برابر پارسی : فرآویز
قاب عکس
برابر پارسی : فرآویز
فارسی به عربی
جبل , لجنة
مترادف و متضاد
ترفیع، صعود، کوه، تپه، پایه، مقوای عکس، قاب عکس، مرکوب
هیئت، قطعه، تابلو، تشک، قاب عکس، صفحه هیئت، قاب سقف، نقاشی بروی تخته، نقوش حاشیه دار کتاب، اعضای هیئت منصفه، قطعه مستطیلی شکل، عرق گیر
فرهنگ فارسی
از قاب ترکی بمعنی ظرف و عکس . چار چوبی که عکس در وی قرار گیرند .
لغت نامه دهخدا
قاب عکس. [ ب ِ ع َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از قاب ترکی به معنی ظرف + عکس. چارچوبی که عکس در وی گیرند.
دانشنامه عمومی
جدول کلمات
کادر
کلمات دیگر: