کلمه جو
صفحه اصلی

تردستی


مترادف تردستی : استادی، چابکی، چالاکی، شعبده، فرزی، فند، مهارت

فارسی به انگلیسی

art, artifice, dexterity, facility, hocus-pocus, legerdemain, magic, prestidigitation, sleight of hand, trick, wizardry, sleight - of - hand

dexterity, sleight - of - hand


art, artifice, dexterity, facility, hocus-pocus, legerdemain, magic, prestidigitation, sleight of hand, trick, wizardry


فارسی به عربی

اقذف , براعة , مهارة

مترادف و متضاد

skill (اسم)
سررشته، سامان، مهارت، تردستی، استادی، هنرمندی، زبر دستی، عرضه، ورزیدگی، کاردانی، چیره دستی

agility (اسم)
چابکی، زیرکی، مهارت، ظرافت، چالاکی، عیاری، تردستی

dexterity (اسم)
چابکی، مهارت، چالاکی، تردستی، زبر دستی، سبکدستی

swiftness (اسم)
تردستی

sleight (اسم)
تردستی، زبر دستی، زرنگی

juggle (اسم)
تردستی، حقه بازی، شیادی، شعبده، چشم بندی

prestidigitation (اسم)
تردستی

facility (اسم)
تردستی، وسیله، فرصت، سادگی، سهولت، امکان، روانی، وسیله تسهیل

legerdemain (اسم)
تردستی، حقه بازی، شعبده

versatility (اسم)
تردستی، اختلاف، تنوع، روانی، تطبیق پذیری، همه کاره بودن

hocus-pocus (اسم)
تردستی، فریب، حقه بازی، چیز گمراه کننده، ورود حقه بازی، چیز بی معنی

jugglery (اسم)
تردستی، شعبده بازی

استادی، چابکی، چالاکی، شعبده، فرزی، فند، مهارت


فرهنگ فارسی

۱- جلدی چالاکی چابکی زرنگی . ۲- مهارت حذاقت . ۳- نیرنگ بازی شعبده گری حقه بازی .

فرهنگ معین

( ~. دَ ) (حامص . ) ۱ - چالاکی . ۲ - مهارت . ۳ - شعبده بازی ، حقه بازی .

لغت نامه دهخدا

تردستی. [ ت َ دَ ] ( حامص مرکب ) جلدی و چابکی. ( برهان ). جلدی و چالاکی و چابکی. ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). ماهری. ( ناظم الاطباء ) :
بی باده از این سمند سرمستی بین
وز کوه به جنب رفعتش پستی بین
از بحر کند به خشک لعلی معبر
در فن سبک رویش تردستی بین.
ظهوری ( از آنندراج ).
زاهدان خشک می ترسند از برق فنا
ما بر این آتش ز تردستی کباب افکنده ایم.
صائب ( از آنندراج ).
|| شعبده یا قسمتی از آن ، و عرب آنرا خِفّة گوید و عامل مهم در آن چستی و جلدی کار مشعبد است که با سرعت عمل حقیقت را از بیننده منع کنند. شعبده بازی. چشم بندی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تردست شود.

فرهنگ عمید

۱. چابکی.
۲. مهارت، زبردستی.
۳. حقه بازی.

دانشنامه عمومی

تردستی یا چشم بندی یا شعبده فنّی ست برای نمودن اثری عجیب به حواسّ انسان ها به روش خاص. چه مرموز و چه با روش های فیزیکی؛ چه بر ذهن اثر گذارد و چه بر چشم و گوش و حواس.
عادی
تشریفاتی و رسمی: این عمل به صورت نمایش هایی در شهرهای اروپایی معمول بوده.
pow-wow: که نوع عامیانهٔ آن است
یعنی تردست به بیننده چیزی نشان می دهد که واقعاً اتّفاق نیفتاده؛ به این هدف که او باور کند.
ریمیا یا شعبده از نظر علوم غریبه: در کتاب کُلَه سِر یعنی همه اش راز آمده که ریمیا به معنی شعبده و طرح دستی است و علم شعبدان و آن دانستن قوای جواهر ارضیه است و مزح آن به یکدیگر از آن قوه حادث گردد که از آن قوت فعلی متقرن به غرابت صدور یابد. طرح دستی و چشم بندی نیز نجات به نام شعبده نامیده شده است.
تردستی از نظر سبک سه دسته است:

دانشنامه آزاد فارسی

تَرْدَسْتی (juggling)
به هوا پرتاب کردن و گرفتن چند شیء در حال حرکت مداوم. کهن ترین اسناد آن در کنده کاری های مقبرۀ یک شاهزاده ناشناس مصری به تاریخ ۱۹۹۴ـ۱۷۸۱پ م مشاهده می شود که زنانی را در حال اجرای تردستی نشان می دهد. رکورد جهانی تردستی، از نظر تعداد اشیا، بازی با دوازده حلقه، یازده گوی و هشت میل است. شکل های بازی مشتمل است بر دوش که در آن اشیاء در یک دایره می چرخند؛ آبشار که در آن اشیاء به تناوب تعویض دو دستِ پرتاب کننده به شکل عدد هشت انگلیسی حرکت می کنند و فواره که در آن اشیاء همزمان از دو دست در دایره ای عمودی به هوا پرتاب می شوند.

پیشنهاد کاربران

شگرد


کلمات دیگر: