کلمه جو
صفحه اصلی

فرایند

فارسی به انگلیسی

process

فارسی به عربی

عملیة

مترادف و متضاد

process (اسم)
عمل، سیر، روند، جریان عمل، فرایند، مراحل مختلف چیزی، پیشرفت تدریجی ومداوم، دوره عمل، فرا گرد

فرهنگ معین

(فَ یَ ) مجموعة عملیات و مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف مشخص .

فرهنگ عمید

( فرآیند ) ۱. سلسله دگرگونی های طبیعی برای رسیدن به نتیجه ای معیّن: فرایند هضم غذا، فرآیند رشد.
۲. مجموعه عملکردهای مختلف برای حصول نتیجه ای معین.

دانشنامه عمومی

فرایند (و نه فرآیند) یا فراگرد یا پروسه در علوم مختلف معانی مختلفی دارد و در کسب و کارها و سازمانها به مجموعه ای از اعمال ساختاریافته و مرتبط ایجادکننده یک خدمت یا محصول گفته می شود، یا در کاربردهای مربوط به دیگر علوم به دنباله ای از تغییرات رخ دهنده در ویژگی های یک سیستم یا شیء گفته می شود که این تغییرات می توانند به طور طبیعی رخ دهند یا طراحی شده باشند. به پروسه گاه آمایش می گویند.
مدیریت فرایندهای تجاری
بلوغ فرایندی
فرایند ترمودینامیکی
واکنش شیمیایی
این اصطلاح در روان شناسی نیز معانی گوناگونی دارد. اما تمامِ آن ها با ریشهٔ لاتین به معنیِ «پیش رفتن» هماهنگی دارند و پیشرفت گام به گام به سوی هدفی را می رسانند. به طورِ خلاصه، اصطلاح «روند» یعنی تغییر مرحله به مرحله به سمتِ یک هدف معین.
روند، معرف یک یا دسته ای از فعل و انفعالات است که به منظور تبدیل داده ها به باز داده ها انجام می گیرد. به عنوان مثال در مدرسه، تمام داده ها مانند دانش آموز، آموزگار، بودجه و تجهیزات به خاطر عمل آموزش به کار می رود. روند همان تغییراتی است که در دانش آموزان انجام می شود و به موجب آن، آنچه را که قبلاً نمی دانستند یادمی گیرند.
در یک تعریف معادل می توان گفت روند، یک سری منطقی از تراکنش های مرتبط با یکدیگر که ورودی را به نتایج و خروجی ها تبدیل می کند. گاهی روند را جعبهٔ تبدیل transformation یا جعبه سیاه black box می نامند، زیرا در این مرحله یا در داخل این قسمت، عملیاتی انجام می شود که ممکن است قسمت یا حتی همهٔ آن برای انسان یا بیننده، ناشناخته باشد.

جدول کلمات

فرآیند
روند

پیشنهاد کاربران

مراحل انجام کار

روند

کنش

مجموعه عملکردها و پروسه انجام کاری

از نظر املایی "فرایند" صحیح است و نه "فرآیند".

لازم میدونم نکات زیر را در راستای مطالب بالا بیان کنم:
فرایند به کار هایی پشت سر هم یا اصطلاحا زنجیر وار برای رسیدن به هدفی با چیدمانی ویژه مشخص یا به گونه ای دیگر مجموعه کار های پشت سر هم
نکته ۱:پشت سر هم بودن ارتباطی به زمان نداردیعنی نبابد این طور تصور شود که بلا فاصله پس از انجام یه کار کار بعدی باید انجام شود . میتواند با فاصله زمانی نسبتا بلندی اتفاق بیافتد ولی باید پشت سر هم باشد
نکته ۲:باید از مرحله یک شروع کرده و مرحله به مرحله جلو بریم یعنی باید ترتیب مراحل را رعایت کنیم مثلا فرایند تولید لباس ابتدا پشم تبدیل به نخ ، نخ تبدیل به پارچه خام و سپس رنگ زنی آن پارچه و در مرحله آخر تولید لباس مثلا شلوار کتانی . اگر دقت کنید توی این فرایند نمیتوان از پارچه خام نخ تولید و سپس از آن لباس بسازیم پس باید مراحل به ترتیب باشد
نکته ۲: هدف باید وجود داشته باشد. مثلا در فرایند تولید لباس یا شلوار تمام این کار ها با هدف تولید لباس انجام شده. امیدوارم این متن مفید باشد


همسویی

رجوع به فرآیند شود.

مراحل کار

روند هم چم ( معنی ) با process در زبان انگلیسی

روش انجام کار، دسته ای از کارها که پشت سر هم و با چیدمانی ویژه برای رسیدن به هدفی مشخص انجام می شوند.

جریان

پروسه

آن دسته از روش هایی که با همدیگر انجام می گیرد و حاصل آن کالا یا خدمتی است. که از نظر مشتری دارای ارزش می باشند. .


کلمات دیگر: