کلمه جو
صفحه اصلی

ابوالعباس

فرهنگ اسم ها

اسم: ابوالعباس (پسر) (عربی) (تلفظ: abol-abbas) (فارسی: ابوالعباس) (انگلیسی: abol-abbas)
معنی: پدر عباس، کنیه شیر

فرهنگ فارسی

دومین از سلسله امرای بنی الاغلب تونس
ربنجنی فضل بن عباس از شاعران عهد سامانی است و بقول عوفی [ شعر او در غایت دقت و نهایت رقت ] بود ٠ مولد او ربنجن ( ه . م ٠ ) بود ٠ وی معاصر نصر بن احمد و جانشین او نوح بود و مسلما در سال ۳۳۱ ( سال فوت نصربن احمد ) حیات داشته و او را مرثیه گفته است ٠

لغت نامه دهخدا

ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمد بصراوی معروف به ابن الامام .


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عیسی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عبدالجلیل تدمری . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با] (اِخ ) احمدبن غمار مهدوی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن فلیته احمدبن محمد. رجوع به ابن فلیته ابوالعباس احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن مضاء اللخمی قاضی الجماعه . رجوع به ابن مضاء ابوالعباس احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عبدالکریم بن سالم بن خلال حمصی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عمر ناطفی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن معتز. عبداﷲشاعر. رجوع به ابن المعتز ابوالعباس عبداﷲ... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عمر قرطبی . رجوع به ابوالعباس احمدبن عمربن ابراهیم ... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن منیر اسکندری . احمدبن محمدبن منصور. رجوع به ابن منیر قاضی ناصرالدین احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن ندار. رجوع به ابوالعباس بن بندار... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن واصل . رجوع به ابن واصل ابوالعباس ... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن ولاّد. احمدبن محمد. رجوع به ابن ولاد ابوالعباس احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن رشیق اندلسی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احول . او دیوان امروءالقیس بن حجر را گرد کرده است . (ابن الندیم ).


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) فضل بن العلاء. یکی از روات حدیث و از سفیان ثوری روایت کند.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مأمون بن هارون خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مأمون ... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) محمد راضی . خلیفه ٔ عباسی . رجوع به راضی ... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن سعدبن محمد عسکری . یکی از علمای نحو. وفات او به سال 750هَ . ق . بوده است .


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن سعیدبن شاهین بصری . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عبداﷲ ابوالعبر. رجوع به محمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ولیدبن یزیدبن عبدالملک . رجوع به ولید... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) یا ابوالعیاس . او از ابن المسیب و از او ابن ابی حباب روایت کند.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) یحیی بن ایوب بصری .رجوع به یحیی ... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن طولون . صاحب دیار مصر و شام و ثغور. رجوع به ابن طولون امیر ابوالعباس شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمن بن نخیل حمیری شنتمری . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با] (اِخ ) احمدبن علی قسطلانی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عبدالسلام کواری . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عبدالسیّد اربلی . رجوع به ابوالعباس کواری ... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ )ابن فرح احمد. رجوع به ابن فرح شهاب الدین ... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ )ابن البنّاء. احمدبن محمد. رجوع به ابن البناء شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با] (اِخ ) احمدبن علی اندلسی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن سمّاک . رجوع به ابن سماک ابوالعباس محمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عمران صاغانی مقری . از مردم چاغان قریه ای بمرو. او از ابوبکر طرسوسی روایت کند.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمد غنیمی انصاری . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمد قسطلانی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمد قیسی حناوی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمد مرسی لغوی . وفات در حدود سال 460 هَ . ق .


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمد مقری اندلسی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمد منصوری . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمد ناطفی حلبی .. رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمد. رجوع به احمد.. شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با] (اِخ ) احمدبن علی بن تمات . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمدبن ابی الاصبغ. رجوع به ابن ابی الأصبغ ابوالعباس احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی الهائم . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عمر الحنفی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با] (اِخ ) احمدبن فرج اشبیلی . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با] (اِخ ) احمدبن محمد حمیری . رجوع به احمد... شود.


ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با] (اِخ ) احمدبن محمد عتابی . رجوع به احمد... شود.


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۱°۳۲′۴۶″شمالی ۴۹°۵۷′۴۱″شرقی / ۳۱٫۵۴۶۲۱°شمالی ۴۹٫۹۶۱۴۹°شرقی / 31.54621; 49.96149
ابوالعباس (باغ ملک)، دهستانی از توابع بخش مرکزی شهرستان باغ ملک در استان خوزستان ایران است.روستاهای دهستان ابوالعباس شامل کیوپ،رباط علیا،رباط سفلی،چیدن،لالب،بختگان،درب،صحرای خمین،چلچلک،مله،مله گوراب،اورزو می باشند.
این روستا در دهستان منگشت قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱٬۹۹۸ نفر (۴۲۸خانوار) بوده است.ابوالعباس (باغ ملک)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان باغ ملک در استان خوزستان ایران است. روستای ابوالعباس (بلواس) در مرکز دهستان منگشت قرار دارد؛ که بیشترین وسعت دامنه رشته کوه منگشت را احاطه نموده و قله سر به فلک کشیده ۳۳۲۰ متری پس شونه در آن قرار دارد. دیگر روستاهای کوچه زیر مجموعه آن شامل لالب، درب، صحرا، چلچلک، چیدن، رباط، کیپ، آرزو، بختگان و مله هستند. مناطق کوهستانی ابوالعباس شامل بادرنگان، چال کچولو، چال گپو، ریزگر، مهولی، مورتل، گندمکار، نخودکار، شناز و چال گل می باشد از طرفی باغ های انار ابوالعباس که روز شهره خاص و عام بود متأسفانه به دلایل مختلف در اواخر دهه شصت شمسی از بین رفت که خوشبختانه کم کم در حال احیا شدن می باشد. رودخانه بلواس نیز که پرآب ترین رودخانه منطقه می باشد از کوهای مال آقا سرچشمه می گیرد و به رودخانه رودزرد می ریزد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابوالعباس (ابهام زدایی). ابوالعباس ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابوالعباس ابن خباز، ابوعبدالله احمد بن حسین ، ادیب ، فقیه شافعی و زبان شناس نابینای موصلی • ابو العباس ابن سماک، ابوالعباس محمد بن صَبیح عجلی کوفی ، فقیه ، محدث و زاهد• ابوالعباس اربلی، خَضِربن نصر، ابوالعباس اِرْبِلی، مفسر و فقیه شافعی قرن پنجم و ششم• ابوالعباس سفاح، عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، نخستین خلیفه عباسی• ابوالعباس سیاری، قاسم بن قاسم، عارف، فقیه و محدث بزرگ مرو• ابوالعباس مرسی، احمد بن عمر انصاری اسکندانی، ملقب به شهاب الدین، عارف و زاهد معروف سده ۷ ق واز بزرگان طریقه شاذلیه• ابو العباس مستغفری ، ابو العباس، جعفر بن محمد بن معتز بن محمد بن مستغفر بن فتح بن ادریس مستغفری نسفی سمرقندی نخشبی حنفی• ابوالعباس ابار، اَبّار، ابوالعباس احمد بن علی بن مسلم نخشبی محدث بغداد• ابوالعباس ابن حاج، اِبْن ِ حاج ، ابوالعباس احمد بن محمد اَزدی اشبیلی ، نحوی و ادیب اندلسی و معاصر ابن عصفور نحوی معروف اندلسی • ابوالعباس ابن ساعاتی، اِبْن ِ ساعاتی ، ابوالعباس مظفرالدین احمد بن علی بن تغلب ، فقیه ، اصولی و ادیب حنفی • ابوالعباس ابن سریج، اِبْن ِ سُرَیج ، ابوالعباس احمد بن عمر، فقیه و متفکر شافعی ، ملقب به باز اشهب • ابوالعباس ابن عاشر، اِبْن ِ عاشِر، ابوالعباس احمد عمر بن محمد، صوفی و زاهد مغربی • ابوالعباس ابن عریف، اِبْن ِ عَریف ، ابوالعباس احمد بن محمد بن موسی بن عطاءالله صَنهاجی ، فقیه ، محدث و صوفی مشهور اندلسی • ابوالعباس ابن عماد، اِبْن عِماد، ابوالعباس احمد بن عماد بن یوسف اُقْفَهْسی، فقیه شافعی مصری• ابوالعباس ابن عمار، اِبْن عَمّار، ابوالعباس احمد بن عبیدالله بن محمد بن عمار ثقفی، کاتب، محدّث، مؤلف شیعی بغدادی• ابوالعباس ایرانشهری، ایرانْشَهْری، ابوالعباس ، فیلسوف و دانشمند ایرانی سده ۳ق /۹م • ابوالعباس تقی الدین احمد بن علی مقریزی ، از نامورترین مورخان تاریخ مصر، در سده های هشتم و نهم هجری• ابوالعباس مسروق، احمد بن محمد بن مسروق، عارف محدث و زاهد بزرگ خراسان در سده ۳ ق • احمد بن علی نجاشی، ابوالحسن احمد بن علی نجاشی از اساتید و بنیان گذاران علم رجال• فضل بن عبدالملک بقباق، بَقباق، ابوالعباس، فضل بن عبدالملک کوفی، راوی شیعی در سده ی دوم هجری• احمد بن علی بونی، بُونی، ابوالعباس احمد بن علی بن یوسف قُرَشی الصوفی محیی الدین، نویسنده قرن هفتم• احمد بن ابراهیم حسنی، حسنی، ابوالعباس احمد بن ابراهیم بن حسن، محدّث، مورخ و فقیه زیدی در قرن سوم و چهارم
...


کلمات دیگر: