کلمه جو
صفحه اصلی

گندمه

فارسی به انگلیسی

freckle, lentigo, fleck, grain, polyp, growth

freckle, lentigo, fleck


grain, polyp


مترادف و متضاد

wart (اسم)
زگیل، گندمه

verruca (اسم)
بر امدگی، زگیل، زگیل گوشتی، گندمه

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گرهی است سخت که از عضوی از اعضای آدمی بر آید آژخ ازخ ثولول زگیل : ثولول را به شهر من ( گرگان ) گندمه گویند و اندر بعضی شهر های خراسان ازخ گویند . ۲ - گندم خرد کرده که در شوربا و هریسه کنند . ۳ - میوه ای که پوست. درونی آن بر روی دانه چسبیده و پوست. خارجی نیز نازک است مانند گندم و جو .
در اصطلاح علمی میوه هاییست که پوسته درونی آن بر روی دانه چسبیده و پوسته خارجی نیز نازک است مانند گندم و جو .

میوۀ خشک و یکدانه‌ای در گندمیان که پوستۀ آن به دانه چسبیده است


فرهنگ معین

(گَ دُ مِ ) (اِ. ) زگیل .

لغت نامه دهخدا

گندمه. [ گ َ دُ م َ / م ِ ] ( اِ ) گرهی باشد سخت ،و آن از بدن آدمی برمی آید، و عربان ثؤلول می گویند و فارسیان اژخ. ( برهان ) ( آنندراج ). آزخ. آژخ. زخ. ژخ. بالو. وارو. پالو. زگیل. سگیل. گوک : ثؤلول را به شهر من [ یعنی گرگان ] گندمه گویند و اندربعضی شهرهای خراسان ازخ گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و اگر اندر مرهمها کنند [ بان را ] آماسهای سخت و گندمه را نافع بود... و کلف و گندمه را زود ببرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || یک قسم دانه ای عاری از پوست. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). گندم خردکرده که در شوربا و هریسه کنند. ( فرهنگ شعوری ج 2 ص 306 ).

گندمه. [ گ َ دُ م َ / م ِ ] ( اِ ) در اصطلاح علمی ، میوه هایی است که پوسته درونی آن بر روی دانه چسبیده و پوسته خارجی نیز نازک است مانند گندم و جو. گاهی اطراف آن پرده ای دارد مانند نارون و گاهی دو گندمه بالدار به هم چسبیده اند مانند افرا. این نوع میوه ها را جزو میوه های ناشکوفا به حساب می آورند، زیرا که خودشان باز نمی شوند. ( از گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 187 و 188 ).

گندمه . [ گ َ دُ م َ / م ِ ] (اِ) در اصطلاح علمی ، میوه هایی است که پوسته ٔ درونی آن بر روی دانه چسبیده و پوسته ٔ خارجی نیز نازک است مانند گندم و جو. گاهی اطراف آن پرده ای دارد مانند نارون و گاهی دو گندمه ٔ بالدار به هم چسبیده اند مانند افرا. این نوع میوه ها را جزو میوه های ناشکوفا به حساب می آورند، زیرا که خودشان باز نمی شوند. (از گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 187 و 188).


گندمه . [ گ َ دُ م َ / م ِ ] (اِ) گرهی باشد سخت ،و آن از بدن آدمی برمی آید، و عربان ثؤلول می گویند و فارسیان اژخ . (برهان ) (آنندراج ). آزخ . آژخ . زخ . ژخ . بالو. وارو. پالو. زگیل . سگیل . گوک : ثؤلول را به شهر من [ یعنی گرگان ] گندمه گویند و اندربعضی شهرهای خراسان ازخ گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و اگر اندر مرهمها کنند [ بان را ] آماسهای سخت و گندمه را نافع بود... و کلف و گندمه را زود ببرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || یک قسم دانه ای عاری از پوست . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). گندم خردکرده که در شوربا و هریسه کنند. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 306).


فرهنگ عمید

= زگیل

زگیل#NAME?


دانشنامه عمومی

میوهٔ خشک و یکدانه ای در گندمیان که پوستهٔ آن به دانه چسبیده است را گَندُمه (انگلیسی: Caryopsis) می گویند.
دانه غلات، میوه خشک و تک بذری است که در اصطلاح به این نوع میوه گندمه و به زبان عامیانه غله یا دانه می گویند. به طور کلی دانه غلات شامل پوسته میوه با چندین غشای خارجی است که به سختی به پوست دانه چسبیده است. بیرونی ترین لایه پوسته میوه پوست دانه (پریکارپ) و لایه زیرین آن آلورن نام دارند. دانه غلات همچنین دو قسمت دیگر به نام های گیاهک (جنین) و آردینه (آندوسپرم) دارد. به مجموع غشای پوست دانه، لایه آلورن و گیاهک که در مرحله تهیه آرد از دانه غلات جدا می شوند، سبوس گفته می شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{caryopsis} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] میوۀ خشک و یکدانه ای در گندمیان که پوستۀ آن به دانه چسبیده است

گویش مازنی

/gandeme/ زگیل

پیشنهاد کاربران

چو ثولول که بر عضوی پدید آید و ثولول را به شهر من گندمه گویند و چون گوشت فزونی یا ثولول که زندرون بینی روید. ذخیره خوارزمشاهی 6 جلدی چاپ انتشارات سفیر اردهال ص 258



کلمات دیگر: