهنیت، احترام، تبریکات، خوش باش، سلام کننده

salute (اسم)
سلام، درود، سلام کردن، احترام نظامی، سلام نظامی

salutation (اسم)
سلام، تعارف، درود، تهنیت، سلام اول نامه

salaam (اسم)
سلام، سلام کردن

hail (اسم)
سلام، درود، تهنیت، تگرگ، خوش باش، طوفان تگرگ، سلام بر شما باد، سلام کردن، طوفان همراه با تگرگ

hullo (اسم)
سلام

regard (اسم)
توجه، نظر، سلام، مراعات، بابت، ملاحظه، درود، احترام، نگاه، رعایت، باره

all hail! (صوت)
سلام

aloha! (صوت)
سلام

۱. تحیت، تهنیت، درود، درودگویی
۲. تندرستی، سلامت
۳. تعظیم، کرنش
۴. احترام (نظامی)
۵. مراسم اعیاد
۶. ذکر


تحیت، تهنیت، درود، درودگویی


تندرستی، سلامت


تعظیم، کرنش


احترام (نظامی)


مراسم اعیاد


ذکر


فرهنگ فارسی

بی گزندشدن، گردن نهادن، پاکی ورهایی ازعیب، درود
۱ - ( مصدر ) گردن نهادن . ۲ - درود گفتن تهیت گفتن . ۳ - بی عیب بودن . ۴ - ( اسم ) گردن نهادگی . ۵ - درود گویی تهیت . ۶ - بی عیبی تندرستی سلامت . ۷ - ( اسم ) درود . ۸ - مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند . ۹ - احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه . ۱٠ - ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است : السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته . نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود .
صلح کردن و آشتی نمودن

فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - درود گفتن . ۲ - بی گزند شدن . ۳ - گردن نهادن . ، ~ علیک درود بر تو باد. ، ~ علیکم درود بر شما.

لغت نامه دهخدا

سلام . [ س ِ ] (ع مص ) صلح کردن و آشتی نمودن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


سلام. [ س َ ] ( ع اِ ) کلمه دعایی مأخوذ از تازی ، به معنی بهی که در درود بر کسی گویندیعنی سلامت و بی گزند باشید و نیز تهنیت و زندش و تحیت و درود و خیر و عافیت و تعظیم و تکریم و با فعل دادن ، کردن ، و زدن و گفتن آید. ( از ناظم الاطباء ). درودگفتن. تهنیت گفتن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
نرمک او را یکی سلام زدم
کرد زی من نگه بچشم آغیل.
حکاک.
مگر با درود و پیام و سلام
دو کشور شود زین سخن شادکام.
فردوسی.
سلام بر تو باد و رحمت و برکتهای ایزدی. ( تاریخ بیهقی ).
از سجودش بتشهد برد آنگه بسلام
زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام.
منوچهری.
از تو ما را نه کنار و نه پیام و نه سلام
مکن ای دوست که کیفر بری و درمانی.
منوچهری.
ور سلامت را نمیداد او علیک
پیشت آید بی تکلف بسلام.
ناصرخسرو ( دیوان ص 299 ).
جواب داد سلام مرا به گوشه ٔریش
چگونه ریشی مانند یک دو دسته حشیش.
انوری.
بسلامیت دردسر ندهیم
زآنکه ترسنده از ملال توایم.
خاقانی.
چون سخن از خود بدر آمدتمام
تا سخنش یافت قبول سلام.
نظامی.
یک سلامی نشنوی ای مرد دین
که نگیرد آخرت آن آستین.
مولوی.
گر بلندت کسی دهد دشنام
به که ساکن دهد جواب سلام.
سعدی.
- بسلام آمدن ؛ به تهنیت و درود آمدن :
روز آدینه قاید بسلام خوارزمشاه آمد و مست بود ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. ( تاریخ بیهقی ).
بنده وارت بسلام آیم و خدمت بکنم
ور قبولم نکنی میرسدت کبر و منی.
سعدی.
زهی سعادت من کم تو آمدی بسلام
خوش آمدی و علیک السلام والاکرام.
سعدی.
- بسلام کسی رفتن ؛ به حضور او رفتن برای اظهار ادب. شرفیاب حضور کسی شدن :
و بسلام کسی نرفتی و کس را نزدیک خود نگذاشتی. ( تاریخ سیستان ). طاهر فرمان داد تا همه سرهنگان بسلام لیث رفتند. ( تاریخ بیهقی ).
- دو سلام گفتن بر... ؛ ترک گفتن :
گر کنی در جهان به شب گیری
دو سلام و چهار تکبیری.
سنایی.
- امثال :
با مردم زمانه سلامی و والسلام.
سلام از کوچک است.
سلام از ماست.
سلام بزرگ و کوچک ندارد.
سلام روستایی بی طمع نیست.

سلام . [ س َ ] (ع اِ) کلمه ٔ دعایی مأخوذ از تازی ، به معنی بهی که در درود بر کسی گویندیعنی سلامت و بی گزند باشید و نیز تهنیت و زندش و تحیت و درود و خیر و عافیت و تعظیم و تکریم و با فعل دادن ، کردن ، و زدن و گفتن آید. (از ناظم الاطباء). درودگفتن . تهنیت گفتن . (فرهنگ فارسی معین ) :
نرمک او را یکی سلام زدم
کرد زی من نگه بچشم آغیل .

حکاک .


مگر با درود و پیام و سلام
دو کشور شود زین سخن شادکام .

فردوسی .


سلام بر تو باد و رحمت و برکتهای ایزدی . (تاریخ بیهقی ).
از سجودش بتشهد برد آنگه بسلام
زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام .

منوچهری .


از تو ما را نه کنار و نه پیام و نه سلام
مکن ای دوست که کیفر بری و درمانی .

منوچهری .


ور سلامت را نمیداد او علیک
پیشت آید بی تکلف بسلام .

ناصرخسرو (دیوان ص 299).


جواب داد سلام مرا به گوشه ٔریش
چگونه ریشی مانند یک دو دسته حشیش .

انوری .


بسلامیت دردسر ندهیم
زآنکه ترسنده از ملال توایم .

خاقانی .


چون سخن از خود بدر آمدتمام
تا سخنش یافت قبول سلام .

نظامی .


یک سلامی نشنوی ای مرد دین
که نگیرد آخرت آن آستین .

مولوی .


گر بلندت کسی دهد دشنام
به که ساکن دهد جواب سلام .

سعدی .


- بسلام آمدن ؛ به تهنیت و درود آمدن :
روز آدینه قاید بسلام خوارزمشاه آمد و مست بود ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. (تاریخ بیهقی ).
بنده وارت بسلام آیم و خدمت بکنم
ور قبولم نکنی میرسدت کبر و منی .

سعدی .


زهی سعادت من کم تو آمدی بسلام
خوش آمدی و علیک السلام والاکرام .

سعدی .


- بسلام کسی رفتن ؛ به حضور او رفتن برای اظهار ادب . شرفیاب حضور کسی شدن :
و بسلام کسی نرفتی و کس را نزدیک خود نگذاشتی . (تاریخ سیستان ). طاهر فرمان داد تا همه ٔ سرهنگان بسلام لیث رفتند. (تاریخ بیهقی ).
- دو سلام گفتن بر... ؛ ترک گفتن :
گر کنی در جهان به شب گیری
دو سلام و چهار تکبیری .

سنایی .


- امثال :
با مردم زمانه سلامی و والسلام .
سلام از کوچک است .
سلام از ماست .
سلام بزرگ و کوچک ندارد.
سلام روستایی بی طمع نیست .
سلام سلامتی است . رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
سلام سنت است و جواب آن واجب . (از جامع التمثیل ).
|| احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت بمافوق خود انجام دهد و آن معمولاً عبارت است از خبردار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه . (فرهنگ فارسی معین ). || در شرع ، ذکری است که نمازگزار درآخرین رکعت نماز گوید و جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است السلام علینا و علی عباداﷲ الصالحین . السلام علیکم و رحمة اﷲ و برکاته . نمازگزار هریک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. (فرهنگ فارسی معین ).
|| نام درختی تلخ که سلام نیز گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || صدهزاری که به هندی لکه گویند و در سراج اللغات از کتاب دبستان نقل کرده است که مراتب اعداد نزد فارسیان بدینگونه است یک ، ده ، صد، هزار، سلام یعنی صدهزار. و صد سلام را شمار گویند و صدشمار را اشمار و صداشمار را اراده و صد اراده را رالی ارار گویند. (غیاث ). || (اِمص ) سلامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بی گزندگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بی عیبی . (آنندراج ). پاکی از عیبها. (منتهی الارب ). بی عیب . (زمخشری ). بی عیب بودن . || تحیت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (مص ) گردن نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || در اصطلاح فلسفی برهنه شدن نفس از محنت دو جهان است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). تجردالنفس عن المحنة فی الدارین . (تعریفات جرجانی ).
- ابوسلام ؛ مردم گیاه . (ناظم الاطباء).
- دارالسلام ؛ بهشت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- سلام پله ؛ کنایه از میل کردن کفه ترازو از طرفی که جنس در او باشد. (آنندراج ). رجوع به همین کلمه شود.
- مدینة السلام ؛ بغداد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). در لغت نامه ٔ مقامات حریری میگوید که بغداد را از آن روی مدینة السلام گویند که سلام دریایی است دربغداد.
- نهرالسلام ؛ دجله . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
- وادی السلام ؛ پشت کوفه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
- || گورستان ، قبرستان در نجف اشرف .
- والسلام ؛ تمام شد و بآخر رسید. (ناظم الاطباء) :
بی طمع نشنیده ام از خاص و عام
من سلامی ای برادر والسلام .

مولوی .


چه وصفت کند سعدی ناتمام
علیک الصلوة ای نبی والسلام .

سعدی (بوستان ).


|| (اِخ ) نامی از نامهای باریتعالی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. واژه ای که در آغاز گفتگو به کار می رود.
۲. (فقه ) سه جمله ای که با سلام آغاز می شود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان می کند.
۳. تحیت و درود.
۴. [قدیمی] پاکی رهایی از عیب و آفت.
۵. (نظامی ) احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است.
* سلام کردن: (مصدر لازم ) درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن.
* سلام گفتن: (مصدر لازم ) = * سلام کردن

۱. واژه‌ای که در آغاز گفتگو به کار می‌رود.
۲. (فقه) سه جمله‌ای که با سلام آغاز می‌شود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان می‌کند.
۳. تحیت و درود.
۴. [قدیمی] پاکی رهایی از عیب و آفت.
۵. (نظامی) احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است.
⟨ سلام کردن: (مصدر لازم) درود گفتن به کسی؛ سلام‌علیک یا سلام‌علیکم گفتن؛ سلام زدن.
⟨ سلام گفتن: (مصدر لازم) = ⟨ سلام کردن


دانشنامه عمومی

سلامتی


کلمه سلام
روزنامه سلام، روزنامه ای که در ده هفتاد در ایران منتشر می شد.
عبدالله بن سلام، از مسلمانان صدر اسلام.
شهر سلام، شهری از توابع استان قاهره در مصر.
تالار سلام، تالاری در کاخ گلستان.

سلام (آلبوم سامی یوسف). سلام (به انگلیسی: Salaam) چهارمین آلبوم رسمی استودیویی از خواننده مسلمان سامی یوسف است. نسخه فیزیکی این آلبوم در تاریخ ۲۲ دسامبر، ۲۰۱۲ توسط ETM international منتشر شد در حالی که نسخه دیجیتال آن در تاریخ ۲۴ دسامبر منتشر شد. آلبوم سلام مثل بقیه آلبومهای سامی یوسف به سبک Spiritique، سبک موسیقی ابداعی سامی یوسف می باشد. سامی یوسف اخیراً در اوایل آوریل سال میلادی برای رونمایی از آلبوم سلام وارد ترکیه شد و رونمایی از این آلبوم با حضور گسترده ۱۵ هزار نفر در بزرگترین بندر بین المللی ترکیه، آنتالیا، و تشکیل صف های چند مایلی در جلسه امضای آلبوم سلام، بزرگترین و بهترین مراسم از نوع خود تاکنون بوده است. آلبوم سلام در جنوب شرقی آسیا از فروش بسیار خوبی برخوردار شد، در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به موقعیت پرفروشی دست یافت و اخیراً در ترکیه نیز بسیار پرفروش بود.
ندایت را می شنوم
من امید شما هستم
وعده های فراموش شده
یاد تو
این یک بازی است
هر کجا که هستی (صوتی - نسخه عربی) هدیه
هر کجا که هستی (صوتی - نسخه فارسی) هدیه
هر کجا که هستی (صوتی - نسخه بین المللی) هدیه
تمام نیاز من
۲۲ دسامبر، ۲۰۱۲ (نسخه فیزیکی)
(۲۰۱۰)
(۲۰۱۲)

سلام (آلبوم عرفان مکی). سلام نام اولین آلبوم از از خواننده و نوازنده کانادایی عرفان مکی است. این آلبوم در تاریخ۸ اوت، ۲۰۰۶ منتشر شد.
(۲۰۰۶)
(۲۰۱۱)
نسخه اصلی این آلبوم دارای ۹ قطعه می باشد.

سلام (ابهام زدایی). سلام به معنای کامل، دست نخورده، و صلح و دارای کاربرد درود است.
سلام (روزنامه)، روزنامه ای که در ده هفتاد در ایران منتشر می شد
عبدالله بن سلام، از مسلمانان صدر اسلام
سلام (شهر)، شهری از توابع استان قاهره در مصر
تالار سلام، تالاری در کاخ گلستان
سلام همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

سلام (ترانه ادل). «سلام» (به انگلیسی: Hello) ترانه ای از خواننده بریتانیایی ادل است که در ۲۳ اکتبر ۲۰۱۵ (۲۰۱۵-10-۲۳) توسط ایکس ال رکوردینگز به عنوان آهنگ پیشگام از سومین آلبوم استودیویش ۲۵ (۲۰۱۵) منتشر شد. ادل این ترانه را همراه با آهنگساز خود گرگ کرستین نوشت. پس از انتشار، ترانه نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرد، منتقدانی که به طور مطلوب آن را با کار پیشین ادل مقایسه کردند و اشعار ترانه و صدای ادل را مورد ستایش قرار دادند. ترانه در لندن ضبط شد.
ادل ادکینز
گرگ کرستین
"سلام" تقریباً در تمام کشورهایی که شامل جدول فروش هستند به رتبه اول دست یافت، از جمله در بریتانیا که به دومین تک آهنگ شماره یک پس از "یکی مثل تو" تبدیل شد و پرفروشترین ترانه در هفته اول انتشار در سه سال اخیر شد. در ایالات متحده، "سلام" رتبه یک را در هفته اول در ۱۰۰ آهنگ داغ بیلبورد به دست آورد و به چهارمین شماره یک ادل در این جدول تبدیل شد و چندین رکورد مختلف را شکست از جمله به اولین آهنگی تبدیل شد که بیش از یک میلیون کپی دیجیتال از آن در یک هفته به فروش رفت. در پایان سال ۲۰۱۵، ۱۲٫۳ میلیون تعداد از ترانه در سرتاسر جهان به فروش رفته بود و ۷مین تک آهنگ پرفروش سال شد.
نماهنگ توسط زاویه دولان کارگردانی شد و ستارگان آن ادل و تریستان وایلدز بودند. نماهنگ ترانه، رکورد بیشترین بازدید در ویوو را با ۲۷٫۷ میلیون بازدید در مدت ۲۴ ساعت که قبلاً در اختیار «خصومت» تیلور سوئیفت با ۲۰٫۱ میلیون بازدید در همان بازه زمانی بود را شکست. همچنین رکورد کوتاه ترین زمان در رسیدن به ۱۰۰ میلیون بازدید ویوو که قبلاً در اختیار «توپ مخرب» مایلی سایرس بود به علاوه رکورد کوتاه ترین زمان در رسیدن به ۱ میلیارد بازدید یوتیوب را نیز شکست (۸۸ روز). نماهنگ نامزد هفت جایزه در جوایز موزیک ویدئوی ام تی وی ۲۰۱۶ شد از جمله: نماهنگ سال ادل آهنگ را در اجرایی زنده در برنامه ویژه یک ساعته بی بی سی، با عنوان ادل در بی بی سی رونمایی کرد. در ۶ دسامبر ۲۰۱۶ «سلام» نامزد سه جایزه گرمی شد: ضبط سال، ترانه سال و بهترین اجرای پاپ تک نفره.
نماهنگ این آهنگ در مونترآل فیلمبرداری شده است و کارگردانی آن را زاویه دولان کانادایی بر عهده داشته است. تریستان وایلدز بازیگر آمریکایی نیز در این نماهنگ همراه با ادل به نقش آفرینی پرداخته است. این ترانه با بیش از ۱٬۵ میلیارد بازدید، پنجمین ویدئو بازدید شده در یوتیوب نیز می باشد.

سلام (ترانه لیونل ریچی). «سلام» (به انگلیسی: Hello) تک آهنگی از هنرمند اهل ایالات متحده آمریکا لیونل ریچی است که در ۱۳ فوریه ۱۹۸۴ (۱۹۸۴-02-۱۳) به عنوان هشتمین تک آهنگ از آلبوم نمی توانم سرعتم را کم کنم منتشر شد.

سلام (دوستت دارم). «سلام (دوستت دارم)» (به انگلیسی: Hello (I Love You)) تک آهنگی از هنرمند اهل بریتانیا راجر واترز است که در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم آخرین میمزی (فیلم) قرار داشت.

سلام (شهر). سلام (به عربی: السلام) نام شهر و شهرستانی در استان قاهره مصر است.
فهرست شهرهای مصر

سلام (فیلم ۱۳۸۲). سلام (فیلم) فیلمی به کارگردانی و نویسندگی جواد ارشاد ساختهٔ سال ۱۳۸۲ است.
علی دهکردی
میترا کرمی
سپهر آزادی
جواد صدیقی
مهدی ثانی

سلام (فیلم ۱۹۹۹). «سلام» (انگلیسی: Hello (1999 film)) یک فیلم است که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد.

سلام (فیلم ۲۰۰۸). «سلام» (انگلیسی: Hello (2008 film)) یک فیلم هندی است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به شارمان جوشی، سهیل خان، آمریتا ارورا، ایشا کوپیکار، گول پاناگ اشاره کرد.

سلام (فیلم ۲۰۱۱). «سلام» (انگلیسی: Hello (2011 film)) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد.

دانشنامه آزاد فارسی

روزنامۀ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، چاپ تهران، به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی سید محمد موسوی خوئینی ها. اولین شمارۀ رسمی آن در خرداد ۱۳۷۰ منتشر شد. در ۱۳۷۲، مدیرمسئول آن به دلیل چاپ یک مقاله محاکمه شد. در آستانۀ انتخابات مجلس پنجم، دو روز توقیف شد و در آستانۀ انتخابات هفتمین دورۀ ریاست جمهوری سید محمد خاتمی نقش مهمی ایفا کرد. در ۱۳۷۸، بعد از ۱۲۳۹ شماره، به جرم انتشار سند دولتی محرمانه و نشر اکاذیب (قتل های موسوم به زنجیره ای) به منظور تشویش اذهان عمومی، به ۱۸میلیون ریال جزای نقدی محکوم و مدیرمسئول آن محاکمه و روزنامه پنج سال از حق چاپ محروم شد. پس از پایان محکومیت آن، مدیرمسئول حاضر به انتشار دوبارۀ آن نشد.
\\25188800-->

فرهنگ فارسی ساره

درود، نیک روز


نقل قول ها

سلامکلمه ای برای عمل ارتباطی است که در آن انسان (و همچنین حیوانات) برای شناساندنِ حضور خود به یکدیگر، برای جلبِ توجّه، برای نشان دادن صلح جویی و شروع گفتگوهای رسمی یا صمیمی می گویند.
• «سلام گفتن مستحب و پاسخش واجب است ... هر که پیش از سلام آغاز به کلام کرد، پاسخش ندهید ... سلامِ کامل برای همشهری دست دادن وبرای مسافر روبوسی است ... با یکدیگر دست دهید که کینه را نابود می سازد.» تحف العقول -> جعفر صادق
• چون تو را سلامی گویند سلامی گوی از آن به، و چون به تو احسانی کنند، افزونتر از آن پاداش ده، و فضیلت او راست که نخست به کار برخاست.، نهج البلاغه حکمت ۶۲ -> علی بن ابی طالب
• کوچک به بزرگ سلام کند و یک نفر به دو نفر و عده کمتر به عده بیشتر و سواره به پیاده و رهگذر به ایستاده و ایستاده به نشسته. -> محمد بن عبدالله، صحیح مسلم، کتابِ آداب، کنزالعمال ۹/۱۲۶/۲۵۳۲۱
• نخست سلام، سپس کلام. و یک ضرب المثل نیز می باشد، جامع الأخبار ۲۳۱/۵۹۶ -> جعفر صادق
• سلام کننده، از تکبر به دور است.کنزالعمال، ج۹، ص ۱۱۷، ح ۲۵۲۶۵ -> محمد بن عبدالله
• پنج چیز است که تا زنده ام رهایشان نمی کنم... و سلام کردن به کودکان تا بعد از من سنّت شود.خصال ص ۲۷۱ -> محمد بن عبدالله
• سلام را رواج ده تا خیر و برکت خانه ات زیاد شود. خصال ص ۱۸۱ -> محمد بن عبدالله
• یکی از موجبات مغفرت، سلام کردن و سخن نیکو گفتن است. جامع الأخبار ۲۳۰/۵۹۱ -> محمد بن عبدالله
• مؤمن ابتدا به سلام می کند و منافق منتظر سلام دیگران است.کنزالعمّال، ح ۷۷۸ -> محمد بن عبدالله
• زبان خود را به نرمگویی و سلام کردن عادت ده، تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند. غررالحکم، ح ۶۲۳۱ -> علی بن ابی طالب
• «چقدر باشکوه است، سلامِ خورشید که به کوه ها می دهد!» -> جان مویر
• -> جان مویر
• سلام گدا بی طمع نیست. -> ضرب المثل های صربستانی
• سلام روستائی بی طمع نیست. -> ضرب المثل های فارسی
• سلام گرگ بی طمع نیست -> ضرب المثل های فارسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] سلام به معنای سلامتی، امنیت و صلح است که در اسلام برای تحیت و درود گفتن انتخاب است. در قرآن و روایات بر سلام کردن تأکید گردیده و از مستحبات مؤکد شمرده شده است. پاسخ به سلام حتی برای نمازگزار واجب فوری است و با پاسخ دادن یک نفر از میان جمع، جواب سلام بر دیگران واجب نیست. سلام دارای آداب و احکام ویژه‎ بوده و در قرآن و سنت دارای کاربردهای متعددی است.
سلام در لغت به معنای سلامتی، امنیت و صلح است که در فارسی به درود ترجمه شده است. در اسلام، لفظ «سلام» برای تحیت انتخاب شده است؛ زیرا به معنای دعا برای سلامتی از آفت‎های جسمی و دینی است؛ همچنین سلام کردن مسلمانان به یکدیگر به منزله‎ عهدی بین آنان برای حفاظت از جان و مال و آبروی آنان است. قرآن کریم نیز سلام کردن را تحیتی پربرکت و پاکیزه از جانب خداوند بر مؤمنان می‎داند: «فَسَلِّمُوا عَلیٰ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ مُبٰارَکَةً طَیِّبَةً».
در نظر معروف میان فقها می‎توان با هر یک از چهار عبارت «سلامٌ علیک»، «السّلامُ علیک»، «سلامٌ علیکم» و «السّلام علیکم» سلام را آغاز کرد. در این میان برخی از علماء تنها چهار ترکیب بالا را برای شروع سلام معتبر دانسته‎اند ولی در مقابل، برخی گفته اند که سلام کردن با هر عبارتی که عنوان تحیت و سلام بر آن صادق است، تحقق می یابد؛ خواه با ترکیب «سلام علیکم» باشد یا «علیکم السّلام» و یا حتی «سلام» به تنهایی.

واژه نامه بختیاریکا

جا خالی!

پیشنهاد کاربران

سلام یک کلمه ی عربی است اگر میخوایم بگیم به سلام درود

سلام
به اسپانیایی=>Hola
به ایتالیایی=>ciao
به فرانسه=>bonjour

Auao6ao�isjw
Daskhanbasc


سلام یک واژه ای است که هم عرب ها و هم فارسی زبان ها إز آن استفاده میکنند
در اینگلیسی hello نوشته و مخففhi است

اصل بده


سلام جناب "MMM"
به پشت خوابیدن شیوه خواب شیطان است.
احتمالاً اون که شما میگین خوابیدن به پهلو راست است.
یاحق

Hello
درود
اهلن و سحلن به عربی

Selam , Merhaba.
Hello , Hi.

سلام در عبری هم استفاده میشود به هیچ وجه ریشه فارسی ندارد. دوما زبان سومری ربطی به فارسی ندارد

سلام. [ س َ ] ( ع اِ ) کلمه ٔ دعایی مأخوذ از تازی ، به معنی بهی که در درود بر کسی گویندیعنی سلامت و بی گزند باشید و نیز تهنیت و زندش و تحیت و درود و خیر و عافیت و تعظیم و تکریم و با فعل دادن ، کردن ، و زدن و گفتن آید. ( از ناظم الاطباء ) . درودگفتن. تهنیت گفتن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
نرمک او را یکی سلام زدم
کرد زی من نگه بچشم آغیل.
حکاک.
مگر با درود و پیام و سلام
دو کشور شود زین سخن شادکام.
فردوسی.
سلام بر تو باد و رحمت و برکتهای ایزدی. ( تاریخ بیهقی ) .
از سجودش بتشهد برد آنگه بسلام
زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام.
منوچهری.
از تو ما را نه کنار و نه پیام و نه سلام
مکن ای دوست که کیفر بری و درمانی.
منوچهری.
ور سلامت را نمیداد او علیک
پیشت آید بی تکلف بسلام.
ناصرخسرو ( دیوان ص 299 ) .
جواب داد سلام مرا به گوشه ٔریش
چگونه ریشی مانند یک دو دسته حشیش.
انوری.
بسلامیت دردسر ندهیم
زآنکه ترسنده از ملال توایم.
خاقانی.
چون سخن از خود بدر آمدتمام
تا سخنش یافت قبول سلام.
نظامی.
یک سلامی نشنوی ای مرد دین
که نگیرد آخرت آن آستین.
مولوی.
گر بلندت کسی دهد دشنام
به که ساکن دهد جواب سلام.
سعدی.
- بسلام آمدن ؛ به تهنیت و درود آمدن :
روز آدینه قاید بسلام خوارزمشاه آمد و مست بود ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. ( تاریخ بیهقی ) .
بنده وارت بسلام آیم و خدمت بکنم
ور قبولم نکنی میرسدت کبر و منی.
سعدی.
زهی سعادت من کم تو آمدی بسلام
خوش آمدی و علیک السلام والاکرام.
سعدی.
- بسلام کسی رفتن ؛ به حضور او رفتن برای اظهار ادب. شرفیاب حضور کسی شدن :
و بسلام کسی نرفتی و کس را نزدیک خود نگذاشتی. ( تاریخ سیستان ) . طاهر فرمان داد تا همه ٔ سرهنگان بسلام لیث رفتند. ( تاریخ بیهقی ) .
- دو سلام گفتن بر. . . ؛ ترک گفتن :
گر کنی در جهان به شب گیری
دو سلام و چهار تکبیری.
سنایی.
- امثال :
با مردم زمانه سلامی و والسلام.
سلام از کوچک است.
سلام از ماست.
سلام بزرگ و کوچک ندارد.
سلام روستایی بی طمع نیست.
سلام سلامتی است. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
سلام سنت است و جواب آن واجب. ( از جامع التمثیل ) .
|| احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت بمافوق خود انجام دهد و آن معمولاً عبارت است از خبردار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه. ( فرهنگ فارسی معین ) . || در شرع ، ذکری است که نمازگزار درآخرین رکعت نماز گوید و جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است السلام علینا و علی عباداﷲ الصالحین. السلام علیکم و رحمة اﷲ و برکاته. نمازگزار هریک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. ( فرهنگ فارسی معین ) .
|| نام درختی تلخ که سلام نیز گویند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || صدهزاری که به هندی لکه گویند و در سراج اللغات از کتاب دبستان نقل کرده است که مراتب اعداد نزد فارسیان بدینگونه است یک ، ده ، صد، هزار، سلام یعنی صدهزار. و صد سلام را شمار گویند و صدشمار را اشمار و صداشمار را اراده و صد اراده را رالی ارار گویند. ( غیاث ) . || ( اِمص ) سلامت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || بی گزندگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || بی عیبی. ( آنندراج ) . پاکی از عیبها. ( منتهی الارب ) . بی عیب. ( زمخشری ) . بی عیب بودن. || تحیت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) . || ( مص ) گردن نهادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) . || در اصطلاح فلسفی برهنه شدن نفس از محنت دو جهان است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) . تجردالنفس عن المحنة فی الدارین. ( تعریفات جرجانی ) .
- ابوسلام ؛ مردم گیاه. ( ناظم الاطباء ) .
- دارالسلام ؛ بهشت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
- سلام پله ؛ کنایه از میل کردن کفه ترازو از طرفی که جنس در او باشد. ( آنندراج ) . رجوع به همین کلمه شود.
- مدینة السلام ؛ بغداد. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) . در لغت نامه ٔ مقامات حریری میگوید که بغداد را از آن روی مدینة السلام گویند که سلام دریایی است دربغداد.
- نهرالسلام ؛ دجله. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) .
- وادی السلام ؛ پشت کوفه. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) .
- || گورستان ، قبرستان در نجف اشرف.
- والسلام ؛ تمام شد و بآخر رسید. ( ناظم الاطباء ) :
بی طمع نشنیده ام از خاص و عام
من سلامی ای برادر والسلام.
مولوی.
چه وصفت کند سعدی ناتمام
علیک الصلوة ای نبی والسلام.
.
|| ( اِخ ) نامی از نامهای باریتعالی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) .
سلام. [ س ِ ] ( ع مص ) صلح کردن و آشتی نمودن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .


تهنیت،
درود،
تندرستی،
سلامت، تعظیم ،
احترام نظامی،
و. . . . .


سلام . [ س َ ] ( ع اِ ) کلمه ٔ دعایی مأخوذ از تازی ، به معنی بهی که در درود بر کسی گویندیعنی سلامت و بی گزند باشید و نیز تهنیت و زندش و تحیت و درود و خیر و عافیت و تعظیم و تکریم و با فعل دادن ، کردن ، و زدن و گفتن آید. ( از ناظم الاطباء ) . درودگفتن . تهنیت گفتن . ( فرهنگ فارسی معین ) :
نرمک او را یکی سلام زدم
کرد زی من نگه بچشم آغیل .
حکاک .


مگر با درود و پیام و سلام
دو کشور شود زین سخن شادکام .
فردوسی .


سلام بر تو باد و رحمت و برکتهای ایزدی . ( تاریخ بیهقی ) .
از سجودش بتشهد برد آنگه بسلام
زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام .
منوچهری .


از تو ما را نه کنار و نه پیام و نه سلام
مکن ای دوست که کیفر بری و درمانی .
منوچهری .


ور سلامت را نمیداد او علیک
پیشت آید بی تکلف بسلام .
ناصرخسرو ( دیوان ص 299 ) .


جواب داد سلام مرا به گوشه ٔریش
چگونه ریشی مانند یک دو دسته حشیش .
انوری .


بسلامیت دردسر ندهیم
زآنکه ترسنده از ملال توایم .
خاقانی .


چون سخن از خود بدر آمدتمام
تا سخنش یافت قبول سلام .
نظامی .


یک سلامی نشنوی ای مرد دین
که نگیرد آخرت آن آستین .
مولوی .


گر بلندت کسی دهد دشنام
به که ساکن دهد جواب سلام .
سعدی .


- بسلام آمدن ؛ به تهنیت و درود آمدن :
روز آدینه قاید بسلام خوارزمشاه آمد و مست بود ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. ( تاریخ بیهقی ) .
بنده وارت بسلام آیم و خدمت بکنم
ور قبولم نکنی میرسدت کبر و منی .
سعدی .


زهی سعادت من کم تو آمدی بسلام
خوش آمدی و علیک السلام والاکرام .
سعدی .


- بسلام کسی رفتن ؛ به حضور او رفتن برای اظهار ادب . شرفیاب حضور کسی شدن :
و بسلام کسی نرفتی و کس را نزدیک خود نگذاشتی . ( تاریخ سیستان ) . طاهر فرمان داد تا همه ٔ سرهنگان بسلام لیث رفتند. ( تاریخ بیهقی ) .
- دو سلام گفتن بر. . . ؛ ترک گفتن :
گر کنی در جهان به شب گیری
دو سلام و چهار تکبیری .
سنایی .


- امثال :
با مردم زمانه سلامی و والسلام .
سلام از کوچک است .
سلام از ماست .
سلام بزرگ و کوچک ندارد.
سلام روستایی بی طمع نیست .
سلام سلامتی است . رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
سلام سنت است و جواب آن واجب . ( از جامع التمثیل ) .
|| احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت بمافوق خود انجام دهد و آن معمولاً عبارت است از خبردار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه . ( فرهنگ فارسی معین ) . || در شرع ، ذکری است که نمازگزار درآخرین رکعت نماز گوید و جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است السلام علینا و علی عباداﷲ الصالحین . السلام علیکم و رحمة اﷲ و برکاته . نمازگزار هریک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. ( فرهنگ فارسی معین ) .
|| نام درختی تلخ که سلام نیز گویند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || صدهزاری که به هندی لکه گویند و در سراج اللغات از کتاب دبستان نقل کرده است که مراتب اعداد نزد فارسیان بدینگونه است یک ، ده ، صد، هزار، سلام یعنی صدهزار. و صد سلام را شمار گویند و صدشمار را اشمار و صداشمار را اراده و صد اراده را رالی ارار گویند. ( غیاث ) . || ( اِمص ) سلامت . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || بی گزندگی . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || بی عیبی . ( آنندراج ) . پاکی از عیبها. ( منتهی الارب ) . بی عیب . ( زمخشری ) . بی عیب بودن . || تحیت . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) . || ( مص ) گردن نهادن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) . || در اصطلاح فلسفی برهنه شدن نفس از محنت دو جهان است . ( کشاف اصطلاحات الفنون ) . تجردالنفس عن المحنة فی الدارین . ( تعریفات جرجانی ) .
- ابوسلام ؛ مردم گیاه . ( ناظم الاطباء ) .
- دارالسلام ؛ بهشت . ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
- سلام پله ؛ کنایه از میل کردن کفه ترازو از طرفی که جنس در او باشد. ( آنندراج ) . رجوع به همین کلمه شود.
- مدینة السلام ؛ بغداد. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) . در لغت نامه ٔ مقامات حریری میگوید که بغداد را از آن روی مدینة السلام گویند که سلام دریایی است دربغداد.
- نهرالسلام ؛ دجله . ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) .
- وادی السلام ؛ پشت کوفه . ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) .
- || گورستان ، قبرستان در نجف اشرف .
- والسلام ؛ تمام شد و بآخر رسید. ( ناظم الاطباء ) :
بی طمع نشنیده ام از خاص و عام
من سلامی ای برادر والسلام .
مولوی .


چه وصفت کند سعدی ناتمام
علیک الصلوة ای نبی والسلام .
سعدی ( بوستان ) .



درود سلام ریشه عربی ندارد کاملا عربی است

درود

سلام یکی ازاسمهای خداونداست پیامبر ( ص ) فرموده که قبل ازهرحرفی اول سلام کنیدسلام یکی ازآداب اسلام است ومسلمانیت

hi

سلام یک کلمه عربی است و از ریشه سَلَمَ بر وزن فَعَلَ است به معنی سالم و سلامت بودن است
و به فارسی میشود درود

آقای محمد که گفته اید:
سلام یک واژه فارسی است
سَ لام
سَ به معنی سر و لام به معنی دارای جایگاه والا و مقدس

این سر و لام و معنی اش رو از کجا آورده اید؟منبع؟!
سَ یعنی سر !؟ لام یعنی والا؟! 🤤😮

اهلا

آقای کیاوش ریشه ی سلم به معنی سالم و سلامت بودن است نه به معنی تسلیم شدن 😑😶😶

Hi, Hello, اهلن وسحلن

یعنی درود

واژه سلام از ریشه سَلَم است و چم آن در پارسی برابر آشتی، صلح، سازش، مسالمت است. این واژه در نظام اسلام رسم شده، زیرا که بستن شمشیر به کمر و آن هم از رو اجباری بوده و در هنگام شب تازه واردین باید ورود خود را اینگونه آگاهی میدادند که سرباز گشت دست به شمشیر نبرد. درک این جستار تاریخی با پسوند علیکم قابل درک میشود.
علیکم
مرکب از علی حرف جر و کم ضمیر متصل عربی در حال نصب و جر برای جمع مذکر مخاطب بر شما
( سلام علیکم ) به چم صلح، آشتی، سازش، مسالمت با شما باد و پاسخ آن هم علیکم السلام به چم با شماباد صلح، آشتی. . . . . .

دوستانی که سلام را نام خدا میدانند، خواهشن ماُخذ هم بدهند


Hi - اهلا - درود بر شما

واژه سلام به عربی می شود صلح و به فارسی می شود درود
البته در این زمینه باید به تاریخ رجوع کرد و دید که ریشه این واژه ها از کجاست چون هر کسی یک چیزی می گوید.
درود بر همگی

سلام=درود
سلام�خداحافظ
👋=سلام
👋=خداحافظ
علامت سلام =علامت خداحافظ
امیدوارم خوشبخت باشید.


باتشکر

سلام چند معنی داره هم تسلیم شدن وهم درودبر کسی خودم عرب هستم و برای خداحافظی هم میگیم سلام چونکه معنی درود رو میدهد ولی سَلَمَ مدینةُ یعنی شهرش را تسلیم کرد

سلام به معنای تسلیم شدن بکار رفته و به مرور عده ای ماله به دست گرفتند.

واژه آریایی سلام ( سل=خوشی لوم=پُربرکت ) به معنای سالم کامل healthy complete که آنرا در لوری و کوردی silam میخوانند در فرهنگ سومر به شکل silim* در معنای درود به کار میرفته که نشان میدهد واژه ایرانی سلام همریشه نیست با لغت عربی silim* سلام که معنای آن صلح peace است. لغت اسالم ( نام شهری در گیلان: ا=آب سالم=درست ) نیز در لغتنامه سومر به معنای آب شفابخش potion ثبت شده است.
بدینسان روشن میشود واژگان ایرانی سالم و سلامت ( سلام ات=پسوند ) از همین ریشه ستانده شده اند و رپتی ( ربطی ) به واژگان عربی اسلام تسلیم مسلمان ندارند. عربهای بیابانگرد هنگام نزدیک شدن به یکدیگر سلام=صلح میگفتند بدان سبب که از جنگ و غارت و کشتار یکدیگر بیمناک بودند. ازینرو سلام گفتن در عرب بدین معنا بوده است: �جنگ باهات ندارم، نمیخوام بکشم ات، غارت ات نمیکنم�.


ریشه ی سلام_همان سلام کردن _ سلام واژه ای آریاری است که با استفاده از حروف عربی ( پارسی ) نوشته وخوانده میشود.

این واژه در اصل ریشه ی فارسی دارد که وارد زبان عربی شده است

دانشمندان به این نتیجه رسیدند که یکسری از کار ها برای ادم ها مفید هست:
سجده ( در زمان های مخصوص ) و ( یک جهت مخصوص )
بیدار شدن در یک زمان خاصی و خم و راست شدن ( نماز صبح )
شستن صورت دست وپا از یک جهت خاص ( وضو )
خابیدن به پشت ( مثل خوابیند پیامبران )
خوابیدن به جهت درست ( قبله )
. . .
ولی مهم تر از ان سلام است که در اخر نماز هر گفته می شه



میخوام عاجزانه خواهش کنم لیست ترجمه فارسی به ترکی داریم
فارسی به اذرى اضافه کنید من و همسرم ألمانیم و تمام زبان المانی را از اینجا یاد گرفتم ، خانوادشاذرى هست و من با سختی یاد میگیرم ایا امکان اضافه کردن هست 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻فارسی به اذرى

سَلامْ=salam=درود=یکی از نام های خداوند

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آنژا ( سنسکریت: اَنجَلی )
تانیا ( سنسکریت: تارَنیَ )
نامْس، نامَس ( سنسکریت: نَمَس )
نَتی ( سنسکریت )
اِسواگ ( سنسکریت: سْواگَمَ )
پرانام pr�n�m ( سنسکریت: پْرَنامَ

واژه آریایی سلام ( سل=خوشی لوم=پُربرکت ) به معنای سالم کامل healthy complete که آنرا در لوری و کوردی silam میخوانند در فرهنگ سومر به شکل silim* در معنای درود به کار میرفته که نشان میدهد واژه ایرانی سلام همریشه نیست با لغت عربی silim* سلام که معنای آن صلح peace است. لغت اسالم ( نام شهری در گیلان: ا=آب سالم=درست ) نیز در لغتنامه سومر به معنای آب شفابخش potion ثبت شده است.

واژه Hi به معنی سلام ، واسه اشخاصی بکار می رود که با آنها آشنایی داشته اید اما واژه Hello در واقعا واسه مکالمه با اشخاص ناآشنا بکار می رود

در ترکی برای سلام در محاورات روزمره از selam و در مکالمه رسمی از Merhaba استفاده می شود

سلام=تسلیم
این معنی هایی که در بالا برای سلام شرح داده اند اصلا در سلام وجود ندارد و خود قران این واژه را تفسیر نموده در ایه ۵۶ احزاب میفرماید یسلمو تسلیما وقتی سلام میکنید باید کاملا تسلیم باشید ولی چون در ادامه ایه صلوات امده اگر میگفتند تسلیم بایستی خلافت را به امام علی و فرزندانش میدادند چون این ایه را خود نبی مکرم هم بدوگونه تفسیر نموده و فرموده همانگونه که بر آل ابراهیم درود میفرستید من هم مبارکتر و هم ستوده تر و مجدترم پس خیلی ایه ها در صدر اسلام تحریف معنایی پیدا کرد و لذا سلامتی از سلام بدست می اید یعنی وقتی تمام اعضا تسلیم مرکز فرماندهی مغز هستند میگوییم سالم است ولی خود سلام هرگز سلامتی نیست بلکه واژه زیبای تسلیم است و چقدر زیباست که انسان بدوست و بزرگتر خودش هردم بگوید من تسلیم شما هستم

سلام نام آفریدگار هم هست چون او سلام و سلیمان مطلق است و سلیمان هم از این واژه اشتقاق یافته چون همه از جن و انس و حیوانات و باد تسلیم اوبود که نامش شد سللیمان

به انگلیسی میشه Hello , Hi

کلمه سلام هم به معنای سلامتی و تندرستی است و هم به معنای تسلیم بودن یا تسلیم شدن است.

زمان و جای هرکدام متفاوت می باشد. . .

درود ، مرحبا

نو تازه

bongogh
سلام به فرانسوی

درود=سلام=یکی از نام های خداوند=Hola=Hello

درود واژه ی معروف پارسی به معنی ( سلام ) است.
سلام واژه ای عربی به معنی ( شروع و درود ) است.
در عین حال سلام یکی از نام هایی است که ریشه عربی دارد.
Hiدر زبان انگلیسی سلام غیر رسمی به حساب می آید.
Helloدر زبان انگلیسی سلام رسمی شمارده می شود.
Holaدر زبان اسپانیایی سلام رسمی به حساب می آید.

چه معنیایی که بعضیا نمیارن برای سلام . یعنی سلامت باشی دور از خطر وبیماری باشی . تسلیم شدن چیه

( نمستی ) به زبان هندی

جناب آقای بیگلری
با کمی تحقیق متوجه میشویم سلام از نامهای خداوند است .
در عربی وقتی حرف ندا بر سر اسمی بیایید به معنی آن است که آن شخص را مورد خطاب قرار داده اند از جمله حرف ندای 《یا》. یکی از منابع معتبر ما ادعیه می باشد در ادعیه از جمله دعای جوشن کبیر و . . . که همگی اسامی خداوند است آمده 《 یا سلام 》و این به معنای آن است که سلام از اسامی خداوند می باشد .

واژه آریایی سلام ( سل=خوشی لوم=پُربرکت ) به معنای سالم کامل healthy complete که آنرا در لوری و کوردی نیز silam میخوانند در فرهنگ سومر به شکل silim* در معنای درود به کار میرفته که نشان میدهد واژه ایرانی سلام همریشه نیست با لغت عربی silim* سلام که معنای آن صلح peace است. لغت اسالم ( نام شهری در گیلان: ا=آب سالم=درست ) نیز در لغتنامه سومر به معنای آب شفابخش potion ثبت شده است.



*silim : ( sil=pleasure - joy lum=to grow luxuriantly ) = healthy

: ( water health ) =potiona - silim*



بدینسان روشن میشود واژگان ایرانی سالم و سلامت ( سلام ات=پسوند ) از همین ریشه ستانده شده اند و رپتی ( ربطی ) به واژگان عربی اسلام تسلیم مسلمان ندارند. اگر سلام به معنای صلح باشد که نیست آنگاه هنگام دیدار دو نفر سلام گفتن بدین معنا خواهد بود �جنگ باهات ندارم، نمیخوام بکشم ات، غارت ات نمیکنم!�.



ب - در نزد مردمان سکا - ختن واژه سدام **siddham به معنای درود رفاه شادکامی hail welfare بوده که ممکن است این واژه در ایران غربی بدل به سلام ( چون مدخ و ملخ ) شده باشد. سدام از ریشه سنسکریت सिद्ध siddha به معنای سالم کامل پیروز healed successful perfected proven certainly ستانده شده است.





پیورها:

*Sumerian Lexicon –version 3. 0 - John Halloran

**The Khotanese Bhadracaryadesana by Jes Peter Asmussen




کلمات دیگر: