کلمه جو
صفحه اصلی

فاتحه


مترادف فاتحه : آغاز، اول، بدایت، فاتحت، گشایش، مقدمه

متضاد فاتحه : خاتمه

فارسی به انگلیسی

introduction, exordium, the opening chapter of the koran

introduction, exordium


مترادف و متضاد

beginning (اسم)
سر، اقدام، اغاز، شروع، عنصر، ابتدا، خاستگاه، فاتحه، منشاء، سراغاز، مبدا، مبتدا

introduction (اسم)
ابداع، احدای، فاتحه، دیباچه، مقدمه، معرفی، معارفه، معرفی رسمی، اشناسازی، معمول سازی

آغاز، اول، بدایت، فاتحت، گشایش، مقدمه ≠ خاتمه


فرهنگ فارسی

اولین سوره قر آن مکیه تعداد آیات ۷ سوره حمد .
مونث فاتح، آغازکار، اول چیزی، فاتحه الکتاب: آغازکتاب، سوره اول قر آن، سوره حمددراول قر آن که افتتاح کتاب است، سوره فاتحه
۱ - ( اسم ) مونث فاتح ۲ - ( اسم ) آغاز هر چیز اول مقابل خاتمه جمع : فواتح . یا فاتحه فکرت . ۱ - آغاز اندیشه ۲ - ابتدای سخن . یا آغاز و خاتمه . آغاز و انجام . یا فاتحه نخواندن برای کسی . اهمیتی بدو ندادن . توضیح منشائ این مثل الف لیله و لیله است .
مونث فاتح . یا آغاز و اول هر چیز . جمع : فواتح . فاتحه چیزی . آغاز آنکه ما بعدش بدان گشوده شود فاتحه الکتاب از آنست زیرا خواندن نماز بدان افتتاح شود .

فرهنگ معین

(تِ حِ یا حَ ) [ ع . فاتحة ] ۱ - (اِفا. ) مؤنث فاتح . ۲ - (اِ. ) آغاز کار، اول چیزی . ۳ - دعای خیر برای مرده . ،~ی چیزی را خواندن (کن . ) الف - دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن . ب - مصرف کردن و به اتمام رساندن . ،~ نخواندن برای کسی یا چیزی (کن . ) اهمی

(تِ حِ یا حَ) [ ع . فاتحة ] 1 - (اِفا.) مؤنث فاتح . 2 - (اِ.) آغاز کار، اول چیزی . 3 - دعای خیر برای مرده . ؛~ی چیزی را خواندن (کن .) الف - دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن . ب - مصرف کردن و به اتمام رساندن . ؛~ نخواندن برای کسی یا چیزی (کن .) اهمیت ندادن به کسی یا چیزی .


لغت نامه دهخدا

( فاتحة ) فاتحة. [ ت ِ ح َ ] ( ع ص ) مؤنث فاتح. ( ناظم الاطباء ). رجوع به فاتح شود. || ( اِ ) آغاز و اول هر چیز.( منتهی الارب ). مقابل خاتمه. ج ، فواتح : فاتحه چیزی ؛آغاز آن که مابعدش بدان گشوده شود. فاتحةالکتاب از آن است ، زیرا خواندن نماز بدان افتتاح شود . این کلمه در اصل مصدر است ، چون کاذبه بمعنی کذب ، یا وصف است که بعد آن را اسم قرار داده اند، و تای آخر آن یا در اصل برای تأنیث موصوف است یا برای نقل از وصفیت به اسمیت. ( اقرب الموارد ).
- مجلس فاتحه ؛ مجلسی که درآن برای شادی روان مرده قرآن خوانند.

فاتحة. [ ت ِ ح َ ] ( اِخ ) یا فاتحةالکتاب. نام نخستین سوره قرآن کریم که سوره حمد نیز گویند. چون در مجلس سوگواری این سوره را برای شادی روان مرده میخوانند، «فاتحه خوانی » بمعنی سوگواری بکار میرود.

فاتحة. [ ت ِ ح َ ] (ع ص ) مؤنث فاتح . (ناظم الاطباء). رجوع به فاتح شود. || (اِ) آغاز و اول هر چیز.(منتهی الارب ). مقابل خاتمه . ج ، فواتح : فاتحه ٔ چیزی ؛آغاز آن که مابعدش بدان گشوده شود. فاتحةالکتاب از آن است ، زیرا خواندن نماز بدان افتتاح شود . این کلمه در اصل مصدر است ، چون کاذبه بمعنی کذب ، یا وصف است که بعد آن را اسم قرار داده اند، و تای آخر آن یا در اصل برای تأنیث موصوف است یا برای نقل از وصفیت به اسمیت . (اقرب الموارد).
- مجلس فاتحه ؛ مجلسی که درآن برای شادی روان مرده قرآن خوانند.


فاتحة. [ ت ِ ح َ ] (اِخ ) یا فاتحةالکتاب . نام نخستین سوره ٔ قرآن کریم که سوره ٔ حمد نیز گویند. چون در مجلس سوگواری این سوره را برای شادی روان مرده میخوانند، «فاتحه خوانی » بمعنی سوگواری بکار میرود.


فرهنگ عمید

۱. اولین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه، حمد، فاتحة الکتاب، ام الکتاب، وافیه، شکر، سبع المثانی.
۲. (اسم مصدر ) [عامیانه] = * فاتحه خواندن
۳. آغاز، اول.
* فاتحه خواندن: (مصدر لازم ) قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته.

۱. اولین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه؛ حمد؛ فاتحة‌الکتاب؛ ام‌الکتاب؛ وافیه؛ شکر؛ سبع‌المثانی.
۲. (اسم مصدر) [عامیانه] = ⟨ فاتحه خواندن
۳. آغاز؛ اول.
⟨ فاتحه خواندن: (مصدر لازم) قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته.


دانشنامه عمومی

(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) آغازه. چون "فاتحه" نام سیمنادی (سوره ای) است که نِپی (قرآن) بِدان می آغازد. "فاتحه خواندن" به پارسی می شود "آغازه خواندن".


فاتحه ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد:
فاتحه نام یکی از سوره های کتاب قرآن.
فاتحه خوانی اصطلاحی است که به عمل خواندن قرآن یا دعایی خیر برای روح مرده اطلاق می شود.

پیشنهاد کاربران

نام سوره ای در قرآن

هو
با سلام ، فاتحه یکی دیگر از اسامی ششگانه سوره مبارکه حمد میباشد. و در اصل فاتحه الکتاب هست چون قرآن مجید با این سوره مبارکه مفتوح و اغاز میشود.
با تشکر.

فاتحه در کتاب محیط التواریخ صفحه ی دویست ( از حضرت فاتحه گرفته . . . . . . . )
مجازا در معنی دعای خیر بکار رفته



کلمات دیگر: