کلمه جو
صفحه اصلی

میخک

فارسی به انگلیسی

clove


clove, carnation, cove-pink

فارسی به عربی

فص

فرهنگ اسم ها

اسم: میخک (دختر) (فارسی) (گل) (تلفظ: mikhak) (فارسی: میخک) (انگلیسی: mikhak)
معنی: گلی زینتی و پُرپَر به رنگهای سرخ، سفید، و صورتی

مترادف و متضاد

clove (اسم)
میخک، گل میخک، بوته میخک

cloves (اسم)
میخک

فرهنگ فارسی

۱- درختی است عظیم از تیره موردیها بارتفاع ۱٠ تا ۱۲ مترکه منشا رویش آن مجمع الجزایرملوک دراقیانوسیه است ولی امروزه در جزایر آنتیل و زنگبار و ماداگاسکار نیز میروید . چون برگهای سبز دایمی و گلهای زیبا دارد بعنوان درختی زینتی نیزکاشته میشود برگهای آن متقابل و گلهایش کوچک است که بطور فراهم درانتهای شاخه های نازکتر قرار میگیرند . کاسه گلش شامل ۴ کاسبرگ کوچک و ضخیم و جام گل نیز شامل ۴ گلبرگ است که بصورت سرپوش کروی پرچم های فراوان آنرا فرا میگیرد . گلبرگها معمولا بلافاصله پس از شکفتگی گل می افتند.این گیاه در ۵ یا ۶ سالگی گل میدهد ولی برداشت محصول باید از سال دهم آغاز شود . غنچه باز نشده گلهای آن شبیه به میخ است ( علت وجه تسمیه ) و بنام میخک در ادویه خوراکی بکارمیرود . و معمولا غنچه- های باز نشده آنرا باید موقعی چید که جام گل رنگ گلی پیدا کرده باشد و پس از چیدن مدت سه روز آنها را در معرض آفتاب قرار میدهند تا خشک و قهوه یی رنگ شوند میخک دارویی قرنفل ابیض مقرنف غرنیواس لونگ .توضیح ۱ در پزشکی و دارو سازی منظور از میخک همان غنچه های خشک شده درخت میخک است . ولی در گل فروشی ها و گل خانه ها مراد گل میخک است که گیاهی زینتی است و هیچ ارتباطی با درخت میخک ندارد . توضیح ۲ در برخی ماخذ درخت قرنفل را مترادف درخت میخک آورده اند که صحیح نیست . ۲ - غنچه های خشک شده درخت میخک که شباهت کامل به یک میخ کوچک دارند و در داروسازی وادویه غذایی مورد استفاده قرار میگیرند . ۳ - گیاهی است زینتی و علفی از تیره قرنفلیان که یکساله است و برخی گونه های پایا نیزدارد و دارای گلهای انتهایی زیبابرنگهای مختلف میباشد . قسمتی از کاسبرگهایاین گیاه بهم چسبیده است . گلبرگهای آن درانتها ناخنی شکل و دارای بریدگیهای زیاد و در قاعده زبانه یی شکلند. در حدود ۷٠ گونه ازاین گیاه شناخته شده که غالبا زینتی هستند و انواع پرپر آنها در باغبانی کشت و تربیت میشوند . گلهایش دارای بوی مطبوعی شبیه غنچه های درخت میخک میباشند ( وجه تسمیه این گیاه به گل میخک از همین جهت است ) . بوته گیاه مزبور دارای شاخه های بلند و راست است و سر هر شاخهگل درشت و زیبایی قرار دارد . برگهایش دراز و باریک است و میوه اش پر از دانه های ریز سیاه رنگ میباشد. رنگ گلهایش سفید و صورتی و قرمز و بنفش و نارنجی و زرد و غیره است گل میخک میخک گلدانی قرنفل چینی .

سرده‌ای از میخکیان اغلب علفی کوتاه یکساله یا چندساله با حدود 300 گونه که در حاشیۀ باغ‌ها می‌رویند؛ تمام گونه‌های این سرده عمدتاً بومی نیمکرۀ شرقی هستند و در نواحی مدیترانه‌ای یافت می‌شوند


فرهنگ معین

(خَ ) (اِمصغ . ) گیاهی است زینتی و علفی از تیرة قرنفلیان که یکساله است و گل های انتهایی زیبا به رنگ های گوناگون (سفید، صورتی ، قرمز بنفش ، نارنجی یا زرد ) دارد.

لغت نامه دهخدا

میخک. [ خ َ ] ( اِ مصغر ) مصغر میخ یعنی میخ خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ). به معنی میخ کوچک است. ( از آنندراج ). میخ خرد. میخ کوچک. ( یادداشت مؤلف ). || دارویی خوشبو که قرنفل و فلفل دنباله دار نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). بوی افزاری است که از هندوستان آرند و در طعامهاکنند. بوی افزاری است طعام را. دارویی خوشبو که در دیگ افزارها به کار برند. ( یادداشت مؤلف ). قرنفل را گویند و آن از ادویه حاره است گویند تا آن را نجوشانند اهل جزیره قرنفل نگذارند که به جایی برند. ( برهان ). میخک یکی از انواع تیره موردیهاست که غنچه های ناشکفته آن شبیه به میخ است به نام میخک در ادویه خوراکی به کار می رود. ( این میخک را با گل میخک نباید اشتباه کرد ). ( از گیاه شناسی آقای گل گلاب ص 262 ). قرنفل را گویند چه به میخ کوچک شباهت دارد و اصل در آن ( کرن پهول ) بوده قرنفل معرب آن است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). اسم فارسی قرنفل است. ( تحفه حکیم مؤمن ). قرنفل. قرنفول. ( منتهی الارب ). به معنی قرنفل است. ( فرهنگ جهانگیری ) :
فلفل و میخک و بزبار و کبابه چینی
جوز بویا بود و هیل و قرنفل در کار.
بسحاق اطعمه.
و رجوع به قرنفل شود. || گلی است که بوی میخک دارد. گلی زینتی. ( یادداشت مؤلف ) . ( اصطلاح گیاه شناسی )یکی از دو دسته اقسام تیره قرنفلیان. قرنفلیان را از روی شکل گلها به دو دسته تقسیم می کنند: یکی دسته ٔمیخکها که قسمتی از کاسبرگهای آنها به هم چسبیده است. انواع آن عبارتند از میخک و شیلن و صابونی باغاسول با ساقه های زیرین و ساق و برگ لعابدار که در آب کف می کنند، دیگر لیخنس و قرنفل... دسته دیگر گیاهانی که کاسبرگ های آنها بکلی از یکدیگر جداست. ( از گیاه شناسی گل گلاب ص 245 و 246 ). || مرضی چون استخوانی در کف پای و جز آن. میخچه. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به میخچه شود. || انگشت مانندی بر بالای پای خروس و مرغ. ( یادداشت مؤلف ) . || در بیت های زیر از نظام قاری ظاهراً نوعی پارچه باشد :
برد و میلک خاص و میخک قیف و قطنی گو برو
صوف گو بازآکه قاری ترک این شش میکند.
نظام قاری ( دیوان ص 57 ).
یارب این نوخلعتان با میلک و میخک رسان
کاین تکبر از قبای صوف و دیبا میکنند.
نظام قاری ( دیوان ص 58 ).
بپرده شاهد کمخا و جلوه گر میخک
بهم برآمده دستار کاین چه بوالعجبی ست.

میخک . [ خ َ ] (اِ مصغر) مصغر میخ یعنی میخ خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). به معنی میخ کوچک است . (از آنندراج ). میخ خرد. میخ کوچک . (یادداشت مؤلف ). || دارویی خوشبو که قرنفل و فلفل دنباله دار نیز گویند. (ناظم الاطباء). بوی افزاری است که از هندوستان آرند و در طعامهاکنند. بوی افزاری است طعام را. دارویی خوشبو که در دیگ افزارها به کار برند. (یادداشت مؤلف ). قرنفل را گویند و آن از ادویه ٔ حاره است گویند تا آن را نجوشانند اهل جزیره ٔ قرنفل نگذارند که به جایی برند. (برهان ). میخک یکی از انواع تیره ٔ موردیهاست که غنچه های ناشکفته ٔ آن شبیه به میخ است به نام میخک در ادویه ٔ خوراکی به کار می رود. (این میخک را با گل میخک نباید اشتباه کرد). (از گیاه شناسی آقای گل گلاب ص 262). قرنفل را گویند چه به میخ کوچک شباهت دارد و اصل در آن (کرن پهول ) بوده قرنفل معرب آن است . (آنندراج ) (انجمن آرا). اسم فارسی قرنفل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). قرنفل . قرنفول . (منتهی الارب ). به معنی قرنفل است . (فرهنگ جهانگیری ) :
فلفل و میخک و بزبار و کبابه چینی
جوز بویا بود و هیل و قرنفل در کار.

بسحاق اطعمه .


و رجوع به قرنفل شود. || گلی است که بوی میخک دارد. گلی زینتی . (یادداشت مؤلف ) . (اصطلاح گیاه شناسی )یکی از دو دسته اقسام تیره ٔ قرنفلیان . قرنفلیان را از روی شکل گلها به دو دسته تقسیم می کنند: یکی دسته ٔمیخکها که قسمتی از کاسبرگهای آنها به هم چسبیده است . انواع آن عبارتند از میخک و شیلن و صابونی باغاسول با ساقه های زیرین و ساق و برگ لعابدار که در آب کف می کنند، دیگر لیخنس و قرنفل ... دسته ٔ دیگر گیاهانی که کاسبرگ های آنها بکلی از یکدیگر جداست . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 245 و 246). || مرضی چون استخوانی در کف پای و جز آن . میخچه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به میخچه شود. || انگشت مانندی بر بالای پای خروس و مرغ . (یادداشت مؤلف ) . || در بیت های زیر از نظام قاری ظاهراً نوعی پارچه باشد :
برد و میلک خاص و میخک قیف و قطنی گو برو
صوف گو بازآکه قاری ترک این شش میکند.

نظام قاری (دیوان ص 57).


یارب این نوخلعتان با میلک و میخک رسان
کاین تکبر از قبای صوف و دیبا میکنند.

نظام قاری (دیوان ص 58).


بپرده شاهد کمخا و جلوه گر میخک
بهم برآمده دستار کاین چه بوالعجبی ست .

نظام قاری (دیوان ص 49).


گر بود دارایی عدلش به جمع اقمشه
میخک اندر معرض کمخا نیارد آمدن .

نظام قاری (دیوان ص 30).


خصم میخک نکند فرق ز کمخا ورنه
کارگاهیست مرا از همه جنسی در بار.

نظام قاری .



فرهنگ عمید

گیاهی زینتی با گل های پُرپَر به رنگ های سرخ، بنفش، یا سفید.

دانشنامه عمومی

میخک نام دو نوع گیاه مختلف است:
گل میخک
میخک (ادویه)

دانشنامه آزاد فارسی

میخک (dianthus)
میخک یا قرنفل (از جنس دیانتوس) گیاهانی یک یا چندساله متعلّق به خانوادۀ میخک. برگ های این گیاهان معمولاً نازک و گندمی، کاسۀ گل لوله ای، با رگبرگ های متعدد، گلبر گ ها کامل، دندانه دار، کنگره دار و دارای شکاف های متعدّد یا شرابه ای و بدون کرک است. میوۀ کپسول محتوی دانه های فشرده است. از جنس میخک، ۲۴ گونه در ایران وجود دارد که در آذربایجان، ارتفاعات البرز، بختیاری، الوند و نواحی جنوبی و شرقی ایران می رویند. از میخک قرنفلی به صورت زینتی استفاده می شود. این گیاه بومی ترکیه است و شربت و آب مقطر این گیاه در کتب دارویی قدیم برای رفع عطش بیماران تب دار و تقویت اعمال پوست توصیه شده است.

فرهنگستان زبان و ادب

{Dianthus} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از میخکیان اغلب علفی کوتاه یکساله یا چندساله با حدود 300 گونه که در حاشیۀ باغ ها می رویند؛ تمام گونه های این سرده عمدتاً بومی نیمکرۀ شرقی هستند و در نواحی مدیترانه ای یافت می شوند

گویش اصفهانی

تکیه ای: mixak
طاری: mixak
طامه ای: mixak
طرقی: mixak
کشه ای: mixak
نطنزی: mixak


پیشنهاد کاربران

Biennial flower


کلمات دیگر: