کلمه جو
صفحه اصلی

نابال

لغت نامه دهخدا

نابال. ( اِخ ) مردی بوده است در عهد داود پیغمبر. درقاموس کتاب مقدس آمده است : نابال ( به معنی احمق ) مردی توانگر بوده که مواشی وی سه هزار گوسفند و هزار بزدر کرمل بود و هنگامی که وی مشغول چراندن گوسفندان خود بود داود بنزد وی فرستاده از احوالات سلامتی وی باز پرسید در ضمن با نهایت لطف و نرمی درخواستی نمود لکن چون نابال مردی حسدپیشه و بخالت اندیشه بود فرستادگان داود را بدرشتی جواب داد و دست تهی گسیل داشت ، بنابراین داود چهارصد نفر از بندگان خود را امر فرمودکه سلاح بر خود استوار کرده از برای هلاک نابال بروندو اموال وی را بغارت برند اما چون ابی جایل زوجه جمیله و عفیفه و عاقله نابال بود هدیه ای بسزا تدارک نموده باستقبال داود شتافت و وی را ملاقات نمود و عطایا را گذارنیده معذرت طلبید. داود از سر خطایای او درگذشت و چون از ملاقات داود مراجعت نمود زوج خود را مست یافت علیهذا او را بحال خود گذاشت. سحرگاهان چون باز بهوش آمده بود وی را از ماجرا مطلع ساخته آن مردخسیس حسدپیشه نبضش ساقط شده پس از ده روز دیگر زندگانی را وداع گفت و داود از استماع این خبر خداوند رامتبارک خوانده شکر نمود که وی را از انتقام بازداشته خود از دشمن وی انتقام کشید. ( قاموس کتاب مقدس ).

دانشنامه آزاد فارسی

نابال (Nabal)
(در عبری به معنی «دیوانه») در عهد عتیق (اول سموئیل ۲۵)، مرد ثروتمندی از اهالی معون. زمانی که داود با همراهانش از میان املاک او در کرمل می گذشت از او آذوقه خواست و نابال نداد و با این که زن نابال، اَبیجایل، پنهان از او آذوقه را فراهم آورد و خشم داود فرونشست، نابال پس از دَه روز به ارادۀ خداوند هلاک شد.


کلمات دیگر: