کلمه جو
صفحه اصلی

سوئیچ


مترادف سوئیچ : کلید، مفتاح

فارسی به انگلیسی

key

مترادف و متضاد

کلید، مفتاح


فرهنگ فارسی

۱ - دستگاه اتصال برق . ۲ - کلیدی که در اتومبیل باعث برقراری جریان برق می شود یعنی برق از باتری ماشین به سویچ آمده سپس از سویچ به قسمتهای مختلف موتور تقسیم می گردد به طوری که قبل از باز کردن سویچ دستگاه استارت و برق موتور کار نمی کند .

دانشنامه عمومی

واژه سوئیچ در فارسی به معانی زیر بکار می رود:
کلید (قفل) خودرو
سوئیچ شبکه در شبکه های رایانه ای
کلید (مدار)
دستور سوئیچ در برنامه نویسی

دانشنامه آزاد فارسی

سوئیچ (Switch)
۱. عنصر مداری دارای دو حالت روشن و خاموش ۲. وسیله کنترلی که به کاربر امکان انتخاب یکی از دو یا چند حالت ممکن را می دهد. ۳. در ارتباطات، رایانه یا دستگاه الکترومکانیکی که جهت و نحوه عملکرد مسیر سیگنال ها را کنترل می کند. ۴. در شبکه ها وسیله ای که می تواند بسته های اطلاعاتی را به طور مستقیم به پورتهای مرتبط با آدرس های خاص شبکه هدایت کند. ۵. در سیستم عامل هایی چون MS-DOS، آرگومانی که از آن برای کنترل اجرای یک فرمان یا یک برنامه کاربردی استفاده می شود. این آرگومان عموماً با کاراکتر «/» آغاز می گردد. ۶. در بسیاری از موارد هنگام برنامه نویسی لازم است تا از عبارات شرطی مثل if یا switch استفاده شود. عبارت switch هنگامی استفاده می شود که باید مقایسه های متعددی در مورد یک مقدار صورت گیرد.

پیشنهاد کاربران

دانشنامه رایانه: راهگزین
( ( پیشنهاد نو ) ) - - - - - ره گردان / سوگرد ( به چم چیزی که سوی آن ( جهت آن ) می گردد / ور گزین
/.
( ( ( یادم می آید پیشتر ها به تیونر رادیو شهر گردان می گفتند که واژه ی بسیار درست و به جایی بود. ) ) )


کلمات دیگر: