کلمه جو
صفحه اصلی

کارفرما


مترادف کارفرما : آقا، ارباب، استاد، صاحب کار، مخدوم

متضاد کارفرما : کارگر

فارسی به انگلیسی

manageress, employer, master

employer


employer, master


فارسی به عربی

رب العمل , سید

مترادف و متضاد

master (اسم)
استاد، مدیر، چیره دست، پیر، رئیس، ارباب، سرور، سید، سرامد، کارفرما، صاحب، دانشور

employer (اسم)
کارفرما، استخدام کننده

taskmaster (اسم)
کارفرما، سرکارگر، سر عمله، جبار، مباشر ظالم

آقا، ارباب، استاد، صاحب‌کار، مخدوم ≠ کارگر


فرهنگ فارسی

کارفرمای:صاحب کار، صاحب کارخانه، آنکه بکاری فرمان دهد
صاحب و آمر

فرهنگ معین

(فَ ) (ص فا. ) ۱ - آن که دستور کار بدهد. ۲ - صاحب کار.

لغت نامه دهخدا

کارفرما. [ ف َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) کارفرمای. صاحب و آمر. ( آنندراج ). آنکه به کاری فرمان دهد :
کارفرمای همی داند فرمودن کار
لاجرم کارگر از کار همی آید بر.
فرخی.
همه فرمانبران یزدانند
تا ندانی که کارفرمایند.
مسعودسعد.
برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیر
کارفرمای قدر میکند این من چکنم.
حافظ.
کارکن هست کارفرما نیست. ( تاریخ سلاجقه کرمان لمحمدبن ابراهیم ). کارها را کارفرما میکند. ( جامع التمثیل ). ج ، کارفرمایان :
گفت منذر بکارفرمایان
تا بپرگار صورت آرایان
در خورنق نگاشتند بزر
صورت گور زیر و شیر زبر.
نظامی ( هفت پیکر ص 72 ).
|| وزیر پادشاه و فرمان گزار و حاکم و سرکار و هر متصرف باقدرتی. ( ناظم الاطباء ) :
مستوفی عقل و مشرف رای
در مملکت تو کارفرمای.
نظامی.
- کارفرمایان دولت ؛ وزیران و مردمان بزرگ دولت.
|| قهرمان.( مهذب الاسماء ) ( دهار ). امیر :
جهان پهلوان کارفرمای دهر
درآورد لشکر بنزدیک شهر.
نظامی.
چو آگه گشت بهرام قوی رای
که خسرو شد جهانرا کارفرمای.
نظامی.
|| اثاث ؛ کارفرمای خانه چون دیگ و تبر و غیره.( السامی فی الاسامی ) ( مهذب الاسماء ). آلت. اسباب خانه چون ظرف و آینه و غیره : شه ملک بیامد با هدیه هاء فراوان و بسیار کارفرماها کرده بود از نقره از همه نوعی و همچنین کنیزکی که شاه هرگز مثل او ندیده بود. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ).

فرهنگ عمید

١. [مقابلِ کارگر] (حقوق ) آن که در قبال پرداخت مزد، کارگران را به کار می گمارد، صاحب کار: کارفرمای همی داند فرمودن کار / لاجرم کارگر از کار همی آید بر (فرخی: لغت نامه: کارفرما ).
۲. [قدیمی] فرمانروا، حاکم.
٣. [قدیمی] اثاث خانه.
۴. [قدیمی] آن که فرمان می دهد: برو ای ناصح و بر دُردکشان خرده مگیر / کارفرمای قدر می کند این، من چه کنم؟ (حافظ: ۶۹۰ ).

دانشنامه عمومی

کارفرما یک شخصیت حقیقی یا شخصیت حقوقی است که یک طرف امضاکنندهٔ موافقت نامه یا قرارداد است و اجرای عملیات موضوع موافقت نامه و قرارداد را به پیمانکار یا مشاور واگذار می کند (سازمان یا گروهی که مسئولیت هدایت پروژه را برعهده می گیرد). جانشینان و نمایندگان قانونی کارفرما در حکم کارفرما محسوب می شوند.
انتخاب مدیر پروژه
تعریف نیازها، هدف ها، تصویب پروژه و راهبردها
تصویب مراحل تکمیل پروژه
اطمینان از در دسترس بودن منابع
آموزش کارکنان
کنترل پیشرفت پروژه در مقایسه با راهبردها
تصویب تغییرات احتمالی
تحویل و تصویب پروژه
براساس شرایط عمومی پیمان، تعهدات کارفرما معمولاً شامل موارد زیر است:
صورتحساب قطعی: مبلغ صورت وضعیت قطعی و مبالغی که براساس مواد موافقتنامه و شرایط عمومی و سایر اسناد منضم به موافقتنامه به این مبلغ اضافه یا از آن کسر می گردد.(مآخذ تسویه حساب نهایی پیمانکار می باشد)
اختیارات کارفرما در برابر پیمانکار بر اساس شرایط عمومی پیمان و مقررات جاری ایران:

فرهنگستان زبان و ادب

{client , owner , contract owner} [مدیریت-مدیریت پروژه] یکی از دو طرف پیمان که کار را اداره می کند و پرداخت های مربوط را بر عهده دارد
{employer} [مدیریت-مدیریت پروژه] شخصی که فردی را به استخدام درمی آورد و برای انجام کار به او دستمزد می پردازد

پیشنهاد کاربران

مباشر

کسی که بر کار کسی نظارت می کند و دستور دهنده به ان فرد است


کارفرما ENTREPRENEUR :[اصطلاح جامعه شناسی] صاحب شرکت یا مؤسسه ی اقتصادی.
منبع https://rasekhoon. net


یعنی کسی که برای کار به کسی فرمان میدهد



کلمات دیگر: