کلمه جو
صفحه اصلی

ذات عرق

لغت نامه دهخدا

ذات عرق. [ ت ُ ع ِ ] ( اِخ ) یاقوت گوید: ذات عرق مُهل یعنی میقات و احرام بستن گاه حاجیان عراق باشد و آن حدّ میان نجد و تهامة است. و بعضی گویند عرق کوهی است براه مکه و ذات عرق بدانجاست و اصمعی گوید قسمت مرتفع از بطن الرمّة تا خم های ذات عرق نجد باشد و عرق کوه مشرف بر ذات عرق بود و ساعدةبن جویة درشعر خود همانجا را اراده کرده است. آنجا که گوید:
لمّا رای عرقا و رجع صوته
هدراً کما هدرا لفنیق المصعب.
و دیگری گوید:
و نحن بشهب مشرف غیر منجد
و لا متهم فالعین بالدّمع تذرف.
و آن بدو منزلی مکه است.
و ابن عیینة گوید: سألت اهل ذات عرق امتهمون انتم ام منجدون فقالوا: ما نحن بمتهمین و لامنجدین. یعنی شمایان از ارض تهامه باشید یا نجد گفتند از هیچیک.و ابن شبیب گوید ذات عرق از غور است و غور از ذات عرق باشد تا اوطاس و اوطاس بر سر راه است و نجد از اوطاس است تا قریتین. و برخی گفته اند: اول تهامة از جانب نجد، مدارج ذات عرق باشد. و یکی از اهل عراق گفته است :
و نحن بسهب مشرف غیر منجد
و لامتهم فالعین بالدمع تذرف.
- انتهی.
رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 271 و امتاع الاسماع ج 1 ص 112 و 344 و معجم البلدان یاقوت ج 6 ص 154 و 183 س 14 والموشح مرزبانی ص 50 و 119 و 196 و عیون الأخبار ج 1 ص 77 و 20 و ج 3 ص 18 و 28 شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ذات عِرْق: آخرین نقطه ی میقات عقیق را می گویند.
عنوان ذات عِرْق در باب حج به کار رفته است.
معرفی میقات عقیق
وادی عقیق از میقات های عمره ی تمتّع است که اهالی نجد و عراق و کسانی که عبورشان از آن مسیر است از آن جا مُحرم می شوند. به اوائل عقیق «مسلخ» به میانه ی آن «غَمْرَه» وبه اواخر آن «ذات عِرْق» گویند.
احکام احرام ازمواضع عتیق
احرام بستن از همه ی مواضع عقیق بنا بر مشهور، صحیح است.

[ویکی فقه] ذات عِرق. ذات عِرْق: آخرین نقطه ی میقات عقیق را می گویند.
عنوان ذات عِرْق در باب حج به کار رفته است.


کلمات دیگر: